responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 1126
ابن حوقل
جلد: 3
     
شماره مقاله:1126



اِبْن‌ِ حَوقل‌، ابوالقاسم‌ محمد بن‌ حوقل‌ يا محمد بن‌ على‌ نصيبى‌ يا نصيبينى‌ (د پس‌ از 367ق‌/978م‌)، بازرگان‌، سياح‌ معروف‌ و جغرافى‌دان‌ عرب‌ در قرن‌ 4ق‌، وي‌ از 331 تا 359ق‌/943 تا 970م‌ به‌ سياحت‌ در بلاد اسلامى‌ پرداخت‌ و كتاب‌ صورة الارض‌ يا المسالك‌ و الممالك‌ را تأليف‌ كرد. در برخى‌ مآخذ نسبت‌ وي‌ موصلى‌ (ياقوت‌، 1/320، 542، 4/59؛ قزوينى‌، زكريا، 158، 164) و اغلب‌ نصيبى‌ (نصيبينى‌) ياد شده‌ است‌ (مدرس‌، 6/184؛ ابن‌ حوقل‌، صفحة عنوان‌)،
زندگى‌نامه‌: از زندگانى‌ ابن‌حوقل‌ اطلاع‌ بسياري‌ دردست‌نيست‌. وي‌ در نصيبين‌ واقع‌ در بين‌ النهرين‌ عليا زاده‌ شد، ولى‌ تاريخ‌ ولادتش‌ را نمى‌دانيم‌. در يك‌ مورد از كتاب‌ خود (2/343) مى‌گويد: «بردة ارمينيه‌ در بغداد به‌ فروش‌ نمى‌رفت‌ و من‌ در سال‌ 325ق‌ چنين‌ ديدم‌». در مورد ديگر از حضور خود در مداين‌ به‌ سال‌ 320ق‌ گفت‌ و گو مى‌كند (ويت‌، مقدمه‌، .(10 از اين‌ رو بايد ولادت‌ وي‌ سالها پيش‌ از 320ق‌ بوده‌ باشد. تاريخ‌ مرگ‌ او نيز در مآخذ موجود نيامده‌ و اينكه‌ حاجى‌ خليفه‌ (2/1664) مرگ‌ او را در 350ق‌ نوشته‌ است‌، درست‌ نيست‌، زيرا اولاً ابن‌ حوقل‌ خود تصريح‌ كرده‌ (1/214) كه‌ در 358ق‌ در نصيبين‌ حاضر شده‌ و ميزان‌ محصول‌ آنجا را به‌ دست‌ آورده‌ است‌، ثانياً تحرير اوّل‌ صورة الارض‌ كه‌ به‌ امير سيف‌ الدولة حمدانى‌ (د 356ق‌/ 967م‌) تقديم‌ شده‌ است‌، احتمالاً مى‌بايست‌ پيش‌ از درگذشت‌ امير مذكور بوده‌ باشد اماتحريردوم‌كتاب‌در367ق‌/977م‌صورت‌گرفته‌است‌ (كراچكوفسكى‌، 1/201) و به‌ نظر آندره‌ ميكل‌ تحرير نهايى‌ آن‌ مى‌بايست‌ در 378ق‌/988م‌ بوده‌ باشد ( 2 EI).
ابن‌ حوقل‌ سفر خود را روز هفتم‌ رمضان‌ 331ق‌/15 مة 943م‌ از بغداد (دارالسلام‌) آغاز كرد كه‌ مصادف‌ با خروج‌ ابومحمد حسن‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ حمدان‌ (د 358ق‌)، از آنجا بود، اين‌ ابومحمد از دست‌ تركان‌ شكست‌ خورده‌ و به‌ ديار ربيعه‌ رفته‌ بود و ابن‌ حوقل‌ در اين‌ هنگام‌ در عنفوان‌ جوانى‌ بود (ابن‌ حوقل‌، 1/3-4). وي‌ احتمالاً آغاز زندگى‌ را در نصيبين‌ (بين‌النهرين‌ عليا) و جوانى‌ را در بين‌النهرين‌ سفلى‌ گذرانده‌ است‌، زيرا چنانكه‌ گذشت‌ او خود تصريح‌ كرده‌ كه‌ در حدود 320ق‌ در مداين‌ بوده‌ و سپس‌ به‌ عزم‌ مطالعه‌ دربارة سرزمينهاي‌ اسلامى‌ و ملتهاي‌ مختلف‌ و نيز به‌ منظور تجارت‌ سفر تاريخى‌ خود را آغاز كرده‌ است‌. بر پاية ارقامى‌ كه‌ در صورة الارض‌ آورده‌ است‌ مسير مسافرت‌ او را مى‌توان‌ چنين‌ تعيين‌ كرد: افريقاي‌ شمالى‌، اسپانيا و مرزهاي‌ جنوبى‌ صحرا (336-340ق‌/947-951م‌)، مصر و نواحى‌ شمالى‌ قلمرو اسلامى‌ يعنى‌ ارمنستان‌ و آذربايجان‌ (ح‌ 344ق‌/955م‌)، جزيره‌ (بين‌ النهرين‌)، عراق‌، خوزستان‌ و فارس‌ (ح‌ 350- 358ق‌/961- 968م‌)، خوارزم‌ و ماوراءالنهر (ح‌ 358ق‌/969م‌)، سيسيل‌ (ح‌ 362ق‌973م‌). مسير بعدي‌ او معلوم‌ نيست‌ ( 2 EI).
به‌ نوشتة ويت‌ (مقدمه‌، ابن‌ حوقل‌ سفر خود را از افريقاي‌ شمالى‌ آغاز كرده‌ و در 336ق‌ از مهديه‌ گذشته‌ و در 337ق‌ به‌ اسپانيا و در 340ق‌ به‌ سجلماسه‌ رسيده‌ است‌. آنگاه‌ به‌ سوي‌ جنوب‌ رهسپار شده‌ و به‌ سرزمين‌ غانا (غنا) درآمده‌ است‌. وي‌ در اسپانيا با طبيب‌ يهودي‌ حسداي‌ بن‌ شپروط1، وزير عبدالرحمان‌ سوم‌ آشنا شد و وزير در ازاي‌ اطلاعاتى‌ كه‌ راجع‌ به‌ يهوديان‌ شرق‌ و احتمالاً خزرها از ابن‌ حوقل‌ كسب‌ كرد، اطلاعاتى‌ راجع‌ به‌ كشورهاي‌ اروپاي‌ شمالى‌ به‌ او داد (ورنت‌، 1/29).
سفر ابن‌ حوقل‌، بنابر آنچه‌ خود مى‌گويد، به‌ سبب‌ علاقة او به‌ دانش‌ جغرافيا و تحقيق‌ دربارة وضع‌ اجتماعى‌ و سياسى‌ اقوام‌ مختلف‌ و نيز به‌ سبب‌ تجارت‌ بود. وي‌ خود در مقدمة كتابش‌ اشاره‌ مى‌كند: ياريگر من‌ در تأليف‌ كتاب‌، مسافرت‌ و دوري‌ از وطن‌ بود كه‌ به‌ منظور كسب‌ روزي‌ و رفع‌ نياز بدان‌ پرداختم‌ و اين‌ در حالى‌ بود كه‌ سلطان‌ ستم‌ مى‌كرد و زمانه‌ ناهموار و سختيها پياپى‌ بود. سلاطين‌ به‌ جور خو گرفته‌ بودند و حوادث‌ و بلايا بسيار و نعمت‌ اندك‌ بود (ص‌ 3). وي‌ همچنين‌ در جاهاي‌ بسياري‌ از كتابش‌ به‌ تاجرپيشگى‌ خود اشاره‌ كرده‌ و مسائل‌ تجاري‌ را مطرح‌ ساخته‌ است‌، چنانكه‌ مجموع‌ آنها تابلويى‌ جالب‌ توجه‌ از تمدن‌ جهان‌ اسلامى‌ را در آن‌ زمان‌ به‌ دست‌ مى‌دهد. مثلاً در سجلماسه‌ در جنوب‌ مراكش‌ به‌ بازرگانى‌ عراقى‌ از مردم‌ بصره‌ و كوفه‌ برمى‌خورد و براتى‌ بر عهدة يكى‌ از ساكنان‌ واحة اودغشت‌ در داخل‌ افريقا مى‌بيند به‌ مبلغ‌ 42 هزار دينار، كه‌ مى‌توان‌ آن‌ را دليل‌ بر وسعت‌ حجم‌ معاملات‌ آن‌ زمان‌ دانست‌ (كراچكوفسكى‌، 1/204).
سفر ابن‌ حوقل‌، چنانكه‌ اشاره‌ شد، براي‌ تجارت‌ بود، اما شايد وي‌ در حقيقت‌ مبلّغ‌ مذهبى‌ و داعى‌ سياسى‌ بوده‌ است‌، زيرا برنامة سفر او رفتن‌ به‌ افريقاي‌ شمالى‌ (قلمرو حكومت‌ فاطميان‌) و اندلس‌ (قلمرو حكومت‌ امويان‌ اسپانيا) بود و در ضمن‌ به‌ نابلى‌ (ناپولى‌ - ناپل‌) و پالرمو نيز سفر كرده‌ است‌. بدين‌ سان‌ معلوم‌ مى‌شود كه‌ ابن‌ حوقل‌ تمايلات‌ سياسى‌ هم‌ داشته‌، تا آنجا كه‌ به‌ گفتة كراچكوفسكى‌ (همانجا)، دوزي‌ او را جاسوس‌ فاطميان‌ دانسته‌ است‌؛ اما پرووانسال‌، از متخصصان‌ معاصر دربارة اسپانياي‌ اسلامى‌، نظر قاطع‌ دوزي‌ را در اين‌ باب‌ نمى‌پذيرد و معتقد است‌ كه‌ ابن‌ حوقل‌ به‌ هر حال‌ عامل‌ عباسيان‌ يا فاطميان‌ بوده‌ است‌. از جمله‌ عللى‌ كه‌ موجب‌ اين‌ اتهام‌ شده‌، عواطف‌ او نسبت‌ به‌ فاطميان‌ است‌، زيرا وي‌ از نخستين‌ كسانى‌ است‌ كه‌ آگاهيهاي‌ بسياري‌ را دربارة قرمطيان‌ بحرين‌، كه‌ از نزديك‌ آنان‌ را مى‌شناخت‌، به‌ دست‌ مى‌دهد (كراچكوفسكى‌،همانجا). آندره‌ ميكل‌ ( 2 مى‌نويسد:علاقه‌مندي‌ شديد ابن‌ حوقل‌ به‌ سياست‌ فاطمى‌ كاملاً روشن‌ و مسلم‌ است‌ و بر پاية همين‌ قراين‌ مى‌توان‌ مطالب‌ مربوط به‌ نوبه‌ يا تاريخ‌ افريقاي‌ شمالى‌ و جزئيات‌ ديگر كتاب‌ صورة الارض‌ را توجيه‌ كرد؛ ولى‌ نظريات‌ وي‌ دربارة اسپانياي‌ اموي‌ و سيسيل‌ زير فرمان‌ كلبيان‌، و انتقادات‌ او كه‌ گاه‌ گاه‌ از فاطميان‌ در باب‌ طرز ادارة مصر كرده‌ است‌، همه‌ بر پاية ملاحظات‌ سياسى‌ اوست‌.
ابن‌ حوقل‌ در ضمن‌ سفر خود با اصطخري‌ مؤلف‌ مسالك‌ و ممالك‌ ديدار كرده‌ است‌. وي‌ جريان‌ ديدار خود را چنين‌ شرح‌ مى‌دهد: آنچه‌ مرا به‌ تأليف‌ كتاب‌ [ صورة الارض‌ ] به‌ شكل‌ حاضر واداشت‌، اين‌ بود كه‌ من‌ به‌ هنگام‌ جوانى‌ به‌ اخبار بلاد و آگاهى‌ از وضع‌ شهرها سخت‌ مشتاق‌ بودم‌ و از مسافران‌ سرزمينها و نمايندگان‌ تجّار بسيار كسب‌ اطلاع‌ مى‌كردم‌. كتابهايى‌ را كه‌ در اين‌ باب‌ نوشته‌ شده‌ بود، مى‌خواندم‌ و چون‌ با كسى‌ ديدار مى‌كردم‌، او را راستگو و آگاه‌ مى‌پنداشتم‌ و خبري‌ را كه‌ از او شنيده‌ بودم‌ درست‌ مى‌دانستم‌، ولى‌ پس‌ از بررسى‌ و تأمّل‌ اغلب‌ آن‌ اخبار را نادرست‌ مى‌يافتم‌ و مى‌ديدم‌ كه‌ گوينده‌ به‌ بيشتر آنچه‌ گفته‌ ناآگاه‌ بوده‌ است‌. آنگاه‌ خبري‌ را كه‌ از او فرا گرفته‌ بودم‌، با آنچه‌ از ديگري‌ پرسيده‌ بودم‌، نزد او باز مى‌گفتم‌ و مطلب‌ را مطالعه‌ مى‌كردم‌. اين‌ دو نظر را با نظر سوم‌ بى‌غرضانه‌ جمع‌ مى‌كردم‌ و درمى‌يافتم‌ كه‌ بين‌ آنها اختلاف‌ هست‌. همين‌ امر باعث‌ آمد كه‌ به‌ احساس‌ خود دربارة توانايى‌ به‌ مسافرت‌ و تحمل‌ خطرها و نيز علاقه‌ به‌ رسم‌ نقشة شهرها و بيان‌ موقعيت‌ آنها و همسايگى‌ اقليمها و سرزمينها جامة عمل‌ بپوشانم‌. در اين‌ سفر كتابهاي‌ ابن‌ خردادبه‌ وجيهانى‌ و تذكرة ابوالفرج‌ قدامة بن‌ جعفر از من‌ جدا نبود... در اثناي‌ همين‌ سفر با ابواسحاق‌ فارسى‌ [اصطخري‌] ديدار كردم‌. وي‌ نقشة سرزمين‌ سند را كشيده‌ بود كه‌ اشتباهاتى‌ داشت‌، اما نقشة فارس‌ را خوب‌ كشيده‌ بود. من‌ نقشة آذربايجان‌ را در همان‌ صفحه‌ كشيده‌ بودم‌ و نيز نقشة الجزيره‌ را، هر دو را پسنديده‌ بود... ابواسحاق‌ مرا گفت‌ اثر تو را ديدم‌ و از تو مى‌خواهم‌ كه‌ غلطهاي‌ كتاب‌ مرا اصلاح‌ كنى‌، و من‌ چنين‌ كردم‌... سپس‌ چنان‌ ديدم‌ كه‌ خود به‌ تنهايى‌ اين‌ كتاب‌ را بنويسم‌ و به‌ اصلاح‌ و رسم‌ نقشه‌ و توضيح‌ آن‌ بپردازم‌ بى‌ آنكه‌ به‌ تذكرة ابوالفرج‌ بنگرم‌ اگرچه‌ تماماً حقيقت‌ و صدق‌ باشد، و واجب‌ مى‌نمود كه‌ بخشى‌ از آن‌ را در اين‌ كتاب‌ بياورم‌، اما نقل‌ بسيار از آن‌ را جايز ندانستم‌ زيرا كه‌ حاصل‌ رنج‌ ديگري‌ بود (2/329-330).
حدود سرزمينهاي‌ اسلام‌ بنابر آنچه‌ در صورة الارض‌ آمده‌، چنين‌ است‌: بلاد اسلام‌ بر حسب‌ طول‌ از مرز فرغانه‌ آغاز مى‌شود و تا خراسان‌ و جبال‌ و عراق‌ و ديار عرب‌ تا سواحل‌ يمن‌ ادامه‌ مى‌يابد و مسافت‌ آن‌ حدود 5 ماه‌ (راه‌) است‌ و بر حسب‌ عرض‌ از كشور روم‌ آغاز مى‌گردد و تا شام‌ و جزيره‌ و عراق‌ و فارس‌ و كرمان‌ تا سرزمين‌ منصوره‌ بركنارة درياي‌ فارس‌ ادامه‌ مى‌يابد و مسافت‌ آن‌ 4 ماه‌ است‌... و اگر قرار باشد طول‌ بلاد اسلام‌ از فرغانه‌ تا سرزمينهاي‌ مغرب‌ و اندلس‌ منظور شود، مسير آن‌ 300 منزل‌ خواهد بود (ابن‌ حوقل‌، 1/16-17).
مؤلف‌ صورة الارض‌ همانند ديگر جغرافى‌دانان‌ كلاسيك‌ تقريباً هم‌ خود را مصروف‌ شرح‌ بلاد اسلام‌ به‌ ويژه‌ ايران‌ مى‌كند، اما در موارد خاصى‌ از قلمرو جهان‌ اسلام‌ فراتر مى‌رود، مثلاً هنگامى‌ كه‌ او خود در گرگان‌ است‌، بيان‌ مى‌كند كه‌ مملكت‌ روس‌، بلغار و خزر را در 358ق‌/969م‌ شكست‌ داد، و اين‌ نكته‌ خالى‌ از فايده‌ نيست‌ (رويداد مذكور با حملة اسوياتسلاو1، امير كيف‌ به‌ خزر در 965م‌ مطابقت‌ مى‌كند).
به‌ هر حال‌ صرف‌نظر از جزئيات‌ مهم‌ مشابه‌، ابن‌ حوقل‌ مرجّحاً در ميان‌ كلية جغرافى‌دانان‌ كلاسيك‌ نخستين‌ كسى‌ است‌ كه‌ به‌ امور مغرب‌ آشناست‌ و اين‌ موضوع‌ را در صورة الارض‌ چاپ‌ كرامرس‌ (نه‌ چاپ‌ دخويه‌) روشن‌تر مى‌توان‌ ديد (كراچكوفسكى‌، 1/203-204). در صورة الارض‌ شرح‌ مفصلى‌ هم‌ دربارة منطقة بُجه‌ و تاريخ‌ آن‌ و نيز اريتره‌ (جنوب‌ ايتاليا) همراه‌ با نامهايى‌ از قبايل‌ بربر كه‌ از 200 نام‌ كمتر نيست‌ و همچنين‌ شرح‌ واحه‌ها و شرح‌ مبسوطى‌ دربارة موقعيت‌ سيسيل‌ آمده‌ است‌ و اين‌ كار حوقل‌ اهميت‌ خاصى‌ دارد، چنانكه‌ آماري‌ كه‌ آگاه‌ترين‌ فرد دربارة اين‌ سرزمينهاست‌، آن‌ را اثبات‌ كرده‌ و در اين‌ باب‌ تحليل‌ دقيقى‌ انجام‌ داده‌ است‌ (كراچكوفسكى‌، همانجا).
آثار: ابن‌ حوقل‌ دو اثر معروف‌ داشته‌ است‌: يكى‌ كتابى‌ دربارة سيسيل‌ كه‌ در دست‌ نيست‌ و ديگري‌ كتاب‌ المسالك‌ و الممالك‌ يا صورة الارض‌ (اين‌ اسم‌ به‌ سبب‌ پيوستن‌ كتاب‌ به‌ حلقة اساسى‌ سلسلة كتابهاي‌ جغرافيايى‌ است‌ كه‌ صورة الارض‌ [نقشه‌ يا هيأت‌ زمين‌] ناميده‌ مى‌شده‌ است‌). در خود كتاب‌ نام‌ آن‌ چنين‌ آمده‌ است‌: هذا كتاب‌ المسالك‌ و الممالك‌ و المفاوز و المهالك‌... (ص‌ 1، حاشية 1) و در اغلب‌ مآخذ نيز چنين‌ است‌ (نك: ابن‌ خلكان‌، 4/173، 268، 6/421، 7/115، 138). صورة الارض‌ دو تحرير دارد. تحرير اول‌ را ابن‌ حوقل‌ به‌ سيف‌ الدولة حمدانى‌ (د 356ق‌/967م‌) تقديم‌ كرده‌ است‌. تحرير دوم‌ به‌ حدود 367ق‌/978م‌ مربوط مى‌شود و در آن‌ به‌ فاطميان‌ توجه‌ خاص‌ شده‌ است‌ I/408) .(GAL,S, اين‌ نسخه‌ قديم‌ترين‌ِ نسخه‌ها و جزو نسخ‌ خطى‌ِ استانبول‌ است‌ كه‌ در 479ق‌/1086م‌ يعنى‌ حدود 110 سال‌ پس‌ از تأليف‌ آن‌ كتابت‌ شده‌ است‌. تحرير دوم‌ را كرامرس‌ تصحيح‌ و چاپ‌ كرده‌ كه‌ نسبت‌ به‌ چاپ‌ دخويه‌ رجحان‌ دارد (كراچكوفسكى‌، 1/201). چنانكه‌ پيش‌ از اين‌ گذشت‌ تحرير كامل‌ و قطعى‌ كتاب‌ بايستى‌ در حدود 378ق‌ صورت‌ گرفته‌ باشد.
از مآخذ و نيز از نوشتة ابن‌ حوقل‌ در مى‌يابيم‌ كه‌ وي‌ مسالك‌ و ممالك‌ اصطخري‌ را با تغييرات‌ و افزوده‌هايى‌ به‌ ويژه‌ در بخشهاي‌ عراق‌ و ارمينيه‌ و ماوراء النهر پاية كار خود قرار داده‌ و در تنظيم‌ كتاب‌ از روش‌ پيشينيان‌ پيروي‌ كرده‌ و كتابى‌ دقيق‌ و مفصل‌ با توضيحاتى‌ دربارة نقاط مهم‌ فراهم‌ آورده‌ است‌ (نك: كراچكوفسكى‌، 1/201، 202). نكتة شايان‌ توجه‌ اين‌ است‌ كه‌ وي‌ همچون‌ همتاي‌ خود اصطخري‌ در تأليف‌ كتاب‌ به‌ نتايج‌ سفر خود اعتماد بسياري‌ كرده‌ است‌. از اين‌ رو كتاب‌ او در شرح‌ سرزمينها و شهرها و بيان‌ مسافات‌ از دقت‌ كافى‌ برخوردار است‌، ليكن‌ در آن‌ به‌ مقدمات‌ علم‌ الافلاك‌ و نيز تا حدّي‌ به‌ عجايب‌ و غرايب‌ توجّه‌ نشده‌ است‌ (غنيم‌، 45)، اما نقشه‌هاي‌ كتاب‌ كه‌ ابن‌ حوقل‌ آنها را تصوير كرده‌ و به‌ كتاب‌ خود منضم‌ نموده‌ است‌، نبايد بيانگر دقيق‌ سرزمينها و درياهاي‌ موصوف‌ انگاشته‌ شود (ورنت‌، 1/29). ابن‌ حوقل‌ در اثر خود بيش‌ از آنچه‌ اذعان‌ مى‌كند، مديون‌ اصطخري‌ است‌. وي‌ «مخطّط» (نقشه‌؟) را از او گرفته‌ و علاوه‌ بر اين‌ برخى‌ فصول‌ را عيناً اقتباس‌ كرده‌ است‌، از قبيل‌ فصول‌ مربوط به‌ جزيرة العرب‌، خليج‌ فارس‌، خوزستان‌، فارس‌ و كرمان‌، حوضة رود سند، ديلم‌، بحر خزر، خراسان‌ و سيستان‌. با اينهمه‌ وي‌ توضيحاتى‌ مهم‌ ولى‌ كوتاه‌ به‌ آنها افزوده‌ است‌. نيز بخش‌ عمدة مباحث‌ مربوط به‌ مصر، بلاد شام‌ و عراق‌ و بلاد بين‌النهرين‌ را از اصطخري‌ برگرفته‌ است‌ (حميده‌، 211). از اين‌ رو تنها در فصول‌ مغرب‌، اسپانيا و سيسيل‌ است‌ كه‌ اصالت‌ كار ابن‌ حوقل‌ آشكار مى‌شود (ويت‌، مقدمه‌، 11 , .(10 در هر حال‌ اقتبال‌ از اصطخري‌ هرگز از اهميت‌ صورة الارض‌ نمى‌كاهد، چنانكه‌ مسالك‌ و ممالك‌ اصطخري‌ نيز مأخوذ از صور الاقاليم‌ ابوزيد سهل‌ بلخى‌ (د 322ق‌) است‌ (شعار، ص‌ «يا - يب‌»). آثار جغرافيايى‌ ديگر هم‌ مورد استفاده‌ و اقتباس‌ مؤلف‌ صورة الارض‌ قرار گرفته‌ كه‌ از جملة آنها سفرنامة ابن‌ فضلان‌ است‌. عباراتى‌ كه‌ ابن‌ حوقل‌ و ياقوت‌ در باب‌ «خزر» آورده‌اند، همانند يكديگر است‌ و چون‌ مى‌دانيم‌ كه‌ ياقوت‌ آنها را از ابن‌ فضلان‌ نقل‌ كرده‌ است‌، مى‌توان‌ گفت‌ كه‌ مطالب‌ ابن‌ حوقل‌ نيز در اين‌ باب‌ عيناً مأخوذ از ابن‌ فضلان‌ است‌ (قزوينى‌، محمد، 6/119).
اگر چه‌ صورة الارض‌ در زمينة جغرافيا (همراه‌ با نقشه‌هاي‌ سرزمينهاي‌ اسلامى‌ و جز آن‌) است‌، ولى‌ مؤلف‌ آن‌، همانند جغرافى‌دانان‌ قرن‌ سوم‌ و چهارم‌، از شرح‌ حال‌ بزرگان‌ و پادشاهان‌ و امراي‌ شهرها و توانگران‌ و نيكوكاران‌ و صاحبان‌ مذاهب‌ از جمله‌ حسين‌ بن‌ منصور حلاج‌ (2/294) و نيز از بيان‌ وقايع‌ مهم‌ تاريخى‌ و اجتماعى‌ و طرز زندگى‌ مردم‌ و اشاره‌ به‌ زبانها و لهجه‌هايى‌ كه‌ ميان‌ اقوام‌ گوناگون‌ متداول‌ بوده‌، غفلت‌ نكرده‌ است‌. در باب‌ وقايع‌ تاريخى‌ و اجتماعى‌ مى‌توان‌ به‌ مطالبى‌ كه‌ دربارة صفاريان‌ (2/419)، ماوراء النهر (2/456- 468) و سامانيان‌ (2/468- 469) آورده‌ است‌، اشاره‌ كرد. وي‌ وجه‌ تسمية خليج‌ فارس‌ را نيز به‌ روشنى‌ بيان‌ مى‌دارد و مى‌نويسد: «درياي‌ فارس‌ خليجى‌ از بحر محيط در حدّ چين‌ و شهر واق‌ است‌ و اين‌ دريا از حدود بلاد سند و كرمان‌ تا فارس‌ امتداد دارد و از ميان‌ همة سرزمينهاي‌ مجاور آن‌ به‌ نام‌ فارس‌ ناميده‌ شده‌ است‌، زيرا فارس‌ از همة اين‌ كشورها آبادتر است‌ و پادشاهان‌ آنجا در روزگاران‌ قديم‌ سلطة بيشتر داشتند و هم‌ اكنون‌ به‌ همة كرانه‌هاي‌ دور و نزديك‌ اين‌ دريا مسلطند (2/267-277).
نكته‌هاي‌ اقتصادي‌ كه‌ در اثر ابن‌ حوقل‌ آمده‌، كاملاً تازه‌ و ابتكاري‌ است‌. وي‌ به‌ كالاهاي‌ قيمتى‌ و كمياب‌ كمتر از محصولات‌ اساسى‌ كشاورزي‌ و صنعتى‌ اهميت‌ مى‌دهد و در هر فرصت‌ وضع‌ اقتصادي‌ خاصى‌ را نسبت‌ به‌ زمانى‌ معين‌ يا نسبت‌ به‌ معياري‌ معلوم‌ مورد مطالعه‌ قرار مى‌دهد. او يگانه‌ جغرافى‌نويس‌ زمان‌ خود است‌ كه‌ از محصولات‌ عصر خويش‌ واقعاً طرحى‌ روشن‌ به‌ دست‌ داده‌ است‌ ( 2 EI). اثر ابن‌ حوقل‌ از حيث‌ زبان‌ فارسى‌ نيز حائز اهميت‌ است‌، زيرا واژه‌ها و نامهاي‌ فارسى‌ بسياري‌ از قبيل‌ ابريسم‌، بانيذ، بخس‌ آب‌، بندار، فارقين‌ (پارگين‌)، خماهن‌، جروم‌ (گرمسيرات‌)، صرود (سردسيرات‌) كه‌ حدود 55 واژه‌ است‌ و نيز عبارت‌ «خدا شاه‌ كه‌ مدرسه‌ ساخته‌اند» در آن‌ آمده‌ است‌. فهرست‌ اين‌ واژه‌ها به‌ تفصيل‌ در ترجمة فارسى‌ كتاب‌ (شعار، 367- 369) مندرج‌ است‌.
بنابر آنچه‌ گفتيم‌، صورة الارض‌ يكى‌ از منابع‌ اساسى‌ و معتبر دانش‌ جغرافيايى‌ و تا حدودي‌ جغرافياي‌ تاريخى‌ به‌ شمار مى‌رود. اغلب‌ مورخان‌ و جغرافى‌دانان‌ و پژوهشگران‌ به‌ عنوان‌ مأخذ مهم‌ بدان‌ نگريسته‌ و در تحقيقات‌ خود از آن‌ بهره‌ برده‌ و به‌ مطالب‌ آن‌ استناد كرده‌اند. از جمله‌ ياقوت‌ در معجم‌ البلدان‌ (1/320، 375، 376، 542، 2/409، 4/59) به‌ ويژه‌ در باب‌ بحث‌ از سيسيل‌ و بربر و اندلس‌ و اغمات‌ (در مغرب‌ نزديك‌ مراكش‌) بدان‌ اشاره‌ كرده‌ و مطالبى‌ را ذيل‌ بصره‌، اقلام‌، اوذغست‌ (اودغشت‌) و باشو به‌ نقل‌ از ابن‌ حوقل‌ آورده‌ كه‌ مشروح‌تر از آن‌ است‌ كه‌ در نسخه‌هاي‌ خطى‌ صورة الارض‌ آمده‌ است‌. اين‌ مطالب‌ همراه‌ با ترجمة فرانسوي‌ آنها در المجموعة الكماليّة نقل‌ شده‌ است‌ (كمال‌ يوسف‌، .(III/260-261 همچنين‌ زكرياي‌ قزوينى‌ (ص‌ 158، 164) در گفت‌ و گو از سيسيل‌ و از حالات‌ بربرها از آن‌ نام‌ برده‌ و ابن‌ شدّاد (3/69، 140، 154) سخنانى‌ از آن‌ آورده‌ و نكته‌هايى‌ بدان‌ افزوده‌ است‌.
ابن‌ حوقل‌ را مى‌توان‌ در بين‌ جغرافى‌دانان‌ از نوادر روزگار به‌ شمار آورد. وي‌ ثلث‌ قرن‌ در سفر بود و در خلال‌ آن‌، از سرزمينهاي‌ اسلامى‌ - هند تا اسپانيا - ديدن‌ كرد و به‌ سرزمينهاي‌ ديگر هم‌ رهسپار شد تا به‌ بلغار و رود ولگا رسيد. بسيار خواند و بسيار ديد تا صورة الارض‌ را كه‌ جامع‌ همة تجربه‌هاي‌ او بود نوشت‌ (زياده‌، 32). آدام‌ متز (2/14) بر آن‌ است‌ كه‌ جغرافى‌دانان‌ بعد از ابن‌ حوقل‌ بيشتر از روش‌ وي‌ پيروي‌ كرده‌اند تا مقدسى‌. مقدسى‌ و ابن‌ حوقل‌ هر دو پژوهشگر و ناقد و در نقل‌ مطالب‌ بسيار دقيقند و در نقد و پژوهش‌ بر جغرافى‌دانان‌ متأخر برتري‌ دارند. مثلاً ادريسى‌ از كتاب‌ العجايب‌ تأليف‌ حسن‌ بن‌ منذر اخباري‌ را آورده‌ است‌ كه‌ اگر مقدسى‌ و ابن‌ حوقل‌ آنها را مى‌ديدند، كنار مى‌گذاشتند.
برخى‌ از جغرافى‌دانان‌ و مؤلفان‌ نيز از ابن‌ حوقل‌ انتقاد كرده‌ و خرده‌هايى‌ بر او گرفته‌اند، از جمله‌ ابن‌ سعيد مورخ‌ و جغرافى‌دان‌ معروف‌ اندلسى‌ (د 673 يا 685ق‌/1274 يا 1286م‌) به‌ آراء ابن‌ حوقل‌ در باب‌ اخلاق‌ عرب‌ اندلس‌ تاخته‌ است‌ (مقري‌، 1/211-212؛ GAL,S, )، I/408 و شايد همين‌ امر او را به‌ تكميل‌ صورة الارض‌ يعنى‌ نوشتن‌ بابهاي‌ سه‌ گانه‌ اندلس‌، سيسيل‌ و اسپانياي‌ غربى‌ واداشته‌است‌ (كراچكوفسكى‌، 1/205). بارتولد هم‌ ضمن‌ نقل‌ مطلبى‌ دربارة حملة روسها از ابن‌ حوقل‌ انتقاد كرده‌ است‌ (ص‌ 201-202). دربارة اخلاق‌ عرب‌ اندلس‌، رينو نيز خرده‌گيري‌ كرده‌ و مواردي‌ را در كتاب‌ خود آورده‌ است‌ (ص‌ 202-204).
كسان‌ ديگري‌ نيز از ابن‌ حوقل‌ انتقال‌ كرده‌اند. بستانى‌ و سركيس‌ اين‌ انتقادات‌ را چنين‌ برشمرده‌اند: ابن‌ حوقل‌ به‌ سرزمينهاي‌ بزرگ‌ اسلامى‌ پرداخته‌ و به‌ غير آن‌ كمتر توجه‌ كرده‌ و در مطالب‌ خود بى‌آنكه‌ تأمل‌ و تفحصى‌ كند، به‌ ديده‌ها و شنيده‌ها اعتماد نموده‌ است‌؛ مؤلف‌ صورة الارض‌ در فن‌ّ جغرافيا معتمد نيست‌؛ وي‌ شنيده‌هاي‌ خود را مى‌نوشت‌ و مشهودات‌ خود را از ديدگاه‌ خاص‌ [تجارت‌ يا گرايش‌ سياسى‌؟] و نظر مجرد، بى‌ تحقيق‌ در موقعيتها و شرح‌ درست‌ جغرافيايى‌، منعكس‌ مى‌كرد؛ وي‌ به‌ ضبط نامها نپرداخته‌ است‌؛ صورة الارض‌ مشحون‌ از اغلاط فاحش‌ است‌؛ اين‌ اثر البته‌ از نظر شرح‌ بلاد اسلامى‌ كتابى‌ مبسوط و سودمند است‌، اما در موارد ديگر مطالب‌ مجمل‌ و به‌ ويژه‌ دربارة فرنگ‌ همراه‌ با نكوهش‌ است‌، چنانكه‌ خود وي‌ مى‌گويد: در باب‌ نصاري‌ و حبشه‌ سخن‌ نگفتم‌ مگر اندكى‌، زيرا دلبستگى‌ من‌ به‌ حكمت‌ و عدل‌ و دين‌ و نظم‌ احكام‌ مرا از ورود در آن‌ باز مى‌دارد.
اين‌ انتقادات‌ اغلب‌ اغراق‌آميز و بى‌اعتبار است‌. بى‌گمان‌ صورة الارض‌ از خطاها و نقايص‌ مبرّا نيست‌، اما اين‌ خطاها نه‌ بدان‌ حد است‌ كه‌ منتقدان‌ نوشته‌اند. دانشمندان‌ و صاحب‌ نظران‌ بسياري‌، چنانكه‌ پيش‌ از اين‌ ياد شد، اين‌ كتاب‌ را ستوده‌ و از ارزش‌ علمى‌ آن‌ سخن‌ گفته‌ و آن‌ را منبعى‌ معتبر و مأخذي‌ استوار دانسته‌اند و در اين‌ سخن‌ جاي‌ هيچ‌ گونه‌ ترديد نيست‌.
ابن‌ سعيد تكمله‌اي‌ در 3 بخش‌ براي‌ صورة الارض‌ نوشته‌ است‌: 1. دربارة اندلس‌، 4 دفتر؛ 2. دربارة سيسيل‌ 3 دفتر؛ 3. دربارة اسپانياي‌ غربى‌ 7 دفتر. در 545ق‌ اسپانيايى‌ ديگري‌ متن‌ صورة الارض‌ را تلخيص‌ و آن‌ را بر حسب‌ اخبار و اطلاعات‌ خود تكميل‌ كرده‌ و در اين‌ كار از صورة الارض‌ خوارزمى‌ هم‌ بهره‌ برده‌ است‌ .(GAL,S,I/408)
صورة الارض‌ نخستين‌ بار با عنوان‌ِ المسالك‌ و الممالك‌ و المفاوز و المهالك‌، در سلسلة كتابهاي‌ جغرافيايى‌ عربى‌ (شم 2) به‌ كوشش‌ دخويه‌ در ليدن‌ (1873م‌) چاپ‌ شد و آنگاه‌ كرامرس‌ آن‌ را در 1938م‌ در دو جلد به‌ چاپ‌ رسانيد. بار ديگر برپاية نسخة كرامرس‌ در بيروت‌ (دارمكتبة الحياة) در دو جزء به‌ چاپ‌ رسيد. ترجمه‌هايى‌ از اين‌ كتاب‌ به‌ زبانهاي‌ مختلف‌ صورت‌ گرفته‌ است‌ كه‌ از آن‌ جمله‌اند ترجمة انگليسى‌، فرانسوي‌ و فارسى‌.
مآخذ: ابن‌ حوقل‌، محمد، صورة الارض‌، به‌ كوشش‌ كرامرس‌، ليدن‌، 1938م‌؛ ابن‌ خلكان‌، وفيات‌؛ ابن‌ شدّاد، محمد، الاعلاق‌ الخطيرة، به‌ كوشش‌ يحيى‌ عبّادة، دمشق‌، 1978م‌؛ بارتولد، و. و.، خاورشناسى‌ در روسيه‌ و اروپا، ترجمة حمزه‌ سردادور، تهران‌، ابن‌ سينا؛ بستانى‌ ب‌؛ حاجى‌ خليفه‌، كشف‌؛ حميده‌، عبدالرحمان‌، اعلام‌ الجغرافيين‌ العرب‌، بيروت‌، 1984م‌؛ رينو، ژوزف‌، الفتوحات‌ الاسلامية فى‌ فرنسا و ايطاليا و سويسرا، ترجمة ر. اسماعيل‌ العربى‌، الجزاير، 1984م‌؛ زياده‌، نقولا، الجغرافية و الرّحلات‌ عندالعرب‌، بيروت‌، 1962م‌؛ سركيس‌، چاپى‌؛ شعار، جعفر، مقدمه‌ بر ترجمة صورة الارض‌، تهران‌، 1345ش‌؛ غنيم‌، عبدالله‌ يوسف‌، مصادر البكري‌ و منهجه‌ الجغرافى‌، كويت‌، 1393ق‌/1974م‌؛ قزوينى‌، زكريا بن‌ محمد، آثار البلاد و اخبار العباد، بيروت‌، 1960م‌؛ قزوينى‌، محمد، يادداشتها، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1363ش‌؛ كراچكوفسكى‌، ا. يو، تاريخ‌ الادب‌ الجغرافى‌ العربى‌، ترجمة صلاح‌الدين‌ عثمان‌ هاشم‌، قاهره‌، 1957م‌؛ متز، آدام‌، الحضارة الاسلامية، ترجمة عبدالهادي‌ ابوريده‌، به‌ كوشش‌ رفعت‌ البدراوي‌، بيروت‌، دارالكتاب‌ العربى‌؛ مدرس‌، محمدعلى‌، ريحانة الادب‌، تبريز، 1346ش‌؛ مقري‌ تلمسانى‌، احمد، نفح‌ الطيب‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1968م‌؛ ورنت‌، خوان‌، «ابن‌ حوقل‌»، زندگينامة علمى‌ دانشمندان‌ اسلامى‌، ترجمة احمد آرام‌ و ديگران‌، تهران‌، 1365ش‌؛ ياقوت‌، بلدان‌؛ نيز:
EI 2 ; GAL,S; Kamal Youssouf, Monumenta Cartographica Africa et Aegypti, ed, Fuat Sezgin, Frankfurt, 1987; Wiet, G., X L importance d'Ibn Hauqal dans la litt E rature arabe n , Configuration de la terre (Kitab Surat al - Ard) Par Ibn Houqal, ed. J. H., Kramers et G. Wiet, Beyrouth-Paris, 1964.
جعفر شعار (رب) 7/4/77
ن‌ * 2 * (رب) 7/4/77
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 1126
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست