responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 843
ابن ابی العلاء
جلد: 2
     
شماره مقاله:843



اِبْن‌ِ اَبى‌ الْعَلاء، يا ابن‌ ابى‌ الْعُلى‌، ابوسعيد عثمان‌ بن‌ ابى‌ العلاء ادريس‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌ عبدالحق‌ (642 -730ق‌/1244-1330م‌)، شيخ‌ الغُزاة فرمانروايان‌ بنوالاحمر.
فرمانروايان‌ اندلس‌ به‌ دنبال‌ سقوط فرمانروايى‌ اموي‌ و آغاز دوران‌ ملوك‌ الطوايف‌ همواره‌ در برابر حمله‌هاي‌ صليبيان‌ از سلاطين‌ شمال‌ افريقا كمك‌ مى‌گرفتند. از اين‌ رو بنوالاحمر يا بنونصر، فرمانروايان‌ غرناطه‌1، برآن‌ شدند تا به‌ سلاطين‌ مغرب‌ يعنى‌ بنى‌مَرين‌ - ازقوم‌ زَناته‌ - نزديكى‌ جويند و سمت‌ِ فرماندهى‌ غازيان‌ِ (مشيخة الغُزاة) خود را به‌ يكى‌ از خويشاوندان‌ نزديك‌ يا «اَعْياص‌ِ» آل‌ عبدالحق‌ مرينى‌ واگذارند. بدين‌سان‌ هرگاه‌ سلطان‌ِ مرينى‌ نسبت‌ به‌ اعياص‌ گمان‌ شورش‌ مى‌برد و يا اعياص‌ از سركوب‌ سلطان‌ بيمناك‌ مى‌شدند، گروهى‌ از آنان‌ به‌ بهانة جهاد و دوري‌ از ستيزه‌هاي‌ خانوادگى‌ به‌ اندلس‌ مى‌آمدند و در اين‌ سرزمين‌ پناه‌ مى‌گرفتند، از اين‌ رو اندلس‌ از سران‌ زناته‌ آكنده‌ شد (ابن‌ خلدون‌، 7/765-766).
سلطان‌ محمد بن‌ الاحمر ملقّب‌ به‌ فقيه‌ (671 - 701ق‌/1272- 1302م‌) نخستين‌ كسى‌ بود منصب‌ مشيخة الغزاة را به‌ مهاجران‌ بنى‌ مرينى‌ سپرد (همو، 7/766) و اين‌ منصب‌ كه‌ سپس‌ به‌ مهم‌ترين‌ منصب‌ نظامى‌ تبديل‌ شد، نخست‌ به‌ بنى‌ رَحّو و بعد به‌ بنى‌ العلاء - هر دو از فرزندان‌ عبدالحق‌ - رسيد. فرزندان‌ ابن‌ العلاء در 685ق‌/ 1286م‌ با گروه‌ ديگري‌ از اَعياص‌ به‌ اندلس‌ آمدند و ماندگار شدند و در برابر حمله‌هاي‌ صليبيان‌ نقشى‌ بزرگ‌ ايفا كردند. در اين‌ دوران‌ رياست‌ اينان‌ با عبدالله‌ بن‌ ابى‌ العلاء ادريس‌ برادر ابوسعيد عثمان‌ بود كه‌ مشيخة الغزاةِ محمد فقيه‌ را به‌ عهده‌ داشت‌. در دوران‌ فرمانروايى‌ ابوعبدالله‌ محمد ملقب‌ به‌ مخلوع‌ (701- 708ق‌/1302-1309م‌)، ابوسعيد عثمان‌ رياست‌ نگهبانان‌ شهر مالَقه‌ و منطقة غربى‌ آن‌ را كه‌ زير فرمان‌ ابوسعيد فرج‌ بن‌ اسماعيل‌ پسر عموي‌ مخلوع‌ بود، به‌ عهده‌ گرفت‌ (همو، 7/770- 772). از اين‌ پس‌ زندگى‌ عثمان‌ بن‌ ابى‌ العلاء را مى‌توان‌ به‌ دو دوره‌ تقسيم‌ كرد. در دورة نخست‌ كه‌ تا 708ق‌/ 1308م‌ به‌ درازا كشيد، كوشيد تا به‌ فرمانروايى‌ مغرب‌ دست‌ يابد، اما از آن‌ پس‌ بيشتر عمر خود را به‌ جهاد با صليبيان‌ گذراند، تا آنجا كه‌ بنا به‌ نوشتة سنگ‌ گورش‌ كه‌ مَقّري‌ (1/453) آن‌ را نقل‌ كرده‌، بنابر مشهور در 732 غزوه‌ شركت‌ جست‌.
در 703ق‌ محمدمخلوغ‌ با هراندةبن‌ شانجه‌ (فرديناند چهارم‌: 684 - 712ق‌/1285-1312م‌) شاه‌ كاستيل‌2 (قَشْتاله‌) پيمان‌ صلح‌ بست‌. اين‌ موضوع‌ سلطان‌ِ مغرب‌، ابويعقوب‌ را خشمگين‌ ساخت‌ و روابط فاس‌ و غرناطه‌ به‌ تيرگى‌ گراييد. محمد مخلوع‌ براي‌ پيشگيري‌ از حملة سلطان‌ مغرب‌، به‌ ابوسعيد فرج‌ حكمران‌ مالَقه‌ فرمان‌ داد تا سَبْته‌3 را تصرف‌ كند. وي‌ به‌ بهانة راندن‌ صليبيان‌ به‌ تدارك‌ حملة دريايى‌ پرداخت‌، اما در شوال‌ 705 ناگهان‌ به‌ سوي‌ سبته‌ پيشروي‌ كرد وآن‌ را گشود (ابن‌ ابى‌ زرع‌، 387- 388، 411؛ ابن‌ الخطيب‌، الاحاطة، 1/560؛ عنان‌، 113) و براي‌ آنكه‌ در مغرب‌ تفرقه‌ بيفكند و راه‌ را بر بازپس‌ گرفتن‌ سبته‌ ببندد، عثمان‌ بن‌ ابى‌ العلاء را كه‌ داعية فرمانروايى‌ داشت‌، با خود برد و فرماندهى‌ را به‌ او سپرد (ابن‌ خلدون‌، 7/429 به‌ بعد).
عثمان‌ به‌ پشت‌ گرمى‌ غرناطه‌، غُماره‌، تيكيساس‌، اَصيلا و عَرايش‌ را گرفت‌ و گروهى‌ از قبايل‌ پيرامون‌ وي‌ گرد آمدند. سلطان‌ ابويعقوب‌ كه‌ در اين‌ هنگام‌ سرگرم‌ محاصرة تلمسان‌ بود، پسرش‌ ابوسالم‌ و سپس‌ برادر خود يعيش‌ ابن‌ يعقوب‌ را براي‌ پس‌ گرفتن‌ سبته‌ فرستاد، اما آنان‌ كاري‌ از پيش‌ نبردند و عثمان‌ شهر قصر كُتامه‌ را نيز گشود (همو، 7/475).
چندي‌ بعد سلطان‌ ابويعقوب‌ در 706ق‌ به‌ دست‌ رئيس‌ خواجگان‌ كشته‌ شد (ابن‌ ابى‌ زرع‌، 388) و رقابت‌ نوه‌اش‌ ابوثابت‌ عامر و پسرش‌ ابوسالم‌ بر سر جانشينى‌، به‌ مرگ‌ ابوسالم‌ و فرمانروايى‌ ابوثابت‌ انجاميد. در اين‌ هنگام‌ غماره‌ به‌ كانون‌ اعياص‌ِ شورش‌ شمال‌ افريقا تبديل‌ شده‌ بود و ابوثابت‌ پس‌ از شكست‌ فرمانده‌ِ نيروهايش‌، عبدالحق‌ ابن‌ عثمان‌ در 707ق‌، خود به‌ مقابله‌ با عثمان‌ بن‌ ابى‌ العلاء آمد و سرانجام‌ وي‌ را در سَبته‌ به‌ محاصره‌ گرفت‌ (ابن‌ خلدون‌، 7/493). ابوثابت‌ سپس‌ ابويحيى‌ بن‌ ابى‌ الصّبر فقيه‌ بزرگ‌ خود را نزد ابن‌ الاحمر فرستاد تا در برابر بستن‌ پيمان‌ صلح‌ از سبته‌ چشم‌پوشى‌ كند و خود در طنجه‌ به‌ انتظار نشست‌، اما بيمار شد و در 708ق‌ درگذشت‌ و برادرش‌ ابوالربيع‌ به‌ پادشاهى‌ نشست‌ (ابن‌ ابى‌ زرع‌، 392). جنگ‌ نهايى‌ عثمان‌ و ابوالربيع‌ در علودان‌ درگرفت‌ و عثمان‌ سپاهيان‌ بسياري‌ از دست‌ داد و فرزندش‌ اسير شد، و در همين‌ هنگام‌ ابويحيى‌ با پيمان‌ صلح‌ از اندلس‌ بازگشت‌ (ناصري‌، 3/97). به‌ اين‌ ترتيب‌ عثمان‌ بن‌ ابى‌ العلاء آرزوي‌ پادشاهى‌ خود را بر باد رفته‌ ديد و با خويشاوندان‌ خود از دريا گذشت‌ و به‌ مالقه‌ رفت‌.
در عيد فطر 708ق‌ ابوالجيوش‌ نصر بن‌ محمد به‌ ياري‌ گروهى‌ از بزرگان‌ بر برادرش‌ محمد مخلوع‌ شوريد و او را به‌ شهر المُنَكَّب‌4 تبعيد كرد (ابن‌ الخطيب‌، الاحاطه‌، 1/560 -561). سلطان‌ِ مغرب‌ از اين‌ رويداد بهره‌ جست‌ و سَبته‌ را بازپس‌ گرفت‌. فرديناند چهارم‌ نيز در اوايل‌ 709ق‌ با بهره‌جويى‌ از تيرگى‌ روابط فاس‌ و غرناطه‌ به‌ جزيرةالخضراء5 تاخت‌ و ناوگانهايش‌ را به‌ محاصرة جبل‌ طارق‌6 (يا جبل‌ الفتح‌) فرستاد، همچنين‌ از خايمه‌7 (جايمش‌) شاه‌ آراگون‌ خواست‌ تا براي‌ سرگرم‌ ساختن‌ نيروهاي‌ اندلس‌، المريا8 (المريّه‌) را محاصره‌ كند (ابن‌ خلدون‌، 7/518).
ابوالجيوش‌، عثمان‌ بن‌ ابى‌ العلاء را به‌ ياري‌ مردم‌ المريا فرستاد. وي‌ نيروهاي‌ مسيحى‌ را كه‌ براي‌ محاصرة مرشانه‌ اعزام‌ شده‌ بودند، در نزديكى‌ شهر شكست‌ داد و سپس‌ به‌ اردوگاه‌ آنان‌ هجوم‌ برد . سرانجام‌ نيروهاي‌ آراگونى‌ از درِصلح‌ درآمدند و المريا از خطر سقوط رست‌ (همانجا). در اين‌ ميان‌ فرديناند جبل‌ طارق‌ را گرفت‌ و شمانه‌ و اصطبونه‌ را محاصره‌ كرد. عثمان‌ بن‌ ابى‌ العلاء و عباس‌ بن‌ رحّو به‌ ياري‌ اين‌ دو شهر شتافتند و عثمان‌ پس‌ از پيروزي‌ بر اردوي‌ اصطبونه‌، فرمانده‌ آنان‌ الفونس‌ پترس‌ را كشت‌ و در ناحية عوجين‌، عباس‌ را از محاصرة صليبيان‌ رهانيد و به‌ پيروزيهاي‌ بزرگى‌ دست‌ يافت‌ (همو، 7/518 -519).
در 713ق‌/1313م‌ ابوالوليد اسماعيل‌ بن‌ فرج‌ در پى‌ آشوبهايى‌ كه‌ از اوايل‌ محرم‌ 712 آغاز شده‌ بود، به‌ ياري‌ عثمان‌ بن‌ ابى‌ العلاء، شيخ‌ الغزاة مالقه‌، بر ابوالجيوش‌ شوريد و در 28 شوال‌ 713 او را از پادشاهى‌ خلع‌ كرد و خود به‌ جايش‌ نشست‌ و عثمان‌ را به‌ منصب‌ مشيخة الغزاة مجاهدان‌ زناتة غرناطه‌ گماشت‌ (ابن‌ الخطيب‌، الاحاطة، 1/392- 395؛ ابن‌ خلدون‌، 7/772). در اين‌ دوران‌ عثمان‌ بن‌ ابى‌ العلاء آوازه‌اي‌ بلند يافت‌، تا جايى‌ كه‌ ابوسعيد فرمانرواي‌ مغرب‌ سخت‌ از وي‌ انديشناك‌ شد، هم‌ از اين‌ رو هنگامى‌ كه‌ دون‌ پدرو1 (دون‌ بطره‌) و خُوان‌ پيشواي‌ مسيحيان‌ كه‌ كفالت‌ آلفونسوي‌ يازدهم‌ (الهنشة بن‌ هراندة) را به‌ عهده‌ داشتند، از فرصت‌ شورش‌ پسر سلطان‌ ابوسعيد پادشاه‌ مغرب‌ سود جستند و پس‌ از كسب‌ اجازه‌ از پاپ‌ در تولدو2 (طليطله‌) به‌ غرناطه‌ تاختند.
سلطان‌ ابوسعيد در برابر درخواست‌ كمك‌ مردم‌ اندلس‌، وجود عثمان‌ را بهانه‌ كرد و او را ماية تفرقه‌ خواند و كمك‌ خود را به‌ دستگيري‌ و تحويل‌ عثمان‌ مشروط كرد( اما ورزيدگى‌ جنگى‌ عثمان‌ و منزلت‌ او در ميان‌ خويشاوندانش‌، اندلسيان‌ را از پذيرش‌ اين‌ شرط باز داشت‌ و غرناطه‌ به‌ محاصره‌ درآمد. دون‌ پدرو با 25 تن‌ از اميران‌ مسيحى‌ در كنار رود شنيل‌ اردو زدند.
عثمان‌ با نيرويى‌ اندك‌ در 20 ربيع‌الثّانى‌ 718 (همو، 7/519 -520؛ عنان‌، 118؛ قس‌: ذهبى‌، 4/53؛ ابن‌ الخطيب‌، الاحاطة، 1/397) به‌ مقابله‌ برخاست‌ و پيروزي‌ درخشانى‌ به‌ دست‌ آورد، تا آنجا كه‌ به‌ نوشتة ذهبى‌ همة شاهان‌ مسيحى‌ و دست‌كم‌ 50 هزار تن‌ از سربازانشان‌ كشته‌ شدند و مسلمانان‌ به‌ غنايم‌ و اسيران‌ بسيار دست‌ يافتند (همانجا). با اينهمه‌ نيروهاي‌ صليبى‌ توانستند جبل‌ طارق‌ را كه‌ جزو قلمرو سلطان‌ مغرب‌ بود، در دست‌ خود نگاه‌ دارند و سرانجام‌ از درِ صلح‌ درآمدند (مقري‌، 1/451). شايد بر اثر اين‌ پيروزي‌ بزرگ‌ بود كه‌ دو خايمة دوم‌ شاه‌ آراگون‌ خواهان‌ صلح‌ با ابوالوليد شد و در 721ق‌ نامه‌اي‌ در همين‌ زمينه‌ به‌ عثمان‌ نوشت‌ كه‌ همين‌ كار به‌ روشنى‌ اعتبار ويژة عثمان‌ را مى‌نماياند (ارسلان‌، 2/299-300).
در رجب‌ 725/ژوئن‌ 1325 محمد بن‌ اسماعيل‌ برادر ابوسعيد فرج‌ ابن‌ اسماعيل‌ به‌ ياري‌ چندتن‌ از سران‌، ابوالوليد را كشت‌ (ابن‌ الخطيب‌، اعمال‌ الاعلام‌، 295) و به‌ نوشتة ابن‌خلدون‌، عثمان‌ نيز در اين‌ كار دست‌ دست‌ داشت‌ (7/773). بدين‌سان‌ محمد فرزند نوجوان‌ ابوالوليد به‌ فرمانروايى‌ نشست‌. سپس‌ محمد بن‌ احمد بن‌ محمد اشعري‌ ملقّب‌ به‌ ابن‌ المحروق‌ در اول‌ رمضان‌ 725 به‌ وزارت‌ و نيابت‌ سلطان‌ رسيد (ابن‌ الخطيب‌، الاحاطة( 1/545، 2/136-137). ابن‌ المحروق‌ زمام‌ امور را به‌ عثمان‌ سپرد و او بسياري‌ از وجوه‌ ماليات‌ را به‌ مقرريهاي‌ غازيان‌ اختصاص‌ داد و چندان‌ در اين‌ كار پيش‌ رفت‌ كه‌ وزير بر فرجام‌ دولت‌ بيمناك‌ شد و در پى‌ جلوگيري‌ از كارهاي‌ وي‌ برآمد. دامنة كشمكش‌ آن‌ دو چنان‌ بالا گرفت‌ كه‌ عثمان‌ خشمناك‌ از غرناطه‌ بيرون‌ رفت‌ و در مرج‌ اردو زد.
وزير چاره‌ را در آن‌ ديد كه‌ يكى‌ از همتايان‌ عثمان‌، يحيى‌ بن‌ رحّو بن‌ عبدالله‌ بن‌ عبدالحّى‌ را كه‌ داماد عثمان‌ نيز بود، به‌ مقابله‌ با وي‌ برانگيزد، و يحيى‌ را در اين‌ راستا به‌ مشيخة الغزاة گماشت‌. بر اثر اين‌ ترفند، عثمان‌ بسياري‌ از يارانش‌ را از دست‌ داد و ناگزير در صفر 727 به‌ المريا رفت‌ و از فرمانروايان‌ اطراف‌ ياري‌ خواست‌، اما پاسخ‌ مساعدي‌ دريافت‌ نكرد. سپس‌ در جمادي‌الاوّل‌ 727 دژاندراش‌3 را گرفت‌ و محمد بن‌ اسماعيل‌ عموي‌ سلطان‌ را كه‌ به‌ ناچار با برادرزاده‌ بيعت‌ كرده‌ و با او به‌ تلمسان‌ رفته‌ بود، فراخواند و با او به‌ عنوان‌ سلطان‌ بيعت‌ كرد. سپس‌ پسرش‌ را براي‌ درخواست‌ كمك‌ نزد فرمانرواي‌ كاستيل‌ فرستاد و شب‌ و روز به‌ غرناطه‌ حملات‌ پياپى‌ برد. بدين‌سان‌ جنگى‌ طولانى‌ و سخت‌ زيانبار درگرفت‌ كه‌ فرمانروايان‌ مسيحى‌ را به‌ سودجويى‌ از فرصت‌ِ پيش‌ آمده‌ برانگيخت‌ (همو، اعمال‌ الاعلام‌، 296- 297؛ ابن‌ خلدون‌، 7/773-774)، اما سلطان‌ محمد سرانجام‌ وزير خود را كه‌ رفتاري‌ خودكامانه‌ در پيش‌ گرفته‌ بود، در 2 محرم‌ 729 كشت‌ و در رمضان‌ همين‌ سال‌ عثمان‌ را به‌ غرناطه‌ خواند و به‌ شرط روانه‌ كردن‌ عمويش‌ به‌ مغرب‌ با وي‌ صلح‌ كرد و بار ديگر او را به‌ رياست‌ غازيان‌ گماشت‌ (ابن‌ الخطيب‌، الاحاطة، 1/544؛ ابن‌ خلدون‌، 7/774). سرانجام‌ عثمان‌ بن‌ ابى‌ العلاء در غرناطه‌ درگذشت‌ (مقري‌، 1/453؛ قس‌: ابن‌ خلدون‌، همانجا).
مآخذ: ابن‌ ابى‌ زرع‌، على‌، الانيس‌ المطرب‌ بروض‌ القرطاس‌، رباط، 1972م‌؛ ابن‌ الخطيب‌، محمد، الاحاطة فى‌ اخبار غرناطة، به‌ كوشش‌ محمد عبدالله‌ عنان‌، قاهره‌، 1375ق‌/1955م‌؛ همو، كتاب‌ اعمال‌ الاعلام‌، به‌ كوشش‌ لوي‌ پرو وانسال‌، بيروت‌، 1956م‌؛ ابن‌ خلدون‌، العبر؛ ارسلان‌، شكيب‌، الحلل‌ السندسية، بيروت‌، 1355ق‌/ 1936م‌؛ ذهبى‌، شمس‌الدين‌، محمد، ذيول‌ العبر فى‌ خبر من‌ غبر، به‌ كوشش‌ ابوهاجر محمد سعيد بن‌ بسيونى‌ زغلول‌، بيروت‌، 1405ق‌/1985م‌؛ عنان‌، محمد عبدالله‌، نهاية الاندلس‌ و تاريخ‌ العرب‌ المنتصّرين‌، قاهره‌، 1386ق‌/1966م‌؛ مقري‌ تلمسانى‌، احمد، نفح‌ الطيب‌، به‌ كوشش‌ احسان‌ عباس‌، بيروت‌، 1388ق‌/1968م‌؛ ناصري‌، احمد، الاستقصاء لاخبار دول‌ المغرب‌ الاقصى‌، به‌ كوشش‌ جعفر ناصري‌ و محمد ناصري‌، دارالبيضاء، 1954م‌.
كاظم‌ برگ‌نيسى‌
تايپ‌ مجدد و ن‌ * 1 * زا
ن‌ * 2 * زا
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 843
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست