responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1824
ابن منظور
جلد: 4
     
شماره مقاله:1824



اِبْن‌ِ مَنْظور، ابوالفضل‌ جمال‌الدين‌ محمد بن‌ مكرّم‌ رُوَيْفِعى‌ افريقى‌ (محرم‌ 630 - شعبان‌ 711/ اكتبر 1232 - دسامبر 1311)، لغوي‌، اديب‌ و قاضى‌ مصري‌، مؤلف‌ لسان‌ العرب‌. بيشتر مآخذ كهن‌ او را ابن‌ مكرم‌ خوانده‌اند. كنية مشهور وي‌ برگرفته‌ از نام‌ هفتمين‌ جدش‌ منظور ابن‌ معافى‌ است‌. ابن‌ منظور نسب‌ خود را با 18 واسطه‌ به‌ رويفع‌ ابن‌ ثابت‌ انصاري‌ (د 56ق‌)، صحابى‌ پيامبر اكرم‌(ص‌) كه‌ از جانب‌ معاوية بن‌ ابى‌ سفيان‌ در 46ق‌ امارت‌ طرابلس‌ غرب‌ را عهده‌دار شد، رسانيده‌ است‌ ( لسان‌، 1/263-264). ذهبى‌ ( معجم‌، 2/288) زادگاه‌ وي‌ را مصر نوشته‌ است‌ ، اما از منابع‌ قديم‌ دربارة مولد و سالهاي‌ نخستين‌ زندگى‌ او آگاهى‌ دقيقى‌ به‌ دست‌ نمى‌آيد. وي‌ در قاهره‌ كاتب‌ ديوان‌ انشا بود و پس‌ از آن‌ منصب‌ قضا را در طرابلس‌ غرب‌ به‌ عهده‌ گرفت‌ (صفدي‌، الوافى‌، 5/55؛ ابن‌ شاكر، فوات‌، 4/39). به‌ گفتة ابن‌ حجر (6/15) و سيوطى‌ (1/248؛ حسن‌، 467) از آنجا كه‌ وي‌ عمر خود را به‌ خدمت‌ در ديوان‌ انشا گذرانده‌ و به‌ گفتة ابن‌ شاكر ( عيون‌، 145) مدفن‌ او در قرافه‌، نزديكى‌ قاهره‌، بوده‌ است‌، مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ وي‌ در اثناي‌ اقامت‌ طولانيش‌ در مصر به‌ قضاي‌ طرابلس‌ منصوب‌ شده‌ است‌. شدياق‌ (ص‌ 80) نسبت‌ «افريقى‌» را كه‌ منابع‌ كهن‌ به‌ وي‌ داده‌اند، دليل‌ بر تونسى‌ بودن‌ او مى‌داند. برخى‌ نيز (زاوي‌، 301-302؛ حسن‌، 466-467) به‌ استناد اينكه‌ رويفع‌ تا پايان‌ عمر، امير طرابلس‌ بوده‌ و خاندان‌ ابن‌ منظور، معروف‌ به‌ آل‌ مكرم‌ تا سده‌هاي‌ اخير در آن‌ ناحيه‌ شهرت‌ داشته‌ است‌، زادگاه‌ وي‌ را طرابلس‌ پنداشته‌اند و بعيد دانسته‌اند كه‌ او پيش‌ از تصدي‌ قضاي‌ طرابلس‌ در قاهره‌ به‌ سر برده‌ باشد؛ اما نظر به‌ گزارشى‌ كه‌ از صفدي‌ و ابن‌ شاكر نقل‌ شد و با توجه‌ به‌ آنچه‌ در پژوهش‌ ابوالقاسم‌ محمد كرو دربارة مهاجرت‌ نياي‌ او نجيب‌الدين‌ على‌ از تونس‌ به‌ مصر آمده‌ است‌ (نك: كيلانى‌، 169)، دليلى‌ قاطع‌ بر ترجيح‌ اين‌ نظر بر قول‌ ذهبى‌ كه‌ مصر را زادگاه‌ او دانسته‌ است‌، وجود ندارد (نيز نك: ابياري‌، «ل‌، م‌»).
مقريزي‌ (2(1)/114) ابن‌ منظور را از فقهاي‌ برجستة شافعى‌ شمرده‌ است‌، در حالى‌ كه‌ ديگران‌ وي‌ را شيعى‌ دور از تعصب‌ دانسته‌اند (صفدي‌، همانجا؛ ابن‌ شاكر، فوات‌، همانجا). ابن‌ مقيّر، عبدالرحمان‌ بن‌ طفيل‌، يوسف‌ بن‌ مخيلى‌ و صابونى‌ از مشايخ‌ وي‌ در روايت‌ حديثند (صفدي‌، ذهبى‌، همانجاها). نيز به‌ گفتة ذهبى‌ (همانجا، نيز سير، 23/12) وي‌ حضوراً از مرتضى‌ بن‌ حاتم‌ روايت‌ كرده‌ است‌، گرچه‌ وي‌ وفات‌ ابن‌ حاتم‌ را در 634ق‌، يعنى‌ در 4 سالگى‌ ابن‌ منظور، نوشته‌ است‌. بسياري‌ هم‌ از وي‌ حديث‌ شنيده‌اند كه‌ از آن‌ جمله‌ ذهبى‌ و تقى‌الدين‌ سبكى‌ را مى‌توان‌ نام‌ برد (همو، معجم‌، 2/288-289؛ سيوطى‌، همانجا). وي‌ از قريحة شعري‌ نيز بهره‌ داشت‌. قطعاتى‌ چند از سروده‌هاي‌ او را به‌ نقل‌ صفدي‌ (همان‌، 5/55 -56) در دست‌ داريم‌.
آثار: ابن‌ منظور نويسنده‌اي‌ پركار بود و به‌ سبب‌ كتابت‌ مدام‌ در آخر عمر نابينا شد (همو، نكت‌، 276). صفدي‌ ( الوافى‌، 5/57) از قول‌ فرزند وي‌ قطب‌الدين‌ دست‌ نوشته‌هاي‌ بازماندة او را 500 جلد نوشته‌ است‌ (قس‌: سيوطى‌، همانجا).
لسان‌ العرب‌: ماية عمدة شهرت‌ ابن‌ منظور لغت‌ نامة بزرگ‌ لسان‌ العرب‌ است‌. اين‌ كتاب‌ از حيث‌ تفصيل‌ و كثرت‌ مواد لغات‌ و فراوانى‌ شواهد و توجيهات‌ زبانى‌ در ميان‌ قاموسهاي‌ زبان‌ عربى‌ بى‌همتاست‌ (نك: درويش‌، 101؛ هيوود، .(81 ابن‌ منظور اين‌ اثير را بر مبناي‌ تهذيب‌اللغة ابومنصور ازهري‌ (د 370ق‌)، المحكم‌ و المحيط ابن‌ سيده‌ (د458ق‌)، الصحاح‌ جوهري‌ (د 393ق‌)، حواشى‌ ابن‌ بري‌ (د 582ق‌) بر الصحاح‌ و النهاية فى‌ غريب‌ الحديث‌ و الاثر ابن‌ اثر (د 606ق‌) تأليف‌ كرده‌ است‌ (نك: لسان‌، مقدمه‌؛ نصار، 2/567 -570). ابن‌ حجر (6/15)، سيوطى‌ (همانجا) و زبيدي‌ ( تاج‌ العروس‌، مقدمه‌، 3) گويا بنابر آنكه‌ ابن‌ منظور در مواردي‌ از جمهرة ابن‌ دريد (د 321ق‌) نقل‌ كرده‌ است‌، جمهره‌ را نيز از منابع‌ لسان‌ شمرده‌اند؛ اما به‌ نظر مى‌رسد كه‌ وي‌ مستقيماً از جمهره‌ بهره‌ نبرده‌، بلكه‌ منقولات‌ او از ابن‌ دريد به‌ طور غير مستقيم‌ و از منابع‌ ديگر بوده‌ است‌ و از اين‌ رو شايد نتوان‌ جمهره‌ را از منابع‌ لسان‌ به‌ شمار آورد (نك: نصار، 2/568 -569).
از ديدگاه‌ ابن‌ منظور هيچ‌يك‌ از لغت‌نويسان‌ پيشين‌ دو جنبة گردآوري‌ و سامان‌دهى‌ را يك‌ جا به‌ كمال‌ نرسانده‌اند ( لسان‌، مقدمه‌). او ويژگى‌ آثار لغوي‌ ديگر را تأكيد بر مآخذ و روايتهاي‌ شفاهى‌ مى‌دانست‌ و تازگى‌ كار خود را در تكية كامل‌ بر كتب‌ لغت‌ مى‌ديد. ابن‌ منظور به‌ عقيدة خويش‌ توانسته‌ است‌ آراء پراكندة لغويان‌ مشرق‌ و مغرب‌ را گردآورد و جامعيتى‌ به‌ لسان‌ دهد كه‌ گذشتگان‌ به‌ سبب‌ عدم‌ نقل‌ تمام‌ از ساير لغت‌ نامه‌ها، به‌ آن‌ نرسيده‌ بودند (نك: همانجا؛ قس‌: حمزاوي‌، 113- 114، 141-146). با اينهمه‌ به‌ سبب‌ آنكه‌ منابع‌ اصلى‌ وي‌ محدود به‌ آثار ياد شده‌ است‌، نمى‌توان‌ لسان‌ او را لغت‌ نامة كامل‌ زبان‌ عربى‌ دانست‌ (نك: نصار، 2/571 -572). وي‌ روي‌ هم‌ رفته‌، چنانكه‌ خود مى‌گويد (همانجا)، در نقل‌ از منابع‌ امين‌ است‌، جز آنكه‌ غالباً مأخذ قول‌ را ذكر نكرده‌ و گاهى‌ در نقل‌ از متن‌ اصلى‌ عبارتى‌ را اندوخته‌ است‌ (نك: 2 ، EIحمزاوي‌، 108-109). همچنين‌ كثرت‌ لغات‌ و شواهد و عدم‌ تلفيق‌ نقلهاي‌ گوناگون‌، در مواردي‌ سخن‌ او را به‌ آشفتگى‌ و تكرار كشانده‌ است‌.
در اين‌ كتاب‌، ابن‌ منظور ريشه‌هاي‌ لغات‌ را به‌ پيروي‌ از جوهري‌ بر پاية نظام‌ قافية ترتيب‌ داده‌ است‌. بر حسب‌ اين‌ نظام‌، ملاك‌ِ ترتيب‌ِ الفبايى‌ ريشه‌ها در مرتبة اول‌، حرف‌ پايانى‌ و سپس‌ به‌ ترتيب‌، حرف‌ نخست‌ و سرانجام‌ حرف‌ ميانى‌ است‌ (دربارة نظام‌ قافيه‌، نك: هيوود، 71-74, .(79-80
لسان‌ العرب‌ نخست‌ در بولاق‌ (1299- 1308ق‌/1881- 1890م‌) در20 جلد با مقدمة احمد فارس‌ شدياق‌ و بعد ز آن‌ بارها به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌، از جمله‌ در بيروت‌ (1374- 1375ق‌/1955-1956م‌) در 15 جلد و نيز در همانجا (1389ق‌/1970م‌) در 3 جلد بزرگ‌ زير عنوان‌ لسان‌ العرب‌ المحيط با پيوستى‌ از اصطلاحات‌ علمى‌ جديد. در چاپ‌ اخير و برخى‌ از چاپهاي‌ تازه‌تر، ريشه‌ها را مطابق‌ شيوة رايج‌ به‌ ترتيب‌ حروف‌ نخستين‌ آنها نظم‌ داده‌اند. از ميان‌ كارهايى‌ كه‌ در نقد و اصلاح‌ اين‌ اثر صورت‌ گرفته‌ است‌، دو كتاب‌ با عناوين‌ تصحيح‌ لسان‌ العرب‌ از احمد تيمور (قاهره‌، 1334 و 1343ق‌) و تحقيقات‌ و تنبيهات‌ فى‌ معجم‌ لسان‌ العرب‌ از عبدالسلام‌ هارون‌ (بيروت‌، 1407ق‌/1987م‌) قابل‌ ذكرند (دربارة مقالات‌، نك: عبدالرحمان‌، 4/191-193). لسان‌ العرب‌ از آنجا كه‌ شامل‌ انبوهى‌ از شواهد شعري‌ است‌، پيوسته‌ مورد توجه‌ محققان‌ قرار داشته‌ است‌. در حدود 1960م‌، حميدالله‌ همة شواهد شعري‌ آن‌ را استخراج‌ و برحسب‌ قوافى‌ منظم‌ كرد و دست‌ نويس‌ مجموعة آنها را به‌ صورت‌ نسخ‌ تصويري‌ در اختيار محققان‌ فرانسوي‌ قرار داد. سپس‌ در 1407ق‌/1987م‌ خليل‌ احمد عمايره‌ فهرستى‌ مفصّل‌ از اين‌ كتاب‌ در 7 جلد تدوين‌ كرد و 3 جلد اول‌ آن‌ را به‌ فهرست‌ آيات‌، احاديث‌، روايات‌ و اعلام‌ و 4 جلد آخر را به‌ شواهد شعري‌ اختصاص‌ داد. اين‌ كتاب‌ در بيروت‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.
ديگر آثار: ابن‌ منظور به‌ مختصر كردن‌ كتابهاي‌ مفصل‌ علاقه‌ داشت‌ (ابن‌ حجر، همانجا). از سخن‌ مبالغه‌آميز صفدي‌ ( الوافى‌، 5/56) كه‌ گفته‌ است‌: «در ميان‌ كتب‌ مفصل‌ ادبى‌ چيزي‌ نمى‌شناسم‌ كه‌ وي‌ آن‌ را مختصر نكرده‌ باشد»، به‌ فراوانى‌ تلخيصهاي‌ او مى‌توان‌ پى‌برد. بجز لسان‌، آنچه‌ از آثار وي‌ نام‌ برده‌اند، در همين‌ زمينه‌ و به‌ شرح‌ زير است‌:
الف‌ - چاپى‌: 1. سرور النفس‌ بمدارك‌ الحواس‌ الخمس‌، گزيده‌اي‌ از فصل‌ الخطاب‌ احمد بن‌ يوسف‌ تيفاشى‌ است‌ كه‌ در بيروت‌ (1980م‌) به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌ به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. جزء نخست‌ اين‌ كتاب‌ نيز با عنوان‌ نثار الازهار فى‌ الليل‌ و النهار و اطائب‌ اوقات‌ الاصائل‌ و الاسحار... جداگانه‌ در استانبول‌ (1298ق‌) و بعد از آن‌ با حواشى‌ احمد عبدالفتاح‌ تمام‌ در بيروت‌ (1988م‌) چاپ‌ شده‌ است‌؛ 2. مختار الاغانى‌ فى‌ الاِخبار و التهانى‌، گزيده‌اي‌ از الاغانى‌ ابوالفرج‌ اصفهانى‌ است‌. اين‌كتاب‌ به‌ كوشش‌ جمعى‌ از محققان‌ درقاهره‌ (1384- 1385ق‌/ 1964- 1965م‌) در 8 جلد و پس‌ از آن‌ در بيروت‌ (1386-1387ق‌/ 1966-1967م‌) و دمشق‌ (1971م‌) در 12 جلد به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. ابن‌ منظور در اين‌ كتاب‌، فصلى‌ دراز در استدراك‌ اخبار ابونواس‌ افزوده‌ است‌ كه‌ به‌ گفتة خود او ( مختار، 3/5) ابوالفرج‌ آن‌ را از قلم‌ انداخته‌ يا بعدها از نسخه‌هاي‌ كتاب‌ افتاده‌ بوده‌ است‌. چاپهاي‌ جداگانه‌اي‌ ازاين‌ بخش‌ درقاهره‌ (1924م‌) باحواشى‌ محمدعبدالرسول‌ و در بغداد (1952م‌) به‌ كوشش‌ شكري‌ محمد احمد صورت‌ گرفته‌ است‌؛ 3. مختصر تاريخ‌ دمشق‌ ابن‌ عساكر، كه‌ در آن‌ علاوه‌ بر حذف‌ بيشتر اسانيد، به‌ تلفيق‌ اخبار پرداخته‌ است‌. بخشهايى‌ افتاده‌ از نسخه‌هاي‌ كتاب‌ ابن‌ عساكر را در اين‌ اثر مى‌توان‌ يافت‌ (نحاس‌، 9). چاپ‌ اين‌ كتاب‌ از 1404ق‌/1984م‌ به‌ كوشش‌ عده‌اي‌ از محققان‌ در دمشق‌ آغاز شده‌ و تاكنون‌ مجلداتى‌ از آن‌ انتشار يافته‌ است‌.
ب‌ - خطى‌: 1. اختصار كتاب‌ الحيوان‌ جاحظ ( 2 ، ESCشم 901 )؛ 2. لطائف‌ الذخيرة، تلخيصى‌ از الذخيرة فى‌ محاسن‌ اهل‌ الجزيرة ابن‌ بسام‌. نسخه‌اي‌ از آن‌ در كتابخانة بايزيد استانبول‌ موجود است‌ (نك: تيمور، 19-20)؛ 3. مختار الطبقات‌ الكبير ابن‌ سعد ازهري‌، نسخه‌اي‌ از آخرين‌ جزء آن‌ به‌ خط ابن‌ منظور در دارالكتب‌ موجود است‌ (نك: سيد، 3/24)؛ 4. مختصر الجامع‌ لمفردات‌ الادوية و الاغذية ابن‌ بيطار. نسخه‌اي‌ از آن‌ در دارالكتب‌ موجود است‌ (نك: همو، 3/29)؛ 5. مختصر ذيل‌تاريخ‌بغداد، خلاصةذيل‌ سمعانى‌ بر تاريخ‌ خطيب‌بغدادي‌ ( ورهووه‌، .(371 صفدي‌ (همانجا) اختصار تاريخ‌ بغداد و ذيل‌ ابن‌ نجار بر آن‌ را به‌ ابن‌ منظور نسبت‌ داده‌ است‌؛ 6. مختصر نشوار المحاضرة و اخبار المذاكرة قاضى‌ تنوخى‌، نسخه‌اي‌ از آن‌ در آمبروزيانا موجود است‌ (نك: نحاس‌، 15)؛ 7. المنتخب‌ و المختار فى‌ النوادر و الاشعار ( آربري‌، شم .(5032
در ميان‌ آثار ديگر او از اختصار زهرالا¸داب‌ حصري‌، صفة الصفوة ابن‌ جوزي‌، يتيمة الدهر ثعالبى‌ (صفدي‌، همانجا، نكت‌، 276) و نيز اختصار العقد الفريد ابن‌ عبدربه‌ (سيوطى‌، همانجا) ياد شده‌ است‌ كه‌ در فهرستهاي‌ موجود از آنها نشانى‌ نيست‌.
مآخذ: ابن‌ حجر عسقلانى‌، احمد، الدرر الكامنة، حيدرآباد دكن‌، 1396ق‌/1976م‌؛ ابن‌ شاكر كتبى‌، محمد، عيون‌ التواريخ‌، نسخة عكسى‌ موجود در كتابخانة مركز؛ همو، فوات‌ الوفيات‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1974م‌؛ ابن‌ منظور، لسان‌؛ همو، مختار الاغانى‌ فى‌ الاخبار و التهانى‌، ج‌ 1، به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ ابياري‌، قاهره‌، 1385ق‌/1965م‌؛ همو، همان‌، ج‌ 3، به‌ كوشش‌ عبدالعليم‌ طحاوي‌، قاهره‌، 1385ق‌/1966م‌؛ همو، مختصر تاريخ‌ دمشق‌ لابن‌ عساكر، به‌ كوشش‌ روحيه‌ نحاس‌ و ديگران‌، دمشق‌، 1404ق‌/1984م‌؛ ابياري‌، ابراهيم‌، مقدمه‌ بر مختار الاغانى‌ (نك: هم، ابن‌ منظور)؛ تاج‌ العروس‌؛ تيمور، احمد، المختار من‌ المخطوطات‌ العربية فى‌ الا¸ستانة، به‌ كوشش‌ صلاح‌الدين‌ منجد، بيروت‌، 1968م‌؛ حسن‌، على‌ الفقيه‌، «جمال‌الدين‌ بن‌ منظور»، مجلة المجمع‌ العلمى‌ العربى‌، دمشق‌، 1376ق‌/1957م‌؛ شم 32؛ حمزاوي‌، محمدرشاد، من‌ قضايا المعجم‌ العربى‌ قديماً و حديثاً، بيروت‌، 1986م‌؛ درويش‌، عبدالله‌، المعاجم‌ العربية، قاهره‌، 1956م‌؛ ذهبى‌، محمد، سيراعلام‌ النبلاء، به‌ كوشش‌ بشار عواد معروف‌ و يحيى‌ هلال‌ سرحان‌، بيروت‌، 1405ق‌/1985م‌؛ همو، معجم‌ الشيوخ‌، به‌ كوشش‌ محمد حبيب‌ هيلة، طائف‌، 1408ق‌/1988م‌؛ زاوي‌، طاهر احمد، اعلام‌ لبيبا، قاهره‌، 1381ق‌/1961م‌؛ سيد، خطى‌؛ سيوطى‌، بغية الوعاة، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1384ق‌/1964م‌؛ شدياق‌، احمد فارس‌، الجاسوس‌ على‌ القاموس‌، استانبول‌، 1299ق‌؛ صفدي‌، خليل‌، نكت‌ الهميان‌، به‌ كوشش‌ احمد زكى‌ بك‌، قاهره‌، 1329ق‌/1911م‌؛ همو، الوافى‌ بالوفيات‌، به‌ كوشش‌ س‌. ددرينگ‌، ويسبادن‌، 1389ق‌/1970م‌؛ عبدالرحمان‌، عبدالجبار، كشاف‌ الدوريات‌ العربية (1876- 1984م‌)، بغداد، 1989م‌؛ كيلانى‌، عبدالعزيز، «قرائة تحليلية لمقدمة الشدياق‌ على‌ لسان‌ العرب‌»، فى‌ المعجمية العربية المعاصرة، بيروت‌، 1407ق‌/1987م‌؛ مقريزي‌، احمد، السلوك‌، به‌ كوشش‌ محمد مصطفى‌ زيادة، قاهره‌، 1941م‌؛ نحاس‌، روحيه‌ و ديگران‌، مقدمه‌ بر مختصر تاريخ‌ دمشق‌ (نك: هم، ابن‌ منظور)؛ نصار، حسين‌، المعجم‌ العربى‌ نشأته‌ و تطوره‌، قاهره‌، 1968م‌؛ نيز:
Arberry; EI 2 ; ESC 2 ; Haywood, John A., Arabic Lexicography, Leiden, 1965; Voorhoeue.
محمدجواد انواري‌
تايپ‌ مجدد و ن‌ * 1 * زا
ن‌ * 2 * زا
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1824
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست