اِبْنِاَبىشَنَب، محمّدبنعربى (1286-1347ق/1869-1929م)، اديب و پژوهشگر
الجزايري. نام او به صورت الجزايريِ آن بن شنب1 است كه در ميان
فرانسويان و از آنجا در زبانهاي ديگر، به صورت بن شنب2 شهرت يافته است.
گويا نياكان محمد از افسران ترك بودند كه به مصر اعزام شده بودند. بعدها
شاخهاي از آنان، به الجزاير كوچيد. پدر وي در اطراف المديه به كار كشاورزي
مشغول بود و محمد خود در تُقْبو از دهكدههاي المديه، زاده شد.
محمد كار آموزش را از مكتب آغاز كرد و سپس به ترتيب در مدرسة فرانسوي
المديه، كالج (مدرسة) آن شهر (كه امروز دبيرستان بن شنب نام گرفته) و
دانشسراي الجزاير درس خواند و در 1305ق/1888م (19 سالگى) در يكى از
دهكدههاي المديه به آموزگاري مشغول شد و پس از 4 سال، به الجزاير انتقال
يافت. وي طىّ 6 سال تدريس زبان فرانسه به كودكان مسلمانان با كوشش و
پشتكاري شگفتآور، در مدارس و مساجد و دانشكدهها و حتى نزد معلمان خصوصى به
فراگيري علوم گوناگون همت گماشت و فرهنگ و ادب عربى، منطق، حكمت، حديث،
رجال و همچنين زبانهاي عبري، لاتين، اسپانيايى، آلمانى، فارسى و تركى را
خواند و از هر يك تا حدّ نياز بهره برد. از ميان استادان او، نام رنه باسه 3
از همه مشهورتر است. در 29 سالگى به استادي مدرسة قسنطينه برگزيده شد و
دستور زبان عربى و فقه را به زبان عربى درس داد. در 1319ق به مدرسة
الجزاير انتقال يافت و مدت 25 سال در آنجا ماند و در آغاز، زبان عربى، عروض،
آيين ترجمه و علومى از اين قبيل تدريس كرد.
در 1326ق/1908م كه دانشگاه الجزاير افتتاح شد، وي با حفظ سمت در «مدرسه»،
در دانشكدة ادبيات آن دانشگاه به تدريس پرداخت. از آن پس نام بن شنب نه
تنها در الجزاير، بلكه در سراسر جهان به خاورشناسى معروف گرديد و آثار متعدد
او يكى پس از ديگري انتشار يافت و مقبول پژوهشگران اروپايى افتاد. او در
1338ق به عضويت فرهنگستان دمشق برگزيده شد. دو سال بعد دانشگاه الجزاير
درجة دكتراي ادبيات به او داد. همان سال دولت فرانسه، نشان «صليب لژيونِ
افتخار4» به او بخشيد و عاقبت در 1342ق در دانشگاه الجزاير به جاي رنهباسه
بر كرسى ادبيات عرب تكيه زد.
شخصيت بن شنب از آن جهت قابل ستايش است كه از يكسو توانست از روش كار
پژوهشگران اروپايى كه با وي دوستى داشتند، به بهترين وجهى بهره گيرد و
آثار خود را بادقت و موشكافى و بىطرفى عالمانه بيارايد و از سوي ديگر،
احترام و اعتقاد شديد خود را نسبت به محيط الجزاير حفظ كند. او نه در ظاهر خود
تغييري داد و نه از پايبندي به آيينهاي اسلامى سر باز زد و نه از اهدافى
كه مسلمانان الجزاير داشتند، چشم پوشيد. با اينهمه، دانش او در زبان فرانسه،
چيزي از دانش وي در زبان عرب كم نداشت.
وي تقريباً در همة زمينههاي علوم انسانى تبحّر داشت و در باب هر يك نيز
اثري به جاي گذاشت. بسياري از اين تأليفات را مستقيماً به فرانسه نوشت و
بسياري از آثار كهن را نيز به اين زبان برگرداند. تسلط او بر زبان فرانسه
چنان بود كه حتى ضربالمثلهاي عاميانة الجزايري و مغربى را هم ترجمه كرد.
فهرستى كه از آثار او خواهيم آورد، نشان از وسعت معلومات و پرباري شگفت او
دارد، چنانكه مىتوان گفت شمال افريقا از آن پس مردي به وسعت و عظمت او
نيافريده است.
بن شنب در 27 رجب 1347ق/9 ژانويه 1928م در پايتخت الجزاير درگذشت و پيكر او
در گورستان سيدي عبدالرّحمان ثعالبى، نزديك «مدرسة» الجزاير با تجليل بسيار و
ايراد سخنرانيهاي فراوان به خاك سپرده شد. پس از مرگ او، نخست مجلّة
النّجاح قسنطينه، ذيقعدة 1347/آوريل 1929، سپس مارتينو و ژرژ مارسه در «مجلّة
افريقايى5» (سه ماهة اول 1929م) و بعد آلفردبل در «مجلة آسيايى6» (آوريل -
ژوئن 1929م) گزارشهاي نسبتاً مفصّلى در شرح احوال و آثار او نوشتند. پس از
آن جرايد و مجلاّت و مجموعههاي فرهنگى به گفتوگو دربارة او پرداختند و
عبدالرّحمان جيلانى در 1351ق يادنامهاي با نام ذكري الدّكتور محمّد بن ابى
شنب در الجزاير انتشار داد. ظاهراً كاملترين شرح حال و كتابشناسى مربوط به
بن شنب آن است كه حاج صدوق در «دائرةالمعارف اسلام7» نوشته است.
آثار: بن شنب كتابها و مقالات بسياري نوشته و شماري از متون كهن عربى را
تصحيح كرده است، از جملة آنهاست: 1. الا´مثال العاميّة الدّراجة فى الجزائر و
التّونس و المغرب8، با ترجمة فرانسه، 3ج، پاريس، 1904م؛ 2. تحفةالا´دب فى
ميزان أشعار العرب، الجزاير، 1906، 1928م، پاريس، 1954م؛ 3. «شخصيّتهايِ
مذكور در اجازة شيخ عبدالقادر فاسى9»؛ 4. «زندگى شهري مسلمانان الجزاير10»،
به فرانسه؛ 5. ترجمة و نشر البستان، تأليف ابن مريم11؛ 6. «فهرست نسخههاي
خطى عربى مسجد جامع الجزاير12»؛ 7. «واژههاي تركى و فارسى در لهجة
الجزايري»، به فرانسه13.
افزون براين شماري از آثار كهن عربى را به چاپ رسانده است و نيز تعدادي
مقاله از او دردست است كه در مجلاّت و مجموعهها انتشار يافته است ( 2 EI).
وي 64 مقاله از مقالات چاپ اول «دائرةالمعارف اسلام» را هم نوشته است.
بن شنب در شعر و نثر ادبى نيز گاه ذوق خود رابه آزمايش نهاده است در
اوراق بازمانده از او تعدادي قطعه و قصيده و متونى در نثر مسجّع به دست
آمده كه همه را عبدالرّحمان جيلانى در يادنامة وي به چاپ رسانيده است.
مآخذ: در متن مقاله. آذرتاش آذرنوش
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا