responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2004
ابوبکر عندی
جلد: 5
     
شماره مقاله:2004

اَبوبَکْرِ عَنْدی، ابوالعتیق فخرالدین ابوبکر بن احمدبن محمد عندی (عیدی) یمنی (د ح 580ق/1184م)، ادیب و صاحب دیوان انشای زُرَیعیان یمن. در نام و نسبت وی آشفتگی بسیار است. برخی نام او را احمد و کنیه‌اش را ابوبکر گمان کرده‌اند و نیز نسبت او را عبدی، عیدی، عیذی و عندی گفته‌اند. در این باب، بررسیهای معلمی در حاشیۀ الاکمال (6/323-331؛ قس: جَنَدی، 2/196؛ شامی، 24؛ زرکلی، 1/216) درخور ذکر است.
کهن‌ترین و معتبرترین منبع در شرح حال ابوبکر، تاریخ المُفید فی اخبار صَنْعاء و زَبید نوشتۀ عُمارۀ یمنی (515-569ق) است که از شاگردان و ملازمان ابوبکر بوده است. نوشته‌های منابع بعدی همگی برگرفته از گفته‌های اوست و مطلب قابل توجهی بدان نیفزوده‌اند (برای مثال، نک‌ : عمادالدین، 3/147-201؛ جندی، 2/196-200؛ فاسی، 8/10؛ قس: شامی، 2/24-69). از زندگی ابوبکر پیش از ورود به شغل دیوانی آگاهی دقیقی نداریم. تاریخ ولادت او نیز به درستی معلوم نیست. خزرجی تولد او را 507ق دانسته (فاسی، همانجا)، اما شامی با استناد به قراینی، حدود 490ق را حدس زده است (2/26). ابوبکر در اَبْیَن (18 کیلومتری شمال شرقی عدن) زاده شد. پدر او از بزرگان و نیکان شهر بود. دوران کودکی و نوجوانی را همانجا به حفظ قرآن و تحصیل مقدمات گذراند، آنگاه به عدن سفر کرد و نزد علمایی که به آن شهر وارد می‌شدند، به آموختن فقه، ادب و حساب پرداخت و در این علوم مهارت یافت (عمادالدین، 3/148-149؛ جندی، 2/196؛ شامی، 2/25). گویا ورود او به عدن بسیار پیش از 531ق بوده که خزرجی از آن یاد کرده است (نک‌ : فاسی، همانجا؛ قس: شامی، 2/35). در 546ق بلال بن جریر وزیر عدن، ابوبکر را در دستگاه خود به کار کتابت منصوب کرد. دیری نپایید که منزلت او ند بلال فزونی یافت، چندانکه وزیر زمام همۀ امور را به دست او سپرد (عمادالدین، 3/149-151؛ جندی، 2/196-197).
در باب فضائل و نیک رفتاریهای ابوبکر گفته‌اند که او به پیشواز کاروانها می‌رفت، اهل علم و فضل را محترم می‌داشت، گاه برای مساعدت تازه‌واردان، به نام ایشان اشعاری می‌سرود و از حاکم و وزیر صله می‌ستاند. عماره خود یکی از کسانی بود که مورد لطف و احسان ابوبکر قرار گرفت و به تشویق او به شعر و ادب روی آورد (عمادالدین، 3/152-153؛ شامی، 2/28-32). عماره (نک‌ : عمادالدین، 3/147) و به تقلید از او یاقوت (1/108) لقب «وزیر» به ابوبکر داده است و داعی محمد بن سبا (د 548 یا 550ق) فرمانروای زریعی نیز پیوسته مایل بود که وی را به مصاحبت و وزارت خود برگزیند (نک‌ : فیصل، 3/153، 156-157، به نقل از عماره). با اینهمه ابوبکر هیچ‌گاه رسماً وزارت حاکمان زریعی را عهده‌دار نبود و عنوان وزیر در حق او گویا دلالت بر بزرگی شأن او دارد، نه بر سمتی رسمی. مقام و منزلت ابوبکر در روزگار داعی عمران بن محمد (حک‌ 548-560ق) نیز همچنان پایدار ماند. مدح و ثنای آل زریع صله‌های فراوانی نصیب او کرد تا آنجا که گفته‌اند یک بار داعی عمران فرزند خود ابوالسعود را پیشکش او کرد و سپس از وی بازخرید! (ابن دبیع، 22؛ شامی، 2/45).
در اواخر حکومت عمران (احتمالاً 558ق، نک‌ : شامی، 2/33)، ابوبکر نابینا شد؛ از این‌رو بعید نیست که شغل کتابت را فرو گذاشته، به مدیحه‌سرایی بسنده کرده باشد. داعی عمران نیز برای دلجویی از او فرمان داد: «هرکس به خانۀ شیخ در آید، ایمن است» (عمادالدین، 3/157-158؛ جندی، 2/199؛ قس: شامی، 2/33-34). گویند بعد از مرگ عمران بن محمد جنازۀ او توسط ابوبکر به مکه حمل و در آنجا به خاک سپرده شد (ابن سمره، 169؛ جندی، 2/199-200).
در محرم 570، شمس‌الدولهتوران شاه برادر صلاح‌الدین ایوبی به یمن حمله برد و حکومتهای محلی از جمله زریعیان را برانداخت. در این حمله اموال و دفاتر ابوبکر به غارت رفت، اما او خود جان سالم به در برد (عمادالدین، 3/147). گویا قصیده‌ای که به مناسبت ورود توران شاه به عدن سرود، در این امر بی‌تأثیر نبوده است. با اینهمه وی اندوه خود را از این حادثه در لابه‌لای قصیده‌ای که در مدح توران شاه سرود، آشکار کرده است (ابومخرمه، 2/37؛ ابن دبیع، 32-33؛ شامی، 2/26-27). بعید است که وی از جانب ایوبیان تصدی دیوان انشا را پذیرفته باشد (نک‌ : همو، 2/70).
شرح حال‌نویسان اشاره‌ای به گرایشهای مذهبی ابوبکر نکرده‌اند، هرچند می‌دانیم که زریعیان در سیاست و مذهب پیرو فاطمیان مصر بودند و ابوبکر زمان درازی متصدی دیوان رسائل آنان بوده است، اما این دلیل قاطعی بر اسماعیلی بودن او نیست، چرا که شاعران و ادیبان سنی مذهب در دربار فاطمیان مصر و یمن فراوان بوده‌اند. شامی احتمال می‌دهد که وی شافعی مذهب بوده است (نک‌ : 2/47-48)، اما آنچه این احتمال را تضعیف می‌کند وجود نشانه‌های تفکر اسماعیلی در برخی از اشعار و نامه‌های اوست، مثلاً در قصیدۀ معروف خود علاوه بر استفاده از اصطلاحات معمول اسماعیلی و ستایشهای اغراق‌آمیز از داعی عمران و فرزندان خردسالش، از همسر وی با عبارت «مولاتنا و ولیّه الزمن» تعبیر می‌کند (عمادالدین، 3/172-175). البته شاید انگیزه‌های سیاسی اینگونه اشعار که در تثبیت و استمرار حکومت زریعیان تأثیر شایانی داشت، بیشتر از هر چیز مورد توجه بوده است (نک‌ : شامی، 2/48-52).
از رسائل فراوانی که ابوبکر نوشته، تاکنون چیزی به دست نیامده و تنها گزارشهایی دربارۀ ستایش نامه‌های او در منابع دیده می‌شود. وی برخلاف کاتب پیشینِ بلال بن جریر، بالبدیهه و با زیباترین عبارتها پاسخ نامه‌ها را می‌داد )عمادالدین، 3/150-151). از نظر منشیان فائز خلیفۀ فاطمی هیچ یک از نامه‌های رسیده از شام و عراق به دربار فاطمی به پایۀ بلاغت و شیوایی رسائل ابوبکر نمی‌رسید (جندی، 2/198).
آنچه از اشعار ابوبکر در دست است، بیشتر توسط عماره و آن نیز به نقل شفاهی از مسافرانی که از یمن به مصر سفر می‌کردند، ثبت شده است. همۀ این اشعار مربوط به اواخر عمر ابوبکر و دوران آزمودگی است و از سروده های نیمۀ نخست زندگی وی چیزی سراغ نداریم و چه بسا دفاتر به غارت رفتۀ او در حملۀ ایوبیان، همان اشعار و رسائلش بوده باشد. قصاید ابوبکر غالباً در مدح و ستایش حاکمان زریعی و وصف زندگی آنان از نبردها گرفته تا مجالس خوشگذرانی است. برخی دیگر از سروده‌های وی اشعار عاطفی است که شاعر همچونعاشقان دلسوخته و دور از وطن از حجاز و اعتاب مقدس مکّه و مدینه یاد می‌کند و گویا مربوط به اواخر عمر شاعر و از دست دادن حامیان و دوستان است (نک‌ : شامی، 2/65-69). اشعار ابوبکر روان، شیوا و دلنشین است. قصاید وی از چارچوب اسلوبهای کهن فراتر نرفته است و مدیحۀ او با وصف و نسیب آغاز می‌شود (برای مثال، نک‌ : همو، 2/36-38، 40-41، 55، 57-60). وی گاه به معارضه با بهترین سروده‌های شعران برخاسته است (نک‌ : همو، 2/41-43). انتخاب بحور و قوافی دشوار و گزینش برخی کلمات نامأنوس و هنرنمایی در عرصۀ صنایع بدیع از خصوصیات سبک او در قصیده‌سرایی است (همو، 2/55-58).
دربارۀ تاریخ مرگ او اندکی اختلاف است، جندی مرگ او را حدود 580ق در عدن نوشته است (2/200) و خزرجی وفات او را در مکه در 574ق دانسته است (فاسی، همانجا).
از جملۀ یادگارهایی که از او بر جای مانده، مسجدی به نام او در عدن است (جندی، همانجا؛ معلمی، 6/326-331).
مآخذ: ابن دبیع، عبدالرحمن بن علی، قره العیون فی اخبار الیمن المیمون، نسخۀ خطی چستربیتی، شم‌ 3221؛ ابن سره، عمربن علی، طبقات فقهاء الیمن، به کوشش فؤاد سید، قاهره، 1957م؛ ابومخرمه، عبداللته بن عبداللـه، تاریخ ثغر عدن، به کوشش اسکار لوفگرن، لیدن، 1936م؛ جندی، محمدبن یوسف، السلوک فی طبقات العلماء و الملوک، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ زرکلی، اعلام؛ شامی، احمدبن محمد، تاریخ الیمن الفکری، بیروت، 1407ق/1987م؛ عمادالدین کاتب، محمد، خریده القصر و جریده العصر (قسم شعراء الشام)، به کوشش شکری فیصل، دمشق، 1383ق/1964م؛ فاسی، محمدبن احمد، العقد الثمین، به کوشش محمود محمد طناحی، بیروت، 1406ق/1986م؛ فیصل، شکری، تعلیقات بر خریده القصر (نک‌ : هم‌ ، عمادالدین کاتب)؛ معلمی، عبدالرحمن بن یحیی، تعلیقات بر الاکمال ابن ماکولا، حیدرآباد دکن، 1386ق/1967م؛ یاقوت، بلدان.
احمد بادکوبۀ هزاوه

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 2004
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست