اِبْنِ صِيْرَفى، ابوبكر يحيى بن محمد بن يوسف انصاري غرناطى مالكى (467-557ق/1075-1162م) كاتب، شاعر، مورخ، اديب و محدث اندلسى. تاريخ درگذشت او را 557ق در اوريولَه1 از توابع مُرْسيه (ابن ابار، 2/723) و بعضى در حدود 570ق در غرناطه (ابن زبير، 183؛ عنان، 1/110) نوشتهاند. وي آگاه به زبان و ادبيات عرب و تاريخ بود (ابن خطيب، الاحاطة، 4/407). از استادان او ابوالحسن بن مُعيث، ابوبكر ابن العربى و ابومروان ابن بونه (ابن زبير، همانجا) بودهاند. وي نامه نيكو مىنوشت و شعر بسيار مىسرود (همانجا). ابن صيرفى از نويسندگان اندلسى بود كه پس از استقرار مُرابطون در آنجا، به دربار آنان پيوست. او از منشيان ابومحمد تاشفين بن على در غرناطه بود كه وي را در اشعارش ستوده است (ابن خطيب، همانجا). از جمله، هنگامى كه در 528ق در نبردي در محل البكار بر اثر شهامت امير تاشفين، شكست نيروهاي مسلمانان به پيروزي مبدل شد، ابن صيرفى قصيدهاي در تهنيت پيروزي وي سرود و به تاشفين عرضه داشت (عنان، 1/138-139). به ابن صيرفى آثاري در تاريخ و ادب نسبت دادهاند. كتاب مشهور تاريخى او را كه در احوال امراي دولت مُرابطون است، به نام تاريخ ابن الصيرافى (حاجى خليفه، 1/279) يا تاريخ الدولة اللمتونيّة (بغدادي، 2/520) يا الانوار الجليّة (ابن سِماك، 93) معروف است. نام كامل اين كتاب الانوار الجليّة فى اخبار الدولة المُرابطيّة است (ابن خطيب، همانجا) كه ابن صيرفى در آن، وقايع شگفت را تا 530 ق آورده و از آن پس تا زمان نزديك به پايان عمرش ادامه داده است (ابن زبير، همانجا؛ عنان، 1/110). متأسفانه از اين كتاب نسخهاي در دست نيست. تاريخ نگاران پس از او، مانند ابنِعذاري در البيانِ المغرب (مثلاً: 4/49، 50، 60، 78)، ابن خطيب در الاحاطة فى تاريخ غَرناطة و اَعمال الاعلام و ابن سماك در الحُلل المُوَشّية در بيان وقايع و احوال رجال اندلس زمان مرابطون از اين اثر نقل كردهاند. نقلهاي ابن خطيب ( الاحاطة، 2/119-120، اعمال الاعلام، 157- 165) از اين اثر سازگارتر با متن الانوار الجليّة به نظر مىرسد. مثلاً او در دو اثر ياد شدهاش در پايان ذكر احوال المعتمد علىالله ابوالقاسم محمد بن اسماعيل (431- 488ق/ 1040- 1095م)، آخرين سلطان عَبّادي اشبيليه، كه 4 سال آخر عمرش را در تبعيد در اَعمات مراكش به سر برد، از ازدحام مردم در گرد مزار او و از قصيدة ابن عبدالصمد در رثاي معتمد با عبارتى تقريباً همانند ياد مىكند. اثر ديگر ابن صيرفى، كه آن نيز به زمان ما نرسيده است، تقصى الا´نباء و سياسةالرؤساء نام دارد (ابنخطيب، الاحاطة، 4/407). عنان به نقل از نسخة خطى الاحاطة عنوان اين كتاب را قصص الانبياء و سياسة الرؤساء ياد كرده است (همانجا). دو كتاب ديگر نيز به ابن صيرفى نسبت داده شده است؛ ابراز اللطائف و الدوريات فى قول المديون لرب الدين (بغدادي، 2/520). مآخذ: ابن ابار، محمد، التكملة لكتاب الصلة، به كوشش فرانسيسكو كودرا، مادريد، 1882م؛ ابن خطيب، محمد، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1955-1977م؛ همو، اعمال الاعلام، به كوشش لوي پرووانسال، بيروت، 1956م؛ ابن زبير، احمد، صِلة الصلة، به كوشش لوي پرووانسال، رباط، 1937م؛ ابن سماك، ابوالقاسم محمد، الحُلَل المُوشَية، به كوشش سهيل زكار و عبدالقادر زعامة، دارالبيضاء، 1979م؛ ابن عذاري، محمد، البيان المغرب، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1967م؛ بغدادي، هدية؛ حاجى خليفه، كشف؛ عنان، محمد عبدالله، عصر المرابطين و الموحدين فى المغرب و الاندلس، قاهره، 1384ق/1964م. يوسف رحيملو تايپ مجدد و ن * 1 * زا ن * 2 * زا