اِبْنِ نَدیم، ابوالفرج محمد بن ابی یعقوب اسحاق بن محمدبن اسحاق، کتابشناس،
فهرستنگار و محقق بغدادی سدۀ 4ق/10م و نویسندۀ اثر معروف الفهرست.
به سبب بیتوجهی نویسندگان و تذکرهنویسان سدههای بعدی نسبت به ابن ندیم، دربارۀ
احوال و فعالیتهای علمی او آگاهی اندکی در دست است. حتی خطیب بغدادی که تراجم
بسیاری از رجال بغداد را در کتاب معروف خود، تاریخ بغداد، آورده، در مورد او سکوت
اختیار کرده است. احتمالاً این سکوت از اختلاف نظر خطیب با ابن ندیم در مسائل
اعتقادی و مذهبی نلشی میگردد. قدیمترین منبع دربارۀ احوال ابن ندیم گزارش موجز
ابن شهر آشوب (د 588ق/1192م) در معالم العلماء (ص 143) است. پس از وی یاقوت حموی (د
626ق/1229م) در شرح حالی مختصر و برگرفته از الفهرست، به ستایش از ابن ندیم و این
اثر او دانش موۀلف را در کتابشناسی و علوم مختلف نشان میدهد، پرداخته است
(18/17). ابن نجار (د 643ق) تقریباً در همان دوره در احوال ابن ندیم در ذیل تاریخ
بغداد مطالبی نگاشته بوده که ابن حجر عسقلانی (د 852ق/1448م) بخشی از آن را نقل
کرده است (5/72). قفطی (د 649ق) با ذکر نام او، تبحرش را در کتابشناسی میستاید
(انباه، 1/7). پس از این دوره، ذهبی (د 748ق/1347م) در تاریخ الاسلام (ص 398-399)
شرح حال مختصری دربارۀ وی آورده و صفدی (د 764ق) هم تنها دربارۀ تاریخ درگذشت ابن
ندیم مطالبی افزون بر منابع یاد شده ارائه کرده است (2/197).
در میان منابع متأخرتر، علاوه بر حواشی منسوب به مقریزی در هامش نسخۀ خطی الفهرست
موجود در کتابخانۀ چستربیتی (نک : داج، 25-26)، باید از لسان المیزان ابن حجر
(5/72-73) یاد کرد که شامل شرح حال نسبتاً مفصلتری از ابن ندیم بر مبنای گفتههای
ابن نجار، ذهبی و بررسی انتقادی الفهرست است. انتقاد تند از شخصیت ابن ندیم ویژگی
کار ابن حجر محسوب میشود.
بررسی این مآخذ نشان میدهد که اطلاعات آنها دربارۀ ابن ندیم، بیشتر برگرفته از
الفهرست و گاه مشتمل بر برخی اطلاعات نادرست و مغرضانه است. به هر روی با توجه به
فقدان منابع، باید برای تشریح زندگی و فعالیتهای علمی ابن ندیم، از اثر او کمک گرفت
و در استنتاج جانب احتیاط را نگاه داشت.
دربارۀ خاستگاه ابن ندیم نمیتوان به قطع سخن گفت، اما باتوجه به اینکه وی در نسبت
یا وابستگی خود به قبیلهای از قبایل عرب در الفهرست مطلبی نیاورده، میتوان گفت که
احتمالاً عرب نبوده است. همچنین شواهدی چون نپرداختن ابن ندیم به ادیان ایرانی در
بخش مربوط به مذاهب و ادیان الفهرست و نیز مطالبی که در صفحات 239-240 آن آورده
است، میتواند احتمال ایرانی نبودن وی را تقویت کند. از سوی دیگر، علاقۀ ابن ندیم
به علوم اوائل و دوستی وی با عالمان مسیحی بغداد (نک : علی، 8/84-113، 10/156-183)
و شناخت درخور ستایش او از وضعیت بینالنهرین پیش از اسلام، شاید بتواند شاهدی برای
انتساب او به اقوامی باشد که قبل از ظهور اسلام در بینالنهرین ساکن بودند، چنانکه
نام پدر و نیایش ـ اسحاق ـ و کنیههای خود او و پدرش ـ ابوالفرج و ابویعقوب ـ به
این احتمال قوت میبخشد.
گرچه در سرآغاز نسخۀ چستربیتی (نک : داج، 25) به جای «ابن الندیم» از وی با عنوان
«الندیم» نام برده شده است، اما باتوجه به اینکه در خود الفهرست همواره از وی با
عنوان «محمد بن اسحاق الندیم» یاد میشود و همچنین منابع رجالی و تاریخی غالباً نام
او را به همین صورت یا به صورت «ابن الندیم» ضبط کردهاند (طوسی، 41، 68، جم ؛
نجاشی، 114؛ ابن شهر آشوب، همانجا؛ قفطی، همان، 1/7، 8، 9؛ ابن ابی اصیبعه، 1/57،
287)، میتوان گفت که که «ندیم» لقب پدر او بوده است، اما وجه تسمیه دانسته نیست.
از موطن ابن ندیم نیز اطلاعی در دست نیست، تنها میدانیم که در بغداد میزیسته و
مدتی در موصل اقامت داشته است (نک : ابن ندیم، 94، 181، جم(.
در مورد تاریخ تولد ابن ندیم گزارشی که خود او در الفهرست (ص 295) دربارۀ ملاقاتش
با فقیه خارجی، ابوبکر بردعی در 340ق به دست داده، تا حدودی راهگشاست. باتوجه به
اطلاعاتی که ابن ندیم از آثار و عقاید بردعی در این دیدار گردآوری کرده، میتوان
دریافت که وی در زمان ملاقات، از بلوغ علمی برخوردار بوده است. دیدار ابن ندیم از
کتابخانۀ علی بن احمد عمرانی (د 344ق) نیز در اینباره قابل تأمل است (همو، 325،
341).
در مورد شغل ابن ندیم، گرچه یاقوت (همانجا) احتمال داده که او ورّاق بوده است و
برخی منابع دیگر ظاهراً او را به عنوان ورّاق میشناختهاند (نک : ابن خلکان،
1/53؛ ابن حجر، 5/72)، اما در خود کتاب الفهرست در اینباره ناهمگونی به چشم
میخورد: در بسیاری از موارد میتوان «وراق» را مربوط به پدر و در برخی از موارد
مربوط به خود ابن ندیم دانست. به هر روی دلیل استواری بر وراق بودن ابن ندیم در دست
نیست، هر چند برخی از خاورشناسان، چون داج (ص 16-17) و کرمر (ص 139) احتمال
دادهاند که پدر و فرزند هر دو وراق بوده باشند.
با اینهمه ابن ندیم با فن وراقی آشنا بوده است، چنانکه بخشی از کتاب الاوصاف و
التشبیهات وی به کتابت و ادوات آن اختصاص داشته است (ابن ندیم، 14). ظاهراً اطلاعات
او را در این زمینه باید مأخوذ از پدرش دانست.
در مورد تحصیلات و استادان ابن ندیم نیز اطلاعات اندکی در دست است، زیرا بعید نیست
مشایخی که ابن ندیم سخنانشان را بدون واسطه در الفهرست نقل کرده، درواقع استاد وی
نباشند و وی، تنها برای تکمیل کتاب خود از گفتههای آنان بهره برده باشد. در میان
این مشایخ میتوان از سری بن احمد کندی (ص 13)، ابوعلی بن سوار کاتب (ص 154)،
ابوالحسن علی بن هارون بن علی بن هارون بن علی بن یحیی از آل منجم (ص 161)،
ابوالفتح ابن نحوی (ص 162)، ابودلف ینبوعی (ص 410)، ابوالخیر ابن خمار (ص 305) و
مهمتر از همه ابوسعید سیرافی (ص 45، جم(، ابوسلیمان منطقی سجستانی (ص 302)،
ابوالفرج اصفهانی (ص 158)، ابو عبید اللـه مرزبانی (ص 208؛ قس: داج، 25-26، به نقل
از مقریزی) و احتمالاً یحیی بن عدی (ص 309، 313، قس: ص 322) نام برد. ابن حجر
(همانجا) نیز در میان مشایخ وی اسماعیل صفار، از محدثان مشهور بغداد را نام برده که
مأخذ آن دانسته نیست.
با دقت در الفهرست میتوان استنباط کرد که ابن ندیم با علوم مختلف آشنایی نسبی
داشته و احتمالاً در برخی زمینهها صاحب نظر بوده است. از آن جمله است: ادبیات عرب
و علوم اوائل، به ویژه فلسفه و تاریخ فلسفه. درواقع اگر او نزد ابوسلیمان سجستانی
فلسفه خوانده باشد، باید برای او در این علم مقامی بلند فرض نمود. با این وصف نباید
در مورد دانش ابن ندیم مبالغه کرد، زیرا الفهرست بیشتر به مثابۀ دانشنامهای است که
به جای بحث و بررسی عمیق در علوم مختلف، به ذکر فهرست آثار پرداخته است، به ویژه
اینکه بسیاری از مطالب کتاب مذکور را نقل قول دیگران تشکیل میدهد.
از خصوصیات ابن ندیم که با مطالعۀ الفهرست میتوان به آنها پی برد، آزاداندیشی و
تسامح، دقت به ظبط، ذوق سلیم و ابتکار در مسائل علمی است که از مصاحبتش با کسانی
چون ابوسلیمان سجستانی (ﻫ م) و مشرب معتزلی و خرد گرایش و نیز از مطالعاتش در باب
ادیان و مذاهب، نشأت میگیرد.
مذهب ابن ندیم: اختلاف نظری که در مورد مذهب ابن ندیم دیده میشود، از تشتت و
گوناگونی آراء وی در الفهرست ریشه میگیرد. با توجه به تسامح وی میتوان محملی برای
گفتههای به ظاهر متناقض او و راهی جهت روشنتر شدن گزارشهایی، به ویژه در بخش فقه
و کلام، ارائه نمود.
قرائن موجود در الفهرست بر میل او به اعتزال دلالت دارد. از آن جمله است: نقل
اظهارات معتله در باب پیامبر(ص) به عنوان سرچشمۀ اندیشۀ اعتزال (ص 202)؛ ذکر و مدح
ابن ابی دُواد معتزلی که از مؤلفان نبود، تنها به دلیل دفاعش از اعتزال و معتزله (ص
212)؛ تقسیم معتزله به 2 گروه «مخلص» و «بدعتگذار» (ص 214-217)؛ اطلاق عنوان «اهل
العدل و التوحید» بر معتزله (ص 201-202) و در مقابل، «حشویه» بر اهل سنت (ص 287)؛
ذکر ابوالحسن اشعری در بخش متکلمان «مجبّره» و «حشویه» (ص 231). گرچه از عبارتی که
سبکی دربارۀ ابن ندیم آورده است (2/51)، چنین بر میآید که آشنایی وی با علم کلام
چندان عمیق نبوده است، ولی مسلم است که او در باب اعتزال و معتزله اطلاعات کافی
داشته است.
نظر به اینکه او از برخی امامان شیعه و فرزندانشان با جملۀ «علیه السلام» یاد کرده
(ص 95، 120، 252، جم( و اهل بیت پیامبر(ص) را همچون فردی شیعی میستاید (ص 197،
276) و برای شیخین، دیگر خلفا و کسانی چون طلحه،زبیر و عایشه تعبر «رضی اللـه عنه»
را به کار نمیبرد، (ص 27، 115، 136، جم(، میتوان گفت که شیعی مذهب بوده است.
باید افزود که از عبارت «ترضیه» که در برخی موارد در کتاب الفهرست چاپی (ص 115،
146، 224، 251) برای عمر بن خطاب و دیگران دیده میشود، در نسخههای اصلی آن (نک :
بخش الفهرست در همین مقاله) اثری نیست، از اینرو میتوان دریافت که این تعابیر
توسط ناسخان اضافه شده است. قرائن دیگری نیز وجود دارد که میتواند بر تشیع وی
دلالت کند: ذکر تعبیر «خاصه» برای شیعیان و «عامه» برای اهل سنت (ص 246، 287، 289؛
نیز نک : گلدسپهر، 278-284)؛ نقل روایتی از واقدی مبنی بر آنکه علی(ع) معجزۀ
پیامبر بوده است (ص 111)؛ حسن المذهب خواندن واقدی که خود، او را شیعی میداند
(همانجا)؛ ستایش از هشام بن حکم که به امامت امام صادق(ع) گروید (ص 223-224). با
اینهمه با دقت در روش ابن ندیم در الفهرست و نیز اطلاعات نسبتاً محدود و گاه مغلوط
وی از تشیع و تعبیرش نسبت به شیخ مفید که گفته است: «او را دیدم و بسیار دانشمند
یافتم» (ص 226)، میتوان چنین استنباط کرد که ابن ندیم، گرچه شیعی مذهب و از لحاظ
فکری، معتزلی بوده است، از جهت فقهی ارتباط زیادی با جامعۀ امامیۀ بغداد نداشته
باشد.
با دقت در بخش مربوط به ابوحنیفه در الفهرست میتوان چنین استنباط کرد که ابن ندیم
به او و مذهب حنفی هم علاقه داشته است، چه در شرح حال ابوحنیفه وی را مدح بلیغی
کرده است (ص 255-256). در جای دیگر مناظرۀ معروف میان ابوحنیفه و مؤمن الطاق را که
ناظر بر قدح ابوحنیفه بود، ظاهراً به گونهای تحریف شده نقل کرده است (ص 224؛ قس:
نجاشی، 326). شاید علاقۀ ابن ندیم به ابوحنیفه متأثر از عقاید استادش ابوسعید
سیرافی (ﻫ م) در این باب بوده باشد. به هر روی کسی چون ابن ندیم با گرایشهای معتزلی
و اندیشۀ خردگرای و فلسفی خود، نمیتوانست با ابوحنیفه بیگانه باشد، چنانکه
فلاسفهای چون ابوالحسن عامری (ﻫ م) نیز به ابوحنیفه و فقه او گرایش داشتند (نک :
ابوالحسن عامری، 119-120).
ابن ندیم را با همۀ گرایشهای شیعی، معتزلی و حنفی نمیتوان زیدی دانست، چنانکه
عبارت وی «و زعم بعض الزیدیه» (ص 244) و نیز دیدگاه او دربارۀ ائمه(ع) میتواند
مؤید این نظر باشد. رجالنویسان اهل سنت نیز همواره بر گرایش ابن ندیم به تشیع و
اعتزال تصریح و گاه از او به سختی انتقاد کردهاند (نک : یاقوت، همانجا؛ ذهبی،
398؛ صفدی، 2/197؛ ابن حجر، 5/72-73؛ داج، همانجا، به نقل از مقریزی). اما علمای
امامیه نیز چون شیخ طوسی و نجاشی، با اینکه از الفهرست بهره گرفتهاند، شاید به سبب
آنچه در باب مذهب ابن ندیم گفته شد، او را از جملۀ رجال امامیه محسوب نداشتهاند
(قس: ابن شهر آشوب، همانجا).
درگذشت: زمان درگذشت ابن ندیم محل اختلاف است. صفدی آن را 380ق نوشته (همانجا) و
مقریزی «چهارشنبه 20 شعبان 380» در بغداد ضبط کرده است (نک : داج، همانجا). همچنین
بر مبنای سخن ابن نجار در یک جا درگذشت ابن ندیم «چهارشنبه 20 شعبان 385» (نک :
زلهایم، 617) و در جای دیگر «شعبان سنه ثمان و ثلاثین» (438ق؟) آمده است (نک : ابن
حجر، 5/72). برخی از معاصران (نک : زرکلی، 6/29؛ قس: فلوگل، 12، حاشیه؛ واسیلیف،
II/295) باتوجه به تاریخ اخیر، زمان مرگ او را اوایل سدۀ 5ق نوشتهاند. در مورد اول
ظاهراً تصحیفی رخ داده و دومی باتوجه به آنچه در مورد زمان تولد ابن ندیم ذکر شد،
بعید به نظر میرسد. گفتنی است که تاریخهای بعد از 380ق که در الفهرست دیده میشود،
به گمان قریب به یقین از اضافات ناسخان است، خاصه اینکه مؤلف خود در کتابش (همانجا)
از خوانندگان خواسته است که در تکمیل اثر او بکوشند (برای اطلاع بیشتر از تاریخ مرگ
ابن ندیم، نک : زلهایم، 613-624).
الفهرست: این کتاب نه تنها به مثابۀ دانشنامهای است که تاریخ فرهنگ، ادبیات و مذهب
را از ادوار قبل از اسلام تا عصر نویسنده (سدۀ 4ق) به شکل بدیعی به تصویر میکشد،
بلکه خصوصیات کتابشناسی نیز دارد و چنانکه از مقدمۀ کوتاه آن بر میآید (ص 3) ابن
ندیم مصمم بوده است؛ تا فهرستی از کلیۀ آثاری که به زبان عربی توسط نویسندگان عرب و
غیرعرب تألیف شده بوده، با تراجم مؤلفان آنها به دست دهد، اما مطالعۀ الفهرست نشان
میدهد که محتوای این کتاب گستردهتر از آن است که مؤلف خود در مقدمه وعده داده
است. گرچه پیش از تألیف الفهرست، آثاری معدود و مختصر با عنوان فهرست تألیف شده
بوده، ولی شیوۀ تدوین آن آثار با روش ابن ندیم بسیار متفاوت است، به طوری که
میتوان الفهرست را یگانه کتابشناسی عمومی 4 سدۀ نخستین اسلامی و حتی مدتها بعد از
آن به شمار آورد. با وجود اینکه در سدۀ 4ق دانشنامههایی چون احصاءالعلوم فارابی،
رسائل اخوان الصفا، مفاتیح العلوم خوارزمی و جوامع العلوم ابن فریعون تألیف شد (نک
: GAS, I/383-389)، هیچیک نه تنها از لحاظ وسعت و دقت، بلکه از نظر روش نیز با
الفهرست قابل مقایسه نیستند.
الفهرست شامل ده مقاله است: 1. کتب مقدس مسلمانان، یهودیان و مسیحیان، البته با
عنایت بیشتری به علوم قرآنی، همراه مقدمهای د باب خط و زبانهای ملل مختلف؛ 2. نحو
و لغت؛ 3. تاریخ، انساب و موضوعات وابستۀ به آن؛ 4. شعر و شاعران؛ 5. علم کلام و
متکلمان؛ 6. فقه، حدیث، فقها و محدثان؛ 7. فلسفه و علوم قدیم؛ 8. افسانه، سحر و
جادو و...؛ 9. مذاهب و ادیان غیرالهی؛ 10. کیمیا.
تاریخ تألیف الفهرست چنانکه در موارد متعدد بدان تصریح شده (نک : ص 3، 41، 96،
146، 273؛ قس: ابن حجر، همانجا). سال 377ق است و ظاهراً ابن ندیم پس از این تاریخ
نیز برخی اطلاعات را بر آن افزوده است. به احتمال قوی سال 377ق، تاریخ تنظیم
اطلاعاتی بوده است که پیشتر ضبط شده بودند. ابن ندیم همانگونه که در مقدمۀ کتابش
متذکر میشود (ص 3، نیز نک : 41، 96)، الفهرست را به کسی که از وی تنها با عنوان
«السید الفاضل» یاد میکند، تقدیم کرده است. بعید نیست که مراد ابن ندیم، عیسی بن
علی ابن جراح بوده باشد، زیرا تنها از وی با عنوان «سیدنا» یاد کرده است (ص 304).
ابن ندیم در الفهرست به بررسی و نقد اقوال پیشینیان خود، همت گماشته (نک : ص 7- 8،
154، 307) و گاهی نیز دربارۀ انتساب کتابها به نویسندگان، به بحث پرداخته، یا کتابی
را خوانده و دربارۀ آن اظهار نظر کرده است (نک : ص 103، 209، 348، جم(. وی گاه در
مورد راویان و محدثان از اصطلاحات حدیثی همچون «ثقه فی الحدیث» استفاده کرده و در
بعضی مواضع به روش محدثان به راویان کتابها نیز اشاره کرده است (نک : ص 75، 76،
85، 86). گاه به تحریرهای گوناگون یک کتاب پرداخته (نک : ص 210، جم( و در برخی
موارد به مشهور یا متروک بودن کتابی اشاره کرده است (نک : ص 266، 268، جم(. ابن
ندیم، گرچه در مقدمۀ کتاب وعده داده است که تنها از مؤلفان و آثار آنان یاد کند،
اما در موارد بسیاری از دانشمندانی نام برده که صاحب تألیف نبودهاند (مثلاً نک :
52، 77- 78، 95). وی به نقل آنچه پیشینیان ذکر کرده بودند، چندان رغبتی نداشته،
چنانکه در بخش مربوط به طبقات شعرا خود به این مطلب اشاره کرده است (نک : ص 181،
406). ابن ندیم از ذکر احوال و آثار معاصران خود غافل نبوده، گرچه گاهی دیده میشود
که به کسان بسیار مشهوری چون یعقوبی، اشاره نکرده است.
ابن ندیم در تألیف الفهرست از طیف وسیعی از مآخذ گوناگون استفاده کرده است. وی در
کنار تألیفاتی چون تفسیر تئودُرُس بر تورات و پیناکْس جالینوس (نک : ص 11، 45، 51،
جم(، اطلاعات شفاهی افراد آگاه، از مسلمان و غیرمسلمان، چون اماد موبد و یونس القس
(نک : ص 15، 17، 25، جم(، اطلاعات بومیان مناطق مورد بحث، یا کسانی که در آن
مناطق زندگی کرده بودند (نک : ص 20، 412، 413)، بهره برده است و ضمن معاشرت با
روحانیان ادیان و فرق و شرکت در جلسات آنان (نک : ص 241، 295، 412-413، جم(،
مصاحبت با منجمان و کیمیاگران (نک : ص 168، 371، 425) و بهره گرفتن از
کتابخانههای خصوصی بغداد و موصل (نک : ص 21، 46، 145، 325)، به معلومات خود
افزوده است. ابن ندیم خود در موارد متعدد تصریح میکند که اطلاعاتش را از نسخۀ دست
خط مؤلف یا از فردی «ثقه» اخذ کرده است (ص 8، 15، 20، 22، 238).
با آنکه اطلاعات ارائه شده در بخشهایی از الفهرست را در آثار متقدمتر نیز میتوان
یافت، ولی بسیاری از مطالب آن منحصر به فرد است. همچنین نظر به اینکه بسیاری از
منابع ابن ندیم اکنون در دسترس نیست، کتاب الفهرست مشتمل بر اطلاعاتی است که در جای
دیگر نمیتوان یافت، مثلاً در بخش مربوط به شعرا، اطلاعاتی در خصوص میزان اشعار
بسیاری از شعرا ارائه شده است که در مآخذ دیگر به آن صورت یافت نمیشود. همچنین است
اطلاعاتی که ابن ندیم دربارۀ خوارج و فقهای آنان به دست داده است.
در بخش مربوط به معتزله، ابن ندیم براساس منابع خود اطلاعاتی عرضه داشته که در
مقایسه با مطالب کتابهای مربوط به طبقات معتزله قابل توجه است. همین گونه است
بخشهای مربوط به فلاسفه، اطبا و تاریخ نهضت ترجمه که از جهت کمیت و کیفیت بر آنچه
به صورت پراکنده در آثار قدیمتر، و حتی متأخرتر آمده است. برتری دارد. این نکته
نیز قابل توجه است که مطلب کتاب طبقات الاطباء و الحکماءِ ابن جلجل که در 377ق
تألیف شده است، به هیچ روی به گستردگی مطالب ارائه شده در الفهرست نیست. همچنین
کتاب صوان الحکمه که از لحاظ ارائۀ اطلاعات در باب فلاسفه با الفهرست تفاوتی چشمگیر
دارد. ظاهراً پس از الفهرست تألیف شده است، زیرا ابن ندیم در شرح حال استاد خود
ابوسلیمان سجستانی (ص 332) به صوان الحکمۀ او اشارهای نکرده است. ابن ندیم در
تألیف بخش مربوط به اطبا و حکما از آثار کسانی چون اسحاق بن حنین (نک : ص 306،
350)، در کنار اطلاعات معاصران خود چون ابوسلیمان سجستانی، عیسی بن علی ابن جراح،
یحیی بن عدی و ابوالخیر ابن خمار بهره برده است (نک : ص 304، 305، 309، 313؛ در
مورد استفادۀ ابن ندیم از نوشتههای ابن زبیر، نک : لیپرت، 147-155؛ ﻫ د، ابن
زبیر، ابوالحسن).
در بخش مربوط به مانویه، از میان مذاهب و ادیان غیرتوحیدی، اطلاعات ابن ندیم حائز
اهمیت بسیار است و به عنوان یکی از مهمترین منابع برای شناخت آیین به شمار میرود.
اطلاعات ابن ندیم در باب دیگر مذاهب، گرچه در مقایسه با اثار برخی از معاصرانش
اهمیت بسیار دارد، با این وصف در بعضی از موارد همتای کتب ویژۀ ملل و نحل نیست.
نسخههای خطی: نسخههای موجود الفهرست دارای اختلافات بسیار و اساسی است. به طوری
که تجدد در چاپ خود از این کتاب نشان میدهد، تفاوت نسخههای چستربیتی و شهید علی
پاشا ــ که اساس طبع وی هستند ــ با نسخههای دیگر ــ که برخی از آنها اساس چاپ
فلوگل بودهاند ــ قابل توجه است، خاصه آنکه در بعضی نسخهها بخشهایی وجود دارد که
در نسخههای دیگر اصلاً از آنها نشانی نیست (برای آشنایی با نسخههای خطی الفهرست،
نک : فلوگل، 15-16؛ داج، 23-34؛ ریتر، 15-23؛ فوک، «موادی جدید »، 298-301؛ مینوی،
1-6؛ تجدید، 26-29؛ GAS, I/388). در مورد این اختلافات، بهطور قطع نمیتوان چیزی
گفت، اما باید احتمال افتادگی بخشهایی از الفهرست در نسخههای ناقص و نیز اضافات
ناسخان را همواره در نظر داشت. از متن کتاب نیز این مطلب مسلم میشود که ابن ندیم
پس از تحریر الفهرست در 377ق، مطالبی به نسخۀ دستنویس خود اضافه کرده است (نک : ص
41-42، 96-97). از اینرو، بعید نیست نسخههایی که از دستنوشتههایی غیر از نسخۀ
نهایی استنساخ شدهاند، فاقد برخی بخشهای آن باشند. همچنین باتوجه به آشفتگیهای بخش
مربوط به معتزله در نسخ مختلف، احتمال آن میرود که این آشفتگیها حاصل روحیۀ اعتزال
ستیزی ناسخان باشد.
گفتنی است که نسخۀ کوپریلی (شم 1135) با دیگر نسخههای الفهرست این تفاوت را دارد
که تنها شامل فن اول از مقالۀ اول و 4 مقالۀ پایانی کتاب است و در مقدمۀ آن که در
377ق تحریر شده و با سایر نسخ فرق دارد، چنین آمده است: «این کتاب فهرست کتابهای
علوم قدیمه است، از تصانیف یونان، فرس و هند که به لغت عرب موجود است» (کوپریلی،
1/580). از اینرو محققانی چون هلموت ریتر (همانجا) و یوهان فوک («تاریخ ادبیات...
»، 111-115) معتقدند که ابن ندیم در 377ق دو تحریر از کتاب خود، یکی شامل 10 مقاله
و دیگری 4 مقاله فراهم ساخته است. حاجی خلیفه نیز در کشف الظنون، ذیل عنوان فهرس
العلوم (2/1303-1304)، همین نسخه را معرفی کرده است. فوک نیز باتوجه به تفاوت روش و
محتوای 4 مقالۀ آخر و 6 مقالۀ اول الفهرست، به بیان اختلاف این دو تحریر پرداخته
است (نک : EI2)، اما قرائن مذکور برای اثبات نظر این محققان کافی به نظر نمیرسد و
احتمال آن هست که ناسخ نسخۀ کوپریلی، نسخهای از الفهرست را که تنها شامل فن اول از
مقالۀ اول و 4 مقالۀ آخر کتاب بوده است، اساس کار خود قرار داده، با تغییر مقدمه و
عناوین مقالات، آن نسخه را تهیه کرده باشد. به هر حال به نظر میرسد که تا کشف
منابع یا نسخههای جدیدی از الفهرست، در مورد این مسأله باید با احتیاط سخن گفت
(نیز نک : ابن طاووس، 132، که از نسخۀ خاصی از الفهرست استفاده کرده است).
چاپها: الفهرست ابن ندیم نخستینبار به وسیلۀ فلوگل تصحیح و پس از مرگ وی به کمک
رودیگر و مولر در لایپزیک (1871-1872م) به چاپ رسید. در چاپ فلوگل بخش مربوط به
معتزله ناقص است و افتادگیهای این بخش چندینبار توسط دیگران به چاپ رسیده است (نک
: دانش پژوه، 123- 125).
الفهرست بار دیگر در 1348ق در قاهره به چاپ رسید و پس از آن رضا تجدد در 1350ش در
تهران چاپ کاملی از آن ارائه کرد که به سبب استفاده از نسخههای چستربیتی و شهید
علی پاشا حائز اهمیت است. الفهرست در 1343ش در تهران به وسیلۀ تجدد به فارسی ترجمه
و منتشر شد و در 1970م در نیویورک توسط بایارد داج به انگلیسی ترجمه گردید و در ٢
مجلد به چاپ رسید.
برخی از تحقیقاتی که در مورد بخشهای ویژهای از الفهرست صورت گرفته، از این قرار
است:
در فلسفه: مولر، «فلاسفۀ یونانی در روایات عربی»، هاله، 1872م؛ در ریاضیات؛ زوتر،
مقالۀ «فهرست ریاضیدانان در الفهرست» در «رسالههایی در تاریخ ریاضیات»، زوریخ،
1892م، ج 45؛ در کیمیا: برتلو، «شیمی در قرون وسطی»، پاریس، 1893م و فوک، «ادبیات
عربی دربارۀ کیمیا براساس گفتار الندیم»، آمبیکس، 1951م، ج 4؛ در ایرانشناسی: گری،
«مواد ایرانی در الفهرست»، موزئون، 1915م، ج 3؛ دربارۀ مانیک کسلر، مانی ، برلین،
1889م و فلوگل، «تعالیم و آثار مانی براساس الفهرست»، لایپزیک، 1862م. برخی از
تحقیقات دیگری که دربارۀ ابن ندیم و الفهرست به عمل آمده و میتواند مکمل این مقاله
باشد، اینهاست: ابراهیم ابیاری، «الفهرست لابن الندیم»، تراث الانسانیه، ج 3؛
محمدجواد مشکور، «کتاب الفهرست للندیم المعروف خطأ بابن الندیم»، مجله مجمع اللغه
العربیه بدمشق، ج 52، جزء 2؛ بایاردداج، «حیاه ابن الندیم»، مجله مجمع اللغه
العربیه بدمشق، ج 45، جزء 3؛ همو، «کتاب الفهرست لابن الندیم»، همان مجله، ج 45،
جزء 4. همچنین عبداللطیف محمدالعبد خلاصهای از الفهرست را با عنوان نوادر المعارف
(قاهره، 1397ق/1977م) تهیه کرده است.
به گزارش یاقوت (18/104) ظاهراً حسین بن علی وزیر مغربی زیاداتی بر الفهرست نوشته
بوده که این مطلب با توجه به سال درگذشت وزیر (د 418ق) از اهمیت بسیاری برخوردار
است. در مورد تاریخچۀ بهرهگیری از الفهرست میدانیم که شیخ طوسی (د 460ق) در
الفهرست خود در موارد متعدد (نک : ص 41، 68، جم( و پس از وی نجاشی (د 450ق) در
رجال (ص 114) از الفهرست ابن ندیم بهره گرفتهاند. پس از آن در سدههای 6 و 7ق نیز
کسانی چون ابن شهر آشوب (ص 143)، یاقوت (2/242، جم(، ادریسی (ص 90، 136) و ابن ابی
اصیبعه (1/57، 175، جم( از این کتاب در تألیفات خود نام برده یا استفاده کردهاند.
برخی در همین 2 سده ادعا کردهاند که الفهرست را به خط مؤلف در اختیار داشتهاند
(ابن نجار، همانجا؛ بغدادی، 3/83، به نقل از العُباب صغانی، د 650ق).
ابن ندیم علاوه بر الفهرست، کتابی با عنوان الاوصاف و التشبیهات نیز داشته است که
اکنون از آن نشانی در دست نیست (ابن ندیم، 14).
مآخذ: ابن ابی اصیبعه، احمد بن قاسم، عیون الانبیاء، به کوشش آوگوست مولر، بولاق،
1299ق/1882م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، 1331ق؛
ابن خلکان، وفیات؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، نجف، 1380ق/1961م؛
ابن طاووس، علی بن موسی، فرج المهموم، نجف، 1368ق؛ ابن نجار، محمد بن محمود، ذیل
تاریخ بغداد، حیدرآباد دکن، 1401ق/1981م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوالحسن عامری، محمد
بن یوسف، الاعلام بمناقب الاسلام، به کوشش احمد عبدالحمید غراب، قاهره،
1387ق/1967م؛ ادریسی، محمدبن عبدالعزیز، انوار علو الاجرام، به کوشش سزگین،
فرانکفورت، 1408ق/1980م؛ بغدادی، عبدالقادر بن عمر، خزانه الادب، بولاق، 1299ق؛
تجدد، رضا، مقدمه بر ترجمۀ الفهرست، تهران، 1366ش؛ حاجی خلیفه، کشف؛ دانشپژوه،
محمدتقی، مقدمه بر نزهه الارواح شهرزوری، تهران، 1365ش؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ
الاسلام، حوادث سالهای 381-400ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، 1409ق/1988م؛
زرکلی، اعلام؛ زلهایم، رودلف، «تاریخ وفاه ابن الندیم»، ترجمۀ حسام صغیر، مجله مجمع
اللغه العربیه، دمشق، 1395ق/1975م؛ ج 50، شم 3؛ سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات
الشافعیه الکبری، قاهره، 1324ق؛ صفدی، خلیل بن ابیک، الوافی بالوفیات، به کوشش
هلموت ریتر، بیروت، 1381ق/1975م؛ ج 50، شم 3؛ سبکی، عبدالوهاب بن علی، طبقات
الشافعیه الکبری، قاهره، 1324ق؛ صفدی، خلیل بن ابیک، الوافی بالوفیات، به کوشش
هلموت ریتر، بیروت، 1381ق/1961م؛ طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، به کوشش محمد صادق آل
بحرالعلوم، نجف، کتابفروشی مرتضویه؛ علی، جواد، «علم ابن الندیم بالیهودیه و
النصرانیه»، مجله مجمع العلمی العراقی، ج 8، 1380ق، ج 10، 1382ق؛ قفطی، علی بن
یوسف، انباءالرواه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1369ق/1950م؛ همو، تاریخ
الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیک، 1903م؛ کوپریلی، خطی؛ نجاشی، احمد بن علی،
الرجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، 1407ق؛ یاقوت، ادبا؛ نیز:
Dogge, B., introd. The Fihrist of al-Nadim, New York, 1970; EI2; Flügel, G.,
intod. Kitâb al-Fihrist, Leipzig, 1871; Fück, J., »Eine arabische
Literaturgeschichte aus dem 10. Jahrhundert n. Chr.«, ZDMG, 1930, vol. LXXXIV;
id, »Neue Materialien zum Fihrist«, ZDMG, 1936, vol. XC; GAS; Goldziher, I.,
»Beiträge zur Erklärung des Kitâb al-Fihrist«, ZDMG, 1882, vol. XXXVI; Kraemer,
J. L., Humanism in the Renaissance of Islam, Leiden, 1986; Lippert, J., »Ibn
al-Kûfî, ein Vorgänger Nadîm's«, Wiener Zeitschrift für die Kunde des
Morgenlandes, 1897, vol. XI; Mīnovī, M., introd. Ketab al-Fihrist, Tehran, 1971;
Ritter, H., »Zur Überlieferung des Fihrist«, Der Islam, 1928, vol. XVII;
Vasiliev, A. A., Byzance et les Arabes, tr. H. Grégoire et M. Canard, Bruxelles,
1950.
حسن انصاری