اِبْنِ عامر، ابوعمران عبدالله عامر بن يزيد يَحصبُى (د 10 محرم 118ق/29
ژانوية 736م)، قاري شام و يكى از قاريان هفتگانه. دربارة كنية او اقوال
ديگري نيز وجود دارد (نك: اندرابى، 77؛ ذهبى، معرفة، 67). نسب او به يحصب از
قبايل يمن مىرسد (ابن ابى حاتم، 2(2)/ 122) و گفته شده در ميان قاريان
هفتگانه تنها وي و ابوعمروبن علاء نسب عربى داشتهاند (نك: ابوعمرودانى، 6).
براساس روايتى كه خالد ابن يزيد از خود ابن عامر نقل كرده (نك: ابن جزري،
غاية، 1/425)، او در 8ق/629م در بلقاء (در اردن كنونى) به دنيا آمده است. در
اين صورت خاندان او از مسيحيان عربى بودهاند كه از يمن به شام كوچ كرده
بودند و اسلام آوردن آنان پس از فتح شام (13-14ق) صورت گرفته است. بنابر
روايت مذكور ابن عامر همراه خانوادة خود در 17ق/638م به دمشق رفته است (همانجا).
روايت ديگري از يحيى ذماري تولد ابن عامر را در 21ق/642م گفته است (ذهبى،
همانجا). زمانى كه ابن عامر به آموختن قرائت آغاز كرد هنوز برخى از اصحاب
پيامبر(ص) در شام در قيد حيات بودند. در منابع از اينكه ابن عامر از برخى از
آنان چون ابودرداء و واثلةبن اسقع قرائت آموخته باشد، سخن به ميان آمده (نك:
ابوعمردانى، 9؛ اندرابى، 81؛ ابن عساكر، 262؛ ابن جزري، النشر، 1/144؛ همو،
غاية، 1/424)، ولى در مورد اينكه تا چه حد اين گزارشها صحيح باشد و در صورت
صحت، ابن عامر تا چه حد از آنان بهره گرفته است، بايد تأمل كرد. آنچه در
منابع مورد تكيه قرار گرفته، اين است كه ابن عامر قرائت را از شخصى به
نام مغيرة بن ابى شهاب مخزومى و او از عثمان فراگرفته است (نك: ابن مجاهد،
86؛ ابن مهران، 39؛ ابوعمرودانى، همانجا)، حتى در برخى روايات شامى از قرائت
ابن عامر نزد خود عثمان نيز سخن گفته شده، ولى چندان مورد تأييد قرار نگرفتهاست
(نك: ابن مهران،40؛ ابوعمرودانى، ابنعساكر،همانجاها).
ريشهدار بودن گرايش به عثمان در شام در اثر سلطة امويان و وجهة عثمان به
عنوان عاملى براي گردآوري مصحف را نمىتوان با سند قرائت ابن عامر به
عنوان قاري نمونة شام بىارتباط تلقى كرد، چنانكه اين سند ماية تفاخر شاميان
بوده است (به عنوان نمونه، نك: مقدسى، 142- 143). شايد توجه به همين
ارتباط موجب شده تا برخى چون محمد بن جرير طبري سند قرائت ابن عامر را مورد
ترديد قرار دهند (نك: ابن جزري، غاية، 1/424، 2/305). دور نيست كه اين سند
عالى از نظر شاميان، بيشتر يك سند نمادي باشد تا واقعى، به خصوص با عنايت
به اين نكته كه مغيرة بن ابى شهاب جز به عنوان واسطهاي بين ابن عامر و
عثمان شناخته نشده است (نك: همان، 2/305-306). به هر حال اين سند بدون شك
در مقبوليت اين قرائت نزد شاميان مؤثر افتاده و حتى برخى قرائت ابن عامر
را قرائت عثمان قلمداد كردهاند (نك: وكيع، 3/203).
آشنايى نزديك ابن عامر با معاويه، بانى خلافت اموي در شام، موقع ابن عامر
در قرائت آن ديار و حساس بودن نقش قاريان شام در جريانهاي سياسى سدة نخست
هجري (مثلاً نك: نصر بن مزاحم، 85، 188، 222، 291، 499)، همگى از عواملى بودند
كه به اعتبار ابن عامر در صحنة اجتماعى نيز افزودند. به گفتة ابن عساكر (ص
258) وي پس از ابو ادريس خولانى (د 60ق) به قضاي شام منصوب شد. با به
خلافت رسيدن وليد بن عبدالملك و دستور او براي ساختن جامع اموي دمشق در
86ق ابن عامر به عنوان ناظر بر بناي مسجد تعيين (نك: ذهبى، سير، 5/293) و پس
از پايان ساختمان عهدهدار رياست جامع اموي شد (همانجا؛ بسوي، 2/403). احكام
او در مسجد نافذ بود (ذهبى، همانجا)، چنانكه دو تن از عالمان صاحب نام را به
جرم بالا رفتن صدايشان به هنگام تدريس تنبيه نمود (بسوي، 2/402؛ ابوزُرعه،
1/343) و عطية بن قيس، قاري ديگر دمشق را به اين كار دستاويز كه دستانش را
در نماز بالا برده، مورد ضرب قرار داد (بسوي، همانجا؛ ابوزرعه، 1/346). ابن
عامر در دوران وليد، احتمالاً پس از بلال بن ابى درداء در 93ق به عنوان
قاضى دمشق تعيين شد (ابوعمرودانى، 5؛ ابن حجر، 5/275؛ قس: ابوزرعه، 1/201؛
وكيع، 3/203).
از منزلت ابن عامر در دوران سليمان بن عبدالملك (96-99ق) اطلاع درستى
نداريم، اما مىدانيم كه در زمان خلافت عمربن عبدالعزيز (99-101ق) ديگر قاضى
دمشق نبود (نك: ابوزرعه، وكيع، همانجاها) و حتى عمربن عبدالعزيز به جهت
رفتار او با عطية بن قيس و شايد به جهاتى ديگر از پذيرفتن او به حضور خود
امتناع كرد (بسوي، 2/403؛ ابوزرعه، 1/346-347). پس از 101ق نيز شايد به سبب
كهن سالى وي يا جهات ديگر گزارشى از مناصب سياسى - اجتماعى ابن عامر به
دست نرسيده است.
اگرچه قرائت ابن عامر را تابع نقل سلف دانستهاند (نك: اندرابى، 77)، ولى
مطالعه بر روي موارد اختلاف ابن عامر با ديگر قاريان نشان مىدهد كه مصحف
شام تأثير عميقى بر قرائت او داشته است (به عنوان نمونه دربارة آيههاي:
بقره /2/116؛ نساء /4/66؛ انعام /6/32، 137، قس: ابوعمرودانى، 76، 96، 102، 107
با ابن ابى داوود، 44، 45 و رهنى، 53، به نقل از مصحف شام). بايد گفت به
همين جهت، نزديكى مصحف شام به مصحف مدينه موجب شده تا قرائت ابن عامر
تا حد زيادي به قرائت نافع مدنى نزديك بوده و نام آن دو در بسياري از
موارد اختلاف در كنار هم قرار گيرد (به عنوان نمونه دربارة آيههاي: بقره
/2/132؛ آل عمران /3/133؛ مائده /5/54؛ توبه /9/107، قس: ابوعمرودانى، 77،
90، 99، 119 با ابن ابى داوود، 44-46). البته در چند مورد معدود پيروي ابن
عامر از مصحف شام ثابت نشده است (در آيههاي: انفال /8/67؛ روم /30/9؛ مدثر
/74/33، قس: منابع قرائت ابن عامر با ابن ابى داوود، 45 و رهنى، 53 -54). در
مورد ميزان تأثير لهجة شامى در قرائت ابن عامر نمىتوان با اطمينان سخن گفت،
ولى شايد برخى موارد چون فتح تا در «يا ابتَ» و ابقاي الف در «لكنا» به
هنگام وصل (ابوعمرودانى، 127، 143) بىرابطه با لهجة شام نبوده باشد. ترجيح
باب تفعيل بر ثلاثى مجرد (همو، 90، 91، جم)، صيغة معلوم بر مجهول (همو، 121،
138)، و تاي مضارع بر يا (همو، 99، 107، جم) به صورت گرايشهاي غالب در قرائت
ابن عامر ديده مىشوند و موارد خلاف آن اندك است (مثلاً همو، 76). بنابراين
قرائت ابن عامر را از نظر يك نواخت بودن مىتوان از قانونمندترين قرائات به
شمار آورد و همين نكته ماية مباهات برخى از هواداران آن بوده است (نك:
مقدسى، 143). گفته شده برخى از پيشينيان بر ابن عامر در برخى موارد معدود از
قرائتش خرده گرفتهاند (نك: مقدسى، همانجا)، ولى به جزئيات امر اشاره نشده
است.
مهمترين شاگرد ابن عامر كه عامل اصلى انتقال قرائت وي به آيندگان شد،
يحيى بن حارث ذماري است. دو راوي مشهور قرائت ابن عامر يعنى هشام بن
عمار و ابن ذكوان (ه م) هر دو قرائت ابن عامر را با يك واسطه از يحيى
فراگرفتهاند (نك: ابن مجاهد، 86؛ ابن مهران، 39؛ اندرابى، 77-79؛ ابن جزري،
النشر، 1/135-144)، البته قرائت ابن عامر به روايت ديگر راويان نيز تا اندازهاي
رواج داشته است (نك: اندرابى، 79-80؛ ابن عساكر، 258؛ ابن جزري، غاية،
1/425). بين دو روايت مشهور ابن عامر، يعنى روايت هشام و ابن ذكوان
اختلافات زيادي ديده مىشود كه اغلب نمىتوان آن را به شخص ابن عامر
منسوب دانست. به خصوص در مباحث تجويدي اين نكته بيشتر به چشم مىخورد.
گاه تا حدودي مىتوان با برخى قراين خارجى چون موافقت مصحف شام يكى از
دو روايت را بر ديگري ترجيح داد. برخى از موارد شاذ قرائت ابن عامر كه از
نظر صحت انتساب قابل تأمل است، توسط ابن خالويه در مختصر گردآمده است كه
در برخى از اين موارد ابن عامر در كنار ابودرداء كه احتمالاً استاد او بود،
قرار گرفته است (نك: ص 23، 42، 68، 146). در كتب قرائت گاه از ابن عامر به
«شامى» و همراه ابن كثير به اِبنان تعبير مىگردد (ابن خلف، 40؛ صفاقسى،
28، جم).
در سدههاي 3 و 4ق/9 و 10م قرائت ابن عامر به عنوان قرائتى معتبر در بغداد
و ديگر نقاط شناخته شده بود. ابوعبيد قاسم بن سلام، احمد بن جبير انطاكى،
اسماعيل بن اسحاق مالكى، محمد بن جرير طبري و محمد بن احمد داجونى در آن
زمان قرائت او را در كتب خود درج كرده و ابن مجاهد (د 324ق) در كتاب السبعة
اين قرائت را به عنوان يكى از قرائات هفتگانه تثبيت كرد (نك: ابن جزري،
النشر، 1/34).
از نظر رواج، قرائت ابن عامر در نيمة اول سدة 4ق/10م نه تنها در سراسر شام،
بلكه در بلاد جزيره (شمال بينالنهرين) قرائت غالب بود و اندكى نيز در مصر
رواج داشت (ابن مجاهد، 87). در نيمة دوم همان سده اين قرائت نفوذ گذشته را
در شمال بينالنهرين حفظ كرده بود، ولى در شام قرائت ابوعمرو بصري به رقابت
با قرائت ابن عامر برخاسته و در سراسر شام غلبه يافته بود و قرائت ابن عامر
تنها در دمشق به صورت غالب رواج داشت. قرائت او در مصر نيز كمرونقترين
قرائات سبع بود (نك: مقدسى، 142، 180، 202).
اين ضعف روزافزون در پايان سدة 5ق/11م به اوج خود رسيده بود (نك: ابن
جزري، غاية، 1/424). ابن عامر در علوم وابسته به قرائت نيز صاحب نظر بود و
به گفتة ابن نديم (ص 39) دو اثر با عناوين اختلاف مصاحف الشام و الحجاز و
العراق وكتاب فى مقطوع القرآن وموصوله تأليف كرده بود. آيه شماري (عدد)
شاميان نيز منسوب به ابن عامر بوده است (نك: وكيع، 3/203).
ابن عامر در بُعد محدودي به حديث نيز پرداخته (نك: ابن سعد، 7(2)/158) و چند
حديث او كه از معاويه شنيده، در كتب حديث از شهرت خاصى برخوردار است (نك:
مسلم، 2/718؛ احمد بن حنبل، 4/99، 100؛ براي چند حديث ديگر، نك: ابن عساكر،
258-261). از ديگر مشايخ او در حديث واثلة بن اسقع، فضالة بن عبيد و نعمان بن
بشير را مىتوان نام برد (نك: خطيب، 2/748؛ ابن عساكر، 258).
از رجاليان احمد بن حنبل، نسائى، عجلى و ابن حبان او را ثقه دانستهاند (عجلى،
262؛ ابن حبان، 5/37؛ ابن عساكر، 264؛ ذهبى، سير، 5/292). ابن عساكر (همانجا)
فهرستى از راويان او در حديث به دست داده است.
مآخذ: ابن ابى حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن، 1372ق/
1953م؛ ابن ابى داوود، عبدالله، المصاحف، قاهره، 1355ق؛ ابن جزري، محمد،
غايةالنهاية، به كوشش گ. برگشتر سر، قاهره، 1351ق/1932م؛ همو، النشر، به
كوشش على محمد ضبّاع، قاهره، كتابخانة مصطفى محمد؛ ابن حبان، محمد، الثقات،
حيدرآباد دكن، 1399ق/1979م؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، تهذيب التهذيب، حيدرآباد
دكن، 1326ق؛ ابن خالويه، حسن، مختصر فى شواذ القرآن، به كوشش گ. برگشترسر،
قاهره، 1934م؛ ابن خلف، اسماعيل، العنوان فى القراءات السبع، به كوشش
زهير زاهد و خليل عطيه، بيروت، 1405ق/1985م؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبير،
به كوشش زاخائو و ديگران، ليدن، 1904- 1915م؛ ابن عساكر، على، تاريخ مدينة
دمشق، (من الجزء الرابع و الثلاثين، عبدالله بن سالم / عبدالله بن ابى
عائشه)، به كوشش مطاع طرابيشى، دمشق، مجمع اللغة العربية؛ ابن مجاهد،
ابوبكر، السبعة، به كوشش ) شوقى ضيف، قاهره، 1972م؛ ابن مهران، احمد،
المبسوط، به كوشش سبيع حمزه حاكمى، دمشق، 1407ق/1986م؛ ابن نديم، الفهرست؛
ابوزرعه، عبدالرحمان، التاريخ، دمشق، 1400ق/1980م؛ ابوعمرو دانى، عثمان،
التيسير، به كوشش پرتسل، استانبول، 1369ق؛ احمد بن حنبل، المسند، قاهره،
1313ق؛ اندرابى، احمد، قراءات المعروفين، به كوشش احمد نصيف جنايى، بيروت،
1405ق/1985م؛ بسوي، يعقوب، المعرفة و التاريخ، به كوشش اكرم ضياءالعمري،
بغداد، 1394ق/1974م؛ خطيب بغدادي، احمد، تلخيص المتشابه، به كوشش سكينه
شهابى، دمشق، 1985م؛ ذهبى، محمد، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنؤوط و
ديگران، بيروت، 1403ق/ 1982م؛ همو، معرفةالقراء الكبار، به كوشش محمد سيد جاد
الحق، قاهره، 1387ق/1967م؛ رهنى، محمد، مقدمات علم القرآن (بخش باقى
مانده)، به كوشش احمد پاكتچى [منتشر نشده]؛ صفاقسى، سيدي على، «غيث النفع»،
در ذيل سراج القاري المبتدي، بيروت، 1405ق/1985م؛ مسلم بن حجاج، الصحيح،
به كوشش محمد فؤاد عبدالباقى، قاهره، 1955م؛ مقدسى، محمد، احسن التقاسيم،
محمد هارون، قاهره، 1328ق؛ وكيع، محمد، اخبار القضاة، قاهره، 1366ق/1947م.
احمد پاكتچى
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا