اِبْرائيل، يا برائيلا1، برايلا2، شهري بندري از جمهوري رومانى، واقع در
كرانة چپ دانوب، در 20 كيلومتري جنوب ملتقاي آن با رودخانة سيرت3، محلّى
كه منطقة دريايى دانوب ناميده مىشود، و در شمالشرقى استان والاشيا(اَفلاق)
ومركز شهرستان برائيلا. اينشهر در 45 و/16 عرض شمالى و 27 و 58 طول شرقى
واقع است ( بريتانيكا، و 215 هزار نفر جمعيت (آمار 1928م) دارد عبدالرحمان،
98). فاصلة آن تا مصبّ دانوب به درياي سياه 150كم و تا بخارست 180 كم است
(خوري، 4/738؛ GSE ; 2 EI). برائيلا كه دومين بندر رودخانهاي و سومين بندر
ويژة حمل و نقل در رومانى است به نامهايى چون ابرائيلوف، ابرائيلا،
برائيلابوس و براهيلوف نيز معروف بوده است (هامر - پورگشتال، 3/69؛ خوري،
همانجا). نخستين بار در 751ق/ 1350م، در يك كتاب جغرافيايى از اين شهر با
نام دريناگو4 ذكري به ميان آمده واز 769ق/1368م بهنام برايلا شناخته
شدهاست ( بريتانيكا، .(II/227
ابرائيل، در سدههاي 8 -9ق/14- 15م، همراه با شهر براشو واقع در استان
ترانسيلوانيا (ناحيهاي در مركز رومانى) منطقهاي تجاري به شمار مىرفت. در
739-741ق/1338-1340م، اُموربيك از اميران خاندان آيدين - كه در آناتولى
حاكميت داشتند - هنگام لشكركشى به والاشيا وارد اين منطقه شد (اوزون
چارشيلى، «امير نشينهاي آناتولى5»، و احتمالاً اين نخستين باري است كه
تركهاي مسلمان به ابرائيل وارد شدند. در حكومت سلطان محمد دوم (فاتح)
امپراتور عثمانى (836 -886ق/1433-1481م)، اميران اين ناحيه از حمايت دولت
عثمانى برخوردار بودند. در 867ق/1463م، وِلاد، فرمانرواي خونريز ايالت
والاشيا، كه او را دراكولا (شيطان) و جلاّد مىناميدند، از اطاعت عثمانيها سر
برتافت و با خشونت و بىرحمى تمام و با شكنجههاي وحشيانه مردم بومى،
بهويژه تركهاي مسلمان آن ايالت را، از پاي درآورد (هامر پورگشتال، 3/67 -
68) و شهرها را ويران كرد و روستاها را به آتش كشيد.
سلطان محمد براي سركوبى وي، با نيرويى بزرگ همراه با 25 ناو جنگى و 150
كشتى ديگر، از راه درياي سياه عازم والاشيا گرديد و پس از ورود به دانوب
شهرهاي ساحلى آن را يكى پس از ديگري به تصرف آورد و در شهر ابرائيل نيرو
پياده كرد (همو، 3/69). وِلاد كه به قصد كشتن سلطان، شبانه به اردوگاه او
رخنه كرده بود، به هدف خود دست نيافت، و با كشتن گروه كثيري از سپاهيان
عثمانى از مقابل سلطان محمد دوم گريخت و در بلگراد اسير و زندانى شد. سلطان
عثمانى برادر وي را كه رادو نام داشت، به حكومت برگزيد (همو، 3/69 -72) و
به اين ترتيب حاكميت دولت عثمانى بر اين ناحيه استقرار يافت. در
880ق/1475م اِستپان(ازپادشاهانمجارستان)برآنجاچيرهشد. ويحاكمتحتالحماية
شهر را بركنار كرد و آنجا را به آتش كشيد (خوري، 4/738). در نيمة دوم سدة
10ق/16م - دوران حكومت سلطان سليمان قانونى - تصلط و حاكميت عثمانى بر
اين شهر قطعيت يافت و با وجود گسستگيهايى چند، تا سدة 13ق/19م همچنان ادامه
داشت. در 982ق/1574م ايوان، شاهزادة ايالت مولداوي (بوغدان)، ابرائيل را
گرفت و عثمانيها را موقتاً از شهر بيرون راند، اما نتوانست قلعة آن را تسخير
كند ( 2 EI). در طول جنگهاي عثمانى با روس، اتريش و مجارستان، اين شهر يكى
از نقاط بسيار مهم و حسّاس نظامى و محل تجمّع نيرو بود (جودت، 4/314، 315).
دژ مستحكم آن نيز از اهميت ويژة نظامى برخوردار بود، به گونهاي كه در سدة
12ق/18م تعداد محافظين آن كه از سوي دولت عثمانى تعيين مىشد، بالغبر 241
،1نفر سرباز ينىچري بود (اوزون چارشيلى، «كانونهاي قراولان خاصه6»، .(I/329
به سبب همين موقعيت ويژه است كه ابرائيل گاه گاه خصوصاً در اواخر سدة 18
و اوايل سدة 19م، مورد هجوم دولت روسيه كه ادعاي مالكيت بر والاشيا و
مولداوي (افلاق و بوغدان يا مملكتين) را داشت، قرار مىگرفت. در
1205ق/1791م، روسها با عبور از دانوب و تسلط بر ساحل چپ آن، قلعة ابرائيل را
محاصره كردند، ليكن نيروهاي عثمانى در برابر حملات مكرّر ژنرال ميخلسون
روسى مقاومت كردند و از تسليم قلعه خودداري ورزيدند (آقچورا، 120 ؛ جودت،
5/119-121). روسها بار ديگر در 1236ق/1821م قلعه را محاصره و آن را تصرّف
كردند عهدنامة اَدِرنه يا آدريانويل (ه م) در 1245ق/1829م پايان گرفت و
ابرائيل نيز طبق مفاد اين عهدنامه به عنوان يكى از شهرهاي ايالت والاشيا
به كشور رومانى پيوست.
بدين سبب كه ابرائيل بر سر راههاي ارتباطى ميان كشورهاي شبه جزيرة بالكان
و درياي سياه (از راه دانوب) قرار دارد، در تمام ادوار از اهميت اقتصادي -
بازرگانى خاصى برخوردار بوده است. لنگرگاه آن براي پهلوگيري كشتيهايى با
ظرفيت متفاوت بسيار مناسب است (ويلر، 215). مدتى نزديك به 3 سده، ابرائيل
مركز و ترانزيت كالا از دانوب به استانبول بود ( 2 EI). مهمترين كالاهايى
كه از راه اين بندر صادر مىشود عبارتند از: گندم، جو، ذرت، تخم كتان،
پوست، پيه و توتون (خانچى، 1/104). صنايع غذايى (آردسازي، برنج پاك كنى،
روغن كشى)، صنايع فلزي (توليد شمش فلز)، سيمان و نيز كارگاههاي بزرگ
تعميركشتى و لوكوموتيو از مهمترين رشتههاي صنعتى اين شهر به حساب مىآيند.
در باتلاقهاي دانوب در ابرائيل ماهيگيري نيز رونق دارد .(GSE) از سوي ديگر
چشمههاي آب معدنى و مناظر زيباي دانوب هر سال عدة زيادي جهانگرد را به
اين شهر جلب مىكند. اتومبيلهاي برقى آن را به درياچة نمك سارات كه يكى
از تفرّجگاههاست مرتبط مىسازد. همچنين شهر از طريق شبكة راهآهن با نقاط ديگر
رومانى پيوند دارد ( بريتانيكا ). خيابانهاي وسيع و جديد الاحداث، مراكز
فرهنگى و هنري شهر را بيش از پيش زيبا ساخته است. مردم آنجا اغلب بلغاري و
رومن هستند (خانچى، 1/104).
به علت جنگها و حملات متعدد كه ويرانيهاي زيادي در پى داشته، آثار تاريخى
مهمى، در ابرائيل وجود ندارد، تنها اثر تاريخى شهر كليسايى است كه در ميدان
بزرگ شهر واقع است. اين بنا سابقاً مسجد بوده است و براي انجام فرايض
دينى بازرگانان مسلمانى كه ميان شبه جزيرة كريمه و استانبول و بسارابى
رفت و آمد داشتند، ساخته شده بود (آي وردي، .(I/33 ساختمان تئاتر و موزة هنر
اين شهر نيز قابل ذكر است.
مآخذ: جودت، احمد، تاريخ، استانبول، 1309ق؛ خانچى، محمد امين، منجم
العمران، قاهره، 1325ق/1907م؛ خوري، سليم جبرائيل و سليم ميخائيل شحاده،
آثار الادهار، بيروت، 1291ق/1975م؛ عبدالرحمان، حميدة، جغرافية اوروبا الشرقية
و الاتحاد السوفيتى، دمشق، 1405ق/1984م؛ ويلر، جسى و ديگران، جغرافياي
عمومى جهان، ترجمة ابوطالب صارمى، تهران، 1340ش؛ هامر - پورگشتال، يوزف،
دولت عثمانيه تاريخى، ترجمة محمد عطا، استانبول، 1330ق؛ نيز:
Ak 5 ura, Yusuf, Osmanl o Deuletinin Dagilma Deuri, Ankara, 1985; Americana;
Ayverd o , Ekrem Hakk o , Auropa 2 da Osmanl o Mimari Eserleri, Istanbul 1977;
Britannica; EI 2 ; GSE; Uzun 5 ars o l o , Ismail Hakk o , Anadolu Beylikleri,
Ankara, 1984; id Osmanl o Deuleti teskilatindar o Kapukuh o Ocaklari, Ankara,
1984.
علىاكبر ديانت
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا