اِبْنِ مَعْتوق، شهابالدين بن سعيد موسوي حُوَيزي (1025- 1087ق/1616-1676م)، شاعر خوزستانى شيعى و مداح اهل بيت. گويا وي در آغاز به ابومعتوق شهرت داشته است، زيرا در ميان اجداد او كسى به نام معتوق شناخته نيست، اما فرزندي به نام معتوق داشته است. شايد در اثر تحريف ناسخان، ابومعتوق به ابن معتوق تغيير يافته است (نك: امين، 352-353). از زندگى او آگاهى اندكى در دست است. وي در بصره پرورش يافت (امينى، عبدالحسين، 11/316؛ هاشمى، 469؛ اسكندري، 315). طبعى روان و ذوقى سرشار داشت و از جوانى به سرودن شعر بسيار علاقهمند بود، اما اشعار خويش را گرد نمىآورد (معتوق، 3)، تا آنكه در حدود 1055ق (همانجا؛ ابن معتوق، 26) به سيد على خان كه از سوي دولت صفويه بر بصره ولايت داشت، پيوست (هاشمى، اسكندري، همانجاها). سيد على خان وي را گرامى داشت و نيك بنواخت. و بدين سان ابن معتوق در شمار ستايشگران وي درآمد و كوشيد تا شعرهاي پيشين خويش را نيز گردآورد، اما در اين امر توفيق نيافت (معتوق، 4). در 1055ق بود كه وي شعر خويش را در ستايش سيدعلى خان سرود (ابن معتوق، همانجا)، اما شهرت او بيشتر به سبب مدايح پرشوري است كه در ستايش اهل بيت و به ويژه على بن ابى طالب(ع)، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) سروده است (امينى، م.، 8؛ هاشمى، 470؛ اسكندري، 316؛ نك: ابن معتوق، 16). هرچند كه در ديوان او كه شامل 52 مدح، 4 مرثيه و برخى سرودههاي كوتاه در موضوعات گوناگون و نيز چند قطعة كوتاه نثر است (نك: همو، جم)، جز دو قصيده در مدح رسولاكرم(ص)، يك قصيده در مدح على بن ابى طالب(ع) و يك قصيده در رثاي حسين بن على(ع) كه در محرم 1082 سروده شده است، شعر ديگري دربارة خاندان پيامبر ديده نمىشود (نك: همو، 6 -19، 213-216، جم). احتمالاً مديحههاي وي دربارة امامان شيعه در زمرة همان شعرهايى است كه به گفتة فرزندش معتوق از ميان رفته است (ص 3). برخى از نويسندگان اهل سنت از او به عنوان شاعري كه در ستايش على بن ابى طالب(ع) و دو فرزندش از حد شرع و عقل پا فراتر نهاده است، ياد كردهاند (هاشمى، اسكندري، همانجاها) كه البته از تعصب تهى نيست (نك: امينى، عبدالحسين، 308-309). بقية اشعار وي سراسر در ستايش خاندان سيدعلى خان و به مناسبت پيروزيهاي آنان بر اعراب، تبريك و تهنيت عيدهاي نوروز، فطر، قربان و جز آن سروده شده است (ابن معتوق، 86، 106، 134، 143، 208، جم؛ اسكندري، همانجا) و حتى گاه كه برخى از آنان در شهرهاي ديگر به سر مىبردهاند، سرودههاي خويش را براي ايشان مىفرستاده است (نك: ابن معتوق، 207). ابن معتوق كه در واپسين سال عمر خويش و يا اندكى پيشتر، مفلوج شده بود، ناگزير برخى از سرودههايش را به فرزند خود املا مىكرد (نك: همو، 188). شعر وي دلنشين و زيباست و گاه در نسيبِ قصيدهها كه به شيوة قصيدة كهن عرب سروده شده است، قطعههايى بسيار لطيف به چشم مىخورد و به همين سبب شعر وي، به رغم شهرت او به غلو در مدح اهل بيت، در ميان اعراب سنى نيز رواج يافته است و ديوان او كه به همت فرزندش و به فرمان سيدعلى خان گردآوري شده (معتوق، 5)، بارها در مصر، بيروت، اسكندريه و نجف به چاپ رسيده است. مآخذ: ابن معتوق، شهابالدين، ديوان به كوشش سعيد شرتونى، بيروت، 1885م؛ اسكندري، احمد و مصطفى غنانى، الوسيط فى الاداب العربى و تاريخه، قاهره، 1916م؛ امين، محسن، اعيان الشيعة، به كوشش حسن امين، بيروت، 1403ق/ 1983م؛ امينى، عبدالحسين، الغدير، به كوشش حسن ايرانى، بيروت، 1387ق/ 1967م؛ امينى، م.، اعلام الحويزة، تهران، 1404ق؛ معتوق بن شهابالدين، مقدمه بر ديوان (نك: ابن معتوق در همين مآخذ)؛ هاشمى، احمد، جواهر الادب فى ادبيات و انشاء لغة العرب، بيروت، 1398ق/178م. محمد سيدي تايپ مجدد و ن * 1 * زا ن * 2 * زا