responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1434
ابن طربای حارثی
جلد: 4
     
شماره مقاله:1434



اِبْن‌ِ طُرباي‌ِ حارِثى‌، احمد (ح‌ 977-1057ق‌/1569- 1647م‌)، از اميران‌ طايفة حارثه‌ (از شاخه‌هاي‌ قبيلة طى‌) كه‌ براي‌ مدتى‌ نسبتاً دراز بر منطقة لجون‌ (در فلسطين‌) و جنين‌ فرمانروايى‌ داشت‌. خاندان‌ او از دير زمان‌ منطقة مذكور را در اختيار داشتند (محبى‌، 1/221). آنان‌ از دورة مماليك‌ در منطقة جنين‌ - صفد ساكن‌ شده‌ بودند و آنگاه‌ كه‌ عثمانيها سرزمين‌ شام‌ را گشودند، نسبت‌ به‌ فاتحان‌ تازه‌ وفاداري‌ نشان‌ دادند. در نتيجه‌ سلطان‌ سليم‌ اول‌ حكومت‌ آنان‌ را به‌ رسميت‌ شناخت‌. عثمانيها حفاظت‌ بخشى‌ از راه‌ دمشق‌ به‌ قاهره‌ را به‌ امير طرباي‌ پدر احمد واگذاردند ( موسوعة، 4/100). اين‌ مسير شامل‌ قسمتى‌ از آن‌ جاده‌ بود كه‌ از داخل‌ حوزة حكومت‌ وي‌ يعنى‌ لجون‌ گذر مى‌كرد. همين‌ امير طرباي‌ در 1002ق‌/1594م‌ حكومت‌ شهر غزّه‌ را نيز در دست‌ گرفت‌. ظاهراً در دوران‌ حيات‌ پدر بود كه‌ امير احمد فرمانرواي‌ شهر صَفد گرديد و بعد از مرگ‌ پدر در 1010ق‌/1601م‌، حكومت‌ منطقة لجون‌ را نيز به‌ دست‌ آورد (محبى‌، همانجا؛ قس‌: دروزه‌، 5/22).
در دورة فرمانروايى‌ طولانى‌ امير احمد بر اين‌ مناطق‌، سرزمين‌ شام‌ متشنج‌ و نابسامان‌ بود و ميان‌ نيروهاي‌ محلى‌ رقابت‌ بر سر تصاحب‌ زمينهاي‌ بيشتر درگرفته‌ بود. در اين‌ مبارزات‌ كه‌ دسته‌اي‌ از اين‌ نيروها به‌ مخالفت‌ با امپراتوري‌ عثمانى‌ برخاسته‌ بودند. امير احمد همچنان‌ به‌ عثمانيها وفادار باقى‌ ماند، و با مخالفين‌ آنها به‌ نبرد پرداخت‌ ( موسوعة، همانجا). وي‌ در دوران‌ حكومت‌ خود با فخرالدين‌ مَعَنى‌، مشهور به‌ ابن‌معن‌ نيز كه‌ بر بخشهايى‌ از لبنان‌ حكومت‌ مى‌داشت‌، بارها مبارزه‌ كرد و در بيشتر آنها بر او پيروز شد. فخرالدين‌ 3 بار براي‌ جنگ‌ به‌ قلمرو امير احمد تجاوز كرد، و امير احمد در هر 3 بار به‌ رمله‌ رفت‌ و لشكر فخرالدين‌ را درهم‌ شكست‌ (محبى‌، همانجا). شرح‌ اين‌ جنگها را خالدي‌ صفدي‌ از مورخان‌ معاصر آن‌ دو به‌ تفصيل‌ در كتاب‌ خود آورده‌ است‌ (خالدي‌، جم). هنگامى‌ كه‌ يوسف‌ بن‌ سيفا والى‌ طرابلس‌ در نزديكى‌ حماه‌ از نيروهاي‌ شورشى‌ِ ابن‌ جنبلاط كه‌ بر ضدّ دولت‌ عثمانى‌ مى‌جنگيدند، شكست‌ يافت‌ (1015ق‌/1606م‌) به‌ امير احمد پناهنده‌ شد؛ وي‌ با وجود درخواست‌ِ ابن‌ جنبلاط او را تسليم‌ نكرد (بورينى‌، 2/273).
اين‌ كار البته‌ با منافع‌ خصوصى‌ او هماهنگ‌ بود، اما به‌ رغم‌ِ گرايش‌ ابن‌ طرباي‌ به‌ عثمانيها، در حمله‌اي‌ كه‌ مراد پاشا، فرمانده‌ سپاه‌ عثمانى‌ بر ضدّ ابن‌ جنبلاط تدارك‌ ديده‌ و ضمن‌ آن‌ از نيروهاي‌ محلى‌ نيز كمك‌ خواسته‌ بود، شركت‌ نكرد و مانند فخرالدين‌ بن‌ معن‌ از پيوستن‌ به‌ نيروهاي‌ عثمانى‌ خودداري‌ جست‌ و تنها به‌ فرستادن‌ هديه‌هايى‌ اكتفا كرد (بورينى‌، 2/289؛ دروزه‌، 5/23 به‌ بعد؛ موسوعة، همانجا). در جنگهايى‌ كه‌ ميان‌ ابن‌ طرباي‌ و فخرالدين‌ در گرفت‌، احمد در حملاتى‌ كه‌ والى‌ دمشق‌ براي‌ جنگ‌ با امير فخرالدين‌ در سالهاي‌ 1022 و 1023ق‌/ 1613 و 1614م‌ تدارك‌ مى‌ديد، شركت‌ كرد. اين‌ حمله‌ها به‌ محاصرة قلعة مستحكم‌ شقيف‌ و فرار فخرالدين‌ به‌ دوك‌ نشين‌ توسكانا در ايتاليا انجاميد. او حدود 5 سال‌ در ايتاليا به‌ سر برد و در اين‌ مدت‌ ابن‌ طرباي‌ با آرامش‌ بر مناطق‌ تحت‌ سلطة خود حكومت‌ كرد. فخرالدين‌ در 1027ق‌ به‌ لبنان‌ بازگشت‌. ابن‌ طرباي‌ براي‌ آنكه‌ روابط خود را با او التيام‌ بخشد، هدايايى‌ از جمله‌ تعدادي‌ اسب‌ براي‌ او فرستاد (خالدي‌، 69؛ دروزه‌، همانجا)، امّا بر اثر سياستهاي‌ توسعه‌طلبانة فخرالدين‌، در 1032ق‌ دوباره‌ جنگ‌ ميان‌ آن‌ دو درگرفت‌. فخرالدين‌ بر برج‌ حيفا دست‌ يافت‌ و روستاي‌ كرمل‌ را سوزاند (خالدي‌، 139؛ دروزه‌، 5/25) و سرانجام‌ ابن‌ طرباي‌ در جنگ‌ غلبه‌ يافت‌ و توانست‌ سرزمينهايى‌ را كه‌ از دست‌ داده‌ بود، باز پس‌ گيرد (خالدي‌، 140-141؛ موسوعة، 4/101).
چندي‌ پس‌ از آن‌ فخرالدين‌ بر نيروهاي‌ مصطفى‌ پاشا والى‌ دمشق‌ غالب‌ شد و در نتيجه‌ ايالت‌ لحون‌ را كه‌ پايگاه‌ اصلى‌ احمد بن‌ طرباي‌ بود، تصرف‌ كرد. احمد به‌ منظور مقابله‌ با او گروهى‌ از عربهاي‌ سوالمه‌ و سواركاران‌ نابلس‌ و عجولون‌ را با خود يار كرد. اين‌ بار جنگ‌ ميان‌ آنان‌ در كنار رود عوجا درگرفت‌ (خالدي‌، 188 به‌ بعد) و به‌ پيروزي‌ احمد منتهى‌ شد و وي‌ توانست‌ شهر جنين‌ را بازپس‌ گيرد و گروه‌ بسياري‌ از سپاهيان‌ مقابل‌ را از پاي‌ درآورد. ظاهراً همين‌ نبرد است‌ كه‌ به‌ نوشتة محبى‌ مهم‌ترين‌ جنگ‌ ميان‌ آن‌ دو بوده‌ است‌ و به‌ گفتة همو در اين‌ جنگ‌ حسن‌ پاشا حاكم‌ عزّه‌ و امير محمد بن‌ فروخ‌ امير نابلس‌ نيز همراه‌ احمد بودند (1/221). در پايان‌ هر دو طرف‌ متخاصم‌ دريافتند كه‌ جنگ‌ آنان‌ بى‌حاصل‌ است‌ و تصميم‌ به‌ آشتى‌ گرفتند. مذاكراتى‌ ميان‌ آنان‌ صورت‌ گرفت‌ كه‌ در 1033ق‌/1624م‌ به‌ صلح‌ انجاميد ( موسوعة، همانجا). از شرايط اين‌ صلح‌، عقب‌نشينى‌ فخرالدين‌ از حيفا و نيز عدم‌ حمايت‌ ابن‌ طرباي‌ از عربهاي‌ باديه‌نشينى‌ بود كه‌ تحت‌ سلطة او به‌ ويرانگري‌ مى‌پرداختند. به‌ اين‌ ترتيب‌ فخرالدين‌ از جبل‌ نابلس‌ چشم‌ پوشيد و آن‌ را به‌ ابن‌ طرباي‌ واگذاشت‌ و مرزهاي‌ او را تا حيفا به‌ رسميت‌ شناخت‌ (خالدي‌، 197- 198).
روابط آن‌ دو تا 10 سال‌ بعد حسنه‌ بود، اما در 1043ق‌ به‌ تشنج‌ گراييد. سرانجام‌ ابن‌ طرباي‌ در سنّى‌ نزديك‌ به‌ 80 سال‌ (13 سال‌ پس‌ از كشته‌ شدن‌ فخرالدين‌ بن‌ معن‌) درگذشت‌.
پس‌ از ابن‌ طرباي‌، پسرش‌ زين‌ جانشين‌ وي‌ شد (محبى‌، 1/222؛ دروزه‌، 5/26) و پس‌ از زين‌ نيز برادرش‌ محمد بر متصرفات‌ وي‌ دست‌ يافت‌. محمد در 1082ق‌/1671م‌ درگذشت‌. حكومت‌ اين‌ خاندان‌ تا 1088ق‌ به‌ طول‌ انجاميد و سرانجام‌ منقرض‌ شد (محبى‌، همانجا). مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ ابن‌ طرباي‌ در تمام‌ مدت‌ فرمانروايى‌ِ خود در برابر فخرالدين‌ چون‌ يك‌ هم‌ طراز رفتار مى‌كرد. مورخان‌ گفته‌اند كه‌ وي‌ بر بخش‌ بزرگى‌ از جليل‌، سامره‌ و ساحل‌ (از حيفا تا يافا) استيلا يافته‌ بود و فردي‌ دورانديش‌، خردمند و شجاع‌ بود.
مآخذ: بورينى‌، حسن‌، تراجم‌ الاعيان‌، به‌ كوشش‌ صلاح‌الدين‌ منجّد، دمشق‌، 1963م‌؛ خالدي‌ صفدي‌، احمد، لبنان‌ فى‌ عهد الامير فخرالدين‌ المعنى‌ الثانى‌، به‌ كوشش‌ اسد رستم‌ و فؤاد افرام‌ بستانى‌، بيروت‌، 1985م‌؛ دروزه‌، محمد عزه‌، العرب‌ و العروبة، صيدا، 1401ق‌/1981م‌؛ محيى‌، محمد امين‌، خلاصة الاثر، قاهره‌، 1284ق‌/ 1867م‌؛ الموسوعة الفلسطينية.
سيد على‌ آل‌ داود
ن‌ * 2 * زا
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 4  صفحه : 1434
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست