اِبْنِ دَوّاس، ابوطاهر قمرالدوله جعفر بن على بن دواس كُتامى مصري (د
530ق/1136م)، شاعر، هنرمند، موسيقىدان و از ظريفان مشهور عصر خود. ابن
دواداري او را ابوطاهر بن دوّاس القنا يا القنّا معرفى كرده است (6/593).
نخستين گزارشگر زندگى ابن دواس، عمادالدين كاتب است كه نسبتاً با تفصيل
شخصيت ادبى و هنري او را ستوده است (2/218-221)، اگر چه از جزئيات زندگى او
چيز مهمى نمىگويد، از سال تولد او آگاهى نداريم. ظاهراً در يكى از شهرهاي
مصر متولد شد (ابن سعيد، المغرب، 224) و در طرابلس شام رشد كرد (صفدي، 11/114؛
ابن شاكر، 1/287) و احتمالاً نزديك به پايان سدة 5ق/11م در دولت فاطمى
مقام و منزلتى يافت، القابى گرفت و به اميري رسيد (ابن سعيد، همان، 224،
225). از زندگى و كارهاي او در مصر و طرابلس اطلاع ديگري نداريم. وي بعدها
به دليلى كه در منابع به آن اشاره نشده است، به بغداد رفت و به خدمت
ابوسعيد آق سنقر بُرسُقى ملقب به قسيم الدوله، از اميران مشهور سلجوقيان
درآمد و نديم وي گرديد (صفدي، ابن شاكر، همانجاها).
دربارة علت سفر ابن دواس به طرابلس و بغداد مستقيماً خبري در دست نيست، اما
با بررسى شواهد تاريخى، مىتوان طرحى از آن ترسيم كرد: قحطى عظيم مصر در
462ق/1070م چنان شديد بود كه حتى مادر خليفه المستنصر بالله از گرسنگى به
بغداد رفت و اهل مصر در مناطق ديگر پراكنده شدند (ابن خلكان، 5/230). دور
نيست كه خانوادة ابن دواس نيز در اين واقعه به طرابلس شام كوچيده باشند و
وي در آن شهر رشد كرده و سالهاي بلوغ و جوانى را پشت سر گذارده باشد. در
اين زمان يعنى در 487ق المستعلى، در مصر به خلافت رسيد و در ايام او قدرت
دولت فاطمى رو به ضعف نهاد و بيشتر شهرهاي شام سر از اطاعت فاطميان
پيچيدند. از سوي ديگر مسيحيان صليبى بر شام حمله كردند و در 490-493ق شهرهاي
مهمى را به چنگ آورده به كشتارهاي فجيعى دست زدند (همو، 1/178- 179). حدوث
اين وقايع مىتواند انگيزة مهاجرت ابن دواس به سوي مركز خلافت شرقى
اسلامى، يعنى بغداد پايتخت عباسيان و جست و جوي حامى قدرتمندي در آنجا
باشد.
تاريخ ورود ابن دواس به بغداد ظاهراً ميان 490ق (زمان نخستين حملة صليبيان
به شام) تا 498ق بوده است. زيرا به گزارش عمادالدين كاتب (همانجا) بيشتر
عمر وي در عراق و در دستگاه آق سنقر برسقى سپري شده است. از سوي ديگر
مىدانيم كه آق سنقر از 490 تا 518ق، به تناوب، شحنگى بغداد و موصل را از
سوي سلطان محمد بن ملكشاه و محمود پسر وي بر عهده داشته و در 520ق به دست
فدائيان اسماعيلى كشته شده است (ابن خلكان، 1/242؛ ابن اثير، 10/622). از
اين رو مىتوان احتمال داد كه ابن دواس در تمامى سالهاي ياد شده نزد او
به سر مىبرده و چنانكه عمادالدين كاتب (2/218) مىگويد، روزبهروز بر قدر و
حرمتش افزوده مىشده است. از آخرين سالهاي اقامت او در عراق آگاهيى در
دست نيست. شايد گزارش عمادالدين كاتب (2/220) از حضور وي در مجلس مؤتمن
الدوله ابوالقاسم على بن صدقه و خواندن شعري در حضور او، حاكى از پيوستن
ابن دواس پس از مرگ برسقى بر او باشد كه در آن هنگام شغلى در واسط داشت،
اما به نظر مىرسد كه ابن دواس از اين پس ديگر عراق را براي زندگى مناسب
نديده و به سرزمين اصلى خويش مصر بازگشته باشد، زيرا مرگ او در اسكندريه
اتفاق افتاده است (ابن فوطى، 4(4)/740).
ابن دواس مردي تحصيل كرده و هنر آموخته بود. اگر چه از مراحل تحصيل و
استادان او آگاهى نداريم، اما گزارش مورخ سخن شناسى چون عمادالدين كاتب و
اشعار نمكين معدودي كه از ابن دواس باقى مانده، بر تسلط و قدرت او در ادب
و سخندانى گواهى مىدهند. وي هنرمندي برجسته بود، در نواختن عود بسيار تسلط
داشت و آواز نيكو مىخواند. در بازي شطرنج و نرد بىنظير بود. زبان آور و
تيزگفتار بود و در نكتهپردازي و طنز و شوخى شهرت داشت. از وي اشعاري در هجو
ابوالقاسم على بن افلح (د 535ق) باقى مانده كه عمادالدين كاتب 2 بيت از
آنها را نقل كرده است (2/218-220). اگر چه ابن دواس در شاعري قوي دست
بوده است و شعر او را محكم و عميق وصف كردهاند (صفدي، 11/115)، اما ديوان
شعري از او گزارش نشده است. از اشعار او جمعاً 29 بيت در منابع گوناگون
يافت مىشود. بدين شرح: عمادالدين كاتب (2/219-221)، 21 بيت و صفدي (11/114،
115)، 8 بيت. ابن سعيد ( المغرب، 226) از بعضى ديگر از اشعار او در كتاب
زينةالدهر حظيري خبر داده است. مدنى صاحب انوار الربيع (1/199- 200) دو بيت
از اشعار او را به عنوان شعري بديع ثبت كرده است و ابن سعيد نيز دو بيت از
او را براي عنوان المرقصات (ص 64) خويش برگزيده است.
مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن سعيد، عنوان المرقصات و
المطربات، قاهره، 1282ق؛ همو، المغرب، به كوشش حسين نصار، قاهره، 1970م؛
ابن دواداري، ابوبكر، كنزالدرر، به كوشش صلاحالدين منجد، قاهره، 1380ق؛
ابن شاكر كتبى، محمد، فوات الوفيات، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1973م؛
ابن فوطى، عبدالرزاق، مجمع الا¸داب، به كوشش مصطفى جواد، دمشق، 1967م؛
صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش شكري فيصل، بيروت، 1401ق/1981م؛
عمادالدين كاتب، محمد، خريدة القصر، به كوشش شوقى ضيف و ديگران، قاهره،
1951م؛ مدنى، على، انوار الربيع فى انواع البديع، به كوشش شاكر هادي شكر،
كربلا، 1388ق/1968م.
بخش ادبيات عرب (رب) 9/6/77
ن * 2 * (رب) 24/6/77