اِبْراهیمِبْنِ مُحَمَّدِ ثَقَفی، ابواسحاق ابراهیمبن محمدبن سعید ابن هلالبن
عاصمبن سعدبن مسعود ثقفی (ح 200-283ق/816-896م)، مورخ، محدث، فقیه و مفسر شیعی
کوفی اصفهانی.
نام وی، پدر و اجدادش را به اختلاف ابراهیمبن محمد ثقفی مدینی (عقیلی، 1/64)،
ابواسحاق ابراهیمبن محمد اصفهانی ثقفی (ابن ندیم، 224)، ابراهیمبن هلال ثقفی (ابن
ابیالحدید، 1/6)، ابراهیمبن محمد سعیدبن هلال ثقفی (همو، 1/85)، اسحاقبن ابراهیم
ثقفی (ابن طاووس، الاقبال، 15)، ابراهیمبن اسحاق ثقفی (همو، کشف المحجه، 35)،
ابراهیمبن محمدبن سعیدبن هلالبن عاصم ثقفی (حلی، 1/17) و ابراهیمبن محمدبن
سعیدبن هلالبن عاصمبن سعدبن مسعود ثقفی رقی (صفدی، 6/120)، نوشتهاند. نیای چهارم
وی، سعدبن مسعود (برادر ابی عبیدبن مسعود) عموی مختاربن ابی عبید ثقفی از سوی امام
علی ابیطالب(ع) والی مدائن بود و امام حسن(ع) در روز ساباط (جنگ معاویه با امام
حسن) به منزل وی پناه برد (نجاشی، 12).
تاریخ تولد وی به درستی معلوم نیست، اما از آنجا که وی از راویانی مانند علیبن
قادم (د 213ق/828م) و اسماعیلبن ابان ازدی (د 216ق) و یوسفبن بهلول سعدی (د 218ق)
حدیث شنیده، به احتمال قوی باید تولد وی در حدود 200ق/816م یا پیش از آن بوده باشد
(دوانی، 1/450). اکثر مورخان درگذشت وی را 283/896م نوشتهاند (نجاشی، 14؛ یاقوت،
1/233)، اما به گفتۀ ابن حجر وی در 280ق/893م و در اصفهان درگذشته است (1/102).
ابراهیم ابتدا د کوفه اقامت داشت و زیدی مذهب بود، اما بعدها به مذهب امامیه گرایید
و به اصفهان مهاجرت کرد و به روایت کتاب المعرفه خود که پیش از آن در کوفه نوشته
بود، پرداخت (نجاشی، 12-13). شیخ طوسی نوشته است که جماعتی از بزرگان قم مانند
احمدبن محمدبن خالد برقی (صاحب کتاب المحاسن) در اصفهان نزد ابراهیم ثقفی رفتند و
از او درخواستند که به قم برود، اما وی نپذیرفت (فهرست، 16-17). ابونعیم اصفهانی
(1/187) و سمعانی (3/144) او را غالی در تشیع خواندهاند، اما یاقوت وی را از
مشاهیر علمای امامیه دانسته است (1/232-233).
در منابع تاریخی و رجالی اسامی پیش از 30 تن از مشایخ وی ثبت شده است که از آن میان
میتوان هشامبن ابی هشام (بخاری، 1(1)/322) و ابانبن عثمان (قمی، 2/335) و علیبن
معلّی (کلینی، 1/448، 2/119) و یونسبن عبید (ابن ابیحاتم، 1(1)/127) را نام برد.
بخاری احادیث وی را صحیح ندانسته است (همانجا). ابن ابی حاتم (همانجا) و به پیروی
از او ابن جوزی (1/50) و ذهبی در المُغنی (1/24) و میزان الاعتدال (1/62) وی را
مجهول نامیدهاند، چنانکه ابونعیم (1/187) احادیث وی را متروک شمرده است. با اینهمه
ابن ندیم (ص 224) او را از ثقات علما و صاحب تصنیف بهشمار آورده و مامقانی (1/31)
از او پیروی کرده است. در میان علمای شیعه ابن طاووس، رضیالدین (الاقبال، 15) و به
پیروی از او علامۀ مجلسی (الوجیزه، 143) ثقه بودن وی را تصریح کردهاند و علمای
شیعۀ پس از این دو نیز او را توثیق کرده و دلائلی به این شرح آوردهاند: ورود هیأت
قمی در اصفهان به نزد وی و دعوت از او برای انتقال به قم، عمل کوفیان در ممانعت وی
از روایت کتاب المعرفه، و از همۀ اینها مهمتر یاد کردن شیخ طوسی با عبارت
«رضیاللـه عنه» از وی (فهرست، 16)، نشانگر موثق بودن اوست. آیتاللـه ابوالقاسم
خویی نوشته است که در توثیق وی همین بس که در اسناد تفسیر علیبن ابراهیم قمی واقع
شده و به علاوه در طریق روائی جعفربن محمدبن قولویه و ابن بابویه قرار دارد
(1/282-283). بزرگان و دانشمندان بسیاری از وی استفاضه کرده و حدیث شنیدهاند که از
جملۀ آنان ابوجعفر احمدبن محمدبن خالد برقی (د 274ق/887م) و احمدبن علویۀ اصفهانی
را میتوان نام برد (ابن قولویه، 186؛ مجلسی، بحارالانوار، مدخل، 124-125). کسانی
چون قمی در تفسیر خود (2/335)، کلینی در کافی (1/448، 2/17، 144)، ابن قولویه در
کامل الزیارات (ص 186)، ابن بابویه در امالی (ص 52) و خصال (1/170، 171، 2/403،
496) و من لایحضره الفقیه (4/514)، مفید در امالی (صص 21، 53، 260) و اختصاث (صص
324، 329)، شیخ طوسی در تهذیب (3/87، 6/54، 157، 290، 327، 10/47)، طبرسی در اعلام
الوری (ص 188)، ابن ابیالحدید در بسیاری از صفحات نهجالبلاغه و غیاثالدینبن
طاووس در فرحه الغری (صص 20، 56) از وی روایت یا نقل قول کردهاند.
ابراهیم ثقفی دارای اثار و تألیفات بسیاری بوده است که به گفتۀ نجاشی (13-14) 52
جلد و به نوشتۀ شیخ طوسی (فهرست، 17) 51 کتاب است. یاقوت (1/233-234) و صفدی
(6/121) به 50 جلد از کتابهای وی اشاره کردهاند. رضیالدینبن طاووس در کشف المحجه
(ص 35) از کتاب المعرفه، و نیز در کتاب الاقبال (ص 15) از کتاب الحلال والحرام وی
استفاده کرده است و غیاثالدین بن طاووس در فرحه الغری (ص 56) از کتاب مقتل
امیرالمؤمنین(ع) او نقل کرده است. از این روی معلوم میشود که 3 کتاب المعرفه،
الحلال والحرام و مقتل امیرالمؤمنین(ع) وی تا قرن هفتم موجود بوده است. به جز کتاب
الغارات بقیۀ آثار وی از میان رفته است. آقابزرگ در الذریعه اسامی کتب وی را
مشروحاً آورده است.
الغارات یکی از آثار گرانبهای تاریخ صدر اسلام است. این کتاب بدان سبب الغارات
نامیده شده است که مؤلف در آن غارتهای لشکریان معاویهبن ابیسفیان و دستبردهای
آنان را به قلمرو حکومت امیرالمؤمنین(ع) را به تفصیل بیان کرده است: البته در خلال
کتاب مطالب مهم و نکات دقیق و ارزندۀ دیگری نیز بیان شده است. این کتاب براساس نسخۀ
منحصر به فرد متعلق به میرجلالالدین حسینی ارموی (محدث)، و به کوشش همو در 1354ش و
بار دوم در 1355ش در تهران به چاپ رسیده است.
مآخذ: آقابزرگ، الذریعه؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمن، الجرح و التعدیل، حیدرآباد،
1371ق/1952م؛ ابن ابیالحدید، هبهاللـه، شرح نهجالبلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل
ابراهیم، قاهره، 1378ق/1959م؛ ابن بابویه، محمدبن علی، امالی، به کوشش حسین اعلمی،
بیروت، 1400ق/1980م؛ همو، خصال، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، 1403ق؛ همو، من
لایحضره الفقیه، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، 1392ق؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، الضعفاء
والمتروکین، به کوشش عبداللـه قاضی، بیروت، 1406ق/1986م؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن
علی، لسان المیزان، حیدرآباد، 1329ق؛ ابن طاووس، رضیالدین، الاقبال، به کوشش
محمدحسین لواسانی، تهران، 1320ق؛ همو، کشف المحجه، نجف، 1370ق/1950م؛ ابن طاووس،
غیاثالدین، فرحه الغری، نجف، 1368ق؛ ابن قولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، به
کوشش عبدالحسین امینی، نجف، 1356ق؛ ابن ندیم، الفهرست، به کوشش گوستاو فلوگل، هاله،
1872م؛ ابونعیم اصفهانی، احمدبن عبداللـه، ذکر اخبار اصفهان، لیدن، 1931م؛ بخاری،
اسماعیلبن ابراهیم، التاریخ الکبیر، به کوشش عبدالرحمن بن یحیی یمانی و دیگران،
حیدرآباد دکن، 1362ق؛ ثقفی، ابراهیم، الغارات، به کوشش جلالالدین محدث، تهران،
1355ش؛ حلّی، حسینبن علیبن داوود، کتاب الرجال، به کوشش جلالالدین حسینی اُرموی،
تهران، 1342ش؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، قم، 1390ق؛ خویی، ابوالقاسم، معجم
رجال الحدیث، بیروت، 1403ق/1983م؛ دوانی، علی، مفاخر اسلام، تهران، 1363ش؛ ذهبی،
محمدبن احمد، المغنی، به کوشش نورالدین عتر، حلب، 1391ق/1971م؛ همو، میزان
الاعتدال، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382ق/1963م؛ سمعانی، عبدالکریم،
الانساب، به کوشش عبدالرحمنبن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، 1383ق/1963م؛ صفدی،
خلیلبن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش س. دیدرینگ، ویسبادن، 1392ق/1972م؛ طبرسی،
فضلبن حسن، اعلام الوری، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، 1399ق/1979م؛ طبرسی،
فضلبن حسن، اعلام الوری، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، 1399ق/1979م؛ طوسی،
محمدبن الحسن، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، تهران، 1364ش؛ همو، فهرست،
به کوشش محمود رامیار، مشهد، 1351ش؛ عقیلی، محمدبن عمرو، الضعفاء الکبیر، به کوشش
عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، 1404ق/1984م؛ ص 64؛ قمی، علیبن ابراهیم، تفسیر
القمی، به کوشش طیب موسوی جزائری، نجف، 1387ق؛ کلینی، محمدبن یعقوب، الاصول من
الکافی، به کوشش علیاکبر غفاری، بیروت، 1401ق؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار،
بیروت، 1403ق/1983م؛ همو، الوجیزه، تهران، 1312ق؛ مامقانی، عبداللـه، تنقیح المقال،
نجف، 1350ق؛ مفید، محمدبن محمد، امالی، به کوشش حسین استادولی و علیاکبر غفاری،
قم، 1403ق؛ همو، اختصاص، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، منشورات جماعهالمدرسین فی
الحوزه العلمیه؛ نجاشی، احمد، رجال، بمبئی، 1317ق؛ یاقوت، معجمالادباء، بیروت،
1400ق/1980م.
علی رفیعی