اِبْنِ سَكون، ابوالحسن على بن محمد بن على حلّى (ح 530 - ح
600ق/1136-1204م)، كاتب، فقيه و محدث شيعى. شهرتش را از نام نياي بزرگش
سَكون (يا سُكون) گرفته است. بعضى منابع متأخر اين نام را سَكّونى نيز ذكر
كردهاند (نك: افندي، 4/239؛ عبدالعزيز، 1/156؛ دُجَيلى، 2/55؛ حَمَد
كمالالدين، 1/131؛ بغدادي، 1/704).
دوران كودكى و نوجوانى را در زادگاهش حِلّه - بر سر راه بغداد به كوفه كه
از ديرباز مسكن نياكانش بود - به سر برد (نك: ابن نجار، 4/88؛ قس: ياقوت،
15/75). پدرش از دانشمندان و محدثان بنام زمان خويش بود (افندي، 4/241) و
ابن سَكون احتمالاً مقدمات علوم را در سالهاي كودكى و نوجوانى نزد وي
آموخت. در جوانى براي تحصيل علم به بغداد رفت و در آنجا اقامت گزيد و در
علم نحو نزد ابن خشاب و در لغت نزد ابن عصار به كمال رسيد، چنانكه
معاصرانش تبحر وي را در فنون ادب و استعداد فوقالعادهاش را در حفظ لغت،
سخت ستودهاند (ياقوت، 15/75؛ ابن نجار، 4/88 -89). در طى اين دوران، ابن
سكون علاوه بر نحو و لغت و ادب و بلاغت، در فقه شيعه نيز به مطالعه
پرداخت و چون در آن علم تبحّر يافت، به تدريس آن مشغول شد. دستنوشتههاي
نفيسى كه اينك از او مىشناسيم، بايد طى همين دوران اقامت در بغداد تحرير
شده باشد. با اينهمه، در بغداد ماندگار نشد و پس از مدتى به سوي مدينه
رهسپار گرديد و در آن شهر رحل اقامت افكند و در مقام كاتب، به خدمت امير
مدينه درآمد. مدينه را نيز پس از مدتى ترك گفت و به شام رفت و به دربار
صلاحالدين ايوبى راه يافت و او را مدح كرد.
نمىدانيم چرا ابن سكون بغداد را كه در آنجا مقام و حرمتى كسب كرده بود،
ترك گفت؛ آيا در پى مال و ثروت به جستوجوي اميري بخشنده برآمده بود، يا
در اثر آزارهايى كه به شيعيان روا مىداشتند از بغداد گريخته بود؟ اين نظر
اخير را تهمتى كه دانشمند معاصرش ياقوت (همانجا) به او زده و وي را نُصيري
خوانده محتمل مىسازد. ابن نجار (همانجا) نيز با آنكه او را متدين و اهل
عبادت و شب زندهداري معرفى كرده است، نظر ياقوت را تأييد مىكند حال آنكه
نصيريه (نك: نوبختى، 78؛ شهرستانى، 1/188-189) از نظر برخى دانشمندان در شمار
ملحدانند. البته، علماي رجالِ شيعه اين نسبت را با ذكر دلايل و شواهد تكذيب
كردهاند (افندي، 4/243؛ صدر: تأسيس، 126؛ خاقانى، 4/252).
ابن سكون شعر نيز مىسروده است و ذوق شعري او در قطعاتى كه در منابع موجود
نقل شده، مشهود است. ياقوت (همانجا) گفته است كه وي شعر نيكو مىسروده،
ولى شعري از او نياورده است، اما ابن نجار اشعاري از او آورده است (4/89
-92).
آثار: ياقوت (همانجا) به نقل از يكى از شعراي معاصر ابن سكون گفته كه وي
تصنيفاتى داشته است، ولى در هيچيك از منابع نزديك به زمان ابن سكون،
تأليف كتاب و رسالهاي را به او نسبت ندادهاند. مىتوان گفت از آنجا كه
وي شيفتة تصحيح و تحرير متون بوده، آثار بسياري را با دقت تمام و به خطى
خوش نگاشته است كه همانها را تأليفات او پنداشتهاند. وي ظاهراً در كار تحرير
و تصحيح وسواس به خرج مىداده و تا متنى را نيك در نمىيافته به نگارش
آن دست نمىزده است (ياقوت، همانجا) و به ضبط دقيق كلمات و نقل صحيح
عبارات سخت اهتمام مىورزيده است (افندي، همانجا). از جملة اين آثار خطى،
يك نسخه از صحيفة سجاديه است (آقابزرگ، 115) كه با نسخههاي متداول و مشهور
اختلافات زيادي دارد. دو كتاب المصباح الكبير و المصباح الصغير را نيز از
تأليفات شيخ طوسى تصحيح و تحرير كرده است (افندي، 4/242). همچنين نسخة
نفيسى از كتاب امالى شيخ صدوق به خط وي كه تاريخ پايان تحرير آن 14
ذيحجة 563 بوده، در كتابخانة محدث قمى نگهداري مىشده است (قمى، 327).
بعضى از معاصران به اشتباه چنين پنداشتهاند كه ابن سكون كتابهايى با
نامهاي ضبط اختلافات الصحيفة السجادية و اختلافات نسخ المصباح الصغير تأليف
كرده بوده است (كحاله، 7/229). در صورتيكه در منابع بر اين تصريح شده است
كه عدهاي از علماي شيعه اختلافات مذكور را از روي دستخط ابن سكون ضبط
كردهاند (افندي، همانجا؛ نوري، 3/483). يك دستخط اجازة روايت صحيفة سجاديه
نيز كه ابن سكون براي شمسالدين محمد بن على بن حسين عاملى - جد اعلاي
شيخ بهائى - نوشته، از او برجاي مانده است (نك: متن اجازه با حذف مقدمه؛
صدر، تكملة، 356-357). مجلسى در مقدمة شرح صحيفة خود تصريح مىكند كه نسخهاي
را كه براي شرح انتخاب كرده است، نسخة شمسالدين محمد عاملى بوده و
شمسالدين آن را با يك واسطه از روي صحيفة سجاديه به خط ابن سكون نوشته
است (مجلسى: الفرائد، 9؛ همو، بحار، 107/60). از اشعار ابن سكون نيز جمعاً 30
بيت در منابع موجود نقل شده است. از آن جمله 25 بيت را ابننجار از خريده
نقل مىكند و دو بيت از آنها نيز در مدح حضرت على(ع) است كه مؤلف اعيان
الشيعة از كتاب الطليعة فى شعراء الشيعة، تأليف شيخ محمد سماوي (خطى) نقل
كرده است (ابن نجار، 4/89 -92؛ امين، 8/314).
از جزئيات احوال و شرح زندگانى ابن سكون به خصوص در سالهاي آخر عمر، و پس
از وفات صلاحالدين ايوبى هيچ اطلاعى نداريم. بعضى از معاصران از فحواي
آنچه در شرح حال او آمده است چنين استنباط كردهاند كه وي تمام عمر
غريبانه و بىخانه و خانواده زيسته است (حمد كمالالدين، 1/132).
مآخذ: آقابزرگ، طبقات اعلام الشيعة، قرن 7، به كوشش على نقى منزوي،
بيروت، 1972م؛ ابن نجار، محمد، ذيل تاريخ بغداد، به كوشش قيصر فرح،
حيدرآباد دكن، 1404ق/1985م؛ افندي، عبدالله، رياض العلماء، به كوشش احمد
حسينى، قم، 1401ق؛ امين، محسن، اعيان الشيعة، به كوشش حسن الامين،
بيروت، 1403ق/ 1983م؛ بغدادي، هديه؛ حمد كمالالدين، هادي، فقهاء الفَيْحاء
اَو تطور الحركة الفكرية فى الحلّة، بغداد، 1962م؛ خاقانى، على، شعراء الحلّة
اَو البابليات، نجف، 1372ق/ 1952م؛ دجيلى، عبدالصاحبعمران، اعلامالعرب
فىالعلوم و الفنون، نجف، 1386ق/ 1966م؛ شهرستانى، محمد، الملل و النحل،
به كوشش محمد سيد كيلانى، بيروت، دارالمعرفة؛ صدر، حسن، تأسيس الشيعة، به
كوشش محمدباقر صدر، نجف، شركة النشر و الطباعة؛ همو، تكملة امل الا¸مل، به
كوشش احمد حسينى، قم، 1406ق؛ عبدالعزيز، دائرةالمعارف الاسلامية، تهران؛
قمى، عباس، الفوائد الرضوية، تهران، 1327ش؛ كحاله، عمر رضا، معجم المؤلفين،
بيروت، 1957م؛ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، 1403ق/1983م؛ همو،
الفرائد الطريفة فى شرح الصحيفة الشريفة، به كوشش مهدي رجائى، اصفهان،
1407ق؛ نوبختى، حسن، فرق الشيعة، به كوشش ه. ريتر، استانبول، 1931م؛ نوري،
ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تهران، 1318-1321ق؛ ياقوت، ادبا. محمدعلى
لسانىفشاركى
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا