responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 555
آيدين او غوللری
جلد: 2
     
شماره مقاله:555


آيْدين‌ اوغولْلَري‌1، خاندانى‌ تركمانى‌ كه‌ از 708 تا 829ق‌/ 1308- 1426م‌ بر ولايت‌ آيدين‌، جنوب‌ غربى‌ آسياي‌ صغير، فرمان‌ راندند. به‌ هنگام‌ زوال‌ دولت‌ سلجوقيان‌ روم‌، قلمرو آنان‌ به‌ 10 اميرنشين‌ كوچك‌ تجزيه‌ شد كه‌ آيدين‌ يكى‌ از آنها بود. از شهرهاي‌ زير فرمان‌ اين‌ خاندان‌، ازمير، اياسلوق‌، آلاشهر، آقچه‌شهر، آيدين‌ (گوزل‌ حصار)، بِرگى‌، بلاط، بزدغان‌، تيره‌، سلطان‌ حصار، صارت‌، نازيللى‌ و ينى‌شهر در خور ياد كردن‌ است‌ (زامباور، .(151 گرچه‌ مركز حكمرانى‌ آنان‌ شهر آيدين‌ بود، اميران‌ اين‌ خاندان‌ بيشتر در شهر برگى‌ اقامت‌ داشتند ( 2 .(EI
آغاز كار: با گمارده‌ شدن‌ محمد بيگ‌، نياي‌ بزرگ‌ خاندان‌ آيدين‌ به‌ منصب‌ امارت‌ لشكر (= سوباشى‌، سباشى‌، صوباشى‌)، در دستگاه‌ امير منتشا، يكى‌ ديگر از اميرنشينهاي‌ دهگانة آسياي‌ صغير، بالندگى‌ و پيشرفت‌اين‌سلسله‌آغاز شد. اينكه‌در پاره‌اي‌منابع‌مانند «نسب‌نامة...2» زامباور (همانجا)، تاريخ‌ الدول‌ الاسلامية (سليمان‌، 396) و برخى‌ از كتابهاي‌فارسى‌، صوباشى‌را معادل‌اميرالسواحل‌و آدميرال‌يااميرالبحر دانسته‌اند، جاي‌ تأمل‌ است‌ (براي‌ اطلاع‌ بيشتر دربارة معناي‌ اين‌ كلمه‌، نك: دورفر، 285 -282 ؛ دائرةالمعارف‌ الاسلامية، ذيل‌ صوباشى‌).
فرمانروايان‌:
1. آيدين‌ بيگ‌ (حك ح‌ 700-734ق‌/1301-1334م‌). پس‌ از محمد بيگ‌، پسرش‌ آيدين‌ بيگ‌ بر سر كار آمد. وي‌ كه‌ از بيداد ايلخانان‌ مغول‌ آزرده‌ بود و از قبول‌ فرمان‌ آنان‌ تن‌ مى‌زد، به‌ گردآوري‌ عشاير تركمان‌ همت‌ گماشت‌ و سرانجام‌ در 699 يا 700ق‌/1300 يا 1301م‌ دعوي‌ استقلال‌ كرد و بخشى‌ از آناتولى‌ غربى‌ را كه‌ در دوران‌ سيطرة يونانيان‌ ليديا نام‌ داشت‌، قلمرو خويش‌ اعلام‌ داشت‌ و اين‌ در واقع‌ شروع‌ حكومت‌ يك‌ صد و هفده‌ سالة آيدينيان‌ بود. آيدين‌ بيگ‌ تا 734ق‌/ 1334م‌ فرمانروايى‌ كرد.
2. محمدبيگ‌ دوم‌ (حك 734-741ق‌/1334-1340م‌). نخستين‌ امير بزرگ‌ و صاحب‌ نام‌ اين‌ سلسله‌ محمدبن‌ آيدين‌ (يا آيدين‌ اوغلو محمدبيگ‌)، ملقب‌ به‌ مبارزالدين‌ و الغازي‌ سلطان‌ الغزاة (امين‌، 189)، سوباشى‌ مظفرالدين‌ يعقوب‌ بن‌ عليشير امير كرميان‌3، يكى‌ ديگر از 10 اميرنشين‌ آسياي‌ صغير بود كه‌ در نخستين‌ سالهاي‌ سدة 7ق‌/13م‌ از مخدوم‌ خود بريد و دست‌ به‌ يك‌ رشته‌ جنگ‌ زد. نخست‌ با داماد امير منتشا، به‌ نام‌ ساسابيگ‌، همداستان‌ شد، ليكن‌ پس‌ از دست‌ يافتن‌ بر شهرهاي‌ برگى‌، اياسلوق‌ و كليس‌4، چون‌ ساسابيگ‌ بر وي‌ شوريد، محمدبيگ‌ او را در 708ق‌/1308م‌ شكست‌ داد و كشت‌ .(IA) محمدبيگ‌ كه‌ به‌ اولوبيگ‌ (امير بزرگ‌) نيز معروف‌ بود در جهاد با فرنگيان‌ بر پيروزيهايى‌ دست‌ يافت‌ و از همين‌ رو لقب‌ مبارزالدين‌ و الغازي‌ يافت‌ (امين‌، همانجا). معروف‌ است‌ كه‌ او دوستدار علم‌ و اهل‌ علم‌ بود و به‌ترجمة شماري‌از كتابها فرمان‌ داد. حكايتى‌ از افلاكى‌ در مناقب‌ العارفين‌ دربارة ديدار محمد بيگ‌ با چلبى‌ جلال‌الدين‌ فريدون‌ معروف‌ به‌ امير عارف‌، نوادة مولانا جلال‌الدين‌ رومى‌ و خليفه‌ فرقة مولويه‌ آورده‌، گوياي‌ احترام‌ و ارادت‌ اين‌ امير نسبت‌ به‌ عارفان‌ و مردان‌ خداست‌. به‌ گزارش‌ افلاكى‌ (2/947 - 949) وقتى‌ حضرت‌ چلبى‌ به‌ شهر برگى‌ رسيد، مبارزالدين‌ محمدبيگ‌ كه‌ هنوز ولايت‌ آيدين‌ را زير نگين‌ نداشت‌، شبى‌ به‌ زيارت‌ حضرت‌ چلبى‌ رفت‌ و تواضع‌ نمود و طالب‌ فتح‌ و نصرت‌ شد. در آن‌ هنگام‌، امير عارف‌ به‌ او گفت‌: «بدانك‌ بعد اليوم‌ اين‌ ولايت‌ و چند ولايت‌ ديگر از ولايت‌ خداوندگار به‌ تو حاصل‌ خواهد شدن‌ و فتحها و فتوحها ترا و اولاد و اعقاب‌ ترا خواهد بودن‌». افلاكى‌ در جاي‌ ديگر مى‌گويد: «حضرت‌ سلطان‌ ولد [فرزند مولانا و پدر امير عارف‌ ياد شده‌] محمدبيگ‌ ولدآيدين‌ را، سوباشى‌ ما خواندي‌ و در حق‌ او عنايتهاي‌ عظيم‌ فرمودي‌ و سلطان‌ الغزاة گفتى‌ و در ميان‌ امراي‌ مغول‌ و ترك‌ مدح‌ او گفتى‌» (2/948). ابن‌ بطوطه‌ كه‌ در شهر برگى‌ با محمدبيگ‌ ديدار كرده‌، او را سلطانى‌ كريم‌ و فاضل‌ خوانده‌ است‌ (ص‌ 300).
نيروي‌ درياييى‌ كه‌ محمدبيگ‌ پايه‌ گذاري‌ كرد، بر كرانه‌هاي‌ ازمير دست‌ يافت‌ و بر مجمع‌ الجزاير درياي‌ اژه‌، سواحل‌ روملى‌، يونان‌ و مورت‌ (شبه‌ جزيره‌اي‌ كه‌ بخش‌ جنوبى‌ يونان‌ امروز را تشكيل‌ مى‌دهد) حمله‌ برد و قلعه‌هاي‌ ازمير، تيره‌، سلطان‌ حصاري‌ و بودميا5 را تسخير كرد ( 2 .(EIدر 741ق‌/1340م‌ نيروي‌ دريايى‌ صليبيان‌ به‌ شهر ازمير هجوم‌ برد. در گيرودار همين‌ هجوم‌ بود كه‌ محمدبيگ‌ به‌ هنگام‌ شكار در اطراف‌ برگى‌ به‌ آب‌ افتاد و به‌ دنبال‌ بيماري‌ كوتاه‌ مدتى‌، جان‌ سپرد .(IA) از يادگارهاي‌ محمد بيگ‌، مسجدي‌ است‌ معروف‌ به‌ اولوجامعى‌ (جامع‌ اعظم‌) كه‌ محمد و 3 تن‌ از فرزندان‌ او در جوار آن‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شده‌اند.
3. عمربيگ‌ اول‌ (حك 741- 748ق‌/1340-1347م‌). پس‌ از محمد بيگ‌ پسرش‌ غازي‌ بهاءالدين‌ عمر يا اموربك‌، جاي‌ او را گرفت‌. وي‌ از پى‌ تكميل‌ نيروي‌ دريايى‌ خود درگير جنگهايى‌ در شبه‌ جزيرة بالكان‌ و جاهاي‌ ديگر شد. در 741ق‌/1340م‌ به‌ سرزمين‌ افلاق‌ يا والاشى‌6 يا والاكيا (گستره‌اي‌ از اروپاي‌ شرقى‌ كه‌ رومانى‌ امروزي‌ بخش‌ مهمى‌ از آن‌ را تشكيل‌ مى‌دهد) يورش‌ برد و قلعة ازمير را از چنگ‌ مارتين‌ زكريا، از اهالى‌ جنواي‌7 ايتاليا، بيرون‌ آورد و پس‌ از تاراج‌ مجمع‌الجزاير درياي‌ اژه‌، به‌ تسخير جزيره‌هاي‌ كرت‌ و قبرس‌ روي‌ آورد و تا قلب‌ يونان‌ پيش‌ تاخت‌. عمر بيگ‌ كه‌ چندي‌ پيش‌تر، با جان‌ ششم‌ كانتاكوزنيوس‌8 (حك 748- 755ق‌/1347-1354م‌) فرزند آندرونيكوس‌ سوم‌ پالائيلوگوس‌9، امپراتور بيزانس‌، طرح‌ دوستى‌ ريخته‌ بود، اكنون‌ به‌ ياري‌ او برخاست‌ تا قدرت‌ را در بيزانس‌ به‌ دست‌ گيرد. جان‌ ششم‌ بر آن‌ بود كه‌ با كمك‌ عمربيگ‌، از افتادن‌ رشتة فرمانروايى‌ به‌ دست‌ برادرش‌ كه‌ جانشين‌ قانونى‌ پدر بود، جلوگيري‌ كند. عمربيگ‌ در چند يورش‌ به‌ روملى‌ در 743- 745ق‌/1342-1344م‌ دوست‌ خود را ياري‌ كرد تا بر تراكيه‌1 (ه م‌) دست‌ يافت‌. در اين‌ گيرودار بود كه‌ پاپ‌ كلمنت‌ ششم‌ كه‌ مى‌ديد عمربيگ‌ منافع‌ دنياي‌ لاتين‌ را در شرق‌ به‌ خطر انداخته‌، بر ضد وي‌ اعلان‌ جهاد كرد. جمهوري‌ وينز، حكومت‌ جنوا، پادشاه‌ قبرس‌، شهسواران‌ رودس‌ (گروهى‌ از شهسواران‌ مهمان‌ نواز2)، دوك‌ ناكسس‌3 و چند دولت‌ تحت‌ الحماية ونيز با چندين‌ ناوگان‌ در اين‌ جهاد شركت‌ جستند.
پس‌ از نبردي‌ كوتاه‌ شهر ازمير در جمادي‌ الثانى‌ 745/اكتبر 1344 به‌ تصرف‌ آنان‌ درآمد، ولى‌ قلعه‌ دست‌ از مقاومت‌ بر نداشت‌. اين‌ پيروزي‌ آسان‌ نتيجة عدم‌ آمادگى‌ عمر و وحشت‌ رشگ‌ آلودش‌ از اميران‌ ديگر بود. وي‌ هنگامى‌ با لشكريان‌ خود رسيد كه‌ ازمير از دست‌ رفته‌ بود (رانسيمان‌، 3/535). صليبيان‌ پيروز به‌ هواي‌ دستيابى‌ بر بخشهاي‌ فراسوي‌ ازمير، به‌ پيشروي‌ ادامه‌ دادند، ليكن‌ در چند ميلى‌ شهر به‌ سختى‌ شكست‌ خوردند و دو تن‌ از فرماندهان‌ آنان‌ به‌ نام‌ هانري‌ و مارتين‌ زكرياي‌ جنوايى‌ كشته‌ شدند (همانجا). چون‌ هنوز سرنوشت‌ ازمير روشن‌ نبود، يكى‌ از نجيب‌ زادگان‌ فرانسوي‌ به‌ نام‌ دوفن‌ اومبر4 دوم‌، پسر ارشد پادشاه‌ فرانسه‌ كه‌ به‌ جهاد با مسلمانان‌ شوق‌ بسيار داشت‌، به‌ ازمير روي‌ آورد، ولى‌ با وجود اندك‌ موفقيتى‌ كه‌ نصيب‌ او شد، سرانجام‌ ناكام‌ ماند و به‌ زودي‌ ازمير را ترك‌ گفت‌ (همو، 3/536). در بهار 749ق‌/1348م‌ عمربيگ‌، در نبردي‌ ديگر براي‌ دفع‌ برخى‌ از فرماندهان‌ صليبى‌ كشته‌ شد .(IA) كشته‌ شدن‌ عمربيگ‌ ضربة سختى‌ بر دولت‌ آيدينيان‌ وارد آورد. آنان‌ قدرت‌ نظامى‌ و اعتبار معنوي‌ خود را از دست‌ دادند. اثر فوري‌ مرگ‌ عمربيگ‌ عقد پيمان‌ 22 جمادي‌الاول‌ 749ق‌/18 اوت‌ 1348م‌ ميان‌ صليبيان‌ و جانشين‌ وي‌ بود كه‌ طى‌ آن‌، امتيازات‌ بسياري‌ به‌ حريفات‌ مسيحى‌ داده‌ شد. در دوران‌ فرمانروايى‌ عمربيگ‌ اول‌، سلسلة آيدين‌ به‌ اوج‌ شكوه‌ نظامى‌، اقتصادي‌، سياسى‌ و فرهنگى‌ خود رسيد. در زمان‌ او مناسبات‌ بازرگانى‌ با مغرب‌ زمين‌ گسترش‌ يافت‌ .(IA) پايگاه‌ ويژة عمربيگ‌ تا اندازة بسياري‌ مرهون‌ جهادهاي‌ متعدد او با فرنگيان‌ و شهادتش‌ در اين‌ راه‌ بود. او سراسر زندگى‌ خود را در ميدانهاي‌ نبرد سپري‌ كرد و غنايم‌ بسيار از اين‌ رهگذر به‌ چنگ‌ آورد.
حرمت‌ و اعتبار وي‌ تا بدان‌ اندازه‌ بود كه‌ پس‌ از وي‌ لشكريان‌ عثمانى‌ به‌ سر او سوگند ياد مى‌كردند. هنگامى‌ كه‌ عثمانيان‌ بر بخشهايى‌ از آيدين‌ دست‌ انداختند، بسياري‌ از آداب‌ سپاهيگيري‌ لشكريان‌ عمربيگ‌ را تقليد كردند. از كارهاي‌ درخشان‌ او يكى‌ پيمايش‌ زمينها و دادن‌ اسناد مالكيت‌ با مهر عمربيگ‌ به‌ صاحبان‌ آن‌ بود .(IA) افزون‌ بر اينها، عمر مردي‌ فرهيخته‌ و دوستدار دانشمندان‌ و عارفان‌ بود (افلاكى‌، 2/949 -950). افلاكى‌ از ارادت‌ و اعتقاد خالصانة عمربيگ‌ به‌ صوفى‌ مشهور، جلال‌الدين‌ فريدون‌ چلبى‌ و حمايت‌ معنوي‌ اين‌ عارف‌ از وي‌ به‌ خاطر «محارباتش‌ با كفار» و سرانجام‌ شهيد شدنش‌ در اين‌ راه‌ سخن‌ مى‌راند. اين‌ امير به‌ ساختن‌ تعدادي‌ مسجد، مدرسه‌ و منبع‌ آب‌ در برگى‌، كليس‌ و آلاشهر همت‌ گماشت‌. عمر را نخست‌ در برگى‌ در جاي‌ ويژه‌اي‌ به‌ خاك‌سپردند، ليكن‌ به‌دنبال‌ وقوع‌ زلزله‌ و سيل‌ در آغاز سدة 12ق‌/ اواخر 17م‌ پيكر او را به‌ مقبرة پدرش‌ در جوار جامع‌ اعظم‌ برگى‌ منتقل‌ كردند.
جانشينان‌عمربيگ‌: پس‌ از عمر برادرش‌ خضر (748- 760ق‌/ 1347- 1359م‌) كه‌ حاكم‌ اياسلوق‌ بود، به‌ حكومت‌ رسيد. او در دلاوري‌ و تدبير ملك‌ همپاي‌ عمر نبود. به‌ همين‌ دليل‌، ناگزير به‌ امضاي‌ پيمانى‌ با فرنگيان‌ شد. در اين‌ پيمان‌ شرايط سختى‌ به‌ آيدينيان‌ تحميل‌ شد كه‌ نتيجة آن‌ ضعف‌ تدريجى‌ آنان‌ و چيرگى‌ فرنگيان‌ بر پاره‌اي‌ از شهرهاي‌ ساحلى‌ آيدين‌ بود. پس‌ از خضر برادر ديگرش‌ عيسى‌ بيگ‌ اول‌ (760-792ق‌/ 1359-1390م‌) با لقب‌ فخرالدين‌ به‌ اميري‌ آيدين‌ رسيد. حكومت‌ او با كشور گشاييهاي‌ بايزيد اول‌ (ايلدرم‌)، امپراتور عثمانى‌، همزمان‌ بود. وي‌ در برابر هجوم‌ بايزيد كه‌ بيشتر امارات‌ دهگانة آسياي‌ صغير را به‌ تصرف‌ خود در آورده‌ بود، تاب‌ ايستادگى‌ نياورد و ناگزير به‌ پيشنهاد بايزيد حاضر شد در شهر تيره‌ اقامت‌ گزيند و به‌ القاب‌ خويش‌ اكتفا كند و امتيازات‌ ديگر مانند خطبه‌، ضرب‌ سكه‌ و صدور فرمانها را به‌ بايزيد واگذارد .(IA) با وجود اين‌، بايزيد به‌ زودي‌ پيمان‌ خود را با عيسى‌ شكست‌ و او را از تيره‌ تبعيد كرد و وي‌ دور از پايتخت‌ جديدش‌ مرد (گيبونز، و در جوار جامع‌ اعظم‌ برگى‌ به‌ خاك‌ سپرده‌ شد.
پس‌ از درگذشت‌ عيسى‌ (792ق‌/1390م‌) آيدين‌ براي‌ مدتى‌ به‌ قلمرو عثمانيان‌ در آمد. گروهى‌ از اعضاي‌ خاندان‌ آيدين‌ از برابر بايزيد به‌ امير قسطمونى‌، در اميرنشين‌ قزل‌ احمدلى‌، و گروهى‌ ديگر به‌ امير تيمور گوركانى‌ پناهنده‌ شدند ( اسناد و مكاتبات‌، 85). امارت‌ نشين‌ آيدين‌ به‌ مدت‌ 3 سال‌ زير فرمان‌ عثمانيها بود تا اينكه‌ در 805ق‌/1402م‌ امير تيمور پس‌ از آنكه‌ در نبرد انگوريه‌ (آنكاراي‌ امروزي‌) بايزيد را شكست‌ داد و او را با فرزندش‌ موسى‌ به‌ اسيري‌ گرفت‌، بر متصرفات‌ وي‌ و از آن‌ ميان‌ آيدين‌ دست‌ يافت‌. در برانگيختن‌ تيمور براي‌ لشكركشى‌ به‌ آناتولى‌ و رويارويى‌ با ايلدرم‌ بايزيد، اميران‌ آيدين‌ كه‌ از ترس‌ بايزيد نزد او پناه‌ جسته‌ بودند، بى‌تأثير نبودند (همان‌، 90). يكى‌ از علتهاي‌ مهم‌ شكست‌ بايزيد اين‌ بود كه‌ تاتارهاي‌ سپاه‌ وي‌ از اميرنشينهاي‌ آيدين‌ و صاروخان‌، منتشا، كرميان‌ و قرمان‌، نزد مخدومان‌ خود كه‌ پيش‌ از آن‌ به‌ تيمور پناهنده‌ شده‌ بودند، گريختند (همانجا). ظاهراً همين‌ همكاري‌ موجب‌ شد كه‌ تيمور اميرنشين‌ آيدين‌ را به‌ دو فرزند عيسى‌ به‌ نام‌ عيساي‌ دوم‌ و عمر دوم‌ باز گرداند و بدين‌ ترتيب‌ خاندان‌ آيدين‌ امارت‌ از دست‌ رفتة خود را پس‌ از 12 سال‌ باز يابد. عيسى‌ بيگ‌ دوم‌ كه‌ در پاره‌اي‌ از تواريخ‌ موسى‌ نيز خوانده‌ شده‌ (سليمان‌، 396؛ زامباور، 151)، چند ماهى‌ در 805ق‌/1402م‌ بر ازمير و توابع‌ آن‌ فرمان‌ راند، ولى‌ در همين‌ سال‌ درگذشت‌ و برادرش‌ عمر دوم‌ جاي‌ وي‌ را گرفت‌. او نيز بيش‌ از يك‌ سال‌ حكومت‌ نكرده‌ بود كه‌ گرفتار رقابتهاي‌ يكى‌ از بنى‌ اعمام‌ خود به‌ نام‌ جنيدبيگ‌، معروف‌ به‌ ازمير اوغلى‌، از فرزندان‌ ابراهيم‌ بهادربن‌ آيدين‌ اوغلو گرديد (بعضى‌ از تاريخ‌ نگاران‌ مانند زامباور، همانجا؛ سليمان‌، 296، جنيد را فرزند قراسوباشى‌ حسن‌ دانسته‌اند، ولى‌ در اسلام‌ آنسيكلوپديسى‌1 از وي‌ به‌ عنوان‌ برادر قراسوباشى‌ حسن‌ و پسر ابراهيم‌ ياد شده‌ است‌). جنيد (حك 806 - 818ق‌/1404- 1415م‌ و بار ديگر: 822 - 828ق‌/1419- 1425م‌) (زامباور، همانجا)، پس‌ از يك‌ رشته‌ كشمكش‌ با عمر دوم‌، سرانجام‌ دختر وي‌ را به‌ زنى‌ گرفت‌ و پس‌ از مرگ‌ وي‌ در 808ق‌/1405م‌ بيش‌ و كم‌ بر سراسر آيدين‌ چيره‌ شد و سكه‌هايى‌ سيمين‌ به‌ نام‌ خويش‌ ضرب‌ كرد. سليمان‌ با توجه‌ به‌ اينكه‌ حسن‌ را پدر جنيد مى‌داند و از سويى‌، روي‌ سكه‌هاي‌ ياد شده‌ عبارت‌ جنيدبن‌ ابراهيم‌ نقش‌ شده‌ است‌، در صحت‌ انتساب‌ اين‌ سكه‌ها به‌ جنيد ترديد كرده‌ است‌ (ص‌ 400). جنيد كه‌ به‌ توطئه‌گري‌ بر ضد عثمانيان‌ شهرت‌ يافته‌ بود، در برابر تازش‌ سلطان‌ مراد دوم‌ از قلمرو خود گريخت‌ (روملو، 184، 674) و به‌ قلعة ايپسيلى‌2 در جزيرة سيسام‌ پناه‌ برد.
سرانجام‌ خود، برادرش‌ حمزه‌ و پسرش‌ قورد حسن‌ (سليمان‌، 399) و به‌ قولى‌ همة اعضاء خانواده‌اش‌ ( 2 به‌ اشارة سلطان‌ عثمانى‌ كشته‌ شدند و بدين‌ سان‌، طومار خاندان‌ آيدين‌ درهم‌ پيچيده‌ شد و قلمروشان‌ به‌ سرزمينهاي‌ عثمانى‌ ملحق‌ گرديد. پس‌ از درگذشت‌ عمر دوم‌، فرزند وي‌ مصطفى‌ تا سال‌ مرگش‌، 825ق‌/1422م‌، در اياسلوق‌ فرمان‌ راند، ولى‌ از آنجا كه‌ او بيشتر نقش‌ كارگزار عثمانيان‌ را داشت‌، مى‌توان‌ خاتمة كار آيدينيان‌ را با مرگ‌ جنيد همزمان‌ دانست‌. از آيدينيان‌ سكه‌هايى‌ با حروف‌ لاتينى‌ و سكه‌هاي‌ ديگري‌ به‌ خط عربى‌ باقى‌ مانده‌ است‌ (سليمان‌، 397).
مآخذ: ابن‌ بطوطه‌، رحلة، بيروت‌، 1384ق‌، ص‌ 303؛ اسناد و مكاتبات‌ تاريخى‌ ايران‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسين‌ نوايى‌، تهران‌، 1356ش‌؛ افلاكى‌، احمد، مناقب‌ العارفين‌، به‌ كوشش‌ تحسين‌ يازيجى‌، آنكارا، 1959م‌؛ امين‌، حسن‌، الموسوعة الاسلامية، بيروت‌، 1401ق‌؛ دائرةالمعارف‌ الاسلامية (ذيل‌ صوباشى‌)؛ رانسيمان‌، استيون‌، تاريخ‌ جنگهاي‌ صليبى‌، ترجمة منوچهر كاشف‌، تهران‌، 1356ش‌؛ روملو، حسن‌ بيك‌، احسن‌ التواريخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسين‌ نوايى‌، تهران‌، 1349ش‌؛ سليمان‌، احمدسعيد، تاريخ‌ الدول‌ الاسلامية، قاهره‌، 1972م‌؛ نيز:
Doerfer, Gerhard, T O rkische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, 1967; EI 2 ; Gibbons, H., The Foundation of the Ottoman Empire, London, 1968; IA; Zambaur, Edward Von, Manuel de g E n E alogie et de chronologie pour l'Histoire de l'Islam, Hannover, 1927.
مجدالدين‌ كيوانى‌
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 2  صفحه : 555
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست