اِبْنِ جُلْجُل، سليمان بن حسان اندلسى، ابوداوود (ابوايوب: ابن ابار، 297؛
چ مادريد)، پزشك و گياهدارو شناس مشهور اندلسى سدة 4ق/10م. به رغم شهرت
اين پزشك، اطلاعات دقيقى از زندگى او در دست نداريم و مهمترين منبع ما در
اين باره نوشتة ابن ابار است كه احتمالاً آن را از شرح حالى كه ابن جلجل
خود نوشته، برگرفته است. ابن جلجل در پايان كتاب طبقات الاطباء اشاره
كرده كه شرح حال خود را مىنويسد (ص 116)، ولى نه تنها در متن حاضر اين
كتاب، چنين اطلاعاتى وجود ندارد، بلكه در نسخههاي مورد استفادة نويسندگان
بعد و قبل ابن ابار، مانند قاضى صاعد و قفطى و ابن ابى اصيبعه هم نبوده
است و گر نه ترديدي نيست كه به ويژه ابن ابى اصيبعه كه از مقدمة يكى از
آثار او در شرح حال ابن جلجل، و جاهاي بسياري از طبقات الاطباء او استفاده
كرده، مىبايست از آن نيز بهره برده باشد؛ با اينهمه ابن ابار در ذكر احوال
محمد بن حسان، برادر سليمان، تصريح كرده كه آن مطالب را از طبقات الاطباء
برگرفته است (1/367، چ قاهره). از اينجاست كه پارهاي اختلافات ميان نوشتة
ابن ابار و منابع ديگر در كنيه و نام آثار ابن جلجل ديده مىشود. دربارة
نام نياكان و خاستگاه او نيز اطلاعى در دست نيست و اثبات اين حدس كه
احتمالاً «جلجل» صورت تحريف شدة نام اسپانيايى نياي او بوده كه پس از فتح
اسلامى اندلس مسلمان شد (سيد، «يب»)، البته نيازمند دلايل و قراين بيشتري
است. به هر حال ابن جلجل در قرطبه زاده شد و از 10 سالگى به تحصيل علم
پرداخت و از كسانى چون احمد بن فضل دينوري و ابوالحزم وهب بن مسرة فقيه و
محدث در مراكز گوناگون علمى قرطبه حديث آموخت و در جوانى از محدثانى مانند
احمد بن سعيد صدفى و ابوعبدالله محمد بن هلال روايت شنيد.
در 358ق/969م در 26 سالگى ادب عرب و الكتاب سيبويه را نزد محمد بن يحيى
رباحى اديب و فقيه مشهور اندلس فراگرفت و در همان روزگار ملازمت ابوبكر بن
قوطيه و ابوايوب سليمان بن ايوب برگزيد (ابن ابار، 298؛ چ مادريد). وي از
14 سالگى به پزشكى گرايش يافت (ابن ابار، همانجا). اگر چه از استادان او در
اين علم در منابع ما ياد نشده، ولى با توجه به آنچه ابن ابى اصيبعه
(3/77) به نقل از مقدمة تفسير اسماء الادوية المفردة ابن جلجل آورده، مىتوان
دانست كه وي به ملازمت دانشمندان و پزشكانى كه به رياست حسداي بن شبروط
اسرائيلى، پزشك و وزير مشهور عبدالرحمان الناصر اموي (حك 300-350ق/913-961م)
با نيكلاي راهب همكاري مىكردند، در آمد و از آنان پزشكى آموخت (قس: ورنت،
1/26). وي چندان در آن فن پيش رفت كه در 24 سالگى در پزشكى صاحب رأي و
نظر شد (ابن ابار، همانجا) و به سبب همين مهارت در پزشكى و داروشناسى
(قفطى، 130؛ ابن ابى اصيبعه، 3/75) منصب طبابت خاص خليفه هشام دوم المؤيد
اموي يافت (ابن ابى اصيبعه، همانجا). پزشك و داروشناس مشهور ابوعثمان سعيد
بن محمد بن بغونش در دوران اوج علمى ابن جلجل از طليطله به قرطبه آمد و
چندي نزد او دانش آموخت (ابن صاعد، 83؛ ورنت، همانجا).
دربارة تاريخ درگذشت ابن جلجل نيز اطلاعى در دست نيست و آخرين بار كه از
او ياد شده، سال 377ق/987م است كه تأليف طبقات الاطباء را به پايان برد
(ابن ابار، همانجا)، اما با توجه به تولد شاگرد او ابن بغونش در 369ق/979م و
توجه به اين نكته كه ابن بغونش اگر به تقريب در 15 سالگى يعنى 384ق به
قرطبه نزد ابن جلجل آمده باشد، مىتوان گفت مرگ ابن جلجل زودتر از آن
تاريخ نبوده است (سيد، «يز»).
آثار:
1. تفسير اسماء الادوية المفردة كه بر كتاب الادوية المفردة1 يا الحشائش
ديسقوريدس2 نوشته است. ابن جلجل خود در مقدمة اين اثر شرح ارزشمندي از
سرگذشت ترجمة اين كتاب ديسقوريدس به عربى آورده كه ابن ابى اصيبعه آن
را نقل كرده است. بنابر اين شرح، ترجمة قديمتر اين كتاب كه به دست
استفان بن باسيل و تصحيح حنين بن اسحاق در بغداد به انجام رسيد در اسپانيا
متداول بود، اما استفان اسامى داروهايى را كه معادل عربى آنها را
نمىدانست، ترجمه نكرده بود تا آنكه به روزگار عبدالرحمان الناصر اموي،
رومانوس از قسطنطنيه هدايايى از جمله كتاب ديسقوريدس را كه به زبان
يونانى قديم بود، به قرطبه فرستاد و سپس نيز به درخواست عبدالرحمان،
امپراتور نيكلاي راهب را كه فردي آگاه به زبانهاي يونانى و لاتين بود، به
قرطبه فرستاد. در قرطبه چند تن از پزشكان به رهبري حسداي بن شبروط وزير و
پزشك با نيكلا در ترجمة كتاب ديسقوريدس شركت جستند و چنين مىنمايد كه ابن
جلجل نيز به آن هيأت پيوست و با نيكلا همكاري كرد (ابن ابى اصيبعه،
3/75-77؛ قس: سارتن، 1/783). ابن جلجل تفسير اسماء الادوية المفردة را در
372ق/982م به روزگار المؤيد هشام ابن حكم تأليف كرد (ابن ابى اصيبعه،
3/77). از اين كتاب نسخهاي در بانكيپور (شم 2189 ، غير از اصل الحشائش
ديسقوريدس به شم 91 ، نك: بانكيپور، و بخشهايى ناقص از آن در كتابخانة مادريد
(شم موجود است (گيلين، .(105
2. مقالة فى ذكر الادوية التى لم يذكرها ديسقوريدس فى كتابه. دربارة
داروهايى كه از آنها در طب استفاده مىشده و چنانكه ابن جلجل خود اشاره
كرده، ديسقوريدس در ذكر آنها غفلت كرده يا آنها را خود نديده و نيازموده و يا
در روزگار او مستعمل نبوده است (ابن ابى اصيبعه، همانجا). در كتابخانة
بادليان، ضمن مجموعهاي (شم .(573 رسالهاي هست به نام استدراك على كتاب
الحشائش لديسقوريدس، كه احتمالاً همين رسالة ابن جلجل است (سيد، «كپ»).
3. رسالة التبيين فيما غلط فيه بعض المتطببين، دربارة اشتباهاتى كه برخى از
پزشكان مرتكب مىشدهاند (ابن ابى اصيبعه، همانجا). از اين رساله نسخهاي
شناخته نشده است.
4. مقالة فى ادوية الترياق I/272) )، GAL, نسخهاي از آن در همان مجموعة
بادليان (شم هست.
5. طبقات الاطباء والحكماء، مهمترين اثر ابن جلجل كه در منابع گوناگون به
نامهاي مختلف مانند اخبار اطباء الاندلس (مقري، 4/170، به نقل از ابن حزم؛
قس: حميدي، 208)؛ اخبار الاطباء و الفلاسفة (ابن ابى اصيبعه، همانجا) و نيز
به عنوان كتابى كوچك دربارة تاريخ حكماء (قفطى، 130) آمده است، ولى با
توجه به آنچه پيش از اين گفته شد، به نظر مىرسد كه طبقات الاطباء و
الحكماء كه ابن ابار (298، چ مادريد) از آن ياد كرده، نامى باشد كه خود
مؤلف برگزيده، خاصه كه كتاب در واقع به 9 طبقه تقسيم شده است.
اين كتاب حاوي شرح 57 تن از پزشكان و فيلسوفان، از هرمس تا روزگار معاصر
ابن جلجل است. 5 طبقة نخست به روميان و يونانيان و اسكندرانيان تعلق دارد،
طبقة ششم به حكماي صدر اسلام و مخضرم پرداخته، طبقة هفتم در پزشكان و
فيلسوفان جهان اسلام (اعم از مسلمان و غير مسلمان)، طبقة هشتم در حكماي
غرب جهان اسلام و طبقة نهم در حكماي اندلس است. ابن جلجل اين كتاب را
به درخواست و خواهش يكى از بزرگان اندلس كه چنانكه خود اشاره كرده از
امويان و فرزندان خلفاي آن ديار بوده (ص 1، 4) تدوين كرد و آن را در آغاز
سال 377ق به انجام رسانيد (ابن ابار، همانجا). وي در اين اثر از منابع
مختلف مكتوب يونانى و لاتينى و نيز از شنيدهها و ديدههاي خود بهره جسته
است.
مهمترين مآخذ او به ويژه در تدوين 5 طبقة نخست كتاب عبارتند از كتاب
الالوف (در حركات فلك و كواكب) اثر ابومعشر بلخى (ابن جلجل، 2)، بخش تاريخ
روم پاولوس اروسيوس1 كه ابن جلجل از او با نام هُروشْيُش ياد كرده
(همانجا) و همان كتابى است كه جزو هداياي امپراطور روم به دربار عبدالرحمان
به قرطبه رسيد (ابن ابى اصيبعه، 3/75-76)، كتاب تاريخ القروانقه (ابن
جلجل، 3؛ قروانقه = خرونيقون2 در يونانى) تأليف سفرونيوس يوسبيوس ايرونيموس
(مشهور به قديس ايرونيم3) بر اساس كتاب يوسبيوس قيسرانى، كتاب ايزيدورو
اشبيلى4 (همو، 41) كه ابن جلجل از او نام بشير الاشبيلى (كه احتمالاً
اشتباه كاتب است و «بشير» در اصل اشيدز بوده است: سيد، «له») ياد كرده
است، ترجمة السياسة ارسطو (ابن جلجل، 67) و آثار ديگر. وي همچنين اطلاعات
گرانبهاي ديگري در باب پزشكان شرق و غرب جهان اسلام از كسانى چون
ابوزكريا يحيى بن مالك بن عايد معروف به العائدي اندلسى (همو، 105)، ابن
قوطيه (همو، 61) و محمد ابن عبدون پزشك كه ابن جلجل (ص 115) شرح حال او
را در پايان كتاب آورده، نقل كرده است. برخى از محققان احتمال دادهاند
كه اين كتاب پس از تاريخ الاطباء اسحاق بن حنين كهنترين مجموعة شرح حال
پزشكان به زبان عربى است ( 2 EI)، اما فؤاد سيد ( ص «كد، كه» ) لااقل 7
كتاب در اين زمينه قبل از اثر ابن جلجل بر شمرده است.
كتاب طبقات الاطباء ابن جلجل اگر چه از منابع ابن ابى اصيبعه و ديگران
بوده است، اما گاه در برخى جاهاي اثر ابن ابى اصيبعه، از قول ابن جلجل
مطالبى آمده كه در كتاب حاضر طبقات ديده نمىشود (مثلاً: ابن ابى اصيبعه،
2/18؛ ذيل حارث بن كلده، نيز 1/36، دربارة ايلق يا ايلة؛ ابن خلكان، 5/158،
160، ذيل رازي). اين كتاب در 1955م به كوشش فؤاد سيد در انستيتوي فرانسوي
قاهره به چاپ رسيد و بخش آخر آن نيز در 1968م توسط خوان ورنت به
اسپانيايى ترجمه و در جلد 5 «سالنامة مطالعات قرون وسطى5» صفحات (445 تا 462)
به چاپ رسيد (ورنت، 1/28). ورنت همچنين احتمال مىدهد كه رسالة Secretis De
كه البرتوس ماگنوس آن را به گيلگيل6 نسبت داده، از آن همين ابن جلجل
باشد (همانجا).
مآخذ: ابن ابار، محمد، التكملة لكتاب الصلة، به كوشش عزت عطار حسينى، قاهره،
1375ق/1955م؛ همو، همان، به كوشش فرانسيسكو كودرا، مادريد، 1915م؛ ابن ابى
اصيبعه، احمد، عيون الانباء، بيروت، 1377ق/1957م؛ ابن جلجل، سليمان، طبقات
الاطباء و الحكماء، به كوشش فؤاد سيد، قاهره، 1955م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن
صاعد اندلسى، صاعد، طبقات الامم، به كوشش لويس شيخو، بيروت، 1912م؛ حميدي،
محمد، جذوة المقتبس، به كوشش محمد بن تاويت طنجى، قاهره، 1372ق/ 1952م؛
سارتن، جرج، مقدمه بر تاريخ علم، ترجمة غلامحسين صدري افشار، تهران،
1353ش؛ سيد، فؤاد، مقدمه بر طبقات الاطباء (نك: ابن جلجل، در همين مآخذ)؛
قفطى، على، اخبار العلماء، به كوشش محمد امين خانجى، قاهره، 1326ق/ 1908م؛
مقري تلمسانى، احمد، نفح الطيب، به كوشش يوسف شيخ محمد بقاعى، بيروت،
1984م؛ ورنت، خوان «ابن جلجل»، زندگىنامة علمى دانشمندان، ترجمة احمد آرام
و ديگران، تهران، 1365ش؛ نيز:
Bankipore; EI 2 ; GAL; Guillen, Robles, F., Cat D logo de los manuscritos
arabes, Madrid, 1889.
بخش علوم (رب) 24/1/77
ن * 2 * (رب) 9/2/77