اِبْراهیمِبْنِ یَحْیی، سیف الاسلام ابراهیم (مق 1367ق/1948م)، شاهزادۀ اصلاحطلب
و یکی از رهبران جنبش الاحرار یمن. وی که نهمین پسر امام یحیی از خاندان حمیدالدین
بود، در صنعا زاده شد و همانجا پرورش یافت. دربارۀ سرآغاز ستیز ابراهیم با امام
یحیی روایتهای گوناگونی میتوان یافت. برخی از نویسندگان از دید شخصی به این برخورد
نگریستهاند و از رفتار ناشایست پسر و سختگیری پدر حکایت کردهاند (سعید، 138)،
زیرا اینان جنبش 1948م (1367ق) را وابسته به بیگانگان و لاجرم محکوم دانستهاند.
چنین تحلیلی باتوجه به فضای سیاسی آن روز چندان شگفت نیست، زیرا تا پیش از انقلاب
1962م یمن، جنبش 1948م خواه در سطح عربی و خواه در سطح بینالمللی، کودتایی انگلیسی
شمرده میشد (ژولو بوفسکایا، 200) و هم از اینروست که بسیاری از نویسندگان ــ که
گاه خود دست اندر کار آن جنبش بودهاند ــ به رد چنین نقطهنظری پرداختهاند (عفیف،
88-91؛ سلال و دیگران، ثوره الیمن الدستوریه، 123 به بعد). برخی دیگر از رقابت
پسران امام یحیی بر سر جانشینی وی سخن گفتهاند بهویژه آنگاه که او پسر ارشد خود
سیفالاسلام احمد را به ولیعهدی برگزید (صائدی، 94-95). در هر صورت قدر مسلم آن است
که آگاهی ابراهیم از وضع نگوار اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و تماس با مخالفان او را
به مخالفت با حکومت پدر کشاند (سلال و دیگران، وثائق اولی عن الثوره الیمنیه،
211-213) و هم از اینرو مدتی به زندان افتاد (زرکلی، 1/80). سرانجام ابراهیم به
بهانۀ درمان به شهر اسمرۀ حبشه رفت و پس از مشاهدۀ تیرهروزی مهاجرانِ از میهن
گریخته، در نوامبر 1946م به عدن رهسپار شد و به جنبش احرار پیوست (سلال و دیگران،
وثائق اولی عن الثوره الیمنیه، 214؛ ژولوبوفسکایا، 184). در آن هنگام سرزمین عدن
تحتالحمایۀ بریتانیا بود و مناسبات دوستانهای با یمن نداشت. از اینرو جنبش احرار
از 1363ق در آنجا تشکیل شدو توانست با انتشار روزنامههایی مانند «صورت الیمن» و
پخش شبنامه در بیرون و درون یمن به فعالیتی نیمه سازمان یافته بپردازد (صائدی، 59).
به دنبال پیوستن ابراهیم به جنبش احرار این جنبش نام خود را «الجمعیه الیمنیه
الکبری» گذاشت و لقب ابراهیم را از سیف الاسلام که لقب عام پسران امام یحیی بود، به
سیف الحق تغییر داد و او را به رهبری برگزید (صائدی، 60). پیوستن ابراهیم به احرار
پیامدهایی بسیار مهم داشت. این رویداد اگرچه پایگاه مردمی الجمعیه الیمینیه الکبری
را گسترش داد، اما از بُرندگی ریشهای (رادیکال) آن کاست، زیرا همانگونه که به
روشنی از نامههای افشاگرانۀ ابراهیم به پدر و برادرش احمد بر میآید
(ژولوبوفسکایا، 84، 185؛ صائدی، 95، 247-256)، وی با فرمانروایی پدر مخالف نبود،
بلکه بر آن بود تا از رهگذر اصلاح نظام موجود راه را بر بیداد خاندان حاکم و
درنتیجه سرنگونی محتوم آن ببندد (گراسیموف، 26). پیداست که چنین طرز برخوردی نگرانی
رقیبان خاندان حمیدالدین بهویژه خاندان الوزیر را بر میانگیخت. هم از اینرو با
پوستن خاندان الوزیر به جنبش، شعار سرنگونی ــ دست کم ــ اندکی پیش از وقوع کودتای
1948م به هر صورت هدف کانونی جنبش درآمد (صائدی، 180، 181). همراه با اوجگیری
فعالیت جنبش و افزایش شمار مخالفان در داخل احتمال مرگ امام پیر بیمار، در نهان
میان صنعا و تَعز و عدن و اخوان المسلمین در قاهره تماسهایی برقرار شد و عبداللـه
الوزیر داماد امام یحیی و وزیر کشور به امامت برگزیده شد (لنچافسکی، 466؛ سعید،
136)، اما آگاهی احمد (ولیعهد) از این تدابیر برای مخالفان موقعیتی باریک پیش آورد
(صائدی، 204، 205) و عبداللـه الوزیر با طرحریزی شتابزدۀ کودتای 17 فوریه 1948م (7
ربیعالثانی، 1367ق) که به کشته شدن امام یحیی و نخست وزیرش عبداللـه العمری
انجامید، قدرت را در دست گرفت و خود را امام و شاه مشروطۀ یمن خواند (فیلبی، 349).
ابراهیم و دیگر رهبران جنبش احرار به شتاب روانۀ صنعا شدند و در نخستین نشست مجلسی
که پس از کودتا در صنعا به ریاست ابراهیم برگزار شد، وی را به نخست وزیری برگزیدند،
اما این منصب به سرعت به علی الوزیر واگذار شد. با اینهمه حکومت نوپا بهرغم تدوین
المیثاق الوطنی المقدس (نک: صائدی، 257: متن میثاق) به عنوان قانون اساسی خود، بر
سر تقسیم منصبها و مسائل مذهبی دچار اختلاف شد و نتوانست شناسایی رسمی و یا
پشتیبانی هیچ یک از کشورهای عرب را به دست آورد (ژولوبوفسکایا، 198). از اینرو در
جنگ داخلی در برابر احمد که کمکهایی از ابن سعود دریافت کرده بود (فیلبی، 350)،
شکست خورد و صنعا در 14 مارس 1948م گشوده شد. در 8 آوریل 1948م عبداللـه الوزیر و
بیش از 30 تن از رهبران حکومت نوبنیاد را گردن زدند (ژولوبوفسکایا، 203) و ابراهیم
به زندان حجه افکنده شد و کمابیش دو ماه بعد بر اثر مسمومیت درگذشت (سلال و دیگران،
ثوره الیمن الدستوریه، 160؛ قس: فیشر، 576 که مرگ وی را بر اثر «حملۀ قلبی» دانسته
است).
مآخذ: زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، 1984م؛ ژولوبوفسکایا، ایلنا، ثوره 26
سبتمبر فیالیمن، ترجمۀ قائد محمد طربوش، بیروت، 1982م؛ سعید، امین، الیمن، قاهره،
1959م؛ سلال، عبداللـه و دیگران، ثوره الیمن الدستوریه، بیروت، 1985م؛ همو و
دیگران، وثائق اولی عن الثوره الیمنیه، صنعا، 1985م؛ صائدی، احمد قائد، حرکه
المعارضه فی عهد الامام یحییبن محمد، صنعا، 1983م؛ عفیف، احمدجابر، الحرکه الوطنیه
فی الیمن، دمشق، 1982م؛ گراسیموف، اولگ، «ولاده حرکه المعاوضه فی شمال یمن»، مجلۀ
دراسات یمنیه، ترجمۀ احمد حسن سعید، شم 8 و 9، صنعا، 1982م؛ لنچافسکی، ژرژ، تاریخ
خاورمیانه، ترجمۀ هادی جزایری، تهران، 1337ش؛ نیز:
Fisher, Sydney Nettleton, The Middle East, A History, London, 1971; Philiby, H.
ST. John, Saudi Arabia, Beirut, 1968.
کاظم برگنیسی