اِبْنِ عُصْفُور، ابوالحسن على بن مؤمن بن محمد بن عصفور اشبيلى حَصْرَمى
(597 -670ق/1201-1272م)، نحوي، اديب و شاعر. وي در اشبيليه چشم به جهان
گشود (صفدي، 22/266؛ زركشى، 39) و نزد مشهورترين علماي عصر خود ابوالحسن
دبّاج (ابن شاكر، 3/109) و ابوعلى شَلوبين (ابن زبير، 142) به تحصيل نحو
پرداخت. مدت 10 سال در ملازمت شلوبين به سر برد و الكتاب سيبويه را نزد او
خواند (صفدي، 22/265-266) و پس از اختلافى كه با او پيدا كرد، اشبيليه را ترك
گفت و به ترتيب در شهرهاي شريش، شذونه، مالقه، لورقه و مرسيه مدتى اقامت
گزيد و به تدريس نحو پرداخت. او در مجالس درس خود كه طالبان علم را از
اطراف و اكناف اندلس به خود جذب كرده بود، الكتاب سيبويه، الجمل زجّاجى و
ايضاح ابوعلى فارسى را از حفظ شرح و املاء مىكرد (ابن زبير، همانجا). پس از
چندي اندلس را به قصد شمال افريقا ترك كرد و در تونس رحل اقامت افكند و به
خدمت امير ابوعبدالله محمد بن زكرياي هنتاتى ملقب به المستنصر بالله، كه
قبل از رسيدن به حكومت مدتى شاگرد او بود، درآمد و از خواص او شد (صفدي،
22/66؛ غبرينى، 318).
ابن عصفور پس از اقامتى كوتاه در تونس به همراه مخدوم خود راهى بجايه شد
و سپس به تونس برگشت و از آنجا دوباره قصد اندلس كرد و به لورقه رفت و پس
از آن، عازم غرب اندلس و سلا شد، اما ديري نپاييد كه به دعوت المستنصر
بالله دوباره به تونس برگشت و تا آخر عمر نزد او ماند (ابن زبير، 142-143).
بدين سان ملاحظه مىكنيم كه وي بيشتر عمر خود را در سفر گذرانيد و در شهرهاي
مختلف نزد نخبگان علم و ادب دانش آموخت و شاگردان بسياري تربيت كرد. ابن
سعيد عَنْسى (مقري، 2/271) و ابوزكريا يحيى يفرينى (غبرينى، همانجا) و
احتمالاً ابوحيان غرناطى (نك: سيوطى، بغية، 1/280؛ قس: قباوه، 62) از جمله
شاگردان معروف او بودهاند. ابن زبير (ص 143) معتقد است كه وي بجز نحو در
ساير علوم اطلاع چندانى نداشت و قرائت و فقه و حديث را نمىدانست (قس:
صفدي، همانجا)، اما از فهرست آثار او برمىآيد كه در شعر و قواعد آن نيز بسيار
توانا بوده و كتاب ضرائر الشعر او كه اينك در دست است، بر اين امر دلالت
آشكار دارد.
ابن عصفور را، با توجه به آثاري كه در نحو از وي برجاي مانده، نمىتوان
به مكتب خاصى وابسته دانست. با اينهمه گويى به مكتب بصره تمايل بيشتري
داشته است، اگرچه گاهى آراء كوفيان (نك: سيوطى، همع الهوامع، 1/149) و يا
بغداديان (نك: همو، 1/141) را بر بصريان ترجيح مىداده. بسياري از نحويان از
جمله ابوحيان غرناطى (ص 40، 67) و ابن هشام (1/33، 51، 60) در آثار خود به
آراء و نظرات او استناد كردهاند.
ابن عصفور شعر نيز مىسرود، اما از اشعار او بجز يك دو بيتى كه صفدي (22/267)
نقل كرده، اثري بر جاي نمانده است. در اين دو بيتى وي به عدم تقيد خويش
به احكام شرع اشاره مىكند. صفدي (22/ 266) نيز او را از پارسايى دور
مىداند. علاوه بر اين زندگى او در دربار المستنصر و حكايتى كه دربارة مرگش
نقل كردهاند، مؤيد اين قول است. او در دهة 670ق/1272م (ابن زبير، 143) و
به گفتهاي در 669ق/ 1271م (ذهبى، العبر، 3/320) و يا 663ق/1265م (صفدي،
همانجا) در تونس درگذشت و ابن منيّر در رثاي او ابياتى سرود (سيوطى، بغية،
2/210). روايتى كه در اين باره شهرت يافته از اين قرار است كه گويند در
مجلس شراب، نديمان با وي شوخيهاي خشن كردند و او را با نارنج چندان بزدند
كه جان داد (صفدي، همانجا)، اما به روايت زركشى (ص 39) سبب مرگ او، شوخى
نابجاي سلطان المستنصر بالله بود كه در مجلس عيش و نوش فرمود تا ابن عصفور
را در حوض آبى انداختند و وي به علت سرماي شديد، بيمار شد و 3 روز بعد
درگذشت (قس: ابن ابى ضياف، 1/206). البته روايت صفدي غريب جلوه مىكند و
روايت دوم نيز بسيار متأخر است. از اين رو قباوه در كتاب ابن عصفور و تصريف
(ص 58 -60) دو روايت را در هم آميخته و بهتر آن ديده كه وي نخست در اثر
شوخى سلطان بيمار شود و 3 روز بعد در اثر ضربات نارنج نديمان جان دهد. اما
اين تحليل هم خالى از تكلف نيست. بنابراين امكان دارد كه در اصل روايت
تحريفى رخ داده باشد.
آثار چاپى:
1. المقرّب، مهمترين اثر او در نحو است و شايد بتوان گفت كه ابن عصفور، همة
شهرت خويش را مديون همين اثر است. اين كتاب به زودي نظر نحويان را به
خود جلب كرد و شرحها و تعليقات و تلخيصهاي بسياري از جلمه تلخيص معروف
شاگردش ابوحيان غرناطى به نام تقريب المقّرب و دو شرح جداگانة ابن نحاس و
تاجالدين احمد بن عثمان بر آن نوشته شد. نسخههايى از اين شروح در
كتابخانههاي مختلف موجود است (نك: جواري، 1/15-17). تأليف اين اثر انتقادات
شديدي را نيز از طرف علمايى چون ابن هشام، ابن صائغ، ابن حاج و ابراهيم
بن محمد جَزري (نك: مقري، 4/148، سيوطى، بغية، 1/406) به دنبال داشت و
آثاري چند از جمله المنهج المعرّب فى الرد على المقرّب و شد الزنار على
جَحْفَلة الحمار در رد آن نوشته شد. همة اين شروح و تعليقات و انتقادات نشان
از ارزش و اهميت والاي اين اثر دارد. تعريفات دقيق و بدعت در تقسيمبندي
موضوعى از ويژگيهاي منحصر به فرد اين كتاب است. ابن عصفور اين كتاب را به
درخواست امير ابوزكريا يحيى بن ابى محمد هنتاتى تأليف و به وي تقديم كرد
(نك: ابن عصفور، المقرب، 1/43-44). جزء اول اين كتاب در 1391ق/1971م به
كوشش احمد عبدالستار جواري و عبدالله جبوري و جزء دوم آن سال بعد در بغداد
به چاپ رسيده است.
2. المُمْتع، اثري است در تصريف كه در آن به بحث دربارة حروف زايد،
ساختمان افعال و اسماء، ابدال، قلب و ادغام پرداخته است. اين كتاب را ابن
عصفور به يكى از امراي المتوكل على الله (حك 621 - 635ق/1224- 1238م) به
نام امير ابوبكر عبدالله بن صاحب الرد كه خود شاعر و اديب نيز بوده، تقديم
كرده است (نك: قباوه، 148-149؛ ابن خليل، 112). اين اثر به كوشش فخرالدين
قباوه در 1970م در حلب به چاپ رسيده و در 1987م در بيروت تجديد چاپ شده
است.
3. شرح الجمل، كه شرح الجمل زجاجى است، اما حاجى خليفه (1/602 -603) آن
را شرح الجمل جرجانى مىداند. الجمل زجاجى 3 بار با نامهاي الشرح الكبير يا
احكام ابن عصفور، الشرح الاوسط و الشرح الصغير توسط ابن عصفور شرح شده است.
(قباوه، 66 -67). نسخههايى از اين شروح در كتابخانههاي ينى جامع
استانبول، ليدن، آمبروزيانا موجود است (نك: قباوه، همانجا). جلد اول اين
كتاب در 1980م به كوشش ابوجناح در بغداد به چاپ رسيده است.
4. ضرائر الشعر. ابن عصفور در اين كتاب به ذكر انواع ضرورتهاي شعري پرداخته
و عموماً آنها را به 4 نوع: زيادت، نقصان، تأخير و تبديل تقسيم كرده است
(ص 17). اين كتاب كه به درخواست المستنصر بالله تأليف شده (همان، 11)،
يكى از مآخذ عمدة خزانة الادب عبدالقادر بغدادي است كه در بسياري از موارد
مستقيماً از آن نقل قول كرده است (نك: بغدادي، 9). اين كتاب به كوشش
ابراهيم محمد در بيروت (1980م) به چاپ رسيده و در 1402ق/1982م در همانجا
تجديد چاپ شده است.
آثار خطى: 1. ايضاح المشكل، كه شرح المقرّب است و نسخه هايى از آن در
كتابخانههاي قرويين فاس (نك: فاسى، 2/14)، آمبروزيانا ( آمبروزيانا، )، I/69
چستربيتى ( آربري، موجود است. بروكلمان، اين كتاب را شرح المُغْرِب فى
ترتيب المُعْرِب مطرّري دانسته است؛ 2. السلك و العنوان و مزام اللؤلؤ و
العقيان. نسخهاي از آن در رباط موجود است؛ 3. المقنع، يك نسخه از آن در
كتابخانة قرويين فاس موجود است (همانجا)؛ 4. منظومة فى النحو، نسخهاي از اين
اثر همراه شرحى كه صدقة بن ناصر بن راشد حنبلى بر آن نوشته، در كتابخانة
آستان قدس رضوي (آستان، 3/30) موجود است.
آثار يافت نشده: ديگر آثار ابن عصفور كه اثري از آنها بر جاي نمانده عبارتند
از: الازهار، انارة الدياجى، كتاب البديع كه شرح مقدمة جزوليه است، السالف
و العذار، سرقات الشعراء، شرح الاشعار الستة، شرح الحماسة، شرح ديوان
المتنبى، مختصر الغُرَّة، مختصر المحتسب، المفتاح، الهلال (صفدي، 22/266-267)،
شرح الايضاح (فيروز - آبادي، 170)، شرح كتاب سيبويه ( 2 EI).
مآخذ: آستان قدس، فهرست؛ ابن ابى ضياف، احمد، اتحاف اهل الزمان، تونس،
1396ق/1976م؛ ابن خليل، محمد، اختصار القدح المعلى، تأليف ابن سعيد، به
كوشش ابراهيم ابياري، قاهره، 1959م؛ ابن زبير، احمد، صلة الصلة، به كوشش
لوي پرووانسال، رباط، 1937م؛ ابن شاكر كتبى، محمد، فوات الوفيات، به كوشش
احسان عباس، بيروت، 1974م؛ ابن عصفور، على، ضرائر الشعر، به كوشش ابراهيم
محمد، بيروت، 1402ق/1982م؛ همو، المقرب، به كوشش احمد عبدالستار جواري و
عبدالله جبوري، بغداد، 1391ق/1971م؛ ابن هشام، جمالالدين، مغنى اللبيب،
به كوشش محمد محيىالدين عبدالحميد، بيروت، داراحياء التراث العربى؛
ابوحيان، محمد، تذكرة النحاة، به كوشش عفيف عبدالرحمان، بيروت،
1406ق/1982م؛ بغدادي، عبدالقادر، خزانة الادب، بيروت، دارصادر؛ جواري، احمد
عبدالستار، مقدمه و تحشيه بر المقرب (نك: ابن عصفور در همين مآخذ)؛ حاجى
خليفه، كشف؛ ذهبى، محمد، العبر فى خبر من غبر، به كوشش محمد سعيد بن
بسيونى زغلول، 1405ق/1985م؛ زركشى، محمد، تاريخ الدولتين، به كوشش محمد
ماضور، تونس، 1966م؛ سيوطى، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم،
قاهره، 1384ق/1964م؛ همو، همع الهوامع، به كوشش محمد بدرالدين نعسانى،
قم، 1405ق؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش رمزي بعلبكى، بيروت،
1404ق/1983م؛ غبرينى، احمد، عنوان الدراية، به كوشش عادل نويهض، بيروت،
1969م؛ فاسى، محمد عابد، فهرس مخطوطات خزانة القرويين، مراكش، 1400ق/1980م؛
فيروزآبادي، محمد، البلغة، به كوشش محمد مصري، دمشق، 1392ق/1972م؛ قباوه،
فخرالدين، ابن عصفور و التصريف، بيروت، 1401ق/1981م؛ مقري، احمد، نفح
الطيب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1388ق/1968م؛ نيز:
Amborosiana; Arberry; EI 2 ; GAL; GAL,S.
عنايتالله فاتحى نژاد
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا