اِبْنِ اَشناس، ابوعلى حسن بن محمد بن اسماعيل بزاز (359- 439ق/970- 1048م)، محدث و فقيه شيعى. تبار و چگونگى زندگى وي چندان روشن نيست. همين قدر مىدانيم كه وي از موالى بوده و به شخصى به نام جعفر متوكل وابستگى داشته و به همين جهت به متوكلى شهرت يافت است (خطيب، 7/425). كلمة اشناس احتمالاً ايرانى است. افندي (1/314) مىگويد ضبط مشهور در اين كلمه به ضم اول است، اما بعضى از افاضل آن را به فتح اول [يعنى اَشناس] نيز آوردهاند. مؤلف اعيان الشيعة (1/68، 69، 75، 23/70-76، به نقل استادي) حدس زده كه «اشناس» صورت ديگري از كلمة «شناس» باشد. قرينة ديگر بر ايرانى بودن اين كلمه اين است كه به نوشتة ابوالفضل بيهقى (ص 168) نام افشين، «اشناس» بوده است. به گفتة خطيب بغدادي (د 463ق/1071م) ابن اشناس در كرخ بغداد در خانهاش حوزة درسى داشته كه در آن دانشپژوهان شيعى گرد مىآمده و از وي حديث و فقه مىآموختهاند. درگذشت او در بغداد بوده و در همانجا در باب كناس به خاك سپرده شده است (7/426). رجال شناسان شيعى از ابن اشناس به نيكى ياد كرده و غالباً به وثاقت او گواهى دادهاند. سيد بن طاووس (589 -664ق/1193- 1266م) او را در نقل حديث صالح و موثق دانسته است (حر عاملى، 2/69)؛ حتى خطيب احاديث او را «صحيح» مىداند، اما گويد كه او رافضى و بدمذهب است (7/426). ابن اشناس از كسانى است كه صحيفة سجاديه را روايت كرده و افندي اصفهانى نسخههايى از آن را در ادرنة روم و تبريز ديده است (1/312). مجلسى نيز گفته است كه نسخههايى از آن نزد اوست (كاظمى، 1/311)، هر چند گفتهاند كه نسخة مجلسى از جهات مختلف با نسخة مشهور و رايج متفاوت است. ابن اشناس از بسياري از فقيهان و راويان شيعى و سنى روزگارش دانش آموخته و از آنان حديث نقل كرده است. برخى از اين كسان عبارتند از: حسن بن محمد بن عُبيد عسكري، عمر بن محمد بن سنبك، عبيدالله بن محمد بن عابد خلال، ابوالحسن بن لؤلؤ (خطيب، 7/425- 426)، شيخ مفيد (حر عاملى، 2/69)، ابن ابى الثلج كاتب، ابوالمفتح الراس،ابوالمفضل محمدبنعبداللهبنمطلبشيبانى(افندي، همانجا)، احمدبن محمدبن عبداللهبن عياش جوهري، حسين بن احمد ابن مغيره ابوعبدالله ثلاج (موحد، 2/352-353). برخى كسان مانند محمد بن محمد بن ميمون (افندي، همانجا) و همچنين شيخ طوسى از وي حديث روايت كردهاند (طوسى، مقدمه، 60). به ابن اشناس در فقه و حديث و كلام آثار زير را نسبت دادهاند: الكفاية فىالاعتقادات (حرعاملى، همانجا) و عمل ذيالحجة (افندي، همانجا). از اين آثار اطلاعى در دست نيست جز اينكه كتاب اخير، تأليف شده در 437ق، به دست ابن طاووس رسيده و او آن را در كتاب الاقبال خود آورده است (ص 496). مآخذ: ابن طاووس، على، الاقبال لصالح الاعمال، تهران، 1314ق/ 1896م؛ استادي، رضا، «ابن اشناس»، آينده، س 5، شم 1، فروردين - خرداد 1358ش؛ افندي اصفهانى، عبدالله، رياض العلماء، به كوشش محمود مرعشى و احمد حسينى، قم، 1401ق/1981م؛ بيهقى، ابوالفضل، تاريخ، به كوشش علىاكبر فياض، مشهد، 1350ش؛ حر عاملى، محمد، امل الا¸مل، به كوشش احمد حسينى، قم، 1362ش؛ خطيب بغدادي، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق/1930م؛ طوسى، محمد، الخلاف، تهران، 1377ق؛ كاظمى، عبدالنبى، تكملة الرجال، به كوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف؛ موحد ابطحى اصفهانى، محمدعلى، تهذيب المقال، نجف، 1390ق. حسن يوسفى اشكوري تايپ مجدد و ن * 1 * (رب) 11/2/76 ن * 2 * (رب) 20/3/76