responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 1938
ابو احمد موسوی
جلد: 5
     
شماره مقاله:1938

اَبواَحْمَدِ موسَوی، حسین بن موسی بن محمد (304-400ق/916-1010م)، از پیشوایان و نقیبان برجستۀ طالبیان در بغداد و پدر شریف رضی و سیّدمرتضی. نسب ابواحمد از سوی پدر و مادر هر دو به امام موسی کاظم(ع) می‌رسد و گویا هم از این روی لقب الطاهر ذوالمنقبتین یافته است (فخرالدین رازی، 83؛ شریف رضی، دیوان، 2/884). نیای بزرگ او ابراهیم بن موسی کاظم، در پی قیام محمد بن زید بن علی(ع)، از سوی او امارت یمن یافت و آنجا را گشود و یک چند بر آن دیار فرمان راند، اما پس از چیرگی مأمون بر قیام، خلیفه ابراهیم را امان داد (مفید، 303). مادر ابواحمد فاطمه نیز از زنان برجستۀ عصر خود بود و شیخ مفید کتاب احکام النساء را برای او نوشت (محیی‌الدین، 64). زن او فاطمه نیز نوادۀ ناصر کبیر، حسن اطروش، داعی بزرگ زیدی بود (سیدمرتضی، «المسائل»، 214؛ فخرالدین رازی، همانجا).
ابواحمد در بصره رشد یافت (عمری، 124؛ صفدی. 13/76) و در 354ق از سوی نقیب النقباء (برای معنای نقیب و اقسام آن، نک‌ : ماوردی، 108 به بعد) ابوعبداللـه بن الداعی زیدی به نقابت طالبیان همانجا منصوب شد (الناطق بالحق، 109). وی مدتی بعد به بغداد رفت و همانجا اقامت گزید و سالیان دراز در سمتهای نقیب طالبیان بغداد، امیرالحاج، ریاست دیوان مظالم و نیز اجرای مأموریتهای متعدد سیاسی عراق بدل گشت، گفته‌اند که او 5 بار نقیب طالبیان شد (ابن جوزی، 7/247؛ ابن ابی الحدید، 1/31؛ نیز نک‌ : ابن حزم، 63؛ همدانی، 1/190؛ قلقشندی، صبح الاعشی، 10/243-247). نخستین بار، چنانکه اشاره شد، در 354ق به پیشنهاد معزالدوله بویه‌ای و تأیید خلیفه المطیع نقیب النقباء طالبیان، جز خاندان ابوالحسن بن ابی الطیب پیشوای علویان بغداد، گشت. در حکمی که از دیوان خلیفه بدین مناسبت صادر شد، او را به کفایت و امانت بسی ستودند و سرپرستی علویان و عباسیان و رسیدگی به دعاوی میان طالبیان و سایر رعایای خلیفه را به عهدۀ او نهادند (المختار، 217-222؛ ابن ابی الحدید، 15/288؛ متز، 281)؛ اما در 361ق در خلافت الناصرلدین اللـه در پی بروز نزاع میان او و وزیر ابوالفضل شیرازی، به سبب آشوب بغداد و آتش گرفتن محلۀ کرخ، ابواحمد از سوی وزیر از نقابت عزل شد (ابوعلی مسکویه، 2/309؛ ابن اثیر، 8/619؛ قس: همدانی، 1/212). با اینهمه گویا مشاغل دیگر خود را حفظ کرد، زیرا در منابع از عزل او از این مشاغل یاد نشده است. دومین دورۀ نقابت او با انتصابش به این مقام از سوی بختیار بویه‌ای در 364ق آغاز شد (ابن جوزی، 7/76؛ ابن شاکر، 286). در همین دوره و به روزگار وزارت ابن بقیه، نظارت بر اوقاف بغداد و سود عراق نیز از سوی خلیفه الطائع به او واگذار شد (قلقشندی، مآثرالانافه، 3/175-180، صبح الاعشی، 10/259-262؛ قس: ابن حزم، همانجا، که از نظارت او بر اوقاف بصره یاد کرده است).
چون عضدالدوله بویه‌ای به بغداد درآمد و بختیار را براند، در مناصب ابواحمد تغیری حاصل نیامد و حتی از سوی این امیر برای تصرّف دیار مضر گسیل شد (ابوعلی مسکویه، 2/392؛ ابن اثیر، 8/696). با اینهمه عضدالدوله در 369ق، گویا به سبب ترس از نفوذ و قدرت سیاسیِ ابواحمد، او را با برادرش ابوعبداللـه گرفت و به قلعه‌ای در فارس فرستاد (ابوعلی مسکویه، 2/399؛ ابن ابی الحدید، 1/32). ابواحمد حدود 3 سال در حبس بود. چون عضدالدوله درگذشت و پسر او، شرف‌الدوله ابوالفوارس، فارس را تسخیر کرد، ابواحمد را آزاد ساخت (رودراوری، 80، 81) و چون بر بغداد نیز چیره شد (376ق)، داراییهای ابواحمد را که عضدالدوله مصادره کرده بود، به وی باز گرداند (همو، 136؛ ابن اثیر، 9/50) و به مقام نقابت منصوبش کرد، ولی ابواحمد چندی بعد خود به سبب بیماری از این شغل کناره گرفت (ابن جوزی، 7/247). چنانکه در 380ق به روزگار بهاءالدولۀ بویه‌ای که باز به نقابت طالبیان و امارت حج و ریاست دیوان مظالم منصوب شد (ابن اثیر، 9/77، 78؛ ابن جوزی، 7/153، 247)، پسرانش رضی و مرتضی نیز به نیابت از او به کار پرداختند (ابن جوزی، همانجا؛ قلقشندی، صبح الاعشی، 10/247، 254). شریف رضی به همین مناسبت، طی قصیده‌ای به ستایش پدر پرداخت و وی را به سبب تفویض این مناصب به او سپاس گفت (ثعالبی، 3/132).
با اینهمه در 384ق، به دلایلی که دانسته نیست، ابواحمد از نقابت، و فرزندانش از نیابت او معزول شدند (ابن جوزی، 7/174؛ ابن اثیر، 9/105). این برکناری 10 سال به درازا کشید و طی این مدت، ابواحمد که هنوز از نفوذ و اقتداری برخوردار بود، در نزاع امرای آل بویه به وساطت بر می‌خاست و گاه دچار مخاطراتی می‌شد (شریف رضی، همان، 1/189-191؛ رودراوری، 326-327). در 394ق که در شیراز مقیم بود، باز از سوی بهاءالدوله که در آن وقت بر فارس و خوزستان نیز فرمان می‌راند، نقابت طالبیان و ریاست دیوان مظالم و نیز منصب قاضی القضاتی یافت و به «الطاهر الاوحد ذوالمناقب» ملقب شد، اما خلیفه القادر با قاضی القضاتی او مخالفت کرد و ابواحمد بر همان دو منصب ماند و در 395ق به بغداد آمد (ابن اثیر، 9/182؛ شریف رضی، همان، 1/172، 173؛ قس: ابن جوزی، 7/226-227). گفته‌اند که ابواحمد تا پایان عمر بر همان مقام ماند (همو، 7/247؛ ابن ابی الحدید، 1/31؛ ابن شاکر، همانجا)، در حالی که به روایت دیگر ابن جوزی (7/234) در 397ق، شریف رضی از سوی بهاءالدوله، منصب نقابت و امارت حج یافت.
ابواحمد در پایان عمر در حالی که نابینا شده و بیمار بود، ثلث اموال خویش را وقف کرد و صدقات بسیار داد (ابن شاکر، همانجا؛ ابن اثیر، 9/219) و در بغداد درگذشت. پیکر او را نخست در خانه‌اش دفن کردند (همانجا؛ قس: ابن ازرق، 111، که مرگ او را در 403ق و مدفن او را در مقابر قریش واقع در باب التبن بغداد دانسته است) و سپس به جوار تربت امام حسین(ع) منتقل ساختند (ابن اثیر، همانجا). کسانی چون شریف رضی (همان، 2/736-742)، سیدمرتضی (دیوان، 1/200-203)، مهیار دیلمی (3/23-27) و ابوالعلاء معری (2(3)/1264-1320) در رثای او شعرها سرودند.
ابواحمد از برجسته‌ترین پیشوایان دینی و سیاسی گروهی از شیعیان و از معتمدان امرای شیعی مذهب در ایران و عراق بود. چنانکه در نزاع میان اعضای این خاندانها، خاصه کشمکش میان آل بویه و حمدانیان واسطۀ مورد اعتماد صلح بود و در این باب مأموریتها یافت (مثلاً نک‌ : رودراوری، 276، 279؛ شریف رضی، همان، 1/189-191)، حتی در ایامی که از نقابت رسمی طالبیان عزل می‌شد، از حشمت و نفوذ او در دستگاه خلافت و امارت نمی‌کاست (ابن اثیر، 8/630، 634؛ خطیب، 1/110؛ رودراوری، 268-270) و در فرو نشاندن آتش فتنه‌ها میان شیعیان و سنیان مرکز خلافت از این نفوذ و قدرت سود می‌جست ٠مثلاً نک‌ : ابن جوزی، 7/153؛ شریف رضی، همان، 1/68-72). نیز آنگاه که خلیفۀ بغداد، القادر باللـه، خواست انتساب فاطمیان را به فاطمه(ع) دختر پیامبر اکرم(ص) نفی کند، از ابواحمد خواست تا محضری در تکذیب آن انتساب بنویسد و چون نوشته شد، ابواحمد و سیدمرتضی و دیگر حاضران مجلس بر درستی آن محضر شهادت دادند، جز شریف رضی که پیش‌تر به سبب انتساب اشعاری به او در تعریض به عباسیان و طرفداری از فاطمیان، خشم خلیفه را برانگیخته بود (ابن جوزی، 7/281-282؛ ابن ابی الحدید، 1/37-38؛ قس: شریف رضی، همان، 2/972-973).
با آنکه گروهی از محدّثان شیعی او را ستوده‌اند (نک‌ : حر عاملی، 2/104) و برخی وی را آشکارا رافضی خوانده‌اند (ابن تغری بردی، 4/223، 240؛ نک‌ : شوشتری، 1/500)، ولی هیچ دلیلی بر شیعی امامی بودن او در دست نیست و بنابر قراینی چون ارتباطچندجانبۀ خود و نیایش با داعیان و بزرگان زیدی (نک‌ : آغاز مقاله)، احتمال زیدی بودن او بیشتر است؛ خاصه که گفته‌اند وی پشمینه می‌پوشید که گویا از دیرباز سنت طیدیانی چون ناصر اطروش بوده است (شریف رضی، همان، 1/329؛ شیبی، 74)، اگرچه به نظر می‌رسد فرزندان او شریف رضی و سیدمرتضی، نخستین کسانی از موسویان بوده‌اند که به مذهب امامیه گرویده‌اند (شریف رضی، خصائص، 37؛ تستری، 3/546). شریف رضی یکی از برترین ستایشگران پدر خود بوده و قصاید متعددی در ستایش وی سروده است (نک‌ : دیوان، 1/60، 64، 68، 72، 172، 189).
مآخذ: ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن هبه‌اللـه، شرح نهج‌البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1378-1382ق؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن ارزق فارقی، احمد بن یوسف، تاریخ، به کوشش بدوی عبداللطیف عوض، بیروت، 1974م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، حیدرآباد دکن، ١٣٥٨ق؛ ابن حزم، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، بیروت، 1403ق/1983م؛ ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، حوادث، 365-402ق، نسخۀ خطی کتابخانه، احمد ثالث، استانبول، شم‌ 2922؛ ابوالعلاء معری، «سقط الزند»، ضمن شروح سقط الزند، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، 1383ق/1964م؛ ابوعلی مسکویه، احمدبن محمد، تجارب الامم، به کوشش آمدرز، قاهره، 133ق/1915م؛ تستری، محمد تقی، قاموس الرجال، قم، 1411ق؛ ثعالبی. عبدالملک بن محمد، یتیمه الدهر، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دارالفکر؛ حر عاملی، محمدبن حسن، امل الآمل، به کوشش احمد حسینی، قم، 1362ش؛ خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ رودراوری، محمدبن حسین، تجارب الامم (نک‌ : هم‌ ، ابوعلی مسکویه)؛ سیدمرتضی، علین بن حسین، دیوان، به کوشش رسید صفار، قاهره، 1958م؛ همو، «المسائل الناصریات»، ضمن کتاب الجوامع الفقهیه، قم، 1404ق؛ شریف رضی، محمد بن حسین، خصائص الائمه، به کوشش محمد هادی امینی، مشهد، 1406ق؛ همو، دیوان، بیروت، 1310ق؛ شوشتری، نوراللـه، مجالس المؤمنین، تهران، 1365ش؛ شیبی، کامل مصطفی، الفکر الشیعی، بغداد، 1386ق/1966م؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد حجیری، بیروت، 1404ق/1984م؛ عمری، علی بن محمد، المُجدی، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، قم، 1409ق؛ فخرالدین رازی، محمد بن عمر، الشجره المبارکه فی انساب الطالبیه، به کوشش مهدی رجایی، قم، 1409ق؛ قلقشندی، احمدبن علی، صبح الاعشی، قاهره، 1384ق/1963م؛ همو، مآثرالانافه فی معالم الخلافه، به کوشش عبدالستار احمد فراج، کویت، 1964م؛ ماوردی، علی بن محمد، الاحکام السلطانیه، به کوشش محمد فهمی سرجانی، قاهره المکتبه التوفیقیه؛ متز، آدام، الحضاره الاسلامیه فی القرن الرابع الهجری، ترجمۀ محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره، 1387ق/1967م؛ محیی‌الدین، عبدالرزاق، ادب المرتضی، بغداد، 1957م؛ المختار من الرسائل ابراهیم بن هلال صابی، به کوشش شکیب ارسلان، بیروت، دارالنهضه الحدیثه، مفید، محمدبن محمد، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتی؛ مهیار دیلمی، دیوان، قاهره، 1349ق/1930م؛ الناطق بالحق، یحیی بن حسین، «الافاده فی تاریخ الائمه الساده»، اخبار ائمه الزیدیه، به کوشش مادلونگ، بیروت، 1987م؛ همدانی، محمد بن عبدالملک، تکلمه تاریخ طبری، به کوشش البرت یوسف کنعان، بیروت، 1961م.
محمدرضا ناجی ـ بخش تاریخ

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 1938
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست