اِبْنِ فاتِك، ابوالوفاء محمودالدوله مبشّر بن فاتك، حكيم، اديب، طبيب و
مورخ ذوفنون مصري دمشقى الاصل. از تاريخ تولد و وفات وي آگاهى دقيق در
دست نيست. به گفتة قفطى (ص 176، 177) در پايان سدة 5ق/11م حيات داشته
است. از سوي ديگر به گفتة ياقوت (17/77)، نخستين نويسندة سرگذشت ابن فاتك،
او در دوران خلافت الظاهر (411-427ق) و المستنصر (427-487ق) خلفاي فاطمى مصر،
مىزيسته كه قول صفدي (25/57) نيز مؤيد آن است. امّا عبدالرحمان بدوي
ويراستار كتاب مختار الحكم و محاسن الكلم ابن فاتك در مقدمة نسبتاً مفصل خود
(ص 7) بر آن كتاب، به اين دليل كه نام المستعلى بالله خليفة فاطمى در
اواخر سدة 5ق (487- 495ق) به عنوان معاصر ابن فاتك ذكر نشده، صحت قول
قفطى را كه ابن فاتك در پايان سدة 5ق حيات داشته، مورد ترديد قرار داده
است. اما از لقب «آمري» كه ابن ابى اصيبعه (2/98) براي او ذكر كرده،
مىتوان احتمال داد كه وي لااقل در اوايل دوران حكومت الا¸مر خليفة فاطمى
كه در 495ق به خلافت نشست، زنده بوده است. پس قول قفطى در زنده بودن
ابن فاتك در پايان سدة 5ق از اين طريق تأييد مىشود (قس: سيوطى، 1/540).
تنها آگاهى مشخصى كه از سنوات فعاليتهاي ابن فاتك در دست است، تصريح خود
اوست در گزارش احوال جالينوس (ص 288- 289) كه با توجه به آن مىتوان دست
كم يقين داشت كه وي در 445ق/1053م بيشترين قسمت كتاب مختار الحكم را
نوشته و چه بسا كه تاليف آن را نيز در همان سال به اتمام رسانيده بوده
است (قس: روزنتال، 133 ، كه با استناد به نسخ خطى متعددي از كتاب مزبور،
قرائت بدوي را نادرست و سال 440ق را صحيح مىداند؛ نيز نك: بدوي، 7).
از اتفاق مورخان در ناميدن ابن فاتك به لقب امير و به ويژه ابن ابى
اصيبعه (همانجا) كه او را از اميران بزرگ مصر ناميده و ياقوت (همانجا) كه او
را صاحب كتابخانهاي با كتابهايى بيرون از شمار دانسته، پيداست دولتمردي
بزرگ و بىنياز از مال و جاه بوده است. از گزارش قفطى كه وي را دمشقى
الاصل و ساكن مصر خوانده است، معلوم نيست كه خود به مصر مهاجرت كرده يا
خانوادهاش پيش از تولد او ساكن مصر شده بودند.
ابن فاتك در علوم بسياري دست داشت: از جمله ادب، تاريخ، علم سِيّر
(ياقوت، همانجا) و نيز در منطق و ديگر اجزاي حكمت تأليفاتى داشت كه در ميان
حكما مشهور بود (ابن ابى اصيبعه، 2/99). چنانكه از تأليفاتش برمىآيد بيشترين
آنها را آثار طبى و منطقى و فلسفى تشكيل مىداده است. در هيأت و رياضيات
شاگرد ابن هيثم (ه م) رياضىدان و مهندس بزرگ مسلمان بود [كه براي مطالعه
و اجراي عمليات بستن سدي بر روي رودخانة نيل به مصر سفر كرده بود] و حكمت
و فلسفه را از ابن آمدي (ه م) آموخت. به گفتة ابن ابى اصيبعه (همانجا) به
صناعت طب نيز پرداخت و ملازمت ابن رضوان (ه م) طبيب مشهور مصري را اختيار
كرد، اما از اشتغال او به مداواي بيماران گزارشى نقل نشده است، اگرچه به
نظر مىرسد كه وي به تدريس و تأليف كتب طبى نيز مىپرداخته است. با توجه
به اين گزارش قفطى (همانجا) كه مىگويد: علماي زمان از وي طلب افاضه و
افادة علمى داشتند و او نيز جهت طالبان حلقة درسى تشكيل مىداد و دانشهاي
خويش را در اختيار آنان مىگذاشت.
از همين نكته كه خواستاران درس ابن فاتك شاگردان معمولى نبوده، بلكه خود
از علماي زمان به شمار مىرفتند، مرتبة بلند وي در دانشها و آراء او هويداست.
با توجه به نكات فوق و گزارشهاي بعدي، ابن فاتك را صاحب شخصيتى سخت
مجذوبِ علوم و معارف مىيابيم كه به نشر و ترويج آنها مىكوشيد. زمانى كه
تأليفى در دست نداشت، به استنساخ آثار متقدمان مىپرداخت (ابن ابى
اصيبعه، همانجا) و جاذبة علم و مباحثات علمى و تصنيف و تأليف و كتابت آثار
گذشتگان بر او چنان بود كه حتى از توجه به امور شخصى و خانوادگى نيز غفلت
مىكرد. ابن ابى اصيبعه (همانجا) از قول شيخ سديدالدين منطقى نقل مىكند
كه ابن فاتك كتابخانهاي بزرگ داشت و به مجرد رسيدن به خانه به آنجا
مىرفت و مشغول مطالعه و تأليف مىشد. همسر وي كه از خاندان دولتمردان بود،
از اين بىتوجهى ابن فاتك به خود (قس: صفدي، 25/57) رنجشى داشت و به
همين سبب بلافاصله پس از وفات او با كنيزان خود به كتابخانه رفت و همة
كتابهاي او را در حوض بزرگ خانه انداخت. اين چنين بود كه ابن ابى اصيبعه
بسياري از اين كتابها را كه بر اثر آب خراب شده بودند، بعدها ديده بود. از
ابن فاتك دختري بر جاي ماند كه در اسكندريه احاديث نبوي را روايت مىكرد
(قفطى، 176-177).
آثار: تأليفات بسياري به ابن فاتك نسبت داده شده است. ياقوت و صفدي از
كتابى به نام سيرةالمستنصر نام بردهاند كه در 3 جلد است و اكنون در دست
نيست. به نظر عبدالرحمان بدوي عجيب آن است كه اگر چنين كتابى از ابن
فاتك كه معاصر المستنصر و از امراي دربار او و آگاه بر مسائل مهم او به شمار
مىرفت، وجود مىداشت، چرا ابن تغري بردي صاحب كتاب النجوم الزاهرة كه
فصل بلندي را به المستنصر اختصاص داده، هيچگونه نقل قولى از آن دربارة او
نياورده، در حالى كه فراوان از مورخان ديگر نقل قول كرده است (ص 10).
تنها اثري كه از ابن قاتك برجاي مانده، مختار الحكم و محاسن الكلم است
كه كتابى است در اخبار فلاسفة قديم و در 1377ق/1958م نخستين بار به كوشش
عبدالرحمان بدوي در مادريد منتشر شده است. بدوي در مقدمة اين كتاب جنبههاي
مختلف اثر و زندگى مؤلف آن را مورد بررسى قرار داده، همچنين به ترجمههاي
متعدد تمام يا بخشى از آن به زبانهاي اروپايى به تفصيل اشاره كرده است.
ويرايش عبدالرحمان بدوي و مقدمة وي بر كتاب مذكور، در يك مقالة انتقادي از
سوي فرانتس روزنتال (ص مورد شرح و نقد و گاه طعنه (نك: ص 132 ؛ عنوان
مقاله و سطرهاي 5 -6، 12-13) قرار گرفته است.
مآخذ: ابن ابى اصيبعه، احمد، عيون الانباء، به كوشش آوگوست مولر، قاهره،
1299ق/ 1882م؛ ابن فاتك، مبشر، مختار الحكم و محاسن الكلم، به كوشش
عبدالرحمان بدوي، بيروت، 1980م؛ بدوي، عبدالرحمان، مقدمه بر مختار الحكم
(نك: ابن فاتك در همين مآخذ)؛ سيوطى، حسن المحاضرة، به كوشش محمد ابوالفضل
ابراهيم، قاهره، داراحياء الكتب العربية؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، نسخة
خطى كتابخانة احمد ثالث، شم 2920؛ قفطى، على، اخبار العلماء، به كوشش
محمدامين خانجى، قاهره، 1326ق؛ ياقوت، ادبا؛ نيز:
, Franz, X Al - Mubashshir ibn F @ tik, Prolegomena to an Abortive Edition n ,
Oriens, Leiden, 1961, vols, XIII-XIV.
بخش علوم
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا