responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 685
ابراهيم بن صديق الممالک
جلد: 2
     
شماره مقاله:685



اِبْراهيم‌ْ خان‌ِ صَديق‌ُ المَمالِك‌ (1257-1327ق‌/1841- 1909م‌)، از مستوفيان‌ و تاريخ‌ نگاران‌ دورة قاجار، فرزند ميرزا اسدالله‌ شيبانى‌ و نوة ميرزا احمد اديب‌ كاشانى‌. وي‌ تحصيلات‌ ابتدايى‌ خود را از 7 تا 14 سالگى‌ در كاشان‌ به‌ انجام‌ رساند. آنگاه‌ راهى‌ اصفهان‌ شد و در دفترخانة حكومتى‌ حمزه‌ ميرزا حشمت‌الدوله‌ فرمانرواي‌ آن‌ شهر به‌ دبيري‌ پرداخت‌. پس‌ از چندي‌ به‌ كاشان‌ بازگشت‌ و در روستاي‌ سلوك‌آباد كار كشاورزي‌ پيشه‌ كرد، اما اقامت‌ هميشگى‌ در كاشان‌ را نپسنديد و به‌ پايتخت‌ آمد و در كتابخانة سلطنتى‌ و اسلحه‌خانه‌ به‌ كار گمارده‌ شد. در تهران‌ از حمايت‌ فرخ‌خان‌ امين‌الدولة كاشانى‌ و برادرش‌ ميرزا هاشم‌خان‌ امين‌الدوله‌ بهره‌ور گشت‌. اين‌ دو برادر از هر سوي‌ جانب‌ او را نگه‌ داشتند و در ترقى‌ و پيشرفت‌ او كوشيدند.
در آن‌ هنگام‌ كه‌ به‌ تازگى‌ خطوط تلگراف‌ در ايران‌ كشيده‌ مى‌شد، ابراهيم‌خان‌ وارد دستگاه‌ على‌قلى‌ ميرزا اعتضادالسلطنه‌ مسئول‌ اين‌ كار شد و استيفا و حسابداري‌ تشكيلات‌ آنجا را بر عهده‌ گرفت‌ و 9 سال‌ در اين‌ خدمت‌ گذراند. پس‌ از آنكه‌ محمدخان‌ سپهسالار مقام‌ صدارت‌ ناصرالدين‌ شاه‌ يافت‌ و تلگرافخانه‌ را به‌ مقاطعه‌ به‌ على‌قلى‌ ميرزا اعتضادالسلطنه‌ داد، ابراهيم‌ از اين‌ كار كناره‌ گرفت‌ و دو سال‌ در خدمات‌ دولتى‌ گذراند. پس‌ از آن‌ به‌ سفارش‌ فرخ‌خان‌ امين‌الدوله‌، او را به‌ عنوان‌ مستوفى‌ در تشكيلات‌ ظل‌السلطان‌ در اصفهان‌ به‌ خدمت‌ گماردند.
ابراهيم‌خان‌ در 1291ق‌/1874م‌ با اجازة ناصرالدين‌ شاه‌ راهى‌ سفر حجاز شد. اين‌ سفر 6 ماه‌ به‌ درازا كشيد. آنگاه‌ از راه‌ بوشهر به‌ ايران‌ بازگشت‌. چون‌ به‌ اصفهان‌ رسيد، ظل‌السلطان‌ كه‌ در اين‌ هنگام‌ استقلال‌ بيشتر يافته‌ بود، او را به‌ رياست‌ دفتر و امور استيفاي‌ خود برگزيد. ابراهيم‌خان‌ سه‌ سال‌ در دستگاه‌ ظل‌السطان‌ گذراند و در 1295ق‌ از سوي‌ او به‌ فرمانروايى‌ گلپايگان‌ گماشته‌ شد (ظل‌السطان‌، 264؛ بامداد، 1/18). در 1301ق‌/1884م‌ هنگامى‌ كه‌ شاهزادة خردسال‌ جلال‌الدوله‌ (پسر بزرگ‌ ظل‌السطان‌) فرمانرواي‌ فارس‌ بود، عنوان‌ لله‌باشى‌ وي‌ را يافت‌. در 1305ق‌ پس‌ از برگناري‌ ظل‌السلطان‌ از حكومت‌ فارس‌، چون‌ در آن‌ ولايت‌ آشوب‌ در گرفته‌ بود، ابراهيم‌ خان‌ توقف‌ را روا ندانست‌ و روانة تهران‌ شد و دو سال‌ ديگر را در پايتخت‌ گذراند. آنگاه‌ چون‌ جلال‌الدوله‌ به‌ فرمانروايى‌ يزد رفت‌، او نيز پيشكار وي‌ شد. دو سال‌ در يزد زيست‌ و سپس‌ براي‌ رسيدگى‌ به‌ امر استيفاي‌ اصفهان‌ بدان‌ سوي‌ رفت‌ و پس‌ از انجام‌ وطايف‌ خود كه‌ يك‌ سال‌ به‌ درازا كشيد، به‌ تهران‌ آمد و در اين‌ شهر بيمار شد و پس‌ از دو سال‌ بهبود يافت‌.
در شعبان‌ 1313/ ژانوية 1896 از سوي‌ ناصرالدين‌ شاه‌ لقب‌ «صديق‌الممالك‌» يافت‌ و اندكى‌ پس‌ از آن‌ به‌ درجة امير تومانى‌ رسيد و از رفتن‌ ديگر بار به‌ اصفهان‌ و خدمت‌ در دستگاه‌ ظل‌السطان‌ خودداري‌ كرد و در 3 سال‌ اول‌ پادشاهى‌ مظفرالدين‌ شاه‌ در تهران‌ منصب‌ استيفا داشت‌. به‌ نوشتة خودش‌، در 1316ق‌ گرانى‌ و نايابى‌ نان‌ در تهران‌ و پاره‌اي‌ از ولايات‌ مركزي‌ ايران‌ گسترش‌ يافت‌ و صديق‌الممالك‌ مأمور شد كه‌ به‌ سلطان‌آباد (اراك‌)، گلپايگان‌ و كمره‌ رود و در بهبود وضع‌ آن‌ نواحى‌ بكوشد و براي‌ تهران‌ هم‌ گندم‌ فرستد (ص‌ 499). در همان‌ روزها كه‌ او براي‌ اين‌ كار به‌ سلطان‌آباد رفته‌ بود، مأموران‌ دولتى‌ در تهران‌ به‌ خانة او ريختند و گندمهايى‌ را كه‌ احتكار كرده‌ بود، بيرون‌ آوردند و تنها دو خروار آن‌ را براي‌ خودش‌ به‌ جاي‌ گذاشتند. در همين‌ سال‌ محمدبن‌ خليفه‌ شيخ‌ بندر لنگه‌ سر به‌ طغيان‌ برداشت‌ و از پرداخت‌ ماليات‌ خودداري‌ كرد. ابراهيم‌خان‌ براي‌ سركوب‌ او به‌ جنوب‌ رفت‌ و مقرر گرديد كه‌ با كمك‌ احمدخان‌ دريابيگى‌ - فرمانرواي‌ بنادر و جزاير خليج‌فارس‌ - او را فرو كوبد. به‌ نوشتة خودش‌ در شوال‌ همين‌ سال‌ با كشتى‌ پرس‌پليس‌ به‌ بندر لنگه‌ رفت‌ و در جنگى‌ كه‌ با محمدبن‌ خليفه‌ كرد، او راشكست‌ دادوگريزاند(ص‌ 500 -501). پس‌ازاين‌، صديق‌الممالك‌ به‌ كارهاي‌دولتى‌ و ديوانى‌ نپرداخت‌ و درساليان‌ آخرعمربه‌ گوشه‌نشينى‌ گراييد و سرانجام‌ در 21 رجب‌ 1327ق‌/8 اوت‌ 1909م‌ در كاشان‌ به‌ سكتة قلبى‌ درگذشت‌ و در گورستان‌ دشت‌افروز به‌ خاك‌ سپرده‌ شد. از وي‌ دو فرزند دختر به‌ جاي‌ ماند.
ابراهيم‌خان‌ در اواخر زندگانى‌ به‌ جرگة صوفيان‌ شاه‌ نعمت‌اللهى‌ پيوست‌ و با معصوم‌ عليشاه‌ دوستى‌ و آميزش‌ داشت‌. معصوم‌ عليشاه‌ پس‌ از نقل‌ شرح‌ حال‌ او از تحرير دوم‌ منتخب‌ التواريخ‌، مى‌ افزايد: «صديق‌الممالك‌ در خدمت‌ مرحوم‌ منور عليشاه‌ به‌ شرف‌ توبه‌ و تلقين‌ فايز و در سفر مكة معظمه‌ نيز به‌ صحبت‌ حاجى‌ ميرزا صفا و حاجى‌ استاد غلامرضا فايز گرديده‌ و نيز در تهران‌ با حاجى‌ ملاشير على‌ و حاجى‌ ميرزا حسن‌ صفى‌ على‌ مراوده‌ داشته‌ و سالهاست‌ با حقير رسم‌ مودت‌ و عهد اخوّت‌ را منظور نموده‌» (3/537).
صديق‌الممالك‌ اهل‌ قلم‌ بود. گويا منتخب‌ التواريخ‌ تنها اثر به‌ جاي‌ مانده‌ از اوست‌. وي‌ تأليف‌ اين‌ كتاب‌ را كه‌ يك‌ تاريخ‌ عمومى‌ است‌، در زمان‌ ناصرالدين‌ شاه‌ آغاز كرد و رويدادهاي‌ تاريخى‌ را تا 1300ق‌/ 1883م‌ در آن‌ گنجاند و آن‌ را منتخب‌ التواريخ‌ ناصري‌ ناميد، اما در آن‌ هنگام‌ به‌ نشر آن‌ توفيق‌ نيافت‌. در 1315ق‌/1897م‌ تحرير دوم‌ كتاب‌ را به‌ پايان‌ رساند و رويدادهاي‌ 15 سال‌ بعد را نيز بر آن‌ افزود. آخرين‌ بار در 1322ق‌/1904م‌ كتاب‌ را ديگر بار نوشت‌ و كامل‌ كرد و منتخب‌ التواريخ‌ مظفّري‌ ناميد. در 1323ق‌ چاپ‌ آن‌ را با خط نستعليق‌ مرتضى‌ شريف‌ نجم‌آبادي‌ آغاز كرد. اين‌ كار 4 سال‌ به‌ درازا كشيد. كاتب‌ در 1324ق‌ كار را به‌ انجام‌ رساند. سرانجام‌ در شوال‌ 1326 چاپ‌ و نشر آن‌ انجام‌ يافت‌.
صديق‌الممالك‌ در تأليف‌ اين‌ كتاب‌ دست‌ به‌ اقتباس‌ آشكاري‌ زده‌، چه‌ اثر خود را از آغاز تا رويدادهاي‌ 948ق‌/1541م‌ عيناً از روي‌ لب‌ّالتوّاريخ‌ نوشتة يحيى‌بن‌ عبداللطيف‌ قزوينى‌ نوشته‌ و رويدادهاي‌ روزگار قاجارها و نياكان‌ آنان‌ را از جلد سوم‌ تاريخ‌ منتظم‌ ناصري‌ بر گرفته‌ و تنها وقايع‌ سالهاي‌ 1300-1322ق‌/1883-1904م‌ را خود نوشته‌ است‌. همين‌ قسمت‌ از كتاب‌ است‌ كه‌ اهميتى‌ دارد و از مآخذ مهم‌ اين‌ چند سال‌ از تاريخ‌ ايران‌ به‌ شمار مى‌آيد.
از منتخب‌التواريخ‌ غير از نسخة چاپى‌، چند نسخة خطى‌ از تحريرهاي‌ مختلف‌ آن‌ در كتابخانه‌هاي‌ ملى‌ ملك‌، عمومى‌ اصفهان‌ و سلطنتى‌ گپنهاگ‌ موجود است‌. نسخه‌اي‌ از آن‌ در نزد افراد خانوادة او نيز بر جاي‌ است‌.
مآخذ: ج‌، آ، ادبيات‌ فارسى‌، ترجمه‌ يحيى‌ آرين‌پور و ديگران‌، تهران‌، 1362ش‌، 2/680 -681، 702-704؛ بامداد، مهدي‌، تاريخ‌ رجال‌ ايران‌، تهران‌، 1347- 1353ش‌، 1/19؛ شيبانى‌، على‌ محمد، تاريخ‌، تهران‌، 1321ش‌، ص‌ 65؛ صديق‌الممالك‌، ابراهيم‌خان‌، منتخب‌التواريخ‌ مظفري‌، تهران‌، 1326، ص‌ 2-3، 436-437، 466؛ ظل‌السطان‌، مسعود ميرزا، تاريخ‌ مسعودي‌، تهران‌، 1325ق‌؛ فهرست‌ خطى‌، كتابخانة عمومى‌ اصفهان‌، 1/161-162؛ قائم‌مقامى‌، جهانگير، «حاجى‌ ميرزا ابراهيم‌خان‌ صديق‌الممالك‌»، يادگار، س‌ 4، شم 1، 2، 1326ش‌، ص‌ 19-34؛ معصوم‌ عليشاه‌، محمدمعصوم‌ شيرازي‌، طرائق‌الحقائق‌، به‌ كوشش‌ محمد جعفر محجوب‌، تهران‌، 1345ش‌، 3/535 -536؛ مشار، چاپى‌ فارسى‌، 2/3141؛ همو، مؤلفين‌، 1/68-69؛ ملك‌، خطى‌، 787- 788؛ منزوي‌، خطى‌ 6/4391؛ نخجوانى‌، حسين‌، «متخب‌ التواريخ‌ مظفري‌ و لب‌ التواريخ‌ سيفى‌ قزوينى‌»، يادگار، س‌ 4، شم 3، 1326ش‌؛ ص‌ 76-80.

على‌ آل‌داود
تايپ‌ مجدد و ن‌ * 1 * زا
ن‌ * 2 * زا
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 685
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست