اِبْنِ نَطّاح، ابوعبداللـه محدبن صالح بن مهران نطاحی بصری (د 252ق/866م)، محدث،
نسبشناس و مورخ. برخی کنیۀ او را ابوجعفر (خطیب، 5/357) و ابوحصون هاشمی و
ابوالتیّاح (ابن حجر، 6/693) نیز گفتهاند. شهرت وی به ابن نطاح به دلیل انتساب او
به نیایش نطّاح است (سمعانی، 13/135). او از موالی بنی هاشم بود (خطیب، همانجا) و
از اینرو به هاشمی نیز شهرت داشت.
وی در بصره زاده شد و احتمالاً در همانجا رشد و پرورش یافت و آنگاه به بغداد سفر
کرد (سمعانی، همانجا). مهمترین مشایخ روایی او عبارتند از: ابوالحسن علی بن محمد
مدائنی، حسن بن میمون نصری، ابوعبیده معمر بن مثنّی و محمدبن عمر واقدی (ابن عبد
ربه، 1/278؛ ابن ندیم، 120؛ خطیب، همانجا؛ مزی، 320؛ روزنتال، 128). ابن نطاح محدث
معتبری بود و از بسیاری از راویان سدۀ 2ق/8م چون ابوعاصم، محمدبن عبداللـه (ابن
حبان، 9/125) و از معتمربن سلیمان و معاصرانش (ابن مستوفی، 2/547) و دیگران حدیث
نقل کرده است. ابن حبان از طریق عمرو بن محمد همدانی از او روایت کرده و او را از
ثقات دانسته است (همانجا). در عین حال بیشترین شهرت و اعتبار او در تاریخنگاری
است.
آثار یافت نشدۀ ابن نطاح از این قرارند: افخاذالعرب؛ انساب ازد عمان؛ البیوتات؛
الرد علی ابی عبیدﺓ فی کتاب الدیباج؛ الدوله العباسیه و مقتل زیدبن علی(ع) (ابن
ندیم، همانجا). ابوالفرج در الاغانی بخشهایی از آثار او را آورده است (سزگین،
1/(2)/146). مهمترین اثر وی، الدوله العباسیه است که دربارۀ دولت عباسیان نگاشته
است. خطیب بغدادی این اثر را نخستین تألیف در تاریخ عباسیان میشمارد (5/358)، در
حالی که ابن ندیم (ص 115) در بیان احوال مدائنی، استاد ابن نطاح، آورده است که وی
دربارۀ خلافت سفّاح، منصور، مهدی، هادی، هارون و امین کتابی پرداخته است. روزنتال
(همانجا) نیز احتمال میدهد که کتاب ابن نطاح پیراستۀ کتاب استادش حسن بن میمون و
یا ذیلی بر آن باشد.
به هر حال کتاب ابن نطاح یکی از چند کتاب نخستین و مهم در تاریخ خافای عباسی بوده و
نوشتههای او به علت شهرت وی به امانت در نقل، اعتبار بیشتری داشته است.
چیزی که شگفت مینماید این است که این اثر چندان مورد توجه و یا مورد بهرهبرداری
مورخان معاصر ابن نطاح و تاریخنگاران بعدی قرار نگرفته است. فقط طبری گاه (مثلاً
7/617-618) از روایات او سودجسته و مسعودی (1/22) نیز از اثر وی یاد کرده است.
تاریخنگاران متأخر نیز غالباً، شاید به دلیل دسترسی نداشتن به تدلیفات او به یاد و
آثارش بسنده کردهاند. با اینهمه کسان دیگری چون احمد بن علی خزاز، بشر بن موسی
اسدی، احمدبن قاسم بن مساور جوهری، هیثم ابن خلف دوری، به آثار او استناد جستهاند
(خطیب، 5/357-358؛ ابن حجر، 6/693؛ ذهبی، 2/592؛ مزی، همانجا؛ در مورد انتساب کتاب
اخبارالعباس به وی، نک : EI2).
مآخذ: ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآیاد دکن، 1403ق/1983م؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن
علی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، 1331ق/1913م؛ ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد
الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402ق/1982م؛ ابن مستوفی، مبارک بن
احمد، تاریخ اربل، به کوشش سامی بن سید خماس صقار، بغداد، 1400ق/1980م؛ ابن ندیم،
الفهرست؛ خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ ذهبی، محمدبن احمد،
المغنی فی الضعفاء، به کوشش نورالدین عتر، دمشق، 1391ق/1971م؛ روزنتال، فرانتس،
التاریخ عندالمسلمین، ترجمۀ صالح العلی، به کوشش محمد توفیق حسین، بغداد،
1383ق/1963م؛ سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، ترجمۀ محمود فهمی حجازی، ریاض،
1403ق؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش شرفالدین احمد، حیدرآباد دکن،
1402ق/1982م؛ طبری، تاریخ؛ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، نسخۀ عکسی موجود
در کتابخانۀ مرکز؛ مسعودی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385ق؛ نیز:
EI2.
حسن یوسفی اشکوری