اِبراهیمِبْنِ شیرْکوه، الملک المنصور ناصرالدین (حک 637-644ق/1239-1246م)، از
امیران ایوبی که پس از مرگ پدرش الملک المجاهد اسدالدین شیرکوه دوم در رجب
637ق/ژانویۀ 1240م در حمص و توابع آن رشتۀ کارها را در دست گرفت.
دوران ابراهیم نیز همچون دوران فرمانروایی سایر امیران شام در این روزگار، از دو
جریان مهم سیاسی و نظامی منطقه، یکی رقابت شدید میان امیران ایوبی بر سر تسخیر
شهرها و دژهای شام و دیگری حملات خوارمیان خود را به شام شدت بخشیدند و پس از شکستن
سپاهی که از حلب به مقابله آمده بود، چند شهر را تاراج کردند و رو به سوی حلب
آوردند (ابن خلدون، 5/774). ابراهیمبن شیرکوه که در آن وقت قصد حمله به قلمرو
فرنگان داشت، برای دفاع از حلب وارد آن شهر شد و از الصالح اسماعیل امیر دمشق یاری
خواست (ابن عدیم، 3/250-259). چون سپاه کمکی دمشق رسید، ابراهیم به مقابلۀ
خوارزمیان رفت و آنان را در حرّان درهم شکست (ابن جوزی، 2/734). اما خوارزمیان که
از پشتیبانی الصالح ایوب و متحدان او برخوردار بودند، به تحریک همو پایداری ورزیدند
و در 640ق/1242م همراه الملک المظفر غازی، امیر مَیّافارقین، حملات خود را مجدداً
آغاز کردند. ابراهیم که با الصالح اسماعیل امیر دمشق و الناصر یوسف امیر حلب بر ضد
الصالح ایوب همداستان شده بود (ابن خلدون، 5/776)، با سپاه حلب به مقابله رفت و
آنان را در نزدیکی خابور درهم شکست (حلبی، 154). این شکست و کینهای که الصالح ایوب
به خاطر زندانی بودن فرزندش فتحالدین عمر در بند الصالح اسماعیل از امیر دمشق داشت
(ابوالفداء، 3/173)، باعث شد که ایوب آشکارا به تسخیر دمشق همت گمارد و به این
منظور خوارزمیان را به غزّه فرستاد (کردعلی، 2/98). جبهۀ متحدان متشکل از المنصور
ابراهیم، الصالح اسماعیل و الناصر داوود امیر کَرَک برای مقابله با این حمله بهطور
بیسابقهای با فرنگان همداستان شدند. ابراهیم به نمایندگی از سوی آن امیران به عکا
رفت و با شهسواران معبد عقد اتحاد بست و نوید داد که پس از چیرگی بر ایوب، بخشهایی
از خاک مصر را به آنان واگذارد (رانسیمان، II/223). در 14 جمادیالاول 642ق/18
اکتبر 1244م، در محلی به نام فرما یا فربیا در چند میلی شمال شرقی غزّه جنگ درگرفت
و خوارزمیان، ارتش متحدان را به سختی درهم شکستند (ابن جوزی، 2/746) و بسیاری از
فرنگان را به قتل آوردند (رانسیمان، III/225-226) و ابراهیم با گروهی از مردانش به
دمشق واپس نشست. ایوب پس از آن بر غزّه و کرانههای مدیترانه چیره شد و لشکر مصر را
با خوارزمیان به محاصرۀ دمشق فرستاد (ابوالفداء، 3/174). الصالح اسماعیل یک چند
مقاومت کر، ولی پس از شش ماه تسلیم گشت و مقرر شد که در برابر دمشق، حکومت بعلبک را
در دست گیرد و حمص و توابع آن در دست ابراهیم بماند (همانجا). چنین مینماید که
ابراهیم در این میان واسطۀ صلح و تسلیم دمشق بوده است (ابن جوزی، 2/753).
در این میان، خوارزمیان که میپنداشتند پس از تسخیر دمشق اقطاعاتی از الصالح ایوب
دریافت خواهند کرد، چون چیزی نیافتند به الصالح اسماعیل امیر معزول دمشق پیوستند
(کردعلی، 2/99) و او با پشتیبانی خوارزمیان دمشق را به محاصره گرفت. ابراهیمبن
شیرکوه که همچون سایر امیران ایوبی از خوارزمیان کینهای سخت در دل داشت و از سویی
دل در گرو نویدهای ایوب نهاده بود (ابن جوزی، 2/755)، از اسماعیل، متحد سابق خویش
برید و به ایوب پیوست و با سپاهی که تدارک دید، به دمشق تاخت (ابن کثیر، 13/167).
اسماعیل و خوارزمیان از محاصرۀ دمشق دست کشیدند و به مقابلۀ ابراهیم رفتند
(رانسیمان، III/228). در کنار دریاچۀ حمص جنگ روی داد (8 محرم 644ق/26 مۀ 1246م) و
خوارزمیان به سختی شکست خوردند و سرکردۀ آنان برکت خان کشته شد (ابن جوزی، 2/760).
ابراهیم پس از این پیروزی، برای پیوستن به الصالح ایوب، روانۀ دمشق شد و در باغ
اسامه مسکن گزید. به روایتی وی در آنجا بر آن شد که دمشق را برای خود تسخیر کند
(یافعی، 4/112؛ ابن کثیر، 13/167)، اما بیمار شد و به باغ الاشرف منتقل گشت تا
سرانجام در 10 صفر 644ق/27 ژوئن 1246م درگذشت.
پیکر ابراهیم را به حمص بردند و در کنار پدرش در مسجدالخضر به خاک سپردند (ابن
خلکان، 2/481). اینکه او را فرمانروای دمشق و حلب دانستهاند (EI2) شگفت مینماید
زیرا سلسلۀ فرمانروایان ایوبی دمشق و حلب و حمص، سه شاخۀ جدا از یکدیگر بودهاند و
در هیچ یک از منابع کهن، از ابراهیمبن شیرکوه ــ از ابوبیان حمص ــ به عنوان
فرمانروای دمشق و حلب یاد نشده است.
مآخذ: ابن جوزی، سبطبن یوسف، مرآه الزمان، حیدرآباد دکن، 1371ق/1952م؛ ابن خلدون،
العبر، بیروت، 1965م؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، ابن عدیم، کمالالدین، زبده الحلب،
به کوشش سامی دهان، دمشق، 1951م؛ ابن کثیر، البدایه والنهایه، قاهره، مطبعه
السعاده؛ ابوالفداء، المختصر فی اخبارالبر، بیروت، دارالمعرفه؛ حلبی، کاملبن حسین،
فی تاریخ الحلب، 1926م؛ کردعلی، محمد، خطط الشام، بیروت، 1389ق؛ یافعی، عبداللـهبن
اسعد، مراه الجنان، حیدرآباد دکن، 1337ق؛ نیز:
EI2; Runciman, Steven, A History of the Crusades, London, 1965.
صادق سجادی