اِبْراهیمِبْنِ عَلاءُالدّوله، از شاهزادگان تیموری (843-863ق/1440-1459م) که مدتی
کوتاه در هرات و بخشهایی از خراسان فرمان راند. او فرزند علاءالدولهبن بایسنقر و
برادرزادۀ میرزا بابر تیموری بود (میرخواند، 6/716؛ فصیح، 3/285). غفاری تولد او را
در 849ق/1445م دانسته (ص 232) که بیگمان اشتباه است. پس از آنکه میرزا بابر در
اواخر ذیحجۀ 852ق/فوریۀ 1449م بیشتر بخشهای خراسان را به تصرف درآورد و شهر تون را
به عنوان سیورغال به علاءالدوله سپرد، ابراهیم از سوی پدر مأموریت یافت که با جواهر
و نقدینههایی که از قلعۀ عماد آورده بودند، به آن شهر رود و فرمانروای آنجا باشد.
اندکی بعد روابط علاءالدوله و میرزا بابر به سردی گرایید و علاءالدوله به فرمان
برادر دستگیر شد. بابر کسانی را برای جنگ با ابراهیم به تون فرستاد. ابراهیم شکست
یافت و دستگیر شد (میرخواند، 6/755-756؛ خواندمیر، حبیبالسیر، 3/20، 30-31). روملو
این رویداد را در 853ق/1449م دانسته است (ص 289). بابر در 25 ربیعالثانی 861ق/22
مارس 1457م در مشهد درگذشت و فرزند خردسالش میرزاشاه محمود در هرات بر تخت نشست.
ابراهیم که تا این زمان دربند بود، پس از آگاهی از درگذشت میرزا بابر خود را از
بندرهاند و به مرغاب گریخت و در آنجا گروه بسیاری گرد آورد و آهنگ تصرف هرات کرد
(عبدالرزاق سمرقندی، 2/1127-1128؛ میرخواند، 6/804-809؛ خواندمیر، حبیبالسیر،
3/20، 30-31). روملو این رویداد را در 853ق/1449م دانسته است (ص 289). بابر در25
ربیعالثانی 861ق/22 مارس 1457م در مشهد درگذشت و فرزند خردسالش میرزاشاه محمود در
هرات بر تخت نشست. ابراهیم که تا این زمان دربند بود، پس از آگاهی از درگذشت میرزا
بابر خود را از بندرهاند و به مرغاب گریخت و در آنجا گروه بسیاری گرد آورد و آهنگ
تصرف هرات کرد (عبدالرزاق سمرقندی، 2/1127-1128؛ میرخواند، 6/804-809؛ خواندمیر،
حبیبالسیر، 3/63؛ غفاری، 232؛ روملو، 366) و میرزاشاه محمود خردسال را وادار به
فرار کرد و خود بر جای او بر تخت نشست و پس از استقرار، خواجه شمسالدین محمد بخاری
را با شرکت خواجه محمد سعدالدین منصب وزارت داد (خواندمیر، حبیبالسیر، 3/64-65؛
همو، دستورالوزراء، 367). از زمامداری او چیزی نگذشته بود که خبر رسید میرزاشاه
محمود همراه امیران لشکر پدرش سپاهی گرد آورده، عازم گشودن هرات است. وی نیز با
سپاهیان خود از هرات بیرون آمد و شهر را به قرابهادر از نزدیکان پدرش سپرد. در این
میان خواجه وجیهالدین اسماعیل که وزارت میرزا بایسنقر و میرزا علاءالدوله را داشت،
از ابراهیم روی گردان شد و آهنگ پیوستن به دشمنان او کرد. به فرمان ابراهیم او را
دستگیر کردند و پس از شکنجه در فوشنج به خواری کشتند (میرخواند، 6/810-811؛ عقیلی،
344-345؛ خواندمیر، دستورالوزراء، 364). آنگاه در رباط امیرشاه ملک جنگ سختی میان
ابراهیم و شاه محمود درگرفت و پس از گیر و دار بسیار محمود گریخت و به مشهد رفت. در
این جنگ بسیاری از سران سپاه او گرفتار شدند (میرخواند، 6/810-812؛ قزوینی، 326).
آنگاه سلطان ابوسعید بهادر که در سمرقند فرمانروایی داشت، در پی آگاهی از درگذشت
میرزا بابر آهنگ گشودن خراسان و تصرف هرات کرد و با لشکری بدانجا شتافت. میرزا
ابراهیم که در خود یارای پایداری نمیدید، پیشنهاد آشتی کرد، اما سلطان ابوسعید
نپذیرفت و وارد هرات شد و گوهرشاد آغا را که گمان میکرد پشتیبان سلطان ابراهیم
باشد، به هلاکت رساند (9 رمضان 861ق/31 ژوئیۀ 1457م). ابوسعید نتوانست مدتی دراز در
هرات بماند و در 9 شوال/30 اوت همان سال از آنجا رفت. چون ابراهیم از خروج ابوسعید
از هرات آگاه شد، امیر احمد ترخان را به آنجا فرستاد تا شهر را سامان دهد
(میرخواند، 6/813-816؛ روملو، 370-373).
در این میان ابراهیم آگاه شد که میرزاشاه محمود لشکری گرد آورده و آمادۀ نبرد گشته
است. پس به سوی استراباد و مازندران شتافت تا با وی بجنگد. اتفاق را، در همان زمان،
جهانشاه قراقویونلو به دعوت گروهی از بزرگان و سرداران مازندران برای تسخیر آن
ولایات. روانۀ آنجا بود. شاه محمود مقابله با او را بر تافت و فرار اختیار کرد، اما
سلطان ابراهیم که نمیپنداشت جهانشاه با لشکر انبوهی آمده باشد، به جنگ با او در
ایستاد و در 25 محرم 862ق/13 دسامبر 1457م به سختی شکست خورد. در این جنگ ندیک به
500 نفر از امیرزادگان جغتایی که در خدمت او بودند، نابود شدند. خود او نیز با 15
نفر از همراهانش به نیشابور گریخت و از آنجا پیکی نزد جهانشاه فرستاد و فرمانبری
نمود (طهرانی، 348-351). وی پس از چندی درنگ در آن شهر، با گروهی که در پیرامونش
گرد آمده بودند، راهی هرات شد و در یکشنبه 9 صفر 862ق/27 دسامبر 1457م به آن شهر
رسید و از سوی امیر احمدخان به گرمی پذیرفته شد. سلطان ابراهیم پس از استقرار در
هرات با صوابدید امیران لشکر خود، بر آن شد که با ابوسعید از در آشتی درآید. پس چند
تن از بزرگان شهر را به سفارت نزد او به بلخ فرستاد. ابوسعید از این پیشنهاد
استقبال کرد و نامۀ ملاطفتآمیزی برای ابراهیم نوشت. آن دو پس از آن در برابر
جهانشاه قراقویونلو همداستان شدند. ابراهیم با این پیمان استقلال خود را از دست داد
و به فرمان ابوسعید درآمد (دولتشاه، 458؛ میرخواند، 6/817-820؛ قزوینی، 327؛ روملو،
381-385، 742).
در این هنگام علاءالدوله پدر ابراهیم که مدت درازی از رویدادهای خراسان به دور
مانده بد و در ولایت ازبک روزگار میگذراند، چون از فرمانروایی فرزندش آگاه شد به
خراسان شتافت. ابراهیم هر چند او را مانعی بر سر راه تحقق هدفهای خود میدانست، اما
به ظاهر از پدر پیشواز کرد و از او خواست که به هرات رود. علاءالدوله به هرات رفت و
از سوی بزرگان شهر به گرمی پذیرفته شد. اندکی از ورود او نگذشته بود که ابراهیم
پیکی نزد وی فرستاد و از آمدن ترکمانان آگاهش کرد. علاءالدوله با شتاب از شهر بیرون
آمد و با ابراهیم به سوی سرزمین غوربالا و غرجستان رفت. او در این هنگام کاملاً زیر
نفوذ پسر بود و از خود ارادهای نداشت (دولتشاه، 416-417). جهانشاه بدون مانعی هرات
را تصرف کرد و در آن مستقر گردید.
سلطان ابراهیم و علاءالدوله به جای رویارویی با او، به دشمنی با هم برخاستند.
سرانجام جنگی میان آنان درگرفت که به دستگیری ابراهیم انجامید. او دربند پدر چندان
نماند و پس از رهایی لشکری گرد آورد، اما علاءالدوله پس از زمانی اندک خود را به
جهانشاه قراقویونلو تسلیم کرد (میرخواند، 6/821-824؛ خواندمیر، حبیبالسیر،
3/73-74). اقامت جهانشاه در هرات به درازا نکشید چه ابوسعید با لشکری به سوی او
آمد، اینبار با گفت و گوهایی که انجام یافت، جهانشاه از خراسان بیرون رفت و آن
ولایت را به ابوسعید واگذاشت. از آن سوی ابراهیم به پدرش علاءالدوله پیوست و آن دو
نیرویی تدارک دیدند. ابوسعید بیدرنگ برای سرکوب آنان حرکت کرد. جنگ در نزدیکی سرخس
و به گفتۀ دولتشاه در کولان بادغیس درگرفت. ابراهیم هر چند در آغاز به پیروزیهایی
دست یافت، لیکن سرانجام شکست خورد و روی به گریز نهاد. او به مزینان و از آنجا به
دامغان رفت و به گردآوری نیرو پرداخت. پس از چندی چون خود را قادر به رویارویی با
ابوسعید میدید، آهنگ خراسان کرد، لیکن در میان راه بیمار گشت و در 6 شوال 863ق/6
اوت 1459م بر اثر این بیماری درگذشت. پیکرش را به هرات آوردند و در زیر گنبد مدرسۀ
گوهرشاد آغا در همان جایی که جدّ او بایسنقر مدفون بود، به خاک سپردند. برخی درگذشت
او را در اواسط رمضان دانستهاند (میرخواند، 6/827-829؛ دولتشاه، 474-475؛
خواندمیر، حبیبالسیر، 3/76-78؛ قزوینی، 327؛ روملو، 404-407). خانیکوف پژوهشگر
روسی میگوید بر سنگ مزار او تاریخ درکذشتش چهارشنبه 10 رمضان 863ق نگاشته شده است
(محمد شفیع، 2/1205). این نظر تأییدکنندۀ نوشتۀ خواندمیر است.
مدت فرمانروایی او در مجموع دو سال و اندی بود. از کسانی که زمانی در دربار و
دستگاه او میزیستند، عبدالرزاق سمرقندی است.
مآخذ: اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمد اسماعیل
رضوانی، تهران، 1364ش، 2/693-699-703، 706-709؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیر،
به کوشش محمددبیر سیاقی، تهران، 1363ش، 3/19، 25، 40-41، 66-72، 75؛ همو،
دستورالوزراء، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1900م، صص 413-415، 457، 459؛ روملو،
حسنبیک، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1349ش، صص 280، 291،
367-369، 375-380، 390، 395، 607، 738-739، 740، 743-747؛ طهرانی، ابوبکر، دیار
بکریه، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، 1356ش، صص 316-321، 347؛
عبدالرزاق سمرقندی، کمالالدین، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش محمدشفیع، لاهور،
1368ق؛ عقیلی، سیفالدین این نظام، آثار الوزراء، به کوشش جلالالدین محدث ارموی،
تهران، 1337ش؛ غفاری، قاضی احمد، تاریخ جهانآرا، تهران، 1343ش، ص 231؛ فصیح خوافی،
مجمل فصیحی، به کوشش محمود فرخ، مشهد، 1339ش؛ قزوینی، یحییبن عبداللطیف، لب
التواریخ، تهران، 1363ش؛ محمدشفیع، تعلیقات بر مطلع سعدین و مجمع بحرین عبدالرزاق
سمرقندی؛ میرخواند، محمدبن خاوندشاه، روضه الصفا، تهران، خیام، 1339ش.
سیدعلی آل داود