اِبْنِ حَبيب، ابوجعفر محمد (د 245ق/859م)، مورخ، نحوي و لغوي. وي در بغداد
زاده شد و در سامرا درگذشت. او از باب ولاء به خاندان محمد بن عباس هاشمى،
هاشمى نيز خوانده شده و از باب اشتهار به علم تاريخ، «اخباري» و به سبب
تأليف كتاب المحبر، محبري لقب يافته بود. از زندگى او تقريباً هيچ
نمىدانيم، حتى معلوم نيست پدرش كه بوده است. گويند حبيب نام مادر او بود
(و به همين جهت آن كلمه را غير منصرف تلقى كردهاند) كه شايد پيش از
ولادت محمد، بر اثر ملاعنه از شوي خود جدا شده بود (قس: ابوالطيب، 96؛ قفطى،
3/119؛ خطيب بغدادي، 2/277؛ ابن نديم، 119؛ سمعانى، 12/111؛ ياقوت،
18/112-113). برخى نيز حبيب را پدر او انگاشته و سلسلة نسبت او را چنين
نوشتهاند: محمد بن حبيب بن اميّة بن عُمَر (ابن نديم، همانجا، چ اروپا:
عمرو؛ نيز قس: خطيب بغدادي، سمعانى، همانجاها).
در نيمة اول سدة 3ق/9م، كار گردآوري آثار و اخبار و ادب عربى به اوج رسيده
و كار تدوين و نگارش و ابداع آغاز شده بود. ميان دو مرحلة گردآوري و تدوين،
ابن حبيب و برخى از هم عصران وي حلقة پيوند به شمار مىآيند. از فهرست
كتابهاي او كه پس از اين خواهد آمد، چنين برمىآيد كه وي هم به جمعآوري
اشعار و اخبار شعرا همت گماشته، هم به تاريخ و انساب پرداخته و هم خود به
تأليف كتابهايى كه از نوآوري تهى نيست، دست زده است. همچنين ملاحظه
مىكنيم كه وي در ميان بزرگترين راويان زمان خويش جاي دارد. او خود از
ابن كلبى (د 206ق/821م)، ابناعرابى(د 225ق/840م)،قطرب(د 306ق/918م)،
ابوعبيده (د 211ق/826م) و ديگران روايت كرده و مردانى چون سكري (د
275ق/888م) و محمد بن احمد بن ابى عرابه از او روايت كردهاند (اين نامها
در همة منابع كهن مذكورند، جز نام محمد بن احمد كه فقط خطيب بغدادي و
سمعانى آوردهاند). وي همچنين با ثعلب (د 291ق/904م) روابط دوستى داشت.
حكايت اين روابط، يكى از نادر رواياتى است كه دربارة ابن حبيب به دست ما
رسيده است و نشان مىدهد كه وي، با آنكه چندين سال از ثعلب بزرگتر بود،
از حضور او در مجلس خويش بيمناك بود و از «املاء» خودداري مىكرد، به خصوص
كه يك بار وي در توضيح بينى از حسّان فرو ماند و ثعلب به جاي او پاسخ
گفت (ابوالطيب، 97؛ زبيدي، 153، 154؛ خطيب، 2/278). با اينهمه از اين
روايات، هيچ بوي خصومت و رقابت به مشام نمىرسد و گويى هم حضور ثعلب در
مجلس او و هم سكوت ابن حبيب، از باب احترام متقابل بوده است. اما
نمىدانيم مجلس درس ابن حبيب چگونه بود. غالباً گفتهاند (خطيب بغدادي،
ابن نديم، همانجاها؛ سيوطى، بغيه، 73) وي آموزگار بود. ياقوت از ابن ابى
رُوبه نقل مىكند كه وي در مكتب خود فرزندان عباس ابن محمد را درس
مىداده است و تنها شعري كه از وي مىشناسيم دو بيت در بيان حال نابسامان
«معلم» است كه بر اثر معاشرت با كودكان عقل خود را نيز از دست مىدهد
(18/112). نكتة جالب توجه آنكه وي با پدر ابن رومى (د 283ق/896م) دوستى
داشت و شاعر نيز در جوانى نزد او درس خوانده است (ياقوت، 18/114؛ قس: II/585
.(GAS,
همگان (قفطى، 3/119؛ خطيب، 2/277- 278؛ ابن نديم، سمعانى، همانجاها؛ صفدي،
2/325؛ ابن تغري بردي، 2/321 و از همه مهمتر سيوطى، بغيه، همانجا)، وي را
عالم به أنساب و اخبار و راوي مورد اعتمادي دانستهاند، اما در اين ميان
مرزبانى كه از تكريم و تمجيد او فروگذار نكرده است (ياقوت، 18/112)، روايت
شگفتى آورده مبنى بر اينكه وي آثار ديگران را مىگرفت و به نام خود
مىساخت و به عنوان نمونه از كتاب اسماعيل بن ابى عبيدالله نام برده كه
ابن حبيب آن را سراسر نقل كرده و سپس نام شعرايى را كه به بيتى از
ابيات خود شهرت يافتهاند، به آن افزوده و آن مجموعه را متعلق به خود
خوانده است (ياقوت، 18/113). اين داستان را اگر چه صفدي (2/326) و ابن
قاضى شهبة (ص 81) و سيوطى (بغيه، همانجا). به اختصار آوردهاند، اما گويى
چندان مورد تأييد دانشمندان نيست، به خصوص كه مىبينيم غالب نويسندگان به
روايات او استناد كردهاند، مثلاً ابوالفرج اصفهانى (21/276-403)، 17 روايت از
روايات مربوط به فرزدق را از قول او نقل كرده است. قابل ذكر آنكه او خود
اكثر اين روايات را از اصمعى (د 215ق/830م) كه در شمار استادان او ياد
نكردهاند، اخذ كرده است.
نمىدانيم كه ابن حبيب به چه مذهب بوده است. با اينهمه حميدالله («كلمة
الختام»، 509) به استناد اينكه وي نام عائشه و ابوبكر و عمر را با عبارت
«رحمهالله» و نام خديجه و على(ع) را با «رضى الله عنه» همراه كرده و
گاه نيز خطاهايى به عمر نسبت داده، وي را شيعى مذهب پنداشته است.
ابن حبيب اگرچه در اخبار و انساب صاحب دانش گسترده بود، گويا در لغت چندان
دستى نداشت. سيوطى ( المزهر، 2/413) مىگويد كه كتابهاي او را بررسى كرده و
در آنها از نظر لغت، خلط و اشتباه فراوان يافته است.
آثار: بخش اعظم آثار ابن حبيب را كتب انساب تشكيل مىدهد. تقريباً همة
كتابها و رسالههايى كه از او به چاپ رسيده، در همين زمينه يا در باب ضبط
اسماء است. كتابهاي شعر، كه وي جمع آوري و تدوين يا روايت كرده نيز بسيار
متعدد است؛ همچنين از عناوين كتابهاي مفقود او مىتوان دريافت كه وي در
لغت و حديث و حتى «انواء» آثاري تأليف كرده بوده است. آنچه از او به چاپ
رسيده بدين قرار است:
1. المُنمَّق و اخبار قريش، شامل شرح احوال آدم(ع) و سلسلة پيامبران و سپس
قريش و پيامبر اسلام(ص)، به كوشش احمد فارق، دهلى، 1384ق/1964م.
2. المُحَبّر كه حاجى خليفه (2/128) آن را تاريخ الخلفاء نيز خوانده است
(ضبط المجير در كشف الظنون احتمالاً غلط چاپى است)، مهمترين اثر اوست و
سكري آن را روايت كرده است. مطالب اين كتاب با المنمق يكى است. اين
كتاب را خانم ليختن شتيتر در حيدرآباد دكن، 1361ق/1942م و حميدالله با
تحقيقاتى دربارة ابن حبيب و آثار او در بيروت به چاپ رساندهاند.
3. المؤتلف و المختلف فى النّسب، يا مختلف القبائل و مؤتلفها در ضبط نامهاي
قبائل، به كوشش ووستنفلد، گوتينگن، 1850م.
4. كتاب امّهات النّبى، به روايت ابوالحسن احمد بن محمد بن جهم، به كوشش
حسين على محفوظ، بر اساس نسخة كتابخانة مشكوة، بغداد، 1372ق/1952م.
5. كتاب قبائل الكبير و الايام، كه به قول ابن نديم (ص 107) براي فتح
بن خاقان تأليف شده، به كوشش ووستنفلد، گوتينگن، 1266ق/ 1850م.
6. «اسماء المغتالين من الاشراف فى الجاهلية و الاسلام و اسماء من قُتِلَ
من الشعراء»، به كوشش عبدالسلام هارون، در نوادر المخطوطات، شم 6، ص 106 به
بعد، قاهره، 1374ق/1954م.
7. «القاب الشعراء و مَنْ يُعَرفُ منهم بأُمّة»، به كوشش عبدالسلام هارون،
در نوادر المخطوطات، شم 7، ص 297 تا 328، قاهره، 1374ق/1954م.
8. «كُنى الشعراء و مَن غَلَبَت كُنْيَتُهُ عَلى اِسْمه»، به كوشش
عبدالسلام هارون، در نوادر المخوطات، شم 7، ص 279-296، قاهره، 1374ق1954م.
9. رسالة فى اسماء القبائل المتشابهة و غير المتشابهة، به كوشش ووستنفلد،
گوتينگن، 1850م (فانديك، 94).
10 و 11. دو رساله به نامهاي «الامثال» و «ماجاء اِسمان أحدهما اَشهرُ مِنْ
صاحبه فَسُمّيابه»، به كوشش حميدالله، در مجلة المجمع العلمى العراقى (4/35
به بعد)، 1375ق/1956م.
12. كتابُ مَن نُسب الى امّه من الشعراء (سزگين، 2(1)/159؛ سيد، 3/108).
كتابهاي زير از او به صورت خطى در كتابخانهها محفوظ است: 1. كتاب فى اخبار
الشعراء و طبقاتهم؛ 2. كتاب الشعراء و انسابهم، اين دو نسخه در حلب موجود
است (سزگين، 2(1)/151)؛ 3. خلق الانسان، بروكلمان مىنويسد كه سيوطى از اين
كتاب نقل كرده و به نسخهاي از آن در برلين اشاره مىكند .(GAL,S,I/105)
برخى عناوين ديگر نيز جزء آثار او ذكر شده كه احتمالاً بر اثر اختلاف روايت،
به دو يا چند گونه نقل شدهاند و شايد بر كتاب واحدي دلالت داشته باشند
مانند: الامثال على افعل يا افعل من فى الامثال (نك: حميدالله، «رسالتان
لابن حبيب»، 36) كه شايد همان الامثال باشند كه در شمارة 10 و 11 ذكر كرديم.
انبوهى ديوان شعر نيز مىشناسيم كه وي روايت كرده يا ديگران از او روايت
كردهاند؛ برخى از اين آثار اينك موجود است و برخى نيز نابود شدهاند.
ديوانهاي موجود از اين قرارند: 1. ديوان الفرزدق به روايت ابن حبيب از ابن
الاعرابى (تصحيح و ترجمة فرانسوي توسط بوشه، پاريس، 1870م). احتمالاً همين
روايت بوده كه سكّري در اختيار داشته است: رواية السكري عن محمد بن حبيب
عن ابن الاعرابى عن المفضل و ابن السكيت عن الجرمازي و سعدان عن ابى
عُبيدة، به كوشش شاكر فحام، چاپ عكسى، دمشق، 1385ق/1965م. به درستى
نمىدانيم ديوان خطى اياصوفيه و قاهره (نك: I/52 ؛ GAL, نيز قس: سزگين،
2(3)/76) كه باز به روايت ابن حبيب است تا چه حد با روايت سكري برابر
است؛ 2. ديوان جرير، همراه با شرح ابن حبيب، به كوشش صاوي، قاهره،
1353ق/1934م؛ 3. ديوان جرير، به روايت ابن حبيب I/55) ، GAL, به نسخة
برلين اشاره مىكند)، قاهره، 1313ق/1896م؛ 4. نقائض جزير و الفرزدق، جمع
ابن حبيب با شرح محمد بن عباس يزيدي، خطى بودليان ، GAL) همانجا)؛ 5. شرح
ديوان رُوبة، در چند نسخه (سزگين، 2(3)/86 - 88؛ سيد، 2/31)؛ 6. ديوان ابن
قيس الرُقّيات، به روايت سكري از ابن حبيب (سزگين، 2(3)/168، به يك نسخه
اشاره مىكند)؛ 7. ديوان الافوه الاودي، در فهرست ابن خير (سزگين،
2(2)/338)؛ 8. ديوان الاخطل (اشاره به نسخة سزگين، 2(3)/10).
ديوانهاي ديگري كه او جمع كرده و در منابع ما به آنها اشاره شده است
عبارتند از (به جهت اختصار، تنها به سزگين ترجمة عربى ارجاع مىدهيم):
ديوانهاي منسوب به كُثَير همراه با شرح (2(3)/154؛ قس: )؛ GAL,S,I/79 محمد
بن بشير خارجى (2(3)/182-183)، ابن الدمُيْنَة (2(3)/212)، اُقيشر اسدي
(2(3)/22). سراقة بن مِرداس (2(3)/23)، عُجير سلولى (2(3)/32)، اعشى تغلبى
(2(3)/34)، زفر بن حارث (2(3)/40)، نعمان بن بشير (2(3)/63)، ذوالرّمّة
(2(3)/131)، عمرو بن شأس اسدي (2(2)/209)؛ نيز ديوان حسان را ثعلب از او نقل
كرده و سكري شرح نموده است (2(2)/314)، ديوان حُطيئة را نيز سكري از او
روايت كرده (2(2)/224- 225). علاوه بر اين، جمع نقائض جرير و عمر بن لجا را
نيز به او نسبت دادهاند (2/(1)100).
فهرست آثار ابن حبيب به اين جا ختم نمىشود، زيرا در منابع ما، روي هم
رفته به بيش از 45 اثر اشاره شده است. اينك آنچه را كه ابن نديم (ص
119) آورده و قبلاً نقل نكردهايم، برمىشماريم: كتاب النسب، السعود و
العمور، العمائر و الرّبائل فى النسب، الموشح، المقتنى، غريب الحديث،
الانواء، المشجر، الموشا، كتاب من استجيب دعوته، المفوف (العفوف)، تاريخ
الخلفاء، (شايد همان المحبر باشد)، كتاب من سمى ببيت½ قاله، مقاتل الفرسان،
العقل، السماة (المسمّاة)، [ايام] جرير التى ذكرها فى شعره، امهات اعيان
بنى عبدالمطلب، المقتبس، امهات السبعة (الشيعة) من قريش، الحيل (الخيل)،
النبات، الارحام التى بين رسول الله(ص) و بين اصحابه سوي العصبة... و
القاب اليمن (النمر) و ربيعة و مُضر.
مآخذ: ابن تغري بردي، يوسف؛ النجوم؛ ابن قاضى شهبه، احمد، طبقات النحاة و
اللغويين، نجف، 1393-1394ق/1973-1974م؛ ابن نديم، الفهرست؛ همان، به كوشش
گوستاو فلوگل، 1872م؛ ابوالطيب حلبى، عبدالواحد، مراتب النحويين، به كوشش
محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، مكتبة نهضة؛ ابوالفرج اصفهانى، على، اغانى،
دارالكتب، افست، بيروت؛ حاجى خليفه، كشف الظنون، به كوشش فلوگل، 1837م؛
حميدالله، محمد، «رسالتان لابن حبيب»، مجلة المجمع العلمى العراقى (نك: مجلة
المجمع...، در همين مآخذ)؛ همو، «كلمة الختام»، المحبر (نك: آثار ابن حبيب، در
همين مقاله)؛ خطيب بغدادي، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق/1930م؛ زبيدي،
محمد، طبقات النحويين و اللغويين، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره،
1373ق/ 1954م؛ سزگين، فؤاد، تاريخ التراث العربى، ترجمة محمود فهمى حجازي،
رياض، 1403ق/1983م؛ سمعانى، عبدالكريم، الانساب، به كوشش سيد شرف الدين
احمد، حيدرآباد دكن، 1401ق/1981م؛ سيد، فؤاد، فهرست المخطوطات، قاهره،
1382ق/ 1962م؛ سيوطى، جلال الدين، بغية الوعاة، به كوشش محمد ابوالفضل
ابراهيم، قاهره، 1384ق/1964م؛ همو، المزهر، به كوشش محمد احمد جاد المولى و
ديگران، بيروت، 1406ق/1986م؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش
هلموت ريتر، بيروت، 1381ق/1961م؛ فانديك، ادوارد، اكتفاء القنوع، قاهره،
1896م؛ قفطى، على، انباه الرواة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره،
1374ق/ 1955م؛ مجلة المجمر العلمى العراقى، جزء اول، بغداد، 1375ق/1959م؛
منزوي، خطى؛ ياقوت، ادبا؛ نيز: ; GAL, S; GAS.
آذرتاش آذرنوش (رب) 29/2/77
ن * 2 * (رب) 11/3/77