اَبوجَعْفَرِ حَدّاد، از مشایخ بزرگ صوفیه در سدۀ 3ق/9م که در ایثار و زهد و
مجاهدت معروف است. از احوال شخصی و حتی تاریخ وفات او اطلاعی نداریم، خاصه آنکه
احوال وی با اخبار مربوط به ابومحمد جعفربن حذّاء و ابوجعفر حداد صغیر به هم آمیخته
است. به گفتۀ انصاری (ص 351) دو ابوجعفر حداد بودهاند: یکی کبیر و دیگری صغیر.
ابوجعفرحداد کبیر، بغدادی و از اقران جُنید و رُوَیم بوده است، اما ابوجعفر بن بکیر
بن حداد صغیر، از مردم مصر و از اصحاب و شاگردان ابوجعفر بن بکیر بن حداد صغیر، از
مردم مصر و از اصحاب و شاگردان ابوجعفر حداد کبیر بوده و صحبت ابوتراب نخشبی را درک
کرده و شاگرد ابن عطا بوده است (همانجا؛ نیز نک : خطیب، 14/412).
از استادان ابوجعفر حداد بغدادی تنها نام محمدبن منصور طوسی به ما رسیده است
(انصاری، 108؛ جامی، 62). از شاگردان و اصحاب او افزون بر ابوجعفر حداد صغیر مصری
(ابن عساکر، 19/17؛ خطیب، همانجا)، ظالم بن محمد سائح است (ابن ملقن، 337؛ جامی،
59)، اما معروفترین شاگرد وی جنید بغدادی بوده است (قشیری، 163؛ سهروردی، 150؛
یافعی، 147؛ کاشانی، 248) و ابوجعفر حداد دربارۀ جنید گفته است: «ار عقل مرد بودی،
در صورت جنید بودی» (انصاری، 162؛ دارالشکوه، 73).
از مسافرتهای ابوجعفر حداد، آنچه بدان اشاره شد، یکی سفر وی به دمشق است (ابن
عساکر، 19/16)، دیگر سفرش به مکه که قشیری ضمن دو حکایت از آن یاد کرده است (ص 163،
175)، اما معلوم نیست که این دو استان که دربارۀ کرامات اوست، در یک سفر روی داده،
یا به سفرهای متعدد او مربوط بوده باشد (نک : یافعی، 147-148).
آنچه از حالات ابوجعفر حداد به ما رسیده و حکایاتی که از او نقل شده است، همگی حاکی
از زندگانی توأم با زهد و ریاضت و ایثار او است، چنانکه گفتهاند 17 سال آهنگری کرد
و هرچه مزد میگرفت، میان درویشان تقسیم میکرد و برای خود چیزی نمیگذاشت و چون شب
فرا میرسید، به در خانۀ جنید می رفت و پارهای نام میگرفت و سپس به مسجد رفته، در
آنجا میخفت و دیگر از هیچ پیری سؤال نمی کرد و منتظر بود تا چه پیش آید (انصاری،
351؛ جامی. 169). روش ابوجعفر در تصوف براساس توکل و یقین بود و اقوال و افعالی که
به او نسبت دادهاند، کلاً نمودار چگونگی سلوک اوست. وی اظهار فقر و زهد و ورع
آشکار را ریا میدانست و می گفت: اگر در لباس درویش نشانۀ فقر دیدی، امیدی به
رستگاری وی نداشته باش (انصاری، هامانجا؛ ابونعیم، 10/340؛ ابن عساکر، 19/19).
مآخذ: ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛
ابن ملقن، عمربن علی، طبقات الاولیاء، به کوشش نورالدین شریبه، بیروت، 1406ق/1986م؛
ابونعیم اصفهانی، احمدبن عبداللـه، حلیه الاولیاء، بیروت، 1387ق/1967م؛ انصاری
هروی، خواجه عبداللـه، طبقات الصوفیه، به کوشش عبدالحی حبیبی و حسین آهی، تهران،
1336ش؛ خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ داراشکوه، محمدبن شاه
جهان، سکینه الاولیاء، به کوشش تاراچند و محمدرضا جلالی نایینی، تهران، 1344ش؛
سهروردی، عبدالقاهر بن عبداللـه، عوارف المعارف، بیروت، 1403ق/1983م؛ قشیری،
عبدالکریم، الرساله القشیریه، بیروت، دارالکتاب العربی؛ کاشانی، محمودبن علی، مصباح
الهدایه و مفتاح الکفایه، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1325ش؛ یافی، عبداللـه
بن اسعد، روض الریاحین فی حکایات الصالحین، به کوشش ابراهیم عبیدی مالکی، قبرس،
مؤسسه عمادالدین.
غلامعلی آریا