اِبْنِ مَخْلَد، لقب دو تن از ديوان سالاران و وزيران ايرانى نژاد عهد
عباسى در سدههاي 3 و 4ق/9 و 10م و شاخهاي از خاندان ابن جرّاح (ه م) كه
اصلاً از ديرقُنّى نزديك بغداد برخاستند:
1. ابومحمدحسن بن مخلدبن جراح (209- 268ق/824 -881م)، كاتب و وزير چند تن
از خلفاي عباسى. از آغاز و چگونگى پيوستن حسن به دستگاه خلافت اطلاعى در
دست نيست. در منابع نخستين بار از او به عنوان جانشين ابراهيم بن عباس
رئيس ديوان ضياع ياد شده كه پس از مرگ ابراهيم، از سوي متوكل در 243ق
به رياست آن ديوان گماشته شد (طبري، 9/209). ابن طقطقى (ص 344) او را
كاتبى چيره دست خوانده است كه به جهت ثبت جزئيات اموال مناطق مختلف
قلمرو خلافت و آنچه به ديوان مىرسيد، نسبت به همة آنها احاطه و آگاهى
كاملى داشت. حسن تا اواخر خلافت معتزّ (مق 255ق/869م) رئيس ديوان ضياع
بود. در اين تاريخ صالح بن وصيف او را همراه با چند تن ديگر از ديوانيان،
به اتهام سوء استفاده از بيتالمال دستگير كرد و به زندان افكند و اموال و
ضياع آنان را، پس از شكنجة فراوان، مصادره كرد و خليفه نيز پس از اين
واقعه معزول شد (يعقوبى، 2/504؛ طبري، 9/387- 388) و حسن بن مخلد نيز از
زندان آزاد گرديد (طبري، 9/398، 399). او مدتى كاتب الموفق پسر متوكل بود
(صفدي، 12/267).
خليفه معتمد عباسى در ذيقعدة 263، پس از مرگ وزير عبيدالله بن يحيى بن
خاقان وزارت را در سامرا به وي سپرد (طبري، 9/532). چون موسى بن بغا چند
روز بعد به سامرا آمد، ابن مخلد به بغداد گريخت و سليمان بن وهب از
طرفداران الموفق در 6 ذيحجة همان سال به درخواست موسى به وزارت نشست و
كس به بغداد فرستاد تا ابن مخلد را گرفتند و يك ميليون دينار از اموالش را
مصادره كردند. پس از مرگ موسى بن بغا كه كار سليمان به ضعف گراييد، ابن
مخلد باز نيرو يافت و سليمان او را در امور وزارت شركت داد (صفدي، 12/267،
268). پس از گرفتار شدن سليمان (27 ذيقعدة 264)، ابن مخلد دوباره به وزارت
منصوب شد (طبري، 9/540). وزارت او اين بار نيز چندان دوام نيافت و الموفق
براي پيشبرد مقاصد خود به سامرا رفت و با اصرار و تهديد او، سليمان آزاد شد و
به وزارت بازگشت (8 ذيحجة 264) و حسن بن مخلد گريخت و اموال او و اطرافيانش
را مصادره كردند، با اينهمه ظاهراً (همو، 9/541) يك بار ديگر (265ق) مدتى به
وزارت برگزيده شد (ابن عساكر، 9/249) و پس از عزل به مصر تبعيد شد و ابن
طولون او را به نيكى پذيرفت و امور نظارت در اقليم را در برابر سالى يك
ميليون دينار به وي واگذار كرد، ولى در اثر دسيسههاي عاملان ابن طولون و
متهم شدن ابن مخلد به جاسوسى به نفع الموفق، به انطاكيه تبعيد شد. ابن
طولون به نايب خود در انطاكيه دستور شكنجة او را داد كه در اثر آن درگذشت
(صفدي، 12/268؛ ذهبى، 13/8). از او اشعاري به جاي مانده است.
2. ابوالقاسم سليمان بن حسن بن مخلد بن جراح (د 332ق/ 994م). از آغاز كار
او اطلاعى در دست نيست. با توجه به آنكه گفتهاند در 71 سالگى (صفدي،
15/363) درگذشت، بايد در 261ق متولد شده باشد. چون ابن فرات نخستين بار به
وزارت رسيد (296ق/909م)، سليمان كه متصدي بخشى از ديوان خاصه بود، به
رياست آن ديوان منصوب شد. وي مدت 2 سال در اين مقام ماند و چون به ضديت
با ابن فرات برخاست او را به زندان افكندند و اموالش را مصادره كردند، اما
ابن فرات به سبب دوستى كه با پدر او حسن بن مخلد داشت و نيز به سبب
آنكه مادرش مشرف به مرگ بود و آرزوي ديدار فرزند داشت، او را رها كرد و
رسيدگى به محاسبات اعمال دشت ميشان را در 298ق و بقاياي مالياتى سالهاي
قبل را به او واگذاشت (تنوخى، 2/141-142؛ صابى، 33، 117). وي در 301ق در
زمان مقتدر متولى ديوان الدار و كاتب دايى مقتدر شد (قرطبى، 42)، اما در
311ق به شيراز تبعيد شد (قرطبى، 113) و يك سال بعد آزاد گرديد (همدانى،
1/47). پس از بركناري ابن مقلة وزير در 318ق/930م، مقتدر با صلاحديد على بن
عيسى بن جراح، ابن مخلد را به وزارت برگزيد و مقرر داشت كه بىتأييد على
بن عيسى كاري انجام ندهد (قرطبى، 150؛ ابن اثير، 7/218)، ولى او نتوانست در
آن دوران پرآشوب بر مشكلات چيره شود. در رجب 319، خليفه او را بركنار كرد و
عبيدالله كلوذانى را به وزارت برگزيد (قرطبى، 161). همدانى اين حادثه را در
318ق ضبط كرده كه درست به نظر نمىرسد (1/63). سليمان در دوران خلافت
الراضى (322- 329ق) بار ديگر به وزارت رسيد و چون خليفه ناتوانى او را در
انجام كارها ديد، اين رائق را مقام اميرالامرائى داد و كارها را بدون سپرد و
براي سليمان چيزي جز نام و عنوان وزارت نماند (ابن طقطقى، 383). وي هنگام
مرگ الراضى (329ق) همچنان وزير بود و چون متقى عباسى به خلافت رسيد، او را
مدت 4 ماه در همان مقام ابقا كرد (همو، 385).
ذهبى (15/327- 328) او را كاتبى چيرهدست و وزيري بزرگ خوانده، حال آنكه
ابن طقطقى (ص 372) گويد: وي بىكفايت و بىخرد بود و صاحب مقام بودنش از
بخت و اقبال او بوده است.
مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ ابن طقطقى، محمد، الفخري، به كوشش درنبورگ،
پاريس، 1894م؛ ابن عساكر، على، التاريخ الكبير، به كوشش عبدالقادر افندي
بدران، دمشق، 1332ق؛ تنوخى، محسن، الفرج بعد الشدة، به كوشش محمود شالجى،
بيروت، 1398ق/1978م؛ ذهبى، محمد، سيراعلام النبلاء، به كوشش على ابوزيد و
ابراهيم الزيبق، بيروت، 1404ق/1984م؛ صابى، هلال، الوزراء، به كوشش
عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1958م؛ صفدي، خليل، فوات الوفيات، به كوشش
رمضان عبدالتواب، بيروت، 1399ق/1979م؛ طبري، تاريخ؛ قرطبى، عريب، صلة
تاريخ الطبري، ليدن، 1898م؛ همدانى، محمد، تكملة تاريخ الطبري، به كوشش
البرت يوسف كنعان، بيروت، 1958م؛ يعقوبى، احمد، تاريخ، بيروت،
1379ق/1960م.
عبدالامير سليم
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا