اِبْنِ شاذان، ابومحمد فضل بن شاذان بن خليل اَزْدي نيشابوري (د
260ق/874م)، متكلم و فقيه امامى. در مورد زندگى او اطلاعات دقيقى به دست
نرسيده و رفع تناقض بين اطلاعات پراكندة موجود نيز تا حدّي مشكل است.
ظاهراً اصل او از نيشابور بود، اما نسب وي به قبيلة عرب اَزْد مىرسيد. پدرش
شاذان بن خليل خود از محدّثان اماميّه به شمار مىآمد (نك: نجاشى، 306؛
طوسى، اختيار، جم ). آنگونه كه از روايت كشّى بر مىآيد، او مدتى پس از
وفات هارون عباسى (193ق) به همراه پدرش به بغداد آمد و در حالى كه هنوز
به سن بلوغ نرسيده بود، در قطيعة الربيع بغداد نزد يكى از مقريان به نام
اسماعيل بن عباد به آموختن قرآن پرداخت (نك: نجاشى، 34؛ طوسى، همان، 515،
591 -592). او در بغداد از مشايخى چون محمد بن ابى عمير (د 217ق) بهره برد و
با حسن بن على بن فضّال آشنا گرديد (همانجاها). براساس آنچه گذشت و خواهد
آمد، حضور او در بغداد نمىتواند از 193-203ق/809 - 808م فراتر باشد. ابن شاذان
سپس به كوفه رفت و در آنجا از مشايخى چون حسن بن محبوب، احمدبن محمد بن
ابى نصر، صفوان بن يحيى و نصر بن مزاحم منقري بهره جست (همانجاها؛ ابن
شاذان، مختصر، 208، 209، 213؛ طوسى، الغيبة، 271).
با توجه به روايت او از داوود بن كثير كوفى (نك: استرابادي، 1/19، به نقل
از طوسى) كه در حدود 203ق وفات يافته و ظاهر حكايت كشى كه دلالت بر حضور
ابن شاذان در كوفه در زمان حيات طاهر ذواليمينين (د 207ق) دارد (طوسى،
اختيار، 516)، مىتوان حداقل اقامت او در كوفه را در فاصلة 203-207ق دانست.
ابن شاذان به واسط نيز رفته است (طوسى، همان، 255). در ميان مشايخ او
برخى محدّثان بصري چون حمّاد بن عيسى، محمد بن جمهور عمّى و ابوجعفر بصري
ديده مىشوند، ولى دليلى بر اثبات حضور او در بصره در دست نداريم (نك:
كلينى، 1/413؛ طوسى، همان، 411، 488؛ براي ديگر مشايخ وي، نك: همان، جم؛
همو، الغيبة، جم؛ ابن شاذان، مختصر، جم). در عبارت مبهمى از نجاشى (ص 307)
آمده كه ابن شاذان صحبت امام جواد(ع) (امامت: 203-220ق) را درك كرده و
از آن حضرت روايت كرده است، ولى احتمال دارد اين خبر مربوط به پدر فضل
بوده باشد (قس: ابن شهر آشوب، 4/380، كه پدر فضل را از اصحاب امام جواد(ع)
شمرده است).
طوسى در رجال (ص 420) ابن شاذان را در شمار اصحاب امام هادي(ع) (امامت:
220-254ق) آورده است. با توجه به حضور ابن شاذان در عراق در ربع اول سدة
3ق، احتمال روايت مستقيم او از اين دو امام وجود دارد، اما اينكه در آثار
ابن بابويه به احاديثى برمىخوريم كه حاكى از استماع مستقيم ابن شاذان
از امام رضا(ع) است و گاهى تصريح شده كه اين استماع در زمانى نسبتاً
طولانى انجام گرفته، امري غريب است (نك: ابن بابويه، التوحيد، 137، 270؛
همو، الخصال، 1/58؛ همو، عيون، 2/119، جم)، ولى صحبت او را با آن حضرت، برقى
(ص 53 - 55)، طوسى ( الرجال، 385) و نجاشى (ص 37) تأييد نكردهاند و كشى به
تكرار روايات با واسطة او را از امام رضا(ع) آورده است (نك: طوسى، اختيار،
203، 485، 488). با توجه به اينكه امام رضا(ع) تا 201ق در مدينه بوده و از
آن تاريخ تا 203ق به عنوان وليعهد مأمون از مدينه به سوي خراسان حركت
كرده و در آنجا سكنى گزيده است، استماع مستقيم ابن شاذان از آن حضرت،
آنهم براي مدتى قابل ملاحظه بعيد مىنمايد.
ابن شاذان پس از چندي از عراق به نيشابور بازگشت و در آنجا اقامت گزيد و در
زمان حكومت عبدالله بن طاهر بر خراسان (214- 230ق) به جهت تشيع مورد
تفتيش عقايد قرار گرفت و از نيشابور نفى شد (طوسى، اختيار، 539 -540). در زمان
امام حسن عسكري(ع) (254-260ق) ابن شاذان يكى از معتبرترين عالمان امامى
خراسان به شمار مىرفت و كشى از ارتباط دورادور او با آن حضرت خبر داده است
(طوسى، اختيار، 542 -543؛ قس: طوسى، الرجال، 434، كه ابن شاذان را در شمار
اصحاب آن حضرت آورده است). يك روايت نيز از حضور او در بيهق در اواخر عمر
گزارش مىدهد (طوسى، اختيار، 543). ابن شاذان سرانجام در اواخر 259ق در بستر
بيماري افتاد و در اوايل 260ق درگذشت (نك: همان، 538، 543) و مقبرة وي هم
اكنون در نيشابور باقى است.
برجستهترين جنبة علمى شخصيت ابن شاذان كلام اوست، چنانكه طوسى (
الفهرست، 124) از وي به عنوان متكلمى جليل القدر ياد كرده است. برپاية
اطلاعات اندكى كه در دست است، اساس تعاليم كلامى ابن شاذان، پس از
شهادتين، اقرار به حجت خداوند و اقرار به «ماجاء من عندالله» است (ابن
شاذان، العلل، 1؛ قس: طوسى، اختيار، 539، سطر 2 و 3، 540، سطر 12 و بعد).
كليات عقيدة او در باب امامت با عقايد اماميه تطابق كامل دارد. زيرا او
استحقاق امامت را به نص مىداند و امام را مفترض الطاعة مىشمرد (ابن
شاذان، همان، 3) و اين را كه در زمان واحد بيش از يك امام بر روي زمين
باشد، ناممكن مىداند (همان، 4). او در كتاب العلل (ص 1-4) و در مناظراتى كه
از وي نقل شده (سيد مرتضى، الفصول، 1/83 - 85، جم؛ طوسى، اختيار، 539)، ادلة
خود را بر اثبات امامت حضرت على(ع) و نفى امامت شيخين و برخى ديگر از
مسائل امامت بيان كرده است. او به اساس رجعت قائل بود (نك: ابن شاذان،
مختصر، جم) و در مسألهاي چون ازدواج عمر با امكلثوم دختر امام على(ع)
معتقد بود كه آن امكلثوم ديگري بوده است (نك: قمى، 193).
با اينهمه گفتهاند كه او در برخى مسائل امامت نظرات ويژهاي داشت. وي با
اين عقيده كه امامان به بواطن امور آگاهند و علم الهى لاينقطع به ايشان
مىرسد، موافق نبود و معتقد بود پيامبر(ص) دين را به طور كامل آورده و
امامان پس از او علم خود را از سرچشمة پيامبر(ص) فراگرفتهاند (طوسى، اختيار،
540 -541). گفته شده ابن شاذان وصىّ ابراهيم (ع) را برتر از وصىّ
پيامبر(ص) مىدانست و اين به مفهوم تفضيل انبيا بر ائمه است (همان، 538)،
ولى يكى از هواداران معاصرش اين سخن را اتهامى به وي دانسته است
(همانجا). با مقايسة راوايت كشّى با متن العلل چنين بر مىآيد كه اقرار به
«ماجاء من عندالله» در كلام ابن شاذان از اعتبار خاصى برخوردار است. به
عنوان مثال براساس روايت كشى او آيات مربوط به استواي بر عرش را در مورد
خداوند به همان معناي ظاهري آن گرفته و به نوعى تجسيم قائل شده است؛ در
عين حال صفات خداوند را برخلاف مفهوم عادي آن در مورد انسانها دانسته و بر
اينكه هيچ يك از مخلوقات با خداوند شباهتى ندارند، تأكيد كرده است (نك:
طوسى، اختيار، 540، 542؛ ابن ابى الحديد، 3/228). البته مىتوان در درك دقيق
راويان از جزئيات سخن ابن شاذان ترديد كرد، ولى اساس انتساب اينگونه
مطالب را به وي نبايد كاملاً مردود شمرد، به خصوص اينكه ابن شاذان خود را
خلف هشام بن حكم، يونس بن عبدالرحمان و سكّاك خوانده است (طوسى، همان،
539)، بلكه بايد در درك معناي تجسيم در عقيدة او و اسلافش دقّت به خرج داد
(براي تفصيل در اين باره، نك: ابن ابى الحديد، همانجا). به طور كلى عقيدة
ابن شاذان در باب صفات الهى، آنگونه كه نقل شده است، قرابت زيادي به
عقايد سلفيان اهل سنّت دارد.
در مورد رابطة ابن شاذان با ديگر مذاهب اماميّه بايد گفت او در عراق با
مشايخ فطحى و واقفى رابطة نزديكى داشته است. وي در مجالس مناظرة ابن
فضال، بزرگِ فطحيان، شركت مىجست و مورد علاقة وافر او بود (طوسى، اختيار،
516). در ميان مشايخ او برخى ديگر از فطحيان چون على بن اسباط ديده مىشود
(طوسى، الغيبة، 284). از مشايخ واقفى او نيز سيف بن عميره، عثمان بن عيسى،
عبدالله بن قاسم حضرمى و عبدالله بن جبله را مىتوان ياد كرد (نك: همان،
28، 102، 271، 283).
در مورد رابطة او با امام حسن عسكري (ع) روايات بر دو دسته است: در يك
دسته سخنانى از آن حضرت در عتاب و سرزنش وي وارد شده (طوسى، اختيار، 541،
543) و در برخى ترحم امام (ع) نسبت به وي و مدح او ديده مىشود (همان،
538، 542، 543). فهرستى كه نجاشى (ص 307) و طوسى ( الفهرست، همانجا) از آثار
ابن شاذان ارائه مىكنند، نشان مىدهد كه او با گروههاي فكري گوناگونى
درگير بوده و بر آنان رديهها نوشته است. از آن جمله مىتوان از معتزله،
معطّله، مرجئه، خوارج و غاليان شيعه ياد كرد. در اين ميان ردية او بر
كرّاميّه كه مؤسس آن در 255ق وفات يافته، به خصوص ردية او بر قرامطه كه
تنها اندكى پيش از 264ق پاي گرفتهاند، نيازمند تأمل و مطالعه است. خود ابن
شاذان نيز مورد نقض مخالفان قرار گرفته است (نك: نجاشى، 388؛ طوسى،
الفهرست، 161). ابن جنيد اسكافى متكلم امامى سدة 4ق كه از بعضى جهات به
ابن شاذان نزديك است، كتابى در دفاع از او تأليف كرده است (نك: نجاشى،
307؛ ه د، ابن جنيد). ابن شاذان به عنوان يك فقيه نيز شناخته مىشد (طوسى،
الفهرست، 124) و محقق حلّى (ص 7، سطر 11) او را در زمرة فقيهان درجة اول
اماميّه شمرده است، با اينهمه اطلاعات باقى مانده از فقه او اندك است.
بخشى از فقه ابن شاذان كه مخالفت بارزي با نظرات مشهور اماميه ندارد، در
كتاب العلل او قابل دسترسى است. ولى اين كتاب تنها مباحث مربوط به
عبادات را شامل مىشود. چنانكه از تلويح ابن بابويه ( من لايحضره الفقيه،
4/197) و تصريح سيد مرتضى (بحرالعلوم، 3/215) برمىآيد، ابن شاذان به حجيّت
قياس مستنبط العلّه قائل بوده است (قس: علامة حلّى، 5/179). برخورد علت
گرايانة او با احكام شرعى در سراسر العلل نيز مؤيدي بر اين امر است. به هر
حال قول به حجّيت قياس نزد فقيهان اماميّه كمنظير بوده و تنها برخى چون
يونس بن عبدالرحمان، كه ابن شاذان خود را خلف او مىدانست، بدان قائل
بودهاند (نك: بحرالعلوم، همانجا).
ابن شاذان به عنوان بك راوي در سلسله اسناد بسياري از احاديث اماميه قرا
گرفته، و نجاشى (ص 307) به توثيق او تصريح كرده است. كشّى در مواضع
بسياري به نظرات و جرح و تعديلهاي او دربارة محدّثان استناد جسته است (نك:
طوسى، اختيار، 446، جم).
آثار: آثار او را بالع بر 180 عنوان دانستهاند كه برخى از آنها را كه در
كلام و فقه است، نجاشى در رجال (همانجا) و طوسى در فهرست (ص 124- 125)
آوردهاند، از جمله: 1. اثبات الرجعة، كه نجاشى آن را ذكر كرده (همانجا) و
منتخبى از آن به كوشش باسم موسوي در مجلة تراثنا (شم 15، قم، 1409ق) به
چاپ رسيده است؛ 2. الطلاق، كه نجاشى و طوسى (همانجاها) از آن ياد كردهاند
و كلينى (6/93-96، جم) قطعاتى از آن را نقل كرده كه ظاهراً برگرفته از همين
كتاب اوست؛ 3. العلل، در علل مربوط به عبادات است كه نجاشى و طوسى
(همانجاها) آن را ذكر كردهاند؛ 4 و 5 و 6. الفرائض الكبير و الفرائض الاوسط و
الفرائض الصغير (همانجاها)؛ 7. مسائل البدان، كه نجاشى (همانجا) بدان اشاره
كرده و طوسى دربرخى از آثارش بخشهايى از آن را نقل كرده است (نك:
استرابادي، 1/236، جم)؛ 8. يوم و ليلة، كه گفته شده به نظر امام حسن عسكري
(ع) رسيده و مورد تأييد آن حضرت قرار گرفته است (نك: طوسى، اختيار، 538،
542)؛ كشى از برخى آثار رجالى ابن شاذان بهره گرفته است (نك: همان، 112،
520، جم ). شايان ذكر است كه كتابى با عنوان الايضاح به كوشش جلال الدين
محدث در تهران در 1351ش به نام فضل بن شاذان (به عنوان مؤلف) منتشر شده
و سپس در بيروت در 1402ق/1982م تجديد چاپ شده است. هيچ يك از متقدّمان
اين كتاب را به ابن شاذان نسبت ندادهاند و اين نسبت نخستين بار در سدة
11ق در آثار فيض كاشانى به چشم مىخورد (مثلاً نك: ص 5). مؤلف در الايضاح
به نقض مخالفان اماميه به طور اعم و معتزله، جهميه، مرجئه، خوارج و
اصحاب حديث به طور اخص پرداخته است. تنها سند موجود در اين كتاب كه
مىتواند در تشخيص طبقة مؤلف مفيد باشد، عبارت «و حدّثنا ابن ابى شريح» (ص
366) كه اگر آن را تصحيف «ابن ابى سريج» (د بعد از 240ق) بدانيم، چندان
به اينكه مؤلف كتاب ابن شاذان باشد، كمك نمىكند. به هر حال با اين
عبارت مىبايد با احتياط برخورد شود. شاهد ديگر موجود در كتاب (ص 341) اين است
كه مؤلّف گذاردن نام فرائض بر مبحث مواريث را از برساختههاي اهل سنت
مىشمرد، حال آنكه ابن شاذان، چنانكه ذكر شد، 3 كتاب با عنوان الفرائض
تأليف كرده است. شاهد ديگر اينكه سيد مرتضى در الشافى (ص 242، جم) مطالبى
را كه احتمالاً از كتاب الايضاح گرفته، به ابن شاذان نسبت نداده است
(قس: الايضاح، 135-139، جم ؛ براي توضيح بيشتر، نك: ه د، ابن رستم طبري).
جلالالدين محدث در مقدمة الايضاح سعى كرده با ذكر شواهدي صحت انتساب كتاب
را به ابن شاذان ثابت كند.
مآخذ: ابن ابى الحديد، شرح نهجالبلاغة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم،
قاهره، 1379ق/1959م؛ ابن بابويه، محمد، التوحيد، به كوشش هاشم حسينى،
تهران، 1387ق؛ همو، الخصال، به كوشش علىاكبر غفاري، تهران، 1389ق؛ همو،
عيون الاخبار، نجف، 1390ق؛ همو، من لايحضره الفقيه، نجف، 1376ق؛ ابن
شاذان، فضل، مختصر اثبات الرّجعة، به كوشش باسم موسوي، تراثنا، قم، 1409ق،
شم 15؛ همو، العلل، به كوشش احمد پاكتچى، منتشر نشده؛ ابن شهر آشوب، محمد،
المناقب، قم، چاپخانة علميّه؛ استرابادي، شرفالدين، تأويل الا¸يات، قم،
1407ق؛ الايضاح، منسوب به ابن شاذان، به كوشش جلالالدين محدث، تهران،
1351ش؛ بحرالعلوم، محمد مهدي، الرجال، تهران، 1363ق؛ برقى، احمد، الرجال،
تهران، 1342ش؛ سيد مرتضى، على، الشافى، ايران، 1301ق؛ همو، الفصول
المختارة، نجف، كتابخانة حيدريه؛ طوسى، محمد، اختيار معرفة الرجال، به كوشش
حسن مصطفوي، مشهد، 1348ش؛ همو، الرجال، به كوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف،
1380ق/1960م؛ همو، الغيبة، تهران، 1398ق؛ همو، الفهرست، به كوشش محمدصادق
بحرالعلوم، نجف، كتابخانة مرتضويه؛ علامة حلّى، حسن، مختلف الشيعة، ايران،
1324ق؛ فيض كاشانى، محمد محسن، الاصول الاصلية، به كوشش جلالالدين محدّث،
تهران، 1349ش؛ قمى، حسن، تاريخ قم، ترجمة حسن بن على قمى، به كوشش
جلالالدين تهرانى، تهران، 1361ش؛ كلينى، محمد، الكافى، تهران، 1377ق؛
محقق حلّى، جعفر، المعتبر، ايران، 1318ق؛ نجاشى، احمد، الرجال، به كوشش
موسى زنجانى، قم، 1407ق.
احمد پاكتچى
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا