اَبانِ بنِ عُثْمان، ابوسعید، ابان بن عثمان بن عفّان قرشی اموی مدنی (د
105ق/723م)، فرزند سومین خلیفه (از خلفای راشدین)، محدّث و تابعی مشهور سدۀ 1ق/7م و
از حکام بنیامیه که گاه او را ابوعبداللـه (ابن حجر، تهذیب، 1/97) یا ابوعبداللـه
مدنی (مزی، 2/16) خواندهاند. ابان برادر تنی عمرو و مادرشان ام عمرو، دختر جندب بن
عمروبن حُمَیه بن حارث دوسی (همانجا) بوده است.
فرزندان: سعید که ابان بدو مکنی بود (مادرسعید، دختر عبداللـه بن عامربن کریزبن
ربیعه بن حبیب بن عبدشمس بود)؛ عمرو؛ عبدالرحمن؛ امسعید (مادرشان ام سعید، دختر
عبدالرحمن بن حارث بن هشام بود)؛ عمراصغر؛ مروان؛ ام سعید صغری (مادرشان کنیز آزاد
شده یا ام ولد بود) (ابن سعد، 5/151).
زندگی: چندان چیزی از ابان در مدارک موجود نیست. همین اندازه میدانیم که او به
خاطر پدرش عثمان بن عفان که از بزرگان خاندان اموی بود، نزد خلفا و امرای آنان
احترام داشت، چنانکه چون گماشتهای؟ معاویه نخستین خلیفۀ اموی به سفر حج آمد، مروان
بن حکم را فرمان داد که حرمت ابان را پاس بدارد. تقرب او به دستگاه خلافت اموی به
اندازهای بود که نزد معاویه رفت و از دختر او خواستگاری کرد. معاویه به او گفت که
بیش از دو دختر ندارد که یکی از آنان با عمرو برادر او ازدواج کرده و دیگری با
عبداللـه بن عامر. ابان تلخ کام از نزد معاویه بیرون آمد و طی شعر زیبایی آرزو کرد
که یا ابن عامر بمبرد یا برادرش عمرو دختر معاویه را طلاق دهد، تا او به مقصود نایل
شود (ابن عساکر، 2/132). نحوۀ انتصاب وی به حکومت مدینه چنین بود که در 76ق/695م که
عبدالملک بن مروان به سوی مدینه میآمد، حاکم وقت این شهر یحیی بن حکم بن ابیالعاص
بن امیه که گفته شده مردی کم خرد بوده، بیاجازۀ عبدالملک به نزد وی شتافت.
عبدالملک از اینکه او بیاجازه شهر را ترک کرده، سرزنشش کرد و گفت که چه کسی را به
جای خود گذاردهای، یحیی پاسخ داد که ابان بن عثمان را. پس عبدالملک او را عزل، و
ابان را حاکم مدینه کرد، و وی مدت 7 سال بر مدینه فرمان راند. ابان همینکه به حکومت
رسید، عبداللـه بن قیس بن کَخْرمه را از منصب قضاوت مدینه برکنار کرد و به جای او
نوفل بن مساحق را برگماشت. او در مدت فرمانروایی خود بر مدینه دوبار (ابن سعد،
5/151-152) و به گفتۀ طبری سه بار امیر الحاج شد و به گفتۀ مسعودی بر جسد محمدبن
حنفیّه (د 81ق/700م) فرزند حضرت علی(ع) و عبداللـه بن جعفر برادرزادۀ وی نماز خواند
(3/116، 167). به دلایلی که برای ما روشن نیست، عبدالملک او را در جمادیالثانی
82ق/ژوئیۀ 701م، از حکومت مدینه برکنار کرد و به جای او هشام بن اسماعیل مخزومی را
برگماشت. طبری سال برکناری ابان را 83ق/703م یاد کرده که درست نمینماید (8/1127).
به گفتۀ ابن عساکر، ابان بعدها بر ولیدبن عبدالملک وارد شد و به فرمان او امیرالحاج
گردید (2/131).
ابان هم کر بود، هم احول و هم دچار پیسی شدید. گفتهاند: برای نهان ساختن لکههای
پیسی روی دستهایش، آنها را خضاب میکرد، اما برای لکههای چهرهاش چارهای نداشت
(ابن سعد، 5/152). ابان یک سال پیش از درگذشت فلج نیز شد و گویا فلج او چنان شدید
بود که هرگاه در مدینه میخواستند کسی رانفرین کنند، میگفتند: خداوند تو را به فلج
ابان دچار سازد (ابن قتیبه، 578). دربارۀ مرگ ابان اختلاف است. ابن سعد میگوید:
ابان در زمان خلافت یزیدبن عبدالملک در مدینه درگذشته است (5/152). برخی گفته اند:
ابانپ یش از عبدالملک ابن مروان که در 86ق/705م درگذشته، وفات یافته است. ابن عساکر
درگذشت وی را در 105ق/723م دانسته است (2/132). چون بیشتر مورخان متقدم گفتهاند
که ابان در زمان ییدبن عبدالملک (خلافت: 101-105ق/719-723م) درگذشته، به نظر میرسد
تاریخ درست درگذشت همان 105ق/723م باشد (ابن عساکر، 2/131، 132؛ صفدی، 5/301؛ مزی،
2/18، نووی، 1(1)/97).
مقام علمی و روایی: دربارۀ پایگاه علمی ابان، هم اطلاعات ناقص است و هم شک تردید در
کار است. یحیی بن سعید قطان، ابان را یکی از ده فقیه مشهور مدینه دانسته و گفته که
همۀ علما به ثقه بودن او باور دارند (مزّی، 2/17). سلیمان بن عبدالرحمن بن حباب او
را صاحب فتوا دانسته و گفته است که عدهای نزد وی فقه میخواندند و به فتوایش عمل
میکردند. عمروبن شعیب پا را از این فراتر گذاشته و ابان را در فقه و حدیث داناترین
فرد زمان خود خوانده است (ابن عساکر، 2/132). به گفتۀ ابن حجر عسقلانی، وی قضا را
از پدرش عثمان فرا گرفته است (تهذیب، 1/97). بخاری به نقل از یحیی بن سلیمان نوشته
که ابوبکربن عمروبن حزم نزد ابان قضا را خوانده است (1(1)/451). از اینرو،
نمیتوان به فقاهت او اطمینان یافت، ولی میتوان گفتکه در نقل حدیث یکی از مشاهیر
بوده است. به گفتۀ ابن حجر عسقلانی، وی از پدرش عثمان و زیدبن ثابت و اسامه بن زید
نقل حدیث کرده است (تهذیب، 1/97). عامربن سعدبن ابی وقّاص، اشعب ابن امب حَمیده
الطامع صاحب النّوادر (د 154ق/771م)، ابوالزَّناد عبداللـه بن ابی بکربن محمدبن
عمروبن حزم و جمعی دیگر از او نقل حدیث کردهاند (مزی، 2/16، 17). أبان از نظر اهل
سنت ثقه و در شمار تابعین بزرگ است. همچنین گفته شده که او صاحب قرائتی از قرآن
کریم است (ابن ندیم، 45).
مآخذ: ابن ابی حاتم رازی، عبدالرحمن، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، 1371ق،
1(1)/259؛ ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل، بیروت، 1399ق، 4/447، 448، 456، 466،
476؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، تقریب لتهذیب، حیدرآباد دکن، 1325ق؛ ابن خلکان،
وفیات الاعیان، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1399ق، 4/172؛ ابن سعد، محمد، الطبقات
الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر؛ ابن عساکر، علی بن حسن، التاریخ
الکبیر، به کوشش عبدالواحد افندی بدران، 1330ق؛ ابن قتیبه، عبداللـه بن مسلم،
المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، مصر، 1962م؛ ابن قیسرانی، محمدبن طاهر، الجمع بین
کتابی ابی نصر الکلاباذی، حیدرآباد دکن، 1323ق، 1/42؛ ابن ندیم، الفهرست، به کوشش
رضا تجدد، تهران، 1350ش؛ بخاری، اسماعیل بن ابراهیم، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن،
1362ق؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، به کوشش دیدرینگ، بیروت، 1389ق؛ طبری،
محمدبن جریر، تاریخ، به کوشش دخویه، لیدن، 1879-1881م، 6/305، 8/873، 940، 1031،
1032، 1036، 1046، 1085؛ عجلی، احمدبن عبداللـه، تاریخ التقاه، به کوشش عبدالمعطی
قلعجی، بیروت، 1405ق، ص 51؛ مزی، یوسف، تهذیب الکمال، بیروت، 1404ق؛ مسعودی، عل بن
حسین، مروج الذهب، بیروت، 1385ق؛ نووی، محییالدین بن شرف، تهذیب الاسماء و اللغات،
بیروت، دارالکتب العلمیه؛ یعقوبی، ابن واضح، تاریخ، ترجمۀ محمد ابراهیم آیتی،
تهران، 1362ش، 2/281.
کاظم موسوی بجنوردی