اِبْنِ اَبى حَجَله، ابوالعباس شهابالدين احمد بن يحيى بن ابىبكر، شاعر و
اديب تِلمسانى (725-776ق/1325-1374م). وي در زاوية نياي بزرگش، ابوحجله، در
شهر تلمسان (امروزه در الجزاير) به دنيا آمد و در مصر درگذشت (ابن حجر، دُرَر،
1/391؛ قس: همو، انباء، 1/110؛ ابن عماد 6/240، 241؛ ابن تغري بردي، 11/131).
شهرت او برگرفته از كنية جدش ابوحجله است كه از صلحا و زهّاد نامدار عصر خود
بود و گفتهاند كه به جهت كرامتى كه از او ظاهر شده و كبكى از هوا آمده
روي آستين او تخم گذارده بوده است، به «ابوحَجَله» (پدر كبك) شهرت يافته
بوده است (ابن حجر، انباء، 1/109؛ طاش كپريزاده، 1/186؛ ابن عماد، 6/241؛
قس: حفناوي، 2/46). ابن ابى حجله در اوان جوانى، همراه پدر و مادر و
برادرانش (نويهض، 47) از زادگاه خود روانة حجاز و سپس دمشق شد. مدتى در آنجا
اقامت گزيد و به تحصيل علم به ويژه فنون بلاغت و ادبيّات همت گماشت تا
مهارت تمام يافت (ابن حجر، درر، 1/390). آنگاه به قاهره كوچ كرد و سالهاي
واپسين عمر خود را در خانقاه منجك يوسفى (در نزديكى قاهره) به سر برد و پير
آنجا بود و هم در آنجا وفات يافت (ابن حجر، انباء، 1/108؛ همو، درر، 1/390-391؛
قس: ابن تغري بردي، 11/131).
ابن ابى حجله در شعر و شاعري، به خصوص در سرودن قطعات و قصائد وصف و مدح
و هجاء مهارت بسيار داشت و فراوان شعر مىگفت (ابن احمر، 229؛ قس: ابن حجر،
درر، 1/391، 392)، ولى بعضى از معاصرانش او را به علّت ندانستن عروض، شايد
بىاعتنايى به آن، نكوهش كردهاند. نثر آراسته و پيراستهاي نيز داشت و در
فن ترسّل استاد بود (ابن حجر، انباء، 1/108-109؛ ابن عماد، 6/240). در نوشتن
مقامات هم ذوق خويش را آزمود و به خَلق آثار زيبايى دست يافت. اما از آنجا
كه مدّعى همپايى با مقامات حريري بود، مورد سرزنش واقع شد (ابن حجر، ابن
عماد، همانجاها، 6/240؛ قس: ابن حجر، درر، 1/391). از ديگر علوم مرسوم زمان
خود نيز بىبهره نبود، چنانكه ابن احمر، تذكرهنويس معاصرش، ضمن تجليل از
مقام علمى وي، او را «فقيه» ناميده است (ص 228؛ قس: مدرس، 7/332).
ابن ابى حجله، بنا به شيوة معهود اهل شعر و ادب، نسبت به فرقه و مذهب
خاصى تعصب نداشت و در معاشرت با پيروان هر مذهب و فرقهاي خود را هم عقدة
آنان وانمود مىكرد (ابن حجر، درر، 1/392؛ همو، انباء، 1/109) چنانكه او را
«حنفى مذهب و حنبلى اعتقاد» توصيف كردهاند (ابن عماد، 6/240؛ قس: طاش
كپريزاده، 1/185). وي درويش مسلك و اهل عرفان بود و رفتار و كردار
صوفيانهاش به مذاق اهل شرع خوش نمىآمد و باعث طعن او مىگرديد. از اين
رو ابن قطّان، فقيه شافعى معاصرش، نشست و برخاست با ستمگران و ميگساران را
بر او عيب گرفته است (ابن حجر، همانجا). در عين حال با انديشة وحدت وجود هم
سخت مخالف بود و طرفداران آن، به خصوص ابن فارض (ه م) را بسيار نكوهش
مىكرد، و خودداري از مديحهسرايى براي حضرت محمد (ص) را بر او عيب مىگرفت،
و قصايد عارفانة ابن فارض را يك به يك با قصايدي در مدح آن حضرت جواب
مىگفت و از آنها كتابى پرداخت و وصيّت كرد كه آن كتاب را در تابوت وي
نهند و همراه پيكرش به خاك بسپارند (ابن حجر، درر، 1/391؛ قس: همو، انباء،
1/108؛ ابن عماد، 6/240-241).
مجموع تأليفات ابن ابى حجله را بالغ بر 60 (ابن تغري بردي، 1/131) يا 80
(حفناوي، 2/47؛ كحاله، 2/201) ذكر كردهاند كه عمدتاً جُنگهاي كوچك و بزرگ
ادبى هستند و نوعاً از ساختهها و سرودههاي نظم و نثر خود او فراهم آمدهاند.
مهمترين آنها عبارتند از سكّردان السلطان كه او را به عنوان «صاحب
سكّرادن» معروف گردانيده است (مَقّري، 7/100). نام كامل كتاب سكّردان
السلطان الملك الناصر است كه آن را در 757ق/1356م تأليف كرد و به ملك
ناصر ابوالمحاسن حسن بن محمّد بن قلاوون، ششمين فرمانرواي ترك در مصر (د
762ق/ 1361م) تقديم نمود ( سكّردان، 2). اين كتاب داراي يك مقدمه و 7 باب
ويك نتيجه است و مطالب گوناگونى در آداب سلوك و نصايح ملوك و تاريخ و
جغرافياي سرزمين مصر وغيره در آن گردآوري شده و همة مندرجات آن بر محور عدد
7 تنظيم گرديده است. كتاب مذكور تاكنون چندين بار، از جمله در 1317ق/1899م
در مطبعة ميمنيّة مصر در حاشية كتاب المخلاة منسوب به شيخ بهائى به چاپ
رسيده است. اثر مشهور ديگر وي ديوان الصبابة است كه به نظم و نثر و در
بيان عشق و عاشقى و شرح حال عاشقان فراهم آمده و داراي يك مقدمه و 30
باب و يك خاتمه است. اين كتاب طرفداران وحدت وجود را برآشفت و لسانالدين
ابن الخطيب، اديب و عارف معاصر ابن ابى حجله را بر آن داشت تا كتاب روضة
التعريف بالحبّ الشريف را در ردّ آن بنويسد و جان خود را نيز بر سر اين
تأليف بگذارد (مقري، 7/100). ديوان الصبابة نيز تاكنون چندين بار در مصر،
همچنين در 1972م در بيروت به چاپ رسيده است.
ديگر آثار ابن ابى حجله عبارتند از: مغناطيس الدر النفيس، كه مؤلّف در
مقدّمة آن به شرح حال و برخى آثار خود اشاره كرده است؛ مُجتبى الادباء كه
تذكرهاي است در معرّفى نثرنويسان و نظمپردازان بزرگ و شامل برگزيدة آثار
آنان (اين دو كتاب در مصر به چاپ رسيده است)؛ اُنموذَج القتال فى نَقل
العُوال، در توضيح و ترويج بازي شطرنج كه در 1400ق/1980م به كوشش زهير
احمد القيسى در بغداد به چاپ رسيده است؛ ديوان ابن ابى حجله، كه ظاهراً
مجموعهاي از چندين اثر او با نامهاي مختلف است (نك: رياضىزاده، 174، 202،
211، 290)، يك نسخة خطى از آن در دارالكتب مصر به شماره 1525 - ادب موجود
است و كاتب آن مدعّى است كه آن را از روي نسخهاي به خطّ مؤلّف نوشته
است (داية، 229، حاشيه)؛ سُلوة الحزين فى موت البنين (يا: تسلية ...) در 8
باب. يك نسخة خطّى از اين كتاب در برلين و نسخة ديگري در دارالكتب مصر
موجود است II/14) ؛ GAL, سيد، 1/464)؛ جوار الاخيار فى دار القرار كه نسخههايى
از آن در مصر موجود است ، GAL) همانجا؛ زيدان، 2/143). اين كتاب را ابن ابى
حجله در مناقب عُقْبَةبن عامر جُهَنى، يكى ازاصحاب پيامبر اكرم (ص) كه
مقبره و مسجدش در قاهره معروف است، به مناسبت آنكه يكى از فرزندانش در
آن مقبره به خاك سپرده شده، تأليف كرده است و مشتمل است بر اخبار و آثار
و فضائل و مناقب صحابى مذكور و مطالبى راجع به اهل قبور در 20 باب. از اين
كتاب دو نسخة خطى در كتابخانة خديويّة مصر موجود است (خديويّه، 2/20، 5/41؛
قس: زركلى، 1/269)؛ دفع النقمة فى الصلاة على نبّى الرّحمة، اين كتاب، با
دو مقدّمه و 40 حديث و يك تتمّه و 7 باب و يك خاتمه، سراسر در بيان فضيلت
درود فرستادن بر پيامبر اكرم (ص) است (حاجى خليفه، 1/757). يك نسخة خطّى از
آن در كتابخانةاسكوريال (اسپانيا) موجوداست )؛ GAL,S,II/6) الطاريء على
السكّردان كه ذيلى است بر كتاب مشهورش؛ الطبّ المسنون فى دَفع الطاعون
كه رسالهاي است مشتمل بر اذكار و اوراد براي دفع طاعون و ظاهراً ابن ابى
حجله - با توجّه به اينكه خود در زمان شيوع طاعون از دنيا رفته (ابن حجر،
درر، 1/391) - آن را در اواخر عمر نوشته است. يك نسخة خطى از آن در كتابخانة
خديويّة مصر موجود است كه علىرغم طبّى نبودن مندرجات آن اشتباهاً در بخش
كتب طبّى فهرست شده است ( خديويّه، 7/2/588)؛ درر الزّمان يا: دَوْر
الزّمان ) فى طحن الجُلُّبان، شرح البُردة كه شرحى است بر قصيدة معروف
برده در مدح حضرترسولاكرم(ص)؛ قصائد اُخري فىحربالاسكندرية سنة 771؛ منطق
الطيّر؛ التذكير بالموت و سُكنى القبور و الخروج منهاو النشور؛ از اين كتابها
نيز نسخههايى خطّى موجود است ، GAL) همانجاها؛ قس: 2 EI)؛ انشاء واحد الاعداد،
بروكلمان در ذيل اين عنوان اشتباهاً يك نسخة خطّى موجود در كتابخانة كوپريلى
را كه نام آن انشاء واحد الاحد و تفصيل العدد الواحد الاحد و مربوط به
تِلمسانى ديگري است، معرّفى كرده است (نك: II/14 ؛ GAL, قس: كوپريلى،
1/339). عناوين آثار ديگري نيز از ابى ابى حجله در فهرستها ديده مىشود كه
هنوز نسخههايى از آنها شناسايى نشده و يا به دست نيامده است (نك: حاجى
خليفه، 1/46، 117، 624، 900، 2/961، 979، 1350، 1882، 1889، 1933، 1965؛ بغدادي،
1/208، 2/25؛ نويهض، 48؛ رياضىزاده، 152). از جملة اين آثار 5 ديوان مشتمل بر
مدايح پيامبر اكرم (ص) و 7 اُرجوزه بالغ بر 70 هزار بيت (حاجى خليفه، 1/764
به نقل از منهل الصافى ) و نيز حاطب الليل (يا: حاطب ليل ) را كه بنا به
گفتة صاحب شَذَرات تذكره گونهاي در مجلّدات متعدّد بوده است، مىتوان نام
برد (حاجى خليفه، 1/624؛ قس: ابن عماد، 6/241).
مآخذ: ابن ابى حجله، احمد، ديوان الصبابة، ذيل تزيين الاسواق، بيروت،
1972م؛ همو، سكّردان السلطان، قاهره، 1317ق/1899م؛ ابن احمر، اسماعيل، نثير
فرائد الجمان فى نظم فحول الزمان، به كوشش محمّد رضوان الدايّة، بيروت،
1967م؛ ابن تغري بردي، النجوم؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، انباء الغمر،
حيدرآباد دكن، 1387ق/ 1967م؛ همو، الدُرَر الكامنة، حيدرآباد دكن، 1394ق/
1974م؛ ابن عماد، عبدالحّى، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق/1932م؛ بغدادي،
اسماعيل، ايضاح المكنون، استانبول، 1945-1947م؛ حاجى خليفه، مصطفى، كشف
الطنون، استانبول، 1941م؛ حفناوي، محمد، تعريف الخَلَف برجال السلف،
بيروت، 1405ق/1985م؛ خديويه، فهرست؛ رياضى زاده، عبداللطيف، اسماء الكتب،
دمشق، 1983م؛ زركلى، خيرالدين، الاعلام، بيروت، 1984م؛ زيدان، جرجى،
تاريخ آداب اللغة العربية، به كوشش شوقى ضيف، قاهره، 1957م؛ سيّد، خطى؛
طاش كوپري زاده، احمد، مفتاح السعادة، حيدرآباد دكن، 1328-1329ق؛ كحاله،
عمررضا، معجم المؤلفين، بيروت، 1376ق/ 1957م؛ كوپريلى، خطى؛ مدرس، محمد
على، ريحانة الادب، تبريز، 1346ش؛ مقري، احمد، نفح الطيب، بيروت،
1388ق/1968م؛ نويهض، عادل، معجم اعلام الجزائر من صدرالاسلام...، بيروت،
1971م؛ نيز: S. GAL, GAL; ; 2 EI
محمّدعلى لسانى فشاركى
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا