اِبْنِ زَيْله، ابومنصور حسين بن محمد بن عمر بن زيله (نك: ريو، يا ابومنصور
حسين بن طاهر بن زيله (بيهقى، 92، و مآخذ متأثر از آن) يا بنابر روايت ابن
ابى اصيبعه 3(1)/28) ابومنصور بن زيلا (د 440ق/ 1048م)، رياضىدان،
موسيقىشناس و فيلسوف ايرانى. وي در اصفهان زاده شد. تاريخ ولادت و محل
درگذشت او معلوم نيست. همين قدر مىدانيم كه به هنگام مرگ در 440ق، 12
سال پس از فوت استادش ابن سينا سن زيادي نداشته است (بيهقى، 93؛ قس:
شهرزوري، 2/39، كه اين فاصله را 22 سال نوشته است). نويسندگان احوال حكما
انتساب او را به كيش زردشتى (مجوسى) مورد ترديد قرار دادهاند. ابن زيله به
سبب شاگردي در محضر ابوعلى سينا و به لحاظ موسيقىدانى و نيز رسالهاي كه در
اين علم نوشته، شهرت يافته است؛ البته وي در فلسفه و رياضى نيز استاد بود
و با ادب و استيفا هم آشنايى كافى داشت (بيهقى، 92-93؛ نورانى، «بيست و
دو»).
ابن زيله از خواص شاگردان ابوعلى سينا و در رديف كسانى چون ابوالحسن
بهمنيار بن مرزبان، ابوعبيد جوزجانى و ابوعبدالله معصومى بوده است (نظامى
عروضى، 82). هر يك از اين شاگردان در مجلس درس، قسمتى از مصنفات استاد را
مىخواندند. خواندن اشارات با ابن زيله بود (شهرزوري، 2/111). اگرچه ابن
زيله نحلة خاصى در فلسفه بنياد نگذاشته، اما از پيروان تيزبين و از شارحان
فلسفة پورسينا بوده است. گفتههاي كوتاه حكمتآميز و كتابهاي منسوب به او
(بيهقى، همانجا) گواهى روشن بر اين مدعاست. پرسشهاي ابن زيله و همرديفش
بهمنيار از استادشان ابن سينا و پاسخهايى كه وي بدانها داده، يكى از موجبات
پديد آمدن كتاب مباحثات بوده است (صفا، تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى،
290-291، حاشيه؛ همو، جشننامة ابن سينا، 1/52).
ابوعلى در يكى از نامههاي جوابية خود از ابن زيله با عنوان «الشيخ الفاضل»
و يكى از دو نفري ياد مىكند كه جز آنان كسى را توان درك حقايق كتاب
الاشارات و التنبيهات نيست (بدوي، 240).
آثار: از آثار ابن زيله، كتابهاي زير شناخته شده است:
1. الاختصار من طبيعيات الشفاء كه خلاصهاي است از اثر بزرگ ابوعلى سينا
(بيهقى، 92؛ شهرزوري، 2/39).
2. كتاب تعاليق، منسوب به ابن سينا كه از تحريرات ابن زيله بوده است
(ابن ابى اصيبعه، همانجا).
3. شرح رسالة حىّ بن يقظان: ابن زيله اين شرح را در برابر شرح جوزجانى
كه حى بن يقظان ابوعلى را به فارسى تفسير كرد، نگاشت (حاجى خليفه،
1(2)/862؛ كربن، 235). از اين اثر چند نسخة خطى موجود است: كهنترين آنها
متعلق به كتابخانة احمد ثالث در استانبول (شم 3268) و نوشته در 586ق است
(سيد، 1/224). نسخهاي ديگر از آن در ضمن مجموعة شمارة 4547 كتابخانة مجلس در
تهران، نوشته در 1021ق با نام شرح حىّ بن يقظان (شورا، 2/226) نگهداري
مىشود. نسخهاي نيز در كتابخانة مركزي دانشگاه تهران (شم 1030) نوشته در
1177ق با نام تفسير حىّ بن يقظان موجود است (مشكوة، 3(1)/209). در حال حاضر،
كهنترين نسخة ايرانى اين اثر به نام شرح قصة حى بن يقظان در كتابخانة
آستان قدس رضوي در مشهد (شم 7) نوشته به سال 627 ق در 88 برگ مضبوط است
(آستان، 11/299). نسخة ديگري از آن در موزة بريتانيا به شمارة 978(3) Or. موجود
است كه مهرن1 قسمت زيادي از آن را به زبان فرانسه ترجمه و به پيوست
متن حىّ بن يقظان ابن سينا در 1889م چاپ كرده است. مهرن به ترجمة عبري
و چاپ شرح ابن زيله كه كاوفمان2 به سال 1886م در برلين منتشر كرده نيز
اشاره كرده است (نك: 2 .(EI
4. الكافى فى الموسيقى. از اين اثر دو نسخة خطى شناخته شده است كه
كهنترينشان متعلق به كتابخانة رضا رامپور هند (بدون تاريخ كتابت) است و
چهارمين رساله از مجموعة شمارة 3097 را تشكيل مىدهد (شوقى، 97). نسخة ديگر،
كه جديدتر است، اما پيشتر از نسخة هند شناخته شده، متعلق به موزة
بريتانياست (شم 2361 و در 1074ق در كشمير نوشته شده است (ريو، .(558-561 كتاب
الكافى فى الموسيقى به اهتمام زكريا يوسف در قاهره به سال 1964م در 78
صفحه چاپ شده است (دانشپژوه، 73-74).
5. كتاب فى النفس (بيهقى، شهرزوري، همانجاها).
6. المجموع فى الالهيات. رسالهاي است منسوب به ابن زيله كه در حال حاضر
تنها نسخة شناخته شدة آن در دارالكتب قاهره به شمارة 221 فلسفه نگهداري
مىشود (سيد، 1/233).
مآخذ: در پايان مقاله. يوسف رحيملو
موسيقى ابن زيله: اگرچه ابن زيله را بيشتر به عنوان يكى از حكما و
رياضىدانان ايرانى شناختهاند، ولى از آنجا كه قدما موسيقى را يكى از علوم
چهارگانة رياضى مىشناختهاند (نك: ابن سينا، 3؛ 1 ، EIذيل موسيقى)، اين
دانشمند بزرگ با عنايتى كه به موسيقى داشته، توانسته است با تأليف الكافى
فى الموسيقى نام خود را مخلد سازد (همانجا). اين كتاب را مىتوان يكى از
آثار گرانقدري به شمار آورد كه خوشبختانه از حوادث ايام مصون مانده است.
مطالب الكافى همانندي زيادي با «جوامع علم الموسيقى» يعنى بخش موسيقى شفا
دارد، تا آنجا كه گاه ابن زيله عين عبارت شفا را نقل كرده است (مثلاً در
تعريف ايقاع، نك: ص 44؛ قس: ابن سينا، 81). با اين حال، هيچگونه اشارهاي
به استفاده از شفا در الكافى وجود ندارد و حتى ذكري از ابن سينا، استاد ابن
زيله، ولو به تلميح، در اين كتاب نمىبينيم. در عوض ابن زيله بارها به
آراء كندي (مثلاً: ص 54، 58، 61) و فارابى (مثلا: ص 50، 57، 61) استناد مىكند
و گاه در برخى مباحث مانند مبحث ايقاع به انتقاد از آنان مىپردازد (ص 53)
و شايد اين انتقادات به سبب آن بوده كه ابن زيله خود روش سادهتري در
محاسبات موسيقايى داشته است (نك: يوسف، 13).
نكته شايان ذكر اين است كه نسخ متعددي از الكافى در دست نيست و دو
نسخهاي كه براساس آن اين كتاب براي نخستينبار در قاهره (1964م) به چاپ
رسيده است، يكى مورخ 1074ق و ديگري بدون تاريخ است، و به علت آنكه هر
دو نسخه چندين قرن پس از تاريخ تأليف كتاب نوشته شده، طبعاً از تصحيف و
تحريف بركنار نمانده است، به خصوص كه اين دو نسخه شباهتهاي زيادي با
يكديگر دارند و احتمالاً از روي نسخة واحدي استنساخ شدهاند، و به گفتة زكريا
يوسف، از آنجا كه نويسندگان اين دو نسخه تسلط كافى به زبان عربى نداشته و
با موسيقى آشنا نبودهاند، هر دو نسخه داراي خطاهاي نحوي و تحريفهاي لغوي
زيادي است (ص 5). با اينهمه، مىتوان الكافى را به عنوان يكى از آثار
اصيل و ارزندة موسيقى در دورة اسلامى مورد استفاده قرار داد و از آن براي
آشنايى با سير تاريخى نظام علمى موسيقى شرقى به ويژه موسيقى ايرانى و
تحولات و اصطلاحات آن بهره گرفت (نك: فروغ، 87؛ امام شوشتري، 122-124).
شايد يكى از مزاياي قابل ملاحظة اين كتاب، ايجاز و اختصار آن و دقتنظري
باشد كه در آن به كار رفته است، تا آنجا مىتوان گفت اين دانشمند ايرانى
آنچنان با استادي مسائل و مباحث اصلى و مهم دانش موسيقى زمان خود را با
توجه به آثار پيشينيان در قالب عبارتهاي فصيح و الفاظ بليغ ريخته است كه
خواننده را از مراجعه به مآخذ ديگر بىنياز مىكند.
پژوهشگران اختلاف نظرهاي ابن زيله و ديگر مؤلفان موسيقى را معلول تفاوتهاي
منطقة زندگى آنان دانستهاند و در اين تقسيمات منطقهاي ابن زيله و ابن
سينا و خوارزمى متعلق به اقليم ايرانى هستند (فارمر، .(I/657
نسخههاي الكافى مانند بسياري از كتابهاي قديم سرفصل ندارد و عناوينى كه در
نسخة چاپى آن در داخل دو قلاب آمده، الحاقى است. براساس همين عناوين
مىتوان مندرجات آن را به شرح زير فهرست كرد و تأملى در اين فهرست فشرده،
به خوبى تأثير پذيري آن را از موسيقى ابن سينا روشن مىكند: تعريف موسيقى؛
حدوث صوت و اسباب آن؛ تأثير صوت در نفس؛ نغمههاي متفق و متنافر (يا به
عبارت ديگر نغمههاي خوشايند1 و ناخوشايند2)؛ انواع ابعاد3؛ جنس و انواع آن؛
جمع و تفريق ابعاد؛ جمع (به مفهوم مجموعهاي از ابعاد موسيقايى و به
تعبيري گام)؛ انتقال4 (تقريباً: تغيير مايه)؛ ايقاع5؛ انواع ايقاعات
(ضربهاي موسيقايى)؛ تأليف لحون6 (آهنگسازي)؛ انواع الحان؛ آلات موسيقى
(سازها)؛ تسوية عود7 (كوك) و ناي.
شرحاينمباحث درآثار بسياريازموسيقىدانان و موسيقىشناسان بزرگ ايران،
مانند صفىالدين ارموي، قطبالدين شيرازي و عبدالقادر مراغى، همراه با
توضيحات بيشتر و دامنهدارتر، به ويژه در بخش موسيقى شفا (نك: ه د، ابن سينا،
موسيقى)، آمده است.
ويژگيهاي موسيقى ابن زيله: با آنكه به همانندي نظرات ابن زيله و ابن
سينا در موسيقى و نيز اقتباس او از آثار استادانى چون كندي و فارابى اشاره
شد، نبايد كارهاي ابتكاري و جلوههاي استعداد هنري او را ناديده گرفت.
مظاهري از نوآوريها و جودت ذهن او را كه در حد خود ارزنده و قابل توجه است،
مىتوان در الكافى مشاهده كرد.
يكى از ابتكارات او شيوهاي است كه در به كار بردن حروف جمل (ابجدي) به
منظور نشان دادن يا به عنوان نماد8 نغمات موسيقايى اتخاذ كرده است. اين
شيوه به قدري وافى به مقصود و شايسته بوده كه بعد از او مورد تقليد
موسيقىدانان و مؤلفان بزرگى چون صفىالدين ارموي قرار گرفته است (يوسف،
13). ظاهراً نخستين كسى كه براي نشان دادن نغمات (= نتها)ي اكتاو از حروف
ابجدي، استفاده كرد، كندي بود ( 1 ، EIهمانجا)، به اين ترتيب كه وي نغمات
الذي بالكل يا اكتاو اول را با حروف: ا، ب، ج، د، ه، و، ز، ح، ط، ي، ك، ل
نشان مىداد (يوسف، 12) و پس از او، فارابى به همين رويه ادامه داد، ولى
براي الذي بالكل ثانى يا اكتاو دوم9 به جاي تكرار همان حروفى كه كندي
به كار برده بود، از بقيه حروف ابجدي يعنى م، ن، س، ع، ف... استفاده
كرد (همانجا). ابن زيله در اين مورد روشى تازه ابتكار كرد و با توجه به
مفهوم عددي حروف ابجد، آنها را از الف (= 1) تا يه (= 15) به كار برد.
ابتكار ديگر ابن زيله در زمينة ايقاعات است. شمار و ساخت ايقاعات در
دورههاي مختلف به اختلاف ذكر شده است. در زمان خلفاي راشدين چهار نوع
ايقاع با اين نامها وجود داشت: ثقيل اول، ثقيل دوم، خفيف ثقيل و هزج.
سپس ابن محرز دو ايقاع رمل و رمل طنبوري را بدانها افزود. در عصر عباسى دو
ايقاع ديگر بر آنها افزوده شد. نخستين گزارش در اين مورد از ابن خردادبه
است كه به نقل از اسحاق موصلى آنها را چنين بر مىشمرد: ثقيل اول، خفيف
اول، ثقيل ثانى، خفيف ثانى يا ماخوري، رمل اول و خفيف آن.
كندي، اخوان الصفا، فارابى و ابن سينا ايقاعات را با اختلافاتى در آثار خويش
آوردهاند. ابن زيله با انتقاد از اينكه آنان ايقاعات را به سختى با يكديگر
خلط كرده و هر يك روشى مخالف ديگري در پيش گرفتهاند، خود ايقاعات را به
ترتيب زير عرضه كرده است (يوسف، 13- 15):
1. ثقيل اول، ايقاع ثمانى [(هشتگان) 8 8 ].
2. ثقيل دوم، ايقاع سباعى [(هفتگان) 7 8 ].
3. ثقيل رمل، ايقاع سداسى [(ششگان) 6 8 ].
4. خفيف رمل، ايقاع خماسى [(پنجگان) 5 8 ].
5. هزج، ايقاع رباعى [(چهارگان) 4 8 ].
6. خفيف ثقيل، ايقاع رباعى [(مانند هزج)
7. خفيف ثقيل دوم، ايقاع ثلاثى [(سهگان) 3 8 ].
8. خفيف هزج، ايقاع ثنائى [(دوگان) 2 8 ].
اگرچه ابن زيله مانند ابن سينا (ه م، موسيقى) سازها را به سه دستة كلى
زهى، بادي و كوبشى تقسيم كرده است (ص 72-73)، ولى شرح وي بر شرح ابن
سينا برتري دارد.
وي ذوات اوتار يا سازهايى را كه داراي تار مرتعشند، چنين بر مىشمارد: اول
سازهايى كه «دساتين مشدوده» (= پردههاي بسته شده) دارند و با گذاشتن
انگشت بر روي آنها نواخته مىشوند، مانند عود و طنبور؛ دوم سازهايى كه
دساتين (= پرده) ندارند و بر حسب طول وتر (= زه، سيم) ايجاد نغمات موسيقايى
مىكنند، مانند چنگ1 (= صنج)، شاهرود و عنقا؛ سديگر سازهاي زهى كه آنها را با
كمانه (آرشه) مىنوازند، نظير رباب (ص 73).
وي سازهاي بادي را به چهار نوع تقسيم مىكند: 1. نوعى كه از دهانة آن در
آن مىدمند، مانند ناي؛ 2. نوعى كه از سوراخ تعبيه شده در بالاي آن، در
آن مىدمند، چون يراعه (نى منفرد2)؛ 3. نوعى كه بايد با ابزاري در آن دميد،
همانند مزمار الجراب كه به فارسى ناي انبان (نفيسى، نك: مراغى، جامع
الالحان، 199) يا خيك ناي (همو، مقاصد الالحان، 136) گفته مىشود؛ 4. نوعى
كه لولههاي متعددي در آن ايجاد صوت مىكند، مثل ارغنن (ارغنون3).
از سازهاي كوبشى كه با مطرقه (= چكش) يا كوبه به صدا در مىآيند، تنها به
صنجالصينى (سنج چينى4) بسنده كرده است.
ابن زيله در همانجا از آلات و وسايلى كه از آنها براي نگهداشتن ضرب
نغمهها، شمار ضربههاي ايقاع و مقاصد ديگر استفاده مىشود، نام مىبرد، مانند
دفها، طبلها، چوبدستى كه موسيقىدانان يا خنياگران نخستين سدههاي اسلامى
همچون سائب بن خاثر، براي هماهنگى از آن استفاده مىكردند (فارمر، 112)، و
بالاخره دست زدن (التصفيق باليد) (همانجا).
از قسمتهاي شايان توجه در موسيقى ابن زيله اشاره به محاكيات الايقاع (ز
فن، رقص و دستبند) است (همانجا؛ قس: ابن سينا، 90). از ديگر ويژگيهاي موسيقى
ابن زيله تقسيم الحان (آهنگها) به سه نوع: ملذّه، مخيّله و انفعاليه است
كه نوع اخير شامل غناء، نياحة، رثا، قرائت با آهنگ و حداء (آهنگى كه بيشتر
براي تحريك شتر خوانده مىشده است) مىشود (ص 67 - 68). سپس وي الحان را
به ادويه و سموم تشبيه مىكند (ص 70)، بدين معنى كه بعضى از الحان را از
لحاظ تأثير بر نفس انسان به منزلة ادويه براي بدن مىداند كه مىتوانند
درمان بخش و مؤثر باشند و برخى را مهلكه يا به تعبيري زيانبخش و مصممه (=
كر كننده و گوشخراش) مىداند (همانجا).
نكتة قابل ذكر ديگر در موسيقى ابن زيله به كارگيري اصطلاحات فارسى در
الكافى است. وي در ضمن «اصناف اللحون» يا آهنگهاي گوناگون ذكري از رواسين
(ص 66) و در جاي ديگر رواشين (ص 70) به ميان آورده است كه آن را شامل
خراسانيه، فارسيه (ايرانى يا احتمالاً منسوب به فارس) و قديمه (باستانى كه
مىتواند مربوط به پيش از اسلام باشد) مىداند (ص 71). اين واژه كه فارابى
هم آن را به صورت راسين به كار برده است (نك: باشى، 109) كه اگر جمع
راس فارسى باستان به معنى راه نباشد (معين، 934)، احتمالاً با آن بىرابطه
هم نيست. ديگر لفظ دستانات است (همانجا)، ابن زيله «دستانات خراسانى معروف
به اصفهانى» را از انواع آنها برمىشمارد. وي واژههاي ديگري نيز به كار
برده، كه احتمالاً دستخوش تصحيف شده و بنابر كماعتباري دو نسخهاي كه چاپ
الكافى مبتنى بر آنها بوده است، نمىتوان بر آنها اعتماد كرد: يورمنك، رويح
كامكار، وردنس، فيرهزكر ناقوسه، اراخسين، مردات هوف، نام افرنك، خروسال و
افرمورد (ص 66 -67) كه ممكن است مثلاً كامكار (كامگار) و فيروزكر (فيروزگر يا
پيروزگر) و افرمورد (ابر مورد) باشد.
ابن زيله هم مانند ابن سينا (ه م، موسيقى) به عود5، ساز مطلوب و مشهور آن
روزگار، عنايتى خاص داشته و بر اثر آن بخش زيادي از كتاب خود را به ذكر
تسويهها (كوك) و نغمات گام عود اختصاص داده است كه مىتوان آن گام را
به صورت زير خلاصه كرد:
مآخذ: آستان قدس، فهرست؛ ابن ابى اصيبعه، احمد، عيون الانباء، بيروت،
1377ق/ 1957م؛ ابن زيله، حسين، الكافى فى الموسيقى، به كوشش زكريا يوسف،
قاهره، 1964م؛ ابن سينا، الشفاء، جوامع علم الموسيقى، به كوشش زكريا يوسف،
قاهره، 1276ق/1956م؛ امام شوشتر، محمدعلى، ايران گاهوارة دانش و هنر، هنر
موسيقى روزگار اسلامى، تهران، 1348ش؛ باشى، بهزاد، حاشيه بر تاريخ موسيقى
خاور زمين (نك: فارمر در همين مآخذ)؛ بدوي، عبدالرحمان، ارسطو عندالعرب،
كويت، 1978م؛ بيهقى، ابوالحسن على، تتمة صوان الحكمة، به كوشش محمد شفيع،
لاهور، 1953م؛ حاجى خليفه، كشف؛ دانشپژوه، محمدتقى، نمونهاي از فهرست
آثار دانشمندان ايرانى و اسلامى در غناء و موسيقى، تهران، 1355ش؛ سيد، فؤاد،
فهرس المخطوطات المصورة، قاهره، 1954م؛ شورا، خطى؛ شوقى، يوسف، رسالة ابن
النجم فى الموسيقى و كشف رموز الاغانى، قاهره، 1976م؛ شهرزوري، محمد، نزهة
الارواح و روضة الافراح، به كوشش خورشيد احمد، حيدرآباد دكن، 1396ق/1976م؛
صفا، ذبيحالله، تاريخ علوم عقلى در تمدن اسلامى، تهران، 1356ش؛ همو،
جشننامة ابن سينا، تهران، 1331ش؛ فارمر، هنري جورج، تاريخ موسيقى خاور
زمين، ترجمة بهزاد باشى، 1366ش؛ فروع، مهدي، نفوذ علمى و عملى موسيقى
ايران در كشورهاي ديگر، تهران، 1354ش؛ كربن، هانري، تاريخ فلسفة اسلامى،
ترجمة اسدالله مبشري، تهران، 1361ش؛ مراغى، عبدالقادر، جامع الالحان، به
كوشش تقى بينش، تهران، 1366ش؛ همو، مقاصد الالحان، به كوشش تقى بينش،
تهران، 1356ش؛ مشكوة، خطى؛ معين، محمد، حاشيه بر برهان قاطع محمدحسين بن
خلف تبريزي، تهران، 1342ش؛ ملاح، حسينعلى، «صاحبان رسالات موسيقى»، مجلة
موسيقى، 1348ش، س 3، شم 121؛ نظامى عروضى، احمد، چهارمقاله، بهكوشش
محمدقزوينى، ليدن، 1327ق/1909م؛ نفيسى، فرهنگ؛ نورانى، عبدالله و محمدتقى
دانشپژوه، مقدمه بر جام جهان نماي، ترجمة التحصيل بهمنيار، تهران، 1362ش؛
يوسف، زكريا، مقدمه بر الكافى (نك: ابن زيله در همين مآخذ)؛ نيز:
1 ; EI 2 ; Farmer, Henry George, Studies in Oriental Music, Frankfurt, 1986;
Rieu, Ch., Supplement to the Catalogue of the Arabic Manuscript in the British
Museum, London, 1894.
تقى بينش
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا