responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 1952
ابو الاسد حمانی
جلد: 5
     
شماره مقاله:1952

اَبوالاَسَدِ حِمّانی، نباته بن عبداللـه از شعرای متوسط عصر عباسی در اواخر سدۀ 3ق. شاید اگر رابطه دوستانۀ وی با عَلَویه، موسیقی‌دان بزرگ عصر طلایی بغداد نبود، هیچ‌گاه در تاریخ نامی از وی باقی نمی‌ماند. گویند وی به حِمّان، یکی از قبایل تمیم منسوب است، همچنین وی را به بنی شیبان منسوب دانسته‌اند (ابوالفرج، 14/131 و حاشیۀ 2). نسبت حمّانی و شیبانی وی از همین جاست (نک‌ : ابوعبید، 1/545). وی اصلاً از دینور برخاسته بود، اما ظاهراً شکوه و عظمت بغداد او را به سوی خود کشید و از آن پس او را در بغداد، در کنار علویه می‌یابیم.
نام او نخستین بار در دیوان الحماسۀ ابوتمام آشکار می‌شود، ابوتمام تنها 2 بیت شعر از او نقل کرده است (2/218). ابن قتیبه نیز تنها ابیاتی از او نقل می‌کند (الشعر و الشعراء، 1/18)، اما نخستین روایتی که احتمالاً در باب او نقل شده، آن است که در الوزارء جهشیاری (ص 88) آمده است. وی گوید: «هنگامی که در 153ق منصور، ابوایوب موریانی را منکوب ساخت، در میان مشاغل مختلف، کار املاک خویش را به غلام و غلام دیگرِ منصور، مطر، سرود». چنانکه ملاحظه می‌شود، هیچ راهی برای تأیید یا تکذیب انتساب این روایت به ابوالاسد در دست نیست (نک‌ : دنبالۀ مقاله).
اندک اطلاعی که از او داریم، بیشتر از الاغانی ابوالفرج (14/131-143) حاصل می‌شود. دوستی ابوالاسد با علویه سبب شد که وی با بزرگان و اعیان آشنایی یابد، به‌ویژه که علویه بر برخی از اشعار او آهنگ ساخته و آنها را به آواز خوانده بود (همو، 14/131).
گویا وی ابتدا در خدمت فیض بن ابی صالح وزیر مهدی عباسی (حک‌ : 158-169ق) بوده است (نک‌ : اشعار وی در مدح فیض: ابوالفرج، 14/134؛ جهشیاری، 123؛ ابن طقطقی، 187) و این رابطه حتی به هنگام عزل وی و تا زمان خلافت هارون الرشید نیز ادامه داشته است. گرچه ابوالفرج (همانجا) بر این باور است که ابوالاسد پیش از فیض در خدمت ابودلف بوده است، اما از آنجا که فیض بن ابی صالح در 173ق درگذشته است، به احتمال زیاد ابوالاسد بعد از فیض به خدمت ابودلف درآمده است، اما دیری نپایید که با آمدن علی بن جبله عَکّوک ستارۀ اقبال او در دستگاه ابودلف، رو به افول نهاد (همانجا) و دیگر، به رغم همۀ کوششها و اشعار سخت عتاب‌آمیزی که برای امیر می‌فرستاد (همو، 14/139)، نتوانست نزد او دوام آورد. وی بعدها با شاهین بن عیسی برادزادۀ ابودلف نیز ملاقات کرد، اما چون آثار بی‌مهری را در او نیز باز یافت، به هجایش پرداخت (همو. 14/141). تاریخ دقیق این وقایع دانسته نیست، چه بسا، همانگونه که ابوالفرج روایت می‌کند، این ماجرا پیش از پیوستن او به فیض رخ داده باشد (14/134).
نام چند تن از بزرگان که ابوالاسد اشعاری در هجو و یا ستایش انان سروده، در الاغانی آمده است، از آن جمله‌اند: احمد بن ابی دؤاد (د 240ق) که گویا شاعر نخست او را مدح می گوید، اما احمد ظاهراً شعر او را نمی‌پسندد و صله‌ای نیز به او نمی‌بخشد. از این‌رو، ابوالاسد به هجای او می‌پردازد (نک‌ : همو، 14/133-134). در حکایت دیگری (همو، 14/135-138) نقل شده است که ابوالاسد، از علی بن یحیی منجم خواست تا تقاضای او را به یکی از وزرا برساند، اما او از پذیرفتن آن سرباز زد. در عوض، حمدون بن اسماعیل که از ماجرا آگاه شده بود، به آن کار اقدام کرد و آن تقاضا مورد قبول واقع شد. آنگاه ابوالاسد، اشعاری با مایۀ ضد شعوبی در مدح حمدون سرود که البته به علی بن یحیی منجم تعریض داشت. اما اگر روایت زرکلی (8/7) را دربارۀ مرگ ابوالاسد (ح 220ق) صحیح بدانیم، دیگر برخورد او با علی بن یحیی منجم که در 275ق وفات یافته است، دشوار می‌گردد.
اشعاری که از وی بر جای مانده، در منابع پراکنده است، چنانکه گفته شد، ابوتمام (همانجا) در دیوان الحماسه از آثار او، 2 بیت در هجای حسن بن رجا آورده است، ولی در هیچ‌یک از منابع اثری از ارتباط شاعر با حسن به دست نیامد. ابن قتیبه یک بار در عیون (2/8)، 3 بیت مدیحۀ فیض را نقل کرده است و بار دیگر در الشعر و الشعرا، 4 بیت از همان مدیحه و چند بیت از اشعار عتاب‌آمیز شاعر خطاب به احمد بن ابی دؤاد را آورده است (1/17-18). شعر این شاعر سخت نظر این منتفذ بزرگ را جلب کرده است (همو. المقدمه، 10-11). وی هنگام انتقاد از شعری که به سبب زشتی الفاظ، ناپسند گردیده است، نخست به شاعر بزرگی چون اعشی استناد می‌کند و می‌گوید: شعر نازیبا حتی اگر از اعشی باشد، باز نازیباست. سپس در مقابل این شاعر نام‌آور به شاعر «متأخر و گمنام» که همانا ابوالاسد است، اشاره کرده، می‌گوید: گمنامی و متأخر بودن، چیزی از زیبایی شعر او نمی‌کاهد. آنگاه به عنوان نمونه، قطعۀ معروفی را که او در مدح فیض سروده، می‌آورد و سپس قطعۀ عتاب‌آمیزی را که خطاب به احمد بن ابی دؤاد سروده است. با اینهمه ذکر نام او در بسیاری از منابع و به خصوص اشارات ابن قتیبه، نشان می‌دهد که این «شاعر گمنام» آن قدر هم که می گویند، گمنام نبوده است (نک‌ : همو، مقدمۀ کتاب، 96-98).
ابن معتز 5 بیت از همان اشعار عتاب‌آمیز احمد را نقل کرده، اما معتقد است که این ابیات از آن منصور اصفهانی است (نک‌ : ص 348). در میان اشعار وی شاید بتوان همان ابیاتی را که در هجای علی بن یحیی منجم سروده شده ــ گرچه مورد تردید قرار گرفته است (نک‌ : EI2, S) ــ از بهترین و جالب‌ترین اشعار وی به‌شمار آورد. این ابیات که فرهنگ خاص دوران سدۀ 2 و ابتدای سدۀ 3ق را داراست، به رغم روح ضد شعوبی که در آن متجلی است، تأثیر فرهنگ ایرانی یعنی زندگی اشرافی بغداد را نیز جلوه‌گر می‌سازد. گویا شاعر به عمد بر آن است که از الفاظ معمول آن روز که گاه فارسی است، استفاده کند (ابوالفرج، 14/135-138). وی که شعر را برای کسب مال می‌سرود، لحنی همانند لحن نوخاستگان هرزه درای داشت. گویا وی همینکه از ممدوح صله‌ای دریافت نمی‌داشت، وی را آماج هجاهای زشت و گزندۀ خود قرار می‌داد. الفاظ وی به کلی از الفاظ جاهلی به دور است و بیشتر حال و هوای زمان خویش را دارد (مثلاً نک‌ : هجای شاهین: ابوالفرج، 14/141/.
وی در رثای ابراهیم موصلی (د 188ق) نیز اشعاری سرود که همگان وی را بدان سبب سرزنش کردند، اما شاعر بر این عقیده بود که او را آنچنانکه بوده، وصف کرده است (همو، 14/140-141).
مآخذ: ابن طقطقی، محمدبن علی، الفخری، بیروت، 1400ق/1980م؛ ابن قتیبه، عبداللـه بن مسلم، الشعر و الشعراء، به کوشش محمد یوسف نجم و احسان عباس، بیروت، 1964م؛ همو، عیون الاخبار، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ همو، المقدمه، متن و ترجمۀ فرانسۀ العشر و الشعراء، به کوشش گودفروادو مونبین، پاریس، 1947م؛ همو، مقدمۀ کتاب الشعر و الشعراء، ترجمۀ آذرنوش، تهران، 1363ش؛ ابن معتز، عبداللـه، طبقات الشعراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1968م؛ ابوتمام، حبیب بن اوس، دیوان الحماسه، شرح خطیب تبریزی، دمشق، 1331ق؛ ابوعبید بکری، عبداللـه عبدالعزیز، سمط اللآلی، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، 1354ق/1936م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، 1383ق/1963م؛ جهشیاری، محمد بن عبدوس، الوزراء والکتاب، قاهره، 1357ق/1938م؛ زرکلی، اعلام؛ نیز:
EI2, S.
ایران‌ناز کاشیان

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 1952
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست