اِبْنِ عَلْوان، ابوالحسن (يا ابوالعباس: جندي، 217؛ شرجى، 19) احمد (د
665ق/1267م)، صوفى و اديب يمنى. از زندگى وي آگاهى چندانى در دست نيست و
كهنترين منبع موجود در اين باره العقود اللؤلؤية اثر خزرجى است كه جز به
بخشهايى از حوادث زندگى او كه گاه افسانهوار است، اشاره نكرده است. ابن
علوان در قرية عُقاقه از قراي جبل صبر متولد شد و در ذيالجنان رشد يافت و
به مقتضاي شغل پدر كه كاتب يا رئيس ديوان انشاء ملك مسعود صلاحالدين
يوسف امير ايوبى يمن بود، در آسودگى زيست (خزرجى، 1/160، 161). دربارة نام
پدر ابوالحسن احمد، اختلافى ميان منابع متقدم و متأخّر هست. در حالى كه
منابع كهنتر، او را پسر علوان ناميدهاند، بروكلمان و پرچ براساس نسخهاي از
يكى از آثار او، نام پدرش را عَطّاف ذكر كرده و علوان را نام نياي وي
دانستهاند. اگر چه انتساب اشخاص به نيايشان مرسوم بوده، ولى نه تنها در
هيچ يك از منابع قديمتر، قرينهاي دال بر آنكه علوان نام نياي ابوالحسن
بوده باشد، به دست نيامد، بلكه برخى از آنها به صراحت علوان را نام پدر
ابوالحسن دانسته و شرح حال او را ذكر كردهاند (جندي، 139). همين اختلاف
دربارة القاب احمد نيز ديده مىشود. چنانكه در همان منابع كهنتر، از القاب
«صفىالدين» و يا «زينالدين» كه بروكلمان و پرچ (همانجاها) براي وي
آوردهاند، ياد نشده، اما در يكى از آثار ابن علوان، از او با لقب شهابالدين
ياد كردهاند (صنعا، 3/1323).
به هر حال ابن علوان چنان تربيت يافت كه در آينده جانشين پدر شود و آن
افسانهها كه دربارة صوفى گري و انتصاب او به شيخوخت از سوي ابوبكر بن ابى
قحافه گفته شده، در مسير وي به سوي دربار سلطان رخ داده است (براي
تفصيل، نك: خزرجى، 1/161؛ شرجى، 20؛ قس: زركلى، 1/170، كه او را شاغل در
دستگاه سلطان دانسته است). وي سپس نيز به ديدار شيخ ابوالغيث ابن جميل
ملقب به شمسالشموس (د 651ق/1253م) صوفى معروف يمن (شرجى، 189) كه از
پيش با او مكاتبه داشت (جندي، 218)، رفت و از او خرقه گرفت (خزرجى،
همانجا). ابن علوان در اواخر عمر زنى از يَفْرُس گرفت و در همانجا ساكن شد و
پس از مرگ او را در كنار درب مسجد اين شهر به خاك سپردند (همو، 1/162). مدفن
ابن علوان به زودي شهرتى يافت و زيارتگاه مردم دور و نزديك شد و يفرس نيز
مأمن و پناه مردم به شمار رفت (شرجى، 21) و از همين رو ابن علوان را صاحب
يفرس گفتند (خزرجى، 1/160). هم امروز نيز اتباع و پيروان او بسيارند و نذورات
بر او مىبرند و بر مزارش سماع مىكنند و او را «منجى الغارقين» مىخوانند
(حبشى، 273؛ ابن غنام، 19).
ابن علوان كه مردي فاضل، اديب وشاعر بود و اين معنى از اشعار و كلمات
صوفيانهاش پيداست، آثاري از خود برجاي گذاشت كه نام و نسخة لااقل 10 اثر
از آن ميان را مىشناسيم: ديوان شعر، كه شرجى زبيدي (ص 20) خود نسخهاي از
آن را داشته و نسخهاي از آن نيز در قاهره (حبشى، همانجا؛ موجود است؛
المهرجان (حبشى، 274)؛ التوحيد الاعظم .(GAL,S,II/990) براي ديگر آثار او
مىتوان به ريو (ص 151 -150 )، بروكلمان، )، GAL,S,I/806) عمري (ص 254)، صنعا
(3/1323)، خزرجى (1/161-162)، پرچ وزركلى (1/170) مراجعه كرد.
مآخذ: ابن غنام، حسين، تاريخ نجد، به كوشش ناصرالدين اسد، رياض، 1405ق/
1985م؛ جندي، يوسف، السلوك فى طبقات العلماء و الملوك، نسخة عكسى موجود در
كتابخانة مركز؛ حبشى، عبدالله محمد، مصادر الفكر العربى الاسلامى فى اليمن،
صنعاء، مركز الدراسات اليمنية؛ خزرجى، على، العقود اللؤلؤية، به كوشش شيخ
محمد بسيونى، قاهره، 1329ق/1911م؛ زركلى، اعلام؛ شرجى زبيدي، احمد، طبقات
الخواص، قاهره، 1321ق/1903م؛ صنعا، خطى؛ عمري، حسين عبدالله، مصادر الثراث
اليمنى فى المتحف البريتانى، دمشق، 1400ق/1980م؛ نيز:
; GAL,S; Pertsch; Riea, Charles, Supplement to the Catalogue of the Arabic
Manuscripts in the British Museum, London, 1894.
سيدجعفر سجادي
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا