responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 616
ابدال بيگ
جلد: 2
     
شماره مقاله:616


اَبْدالْ بِیْگ، (د پس از 917ق/1511م)، از صوفیان هفتگانه و از یاران سلطان حیدر و سلطان علی صفوی که صفویان را در رساندن به پادشاهی یاری فراوان کرد. نام او در منابع دورة صفویه به صورتهای ابدال بیگ، ابدال علی بیگ، ابدال بیگ قورچی باشی، ابدال بیگ دده، دده بیگ طالش و دده بیگ قورچی باشی آمده است، اما به درستی روشن نیست که ابدال بیگ و دده بیگ یکی باشند. در مآخذ آن دوره گاهی این دو نام برای یک فرد و گاهی به عنوان دو شخصیت مستقل به کار رفته است. در جهانگشای خاقان که یکی از مآخذ مهم است، در یکی دو مورد صریحاً اشاره شده که دده بیگ طالش و ابدال علی بیگ هر دو یکی هستند (صص 53، 238)، اما گاهی این دو نام به دو شخص جداگانه اطلاق شده است (همان، 57، 170).
نخستین بار از او در جنگ سلطان علی (پسر سلطان حیدر و برادر شاه اسماعیل) مرشد صفویان (مق‌ 898ق/1493م) با سلطان فرخ شیروان شاه و بایسنقر میرزا یاد شده است. در این جنگ ابدال بیگ فرماندهی جناح چپ سلطان علی را بر عهده داشت و دلیرانه جنگید (همان، 53-54). در 898ق/1493م در جنگی که میان رستم‌خان آق قویونلو و سلطان علی رخ داد، سلطان علی به هلاکت رسید و جسد او را در اردبیل به خاک سپردند. وی پیش از مرگ، اسماعیل را به جانشینی خود برگزید، و او را به ابدال بیگ و دیگر سرداران لشکر خود سپرد و از آنان خواست که به وی یاری رسانند (همان، 55-58؛ عالم شاه اسماعیل، 32-33). پس از پایان نبرد، ابدال بیگ و دیگر صوفیان به همراه اسماعیل و برادرش سلطان ابراهیم راهی اردبیل شدند، اما در آن هنگام سکونت دائم در آن شهر را روا ندانستند و با 200تن از یاران خود به سوی گیلان شتافتند تا وقت قیام فرا رسد. پس از چند روز توقف در رشت، رهسپار لاهیجان شدند. سلطان ابراهیم پس از توقفی کوتاه در آن شهر به اردبیل بازگشت، اما اسماعیل و یاران او در لاهیجان منتظر فرصت ماندند (همانجا؛ خواندمیر، 4/441؛ اسکندر منشی، 25). پس از چندی رستم رسولانی نزد کارکیا میرزا علی، والی لاهیجان فرستاد و فرزندان سلطان حیدر را از وی خواست، اما او از این کار طفره رفت (جهانگشای خاقان، 73-74). اسماعیل نیز همراه با صوفیان هفتگانه که امرای لشکر او محسوب می‌شدند، از لاهیجان بیرون آمد و به سوی دیلمان و از آنجا به طارم رفت. در این سفر ابدال بیگ از یاران و مشاوران نزدیک اسماعیل بود (همان، 94-95؛ روملو، 45).
در 907ق که میان اسماعیل و علاءالدولة ذوالقدر جنگی روی داد، ابدال بیگ فرماندهی جناح راست او را بر عهده داشت. در این جنگ اسماعیل پیروز گردید (عالم آرای صفوی، 113، 133 به بعد؛ عالم آرای شاه اسماعیل، 203). در همین سال اسماعیل صفوی بر تخت نشست و حسین بیگ للة شاملو و ابدال بیگ دده را منصب امیرالامرائی داد، آنگاه آهنگ تسخیر کامل آذربایجان و جنگ با الوند میرزا آق قویونلو کرد. در این جنگ نیز ابدال بیگ فرماندهی بخشی از سپاه را بر عهده داشت و به سختی جنگید. الوند میرزا در این نبرد شکست خورد و راه فرار در پیش گرفت (قزوینی، 394؛ روملو، 82-84؛ قاضی احمد قمی، 1/69، 77؛ جهانگشای خاقان، 138). در جنگ میان شاه اسماعیل و سلطان مراد آق قویونلو (908ق/1502م) ابدال بیگ از سرداران شاه اسماعیل بود و دلیرانه جنگید (همان، 170؛ روملو، 91-9؛ قاضی احمد قمی، 1/77-78). در محرم 911 ق/ژوئن 1505م شاه اسماعیل در تخت سلیمان بود و زمستان همان سال به طارم رفت و بر آن شد که مخالفان پدر خود سلطان حیدر و کسانی را که با او جنگیده بودند کیفر دهد. این مأموریت را به ابدال بیگ که در این هنگام قورچی باشی بود سپرد و او گروه زیادی را به قتل رسانید (جهانگشای خاقان، 238؛ غفاری، 269؛ قزوینی، 401-402). به گفتة حسینی استرابادی، در 914ق/1508م هنگامی که شاه اسماعیل در خوی اقامت داشت، ابدال بیگ را به سبب تقصیری که کرده بود، به مجازات رساند (ص 40). ابدال بیگ، مدتی کوتاه حکومت شهرهای قزوین، ری، ساوجبلاغ و خوار را برعهده داشت، اما شاه صفوی در صفر 915ق بر او خشم گرفت و از کار بر کنارش ساخت و منصب او را به زینل خان شاملو واگذار کرد (غفاری، 272؛ قاضی احمد قمی، 1/100؛ روملو، 145). حسینی استرابادی وقوع این حادثه را بر خلاف نوشتة دیگرمورخان در 917ق/1151م دانسته است (ص 43). در جنگ میان شاه اسماعیل و ازبکان (916ق)، ابدال بیگ از جمله امیران سپاه بود و چون ازبکان شکست خوردند و شیبک خان کشته شد، اسماعیل حکومت مرو را به او داد. ابدال بیگ به قلعة شهر وارد شد و در مسجد آنجا خطبه به نام ائمة اطهار خواند و سکه به نام شاه اسماعیل زد (خواندمیر، 4/515؛ قاضی احمد قمی، 1/112-113؛ غفاری، 274؛ قزوینی، 410؛ جهانگشای خاقان، 383). در همان سالها شاه اسماعیل، یکی از امیران لشکر خود، امیر نجم ثانی، را برای جنگ با ازبکان و انتظام امور خراسان با لشکری به آن حدود فرستاد. ابدال بیگ دده چون خبر ورود امیر نجم را شنید، همراه با سپاهیان خود از مرو بیرون آمد و به استقبال وی شتافت و با نیروهای خود به سپاه امیر نجم پیوست. پس از چندی چون ابدال بیگ در امور محوله کوتاهی کرده بود، امیر نجم قصد هلاک او کرد، اما سرانجام با وساطت ظهیر الدین بابر از گناهش درگذشت (همان، 420-421؛ عالم‌ آرای صفوی، 367-369). در جنگ دیگری که میان ازبکان با این سپاه روی داد ابدال بیگ (که از این پس در بیش‌تر منابع به نام دده بیگ قورچی باشی خوانده شده) نتوانست مقاومت کند و راه گریز در پیش گرفت. امیر نجم ثانی در ادامة این نبردها کشته شد و شاه اسماعیل خود به سوی خراسان حرکت کرد. در این هنگام ابدال بیگ از ترس ازبکان مرو را رها کرد و راه فرار در پیش گرفت و خود را به اردوی شاه اسماعیل رساند. شاه صفوی بر او خشم گرفت و برای عبرت دیگران فرمان داد تا لباس زنانه بر او پوشانده بر خری سوارش کردند و گرداگرد لشکر گرداندند، اما اندکی بعد از تقصیر او درگذشت و او را مشمول الطاف خود کرد (خواندمیر، 4/538؛ جهانگشای خاقان، 429، 433، 450؛ غفاری، 276). به نوشتة عالم آرای صفوی شاه اسماعیل او را از همة مناصب خود عزل کرد، ولی به پاس خدمات گذشتة وی فرمان داد که به اردبیل بازگردد و آنجا همانند فردی معمولی زندگی کند (صص 417-418). از ین پس از زندگانی او اطلاعی در دست نیست.
مآخذ: اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، 1350ش؛ جهانگشای خاقان، به کوشش الله دتا مضطر، اسلام آباد، 1364ش؛ حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1364ش؛ خواندمیر، غیاث الدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1362ش؛ روملو، حسن بیک، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوائی، تهران، 1357ش؛ عالم آرای شاه اسماعیل، به کوشش اصغر منتظر صاحب، تهران، 1349ش؛ عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران،1350ش؛ غفاری، قاضی احمد، تاریخ جهان آرا، تهران، 1343ش؛ قاضی احمد قمی، شرف الدین حسین، خلاصه التواریخ، تهران، 1359ش؛ قزوینی، یحیی بن عبداللطیف، لب التواریخ، تهران، 1363ش.
سید علی آل داود
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 616
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست