اِبْنِ زُبَيْر، ابوالحسن على بن محمد بن عُبيد بن زبير قرشى اسدي كوفى
(254- ذيقعدة 348ق/868 - ژانوية 960م)، همچنين معروف به ابن كوفى، اديب،
كاتب و راوي، او از تبار اسد بن عبدالعزّي بن قصّى به كلاب و از قوم و
قبيلة زبير بن عوام برادرزادة حضرت خديجه بنت خُوَيلد است (طوسى، الفهرست،
69؛ ياقوت، 14/153) و شايد به همين سبب وي را ابن زبير خواندهاند (افندي،
4/207). پدرش از مردم كوفه بود، ولى او در بغداد اقامت گزيد و از روزگار پدر
به فراگيري دانش پرداخت. پدرش ارث فراوانى براي او بر جاي نهاد و او همه
را در راه دانشاندوزي، فراهم آورد كتابخانه، خريدن و نسخهبرداري كتاب، و
كمك به دانش پژوهان بينوا صرف كرد. وي كتابهاي خود را دستهبندي كرده، بر
هر يك نشان خاصى نوشته بود تا يافتن آنها از ميان انبوه كتابها آسان باشد.
ابن زبير به گردآوري و نشر كتاب عشق مىورزيد و كتابهاي بسياري را به خط
خويش نسخهبرداري كرد و چندان در اين كار اهتمام ورزيد كه با داشتن
تواناييهاي علمى، كمتر به كار تأليف پرداخت (ابن قفطى، 2/305، 306). همين
نسخهبرداريهاي نيكو و دقيق موجب جلب اعتماد دانشمندان شد، چنانكه نويسندگان
براي اعتبار بخشيدن به نوشتههاي خود از نسخههايى استفاده مىكردند كه به
خط ابن زبير بود و به اين نكته نيز تصريح مىكردند (ياقوت، همانجا). ابن
نديم (ص 79) مىگويد: «وي از دانشوران درست خط است» و گزارشهاي زيادي را در
الفهرست از تحريرهاي او نقل كرده است. ابن قفطى و ياقوت هر كدام تحريرهاي
پاكيزه و دقيق و كيفيت خط و ضبط درست و نيكوي او را سخت ستودهاند (همانجا).
اهتمام ابن زبير به كار استنساخ سبب شد كه كتابهاي بسياري به دست
آيندگان برسد. او از شاگردان و ياران ثعلب (امام كوفيان زمان خود در نحو و
لغت) بود (ياقوت، همانجا). نزديكى ابن زبير به ثعلب چندان بود كه ثعلب او
را به عنوان وصى خويش برگزيده و از او خواست كه پس از مرگ كتابهايش را
به احمد بن اسحاق قُطْرَبُّلى بسپارد (زبيدي، 166).
ابن زبير در علم حديث نيز مقامى ارجمند دارد، چنانكه طوسى از طريق احمد بن
عبدون حديثهايى را كه ابن زبير روايت كرده، در كتابهاي خويش آورده است (
الفهرست، 8، 217؛ تهذيب، 1/ جم،10/76، 77؛ استبصار، 1/ جم). او از ابراهيم بن
ابى العَنبس، حسن و محمد دو پسر على بن عَفان، ابراهيم بن عبدالله قصّار،
محمد بن حسين حنينى و على بن حسن فضال حديث شنيد و گروهى همچون ابن
رزقويه، احمد بن محمد بن حسنون، ابوعلى بن شاذان و تَلْعُكْبَري از او
حديث شنيده و روايت كردهاند (خطيب، 12/81؛ طوسى، رجال، 480). همچنين
ابوعبدالله محمد بن اسد كاتب بغدادي از شاگردان او بود (ابن خلكان، 3/342،
343). خطيب بغدادي (همانجا)، ابن جوزي (6/391) و ذهبى (15/567) او را ثقه
شمردهاند. نجاشى (ص 87) مىگويد ابن زبير در زمان خود شخصى عالى منزلت به
شمار مىآمد. در ميان رجال شناسان متقدم شيعى كسى به ثقه بودن او تصريح
نكرده است و اين شايد بدان سبب باشد كه گفتهاند مشايخ اجازه از تصريح به
توثيق بىنيازند (مامقانى، 2/304). ابن زبير در بغداد درگذشت و جسدش را به
كوفه بردند و در نزديكى مرقد اميرالمؤمنين(ع) دفن كردند (خطيب، بغدادي،
طوسى، همانجاها). ياقوت (همانجا) كتاب الهَمْز و ابن نديم (ص 79) كتاب
القلائد و الفرائد در لغت و شعر و نيز كتابى در معانى شعر را به او نسبت داده
است. نكتة مبهم و در عين حال مهمى كه دربارة ابن زبير به چشم مىخورد
مربوط به نقلهايى است كه ابن نديم (جم) از او كرده است. اين نقلها - كه
بيش از 20 مورد است - غالباً با عبارت: «اين گزارش را از خط يا به خط او
خواندم» يا «ديدم»، همراه است و معلوم نيست كه منظور ابن نديم آيا
كتابهاي خود ابن زبير است كه پيش از اين ذكر شده، يا يادداشتهاي گوناگونى
است كه بر حاشية انبوه كتابهاي كتابخانهاش نوشته بوده و يا دفترچه يا
دفترهايى شامل يادداشتهايى از ابن زبير دربارة كتابها بوده است؟ ليبرت (ص
معتقد است كه تمام اين نقلها از كتابى به قلم ابن زبير بوده كه شامل
فهرست كتابها و شرح حال نويسندگان آنها در همة زمينههاي تاريخى و ادبى
بوده است. وي عقيده دارد كه اين اثر بىشباهت به كار ابن نديم نبوده
است و علت اينكه ابن نديم در ضمن آثار ابن زبير نامى از اين كتاب نبرده،
اين است كه وي آن را براي استفادة شخصى و نه براي عمومى نوشته بوده
است. به علاوه، اينكه ابن نديم در مورد نقل مطالب از روي خط ابن كوفى
تصريح دارد، اين است كه آن كتاب يا كتابها نسخة اصلى خود نويسنده بوده
است. سزگين نظر ليبرت را نپذيرفته است. وي مىگويد: شايسته نيست كه از
اين اقتباسها اين گونه نتيجه بگيريم كه ابن كوفى صاحب نوشتهاي در تاريخ
بوده كه همة زمينههاي ادبى را شامل مىشده است I/384-385) .(GAS, به عقيدة
آقابزرگ نيز نقلهاي ابن نديم نشان مىدهد كه ابن كوفى كتابى در شرح حال
دانشمندان داشته است ( مصنّفى، 296) و شگفت آنكه وقتى كتاب منازل مكه را
به خط ابن كوفى در جايى ديدهاند، بلافاصله آن را به وي نسبت دادهاند
(همو، الذريعة، 22/251)، در صورتى كه هيچ يك از منابع چنين مطلبى را
نگفتهاند. البته از اين بيان ابن نديم (ص 58) در مورد گزارشهاي ابوحاتم
سجستانى كه: «ابن كوفى چنين گويد...، به خطش ديدم...» و نيز از آنچه ضمن
معرفى آثار مداينى مىگويد كه: «دربارة كتاب مغازي او، ابن كوفى گفته است
اين كتاب كه به خط عباسِ ناسى بر پورست نوشته شده، نزد او بوده است و
هشت جزء دارد، و در زير همين فصل اظهار نظر كرده است...» (همو، 101)، شايد
بتوان اين گونه برداشت كرد كه ابن زبير يادداشتهايى فهرست گونه بر
پارهاي از كتابهاي كتابخانة خود نوشته بوده است. اين احتمال را هم
نمىتوان از نظر دور داشت كه شايد برخى از اقتباسهاي ابن نديم از روي همان
كتابهاي ابن زبير بوده كه در الفهرست خود از آنها نام برده است.
مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ همو، مصنفى علم الرجال، تهران، 1378ق/1956م؛ ابن
جوزي، عبدالرحمان بن على، المنتظم، حيدرآباد دكن، 1357ق/1938م؛ ابن
خلكان، وفيات؛ ابن قفطى، على بن يوسف، انباه الرواة، به كوشش گوستاو
فلوگل، هاله، 1872م؛ افندي اصفهانى، ميرزا عبدالله، رياض العلماء، به كوشش
محمد مرعشى و احمد حسينى، قم، 1401ق؛ خطيب بغدادي، احمد بن على، تاريخ
بغداد، قاهره، 1349ق/1930م؛ ذهبى، محمد بن احمد، سير اعلام النبلاء، به
كوشش شعيب ارنؤوط، بيروت، 1404ق/ 1984م؛ زبيدي، محمد بن حسن، طبقات
النحويين، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1373ق/1954م؛ طوسى، محمد
بن حسن، الاستبصار، به كوشش موسوي خرسان، تهران، 1390ق/1970م؛ همو، تهذيب
الاحكام، به كوشش موسوي خرسان، بيروت، 1401ق/1981م؛ همو، رجال، نجف،
1380ق/1961م؛ همو، الفهرست، به كوشش اشپرنگر و ديگران، بمبئى،
1271ق/1854م؛ مامقانى، عبدالله، تنقيح المقال، نجف، 1350ق؛ نجاشى، احمد
بن على، رجال، قم، 1407ق؛ ياقوت، ادبا؛ نيز:
GAS; Lippert, Julius, X Ibn al- K C fi ein Vorg L ngenr Nadis's n , WZKM, Wien,
1897, vol, Xl.
ناصر گذشته (رب) 23/8/77