اِبْراهیمِبْنِ مَهْزیار، ابواسحاق اهوازی از محدثان شیعی سدههای 2 و 3ق/8 و 9م.
از تاریخ زندگی او اطلاع کافی در دست نیست و تنها از لابهلای کتابهای حدیث و رجال
میتوان آگاهیهایی در اینباره به دست آورد. تبارش در دَوْرَق خوزستان میزیستند و
پدرش در آغاز مسیحی بوده و سپس به اسلام گرویده است (نجاشی، 2/74، 75). از آنجا که
او از اصحاب امام جواد (د 220ق/835م)، امام هادی (د 254ق/868م) و امام حسن عسکری(ع)
(د 260ق/874م) بوده (صفار، 357؛ طوسی، رجال، 399، 410) و به روایتی (ابن بابویه،
کمالالدین، 445-453) از اصحاب امام مهدی(ع) نیز بوده است، میتوان دوران زندگی وی
را بین 195-265ق/811-787م تخمین زد. ابن بابویه (همانجا) روایت مفصلی از ابراهیم
نقل کرده است که حاکی از دیدار وی با امام مهدی(ع) و بزرگی شأنش نزد آن امام است.
البته برخی در صحت این روایت تردید کرده و آن را خالی از خلل ندانستهاند (مجلسی،
52/47). کشّی روایتی از پسر ابراهیم، محمد نقل کرده که گویای این است که وی با
وکیلان امام مهدی(ع) ارتباط داشته است (طوسی، اختیار، 531) و برسی از اینگونه
حدیثها چنین استنباط کرده که ابراهیم از سفیران آن حضرت بوده است (ص 416)، اما
علامۀ حلّی (ص 6) روایت کشی را ضعیف میداند. حدیث دیگری نشان میدهد که او وصی
برادرش علیبن مهزیار بوده است (کلینی، فروع، 4/310) و برخی این امر را یکی از
دلایل وثاقت وی دانستهاند (نوری، 3/550). روایتی دیگر حاکی است که او از وکیلان
امام حسن عسکری(ع) بوده است (مفید، 681، 682). البته نباید از نظر دور داشت که
سفارت از جانب امام خاصتر از وکالت است و بنابر درست بودن وکالت ابراهیم، نمیتوان
این امر را همچون برخی رجالشناسان (مامقانی، 1/37) دلیلی بر وثاقت او دانست (خویی،
1/75، 76، 306). حلی (ص 19) او را ممدوح دانسته است. به نظر بعضی، از آنجا که ابن
قولویه در کامل الزیارات (ص 21) حدیثی با واسطۀ ابراهیم آورده است، میتوان او را
ثقه قلمداد کرد؛ چه ابن قولویه در آغاز کتاب (ص 4) تصریح کرده که در آن جز از
راویان ثقه حدیث نقل نکرده است. ابراهیم افزون بر حدیثهایی که بهطور مستقیم از
امامان عصرش(ع) شنیده و نقل کرده است (صفار، همانجا؛ کلینی، فروع، 3/404، 4/310؛
ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، 1/171، 2/272)، روایتهای دیگری نیز به واسطۀ برادش
علی ــ که بیشترین روایاتش از اوست ــ (کلینی، اصول، 1/457، 461، 463)، صالحبن
سندی (طوسی، استبصار، 2/165)، فضالهبن ایوب، ابن ابی عمیر، حسینبن علیبن بلال
(همو، تهذیب، 1/447، 454، 2/337) و دیگران نقل کرده است. حسنبن علی سرسونی (صفار،
همانجا)، عبداللـهبن جعفر حمیری (کلینی، اصول، 1/468)، سعدبن عبداللـه (ابن
بابویه، خصال، 449)، محمدبن احمدبن یحیی (طوسی، تهذیب، 2/234)، حمادبن عبداللـه
قندی (همو، اختیار، 610) و راویان دیگر از وی حدیث نقل کردهاند. در کتابهای معتبر
شیعه دهها حدیث میبینیم که ابراهیم در اسناد آنهاست و فقیهان بزرگی چون صاحب جواهر
به آنها استناد کردهاند (همو، استبصار، 1/472؛ همو، تهذیب، 3/317، 5/73؛ قس: نجفی،
12/35، 75، 19/242، 243). البشارات تنها کتابی است که به او نسبت دادهاند (نجاشی،
1/89) و احتمال دارد که این، همان کتاب البشارات برادرش علی بوده باشد (طوسی،
فهرست، 231) که ابراهیم روایت کرده و نجاشی به نام راوی ثبت کرده است.
مآخذ: ابن بابویه، محمدبن علی، کمالالدین و تمام النعمه، به کوشش علیاکبر غفاری،
تهران، 1390ق/1970م؛ همو، من لایحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت،
1401ق/1981م؛ همو، کتاب الخصال، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، جماعه المدرسین فی
الحوزه العلمیه؛ ابن قولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، به کوشش عبدالحسین امینی،
نجف، 1356ق؛ حلّی، حسنبن علی، کتاب الرجال، به کوشش محدث ارموی، تهران، 1342ش؛
خویی، ابوالقاسم، معجم الحدیث، قم، 1403ق/1983م؛ صفّار، محمدبن حسن، بصائر الدرجات،
به کوشش محسن کوچه باغی، تهران، منشورات الاعلمی؛ طبرسی، فضلبن حسن، اعلام الوری،
به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، 1399ق/1979م؛ طوسی، محمدبن حسن، اختیار معرفه
الرجال، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348ش؛ همو، الاستبصار، به کوشش حسن موسوی
خرسان، تهران، 1390ق؛ همو، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت،
1401ق/1981م؛ همو، رجال، به کوشش محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف، 1381ق/1961م؛ همو،
الفهرست، به کوشش اشپرنگر و دیگران، مشهد، 1351ش؛ علامۀ حلی، حسنبن یوسف، رجال، به
کوشش محمد صادق، بحرالعلوم، نجف، 1381ق/1961م؛ کلینی، محمدبن یعقوب، الاصول من
الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، 1401ق/1981م؛ همو، الفروع منالکافی،
بیروت، 1401ق/1981م؛ مامقانی، میرزاعبداللـه، تنقیح المقال، نجف، 1352ق؛ مجلسی،
محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1983م؛ مفید، محمدبن محمد، الارشاد، به کوشش
محمدباقر بهبودی، تهران، 1351ش؛ نجاشی، احمدبن علی، رجال، به کوشش محمدجواد نایینی،
بیروت، 1408ق/1988م؛ نجفی، شیخ محمدحسن، جواهر الکلام، به کوشش عباس قوچانی، تهران،
1365ق؛ نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، تهران، 1321ق.
ناصر گذشته