responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 872
ابن ادريس، ابوعبدالله
جلد: 2
     
شماره مقاله:872



اِبْن‌ِ اِدْريس‌، ابوعبدالله‌ محمد عَمراوي‌ فاسى‌ مشهور به‌ ابن‌ُ الْحاج‌ (د 4 محرم‌ 1264ق‌/12 دسامبر 1847م‌)، وزير، كاتب‌ و شاعر. اجدادش‌ در زمان‌ انقلاب‌ مغراوة در سدة 4ق‌/10م‌ همزمان‌ با مهاجرت‌ خاندان‌ ادريس‌ به‌ نواحى‌ مختلف‌ مغرب‌، به‌ قبيلة بنى‌ عامر در زمور پناه‌ برده‌ بودند. از اين‌ روي‌ به‌ زموري‌ نيز شهرت‌ يافتند (فاسى‌، 158).
ابن‌ ادريس‌ در قاس‌ متولد شد، اما تاريخ‌ تولد او روشن‌ نيست‌. او پس‌ از حفظ قرآن‌ و آموختن‌ نحو و ادب‌ عربى‌ به‌ جمع‌ طلاّب‌ جامعة القرويّين‌ پيوست‌. سپس‌ شغل‌ مكتب‌ داري‌ را پيشه‌ كرد و به‌ سبب‌ تنگدستى‌خانواده‌، به‌نسخه‌نويسى‌كتابهاپرداخت‌ و همان‌زمان‌ابوالقاسم‌ زيّانى‌ مورخ‌ مشهور او را به‌ كار تحرير كتابهاي‌ خود گماشت‌ (همو، 160). ابن‌ ادريس‌ مدت‌ 3 سال‌ نزد زيّانى‌ كار كرد و پس‌ از آن‌ به‌ حمدون‌ ابن‌ الحاج‌ شاعر مشهور زمان‌ پيوست‌ و پس‌ از مرگ‌ شاعر در 1232ق‌/ 1817م‌ باز نزد زيّانى‌ شتافت‌ و در خدمت‌ او، اطلاعات‌ تاريخى‌ خود را كمال‌ بخشيد (همو، 161). در 1229ق‌ ابن‌ ادريس‌ با اَكَنْسوس‌ مؤلف‌ تاريخ‌ العامر آشنا شد. در رجب‌ 1237 چون‌ مولاي‌ سليمان‌، مولاي‌ عبدالرحمان‌ را به‌ جانشينى‌ خود در فاس‌ گماشت‌، او با تأكيد زيّانى‌، ابن‌ ادريس‌ را كه‌ در آن‌ زمان‌ 28 سال‌ داشت‌، به‌ عنوان‌ كاتب‌ اول‌ دربار عبدالرحمان‌ انتخاب‌ كرد، (غريط، 40؛ قس‌: فاسى‌، 162).
ابن‌ ادريس‌ همچنان‌ در فاس‌ و در خدمت‌ مولاي‌ عبدالرحمان‌ بود، تا اينكه‌ در محرم‌ 1238 همراه‌ هيأتى‌ به‌ ديدار مولاي‌ سليمان‌ رفت‌ و اين‌ اولين‌ بار بود كه‌ فاس‌ را ترك‌ مى‌كرد. دوري‌ از زادگاه‌ وي‌ را به‌ سرودن‌ اشعار شورانگيزي‌ واداشت‌ (همو، 163). در همان‌ سال‌ مولاي‌ عبدالرحمان‌ به‌ حكومت‌ مغرب‌ رسيد و ابن‌ ادريس‌ را به‌ وزارت‌ منصوب‌ كرد (غريط، همانجا؛ ناصري‌، 8/4). در 1246ق‌/12830م‌ ابن‌ ادريس‌ به‌ مناسبت‌ تجاوز فرانسويان‌ به‌ خاك‌ الجزاير قصيده‌اي‌ در 111 بيت‌ سرود و مسلمانان‌ را به‌ جهاد دعوت‌ كرد (فاسى‌، 165-169). در همين‌ اوان‌ اهالى‌ تَلمسان‌ و وَهْران‌ به‌ بيعت‌ سلطان‌ عبدالرحمان‌ در آمدند و او سپاهيانى‌ مركب‌ از قبايل‌ ودايا1 به‌ ياري‌ آنان‌ فرستاد. اندكى‌ بعد اين‌ قبايل‌ عليه‌ سلطان‌ شوريدند. كشمكش‌ چندي‌ ادامه‌ يافت‌ و بدبينى‌ ابن‌ ادريس‌ نسبت‌ به‌ آنان‌ در سلطان‌ بى‌ تأثير نبود، اما ودايا موضع‌ خصمانة ابن‌ ادريس‌ را نسبت‌ به‌ خودشان‌ فراموش‌ نكردند و او را محرك‌ اصل‌ آشوبها دانستند و از اين‌ رو خواستار عزل‌ او شدند (همو، 170).
اين‌ كار عاقبت‌ به‌ خشم‌ سلطان‌ بر ابن‌ ادريس‌ و زندانى‌ شدن‌ او و مصادرة اموالش‌ انجاميد (غريط، 41). برخى‌ علت‌ اين‌ عمل‌ را نتيجة رابطة او با عبدالقادر امير الجزاير و خيانت‌ نسبت‌ به‌ سلطان‌ دانسته‌اند و گروهى‌ ديگر پنداشته‌اند كه‌ خليفه‌ با زندانى‌ كردن‌ او خواسته‌ است‌ شاهد خلاف‌ كاريهاي‌ خود را از ميان‌ بردارد ( 2 EI). ابن‌ ادريس‌ در زندان‌ به‌ دستور خليفه‌ شكنجه‌ شد و هنگامى‌ كه‌ از بند رست‌، همچنان‌ در عُزلت‌ زيست‌ (غريط، 41؛ قس‌: فاسى‌، 172). با اينهمه‌ دشمنان‌ دست‌ از تعقيب‌ او برنداشتند، تا اينكه‌ روزي‌ او را با ثروتى‌ كلان‌ به‌ اتهام‌ آنكه‌ قصد گريز از فاس‌ را دارد، دستگير كردند (همانجاها). بدين‌سان‌ ابن‌ ادريس‌ براي‌ بار دوم‌ به‌ زندان‌ افتاد و تحت‌ شكنجه‌ قرار گرفت‌، و در اثناي‌ اسارت‌ قصايدي‌ دربى‌گناهى‌خويش‌ مى‌سرودو آنهارابراي‌ سلطان‌ مى‌فرستاد. سرانجام‌ چون‌ آزاد شد، آهنگ‌ آن‌ كرد كه‌ بقية عمر را به‌ عبادت‌ و زيارت‌ قبور اوليا بگذراند (همانجا). با آنكه‌ از طريقه‌هاي‌ صوفيانة معروف‌ آن‌ زمان‌ كناره‌ مى‌گرفت‌، با اولياي‌ بزرگ‌ مغرب‌ چون‌ شيخ‌ عبدالقادر علمى‌ و شيخ‌ طيب‌ كتانى‌ مصاحبت‌ داشت‌ (غريط، 44). به‌ صلاح‌ ديد همين‌ شيخ‌ طيب‌ بود كه‌ عاقبت‌ فاس‌ را با اينكه‌ از خشم‌ سلطان‌ بيم‌ داشت‌، ترك‌ گفت‌ و به‌ ضريح‌ مولاي‌ اسماعيل‌ در مكناسه‌، پناه‌ برد (همو، 41).
در 1251ق‌/1835م‌ كه‌ نفوذ ودايا فروكش‌ كرده‌ بود و مولاي‌ عبدالرحمان‌ از مكناسه‌ ديدن‌ مى‌كرد، دوستان‌ ابن‌ ادريس‌ وقت‌ را غنيمت‌ شمردند و از سلطان‌ خواستند كه‌ از وي‌ درگذرد. سلطان‌ هم‌ پذيرفت‌ و او را نخست‌ به‌ شغل‌ ديوانى‌ و كتابت‌، سپس‌ به‌ وزارت‌ برگزيد (فاسى‌، همانجا). در 1259ق‌ ابن‌ ادريس‌ قصيده‌اي‌ به‌ مناسبت‌ حملة فرانسويان‌ به‌ شهر وجده‌ سرود و در آن‌ مردم‌ را به‌ جهاد در راه‌ خدا و بيرون‌ راندن‌ فرانسويان‌ از ديار اسلام‌ فراخواند. چند سال‌ پس‌ از اين‌ تاريخ‌، وي‌ كه‌ همچنان‌ در مقام‌ وزارت‌ بود، درگذشت‌.
ابن‌ ادريس‌ اسلوب‌ نامه‌ نگاري‌ را در مراكش‌ حياتى‌ نوبخشيد و در نوشته‌هايش‌ نثر مسجّع‌ را بدون‌ اغراق‌ و به‌ دور از مغلق‌ نويسى‌ به‌كار برد. شعر او مورد توّجه‌ بزرگان‌ مراكش‌ بود و در بديهه‌ سرايى‌ نيز دست‌ داشت‌ و اشعار او در مدح‌ حضرت‌ پيامبر (ص‌) و سلطان‌ و طبيعت‌ از زيبايى‌ و ظرافت‌ برخوردار است‌.
وي‌ مجموعة شعري‌ در دو مجلد دارد كه‌ فرزندش‌ به‌ امر حسين‌ بن‌ محمد بن‌ عبدالرحمان‌ فراهم‌ آورده‌ است‌ و از جلد اوّل‌ آن‌ نسخه‌اي‌ در خزانة رباط موجود است‌ (زركلى‌، 6/27- 28). نيز قصيده‌اي‌ از او در همان‌ خزانه‌ (شم 1539) وجود دارد (علوش‌، 2(1)/304). همچنين‌ كنون‌ (2/243-249) از ابن‌ ادريس‌ يك‌ مقامه‌ و يك‌ مقاله‌ دربارة القاب‌ و نعوت‌ آورده‌ است‌.
مآخذ: زركلى‌، خيرالدين‌، الاعلام‌، بيروت‌، 1986م‌؛ علوش‌، ي‌. س‌. و عبدالله‌ الرجراجى‌، فهرس‌ المخطوطات‌ العربية، رباط، 1954م‌؛ غريط، محمد، فواصل‌ الجمان‌، فاس‌، 1346ق‌/1927م‌؛ فاسى‌، ناصر، «محمد بن‌ ادريس‌ وزير مولاي‌ عبدالرحمان‌ و شاعره‌»، البحث‌ العلمى‌، س‌ 1، شم 1، 1383ق‌/1964م‌؛ كنون‌، عبدالله‌ النبوغ‌ المغربى‌ فى‌ الادب‌ العربى‌، بيروت‌، 1395ق‌/1975م‌؛ ناصري‌، احمد، الاستقصاء، دارالبيضاء، 1956م‌؛ نيز:
2 .
كبري‌ سپهري‌
تايپ‌ مجدد و ن‌ * 1 * زا
ن‌ * 2 * زا
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 872
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست