آلِ قُدامه، خاندانی فلسطینیُ الاصل و حنبلی مذهب که فقیهان، مُسندان، حافظان و
قاضیان بسیاری از آن برخاستند و فعالیت علمی ــ دینی آنان در اندیشۀ اسلامی آن
روزگار و گسترش مذهب حنبلی تأثیر بزرگی به جای نهاد.
سابقۀ تاریخی: نام این خاندان از نیای بزرگشان قدامه بن مقدام ابن نصر بن عبداللـه
گرفته شده است. زادبوم او روستای جمّاعیل یا جمّاعین از توابع نابلس بود. محمدبن
قدامه و سپس فرزندش احمد و نوهاش محمد ابوعمر ریاست مذهبی این روستا را به عهده
داشتند. زندگی علمی و آوازۀ آل قدامه پس از حملۀ صلیبیان به فلسطین آغاز شد. به
دنبال سقوط بیتالمقدس در 492ق/1099م به دست صلیبیان، امیران صلیبی به صورت فئودال
درآمدند و زندگی را بر مردم سخت گرفتند. کشاورزان جمّاعیل و روستاهای پیرامون آن که
از فشارهای گوناگونی گوناگونی همچون بیگاری و پرداخت خراج و نیز از زندان و حتی
بریدن پا رنج میکشیدند، تسلای خاطر خود را در سخنان صلیبیان بر جماعیل فرمان
میراند، به بهانۀ آنکه گرد آمدن کشاورزان پیرامون شیخ احمد آنان را از کار باز
میدارد، درصدد کشتن وی برآمد. از اینرو، احمد در 551ق/1156م به دمشق که زیر فرمان
نورالدبین محمودبن زنگی بود، مهاجرت کرد. این کوچ سرآغاز فعالیت علمی مداومی شد که
در چند سده از اواسط سدۀ 6 تا 11ق/12 تا 17م ادامه یافت. آل قدامه نخست در مسجد
ابوصالح دمشق اقامت گزیدند و شیخ احمد در آنجا به امامت حنبلیان پرداخت، اما کوچیدن
بسیاری از مردم جماعیل و روستاهای دیگر، جا را بر آوارگان تنگ کرد و شیوع بیماری
بسیاری از آنان را از میان برد. از سوی دیگر داشتن مذهب حنبلی گرفتاریهایی را برای
آنان پیش آورد. سرانجام، حدود 3 سال بعد، مسجد ابوصالح را ترک گفتند و به دامنۀ کوه
قاسیون که مردگان خود را از پیش در آن به خاک میسپردند، کوچیدند. از آن پس این
منطقه به نام آنان صالحیه خوانده شد. شیخ احمد در آنجا دیرُالْحَنابله را ساخت که
اکنون جامعُ الْحنابله نام دارد و آثارش هنوز برجاست. سپس خانهها، بازارها، مدارس
و مساجد بیشماری ساخته شد و صالحیه به صورت یکی از کانونهای فعالیت علمی و دینی
درآمد و نقش مهمی را در گسترش مذهب حنبلی در دمشق، مصر، بعلبک و بغداد به عهده
گرفت.
آل قدامه گذشته از عالمان، قاضیان بزرگی پروراند که منصب قاضیالقضاتی دمشق بارها
به آنان رسید. همچنین توجه این خاندان به آموزش زنان، به رشد زنانی انجامید که در
دانشهای دینی روزگار خویش صاحب نام بودند. آل قدامه با خاندانهای علمی سرشناسی
همچون بنیسرور، بنی عبدالواحد، راجح و جماعه پیوندهای خویشاوندی داشتند که گاه
افراد آنان را در شمار خاندان آل قدامه نام بردهاند (ابن طولون، 1/65-81؛ الموسوعه
الفلسطینیه). در این مقاله گذشته از آل قدامه از فرزندان یوسف برادر شیخ احمد
(نوادۀ قدامه) که به آل عبدالهادی شهرت یافتند نیز یاد میکنیم. افراد سرشناس آل
قدامه بدین قرارند:
1. احمدبن محمدبن قدامه (491-558ق/1098-1163م)، خطیب جماعیل. وی از روستاهای نابلس
بود. در 551ق/1156م پس از استیلای فرنگیان بر سرزمینهای بیتالمقدس، با خانوادۀ خود
به دمشق کوچید و چنانکه اشاره شد در مسجد ابوصالح اقامت گزید. در 554ق/1159م به کوه
قاسیون رخت کشید و دیرالحنابله را بنیاد گذاشت و به تدریس پرداخت. گفتهاند در
پارسایی بیمانند بود. (ابن رجب، 2/61؛ ذهبی، العبر، 3/29؛ ابن طولون، 1/250، 252؛
نُعیمی، 2/101).
2. ابوعمر محمدبن احمدبن محمدبن قدامه (528-607ق/1134-1210م)، برادر بزرگ
موفقالدّین عبداللـه بن احمد. وی در روستای الساویا و به قولی در روستای جماعیل
زاده شد. در 551ق/1156م به دمشق کوچید و در آنجا از پدرش و ابوالمکارم عبدالواحد
ابن هلال و ابوتمیم سلمان بن علی رجبی و دیگران حدیث شنید. سپس به مصر رفت و از
سعیدبن حسن مأمونی حدیث آموخت (ابوشامه، 71؛ مُنذِری، 2/203؛ ذهبی، العبر، 4/147) و
در همانجا از علی ابن بری نحو را فرا گرفت. قرآن و نیز مختصر الْخِرَقیّ و احادیث
بسیاری از برداشت و فقه و فرایض میدانست (ابن رجب، 2/52-53؛ صفدی، 2/116). ابوعمر
در حملات صلاحالدین ایوبی به سرزمینهای اشغالی صلیبیان شرکت کرد و در فتح قدس و
سواحل شام و جاهای دیگر حضور داشت (ابوشامه، 71؛ ابن کثیر، 13/59؛ ابن رجب، 2/56).
در 598ق/1202م مدرسهای را در دامنۀ قاسیون بنیاد گذاشت که به نام مدرسه العمریه
معروف شد. وی آن را وقف فقه و قرآن کرد (ابن کثیر، 13/59؛ نعیمی، 2/435). خط بسیار
خوشی داشت و از قرآن و شماری از کتابهای تفسیر و فقه با خط خود نسخهبرداری کرد.
روزگارش را به پارسایی و عبادت می گذراند و در قاسیون خطبه میخواند. ضیاء (حافظ
ابوعبداللـه محمد مقدسی) و منذری از او حدیث شنیدند. مدفن او در مقبرهای در مقابل
دیر حورانی است (ابوشامه، 73). وی 4 پسر به نامهای عمر، شرفالدین عبداللـه پدر
عزالدّین، احمد و عبدالرحمن داشت که در 655ق/1257م تنها کوچکترین آنان یعنی
عبدالرحمن زنده بود (ابوشامه، 74؛ قس: یافعی، 4/15؛ ابن طولون، 1/249-250؛ ابن تغری
بردی، النجوم الزاهره، 6/202؛ ابن عماد، 5/27-30).
3. شرفالدّین ابوالحسن احمدبن عبیداللـه بن احمدبن محمدبن قدامه
(573-613ق/1177-1217م). وی فقیهی فاضل بود. از ابوالفرج عبدالمنعم بن کُلَیْب
حرّانی و دیگران حدیث شنید و روایت کرد. (منذری، 2/388؛ صفدی، 7/175؛ ابن طولون،
2/458-459؛ ابن عماد، 5/54).
4. ابوالمجد عیسی بن عبداللـه بن احمدبن محمدبن قدامه (541-620ق/1147-1223م). وی در
روستای جماعیل به دنیا آمد. دهساله بود که خانوادهاش از ستم صلیبیان به دمشق
کوچید. او در این شهر قرآن و مختصر الخِرَقی را از بر کرد و از پدرش و ابوالمکارم
بن هلال و دیگران حدیث شنید (یاقوت، 2/114؛ منذری، 3/107). در 561ق/1166م با پسر
خالهاش حافظ عبدالغنی به بغداد رفت و از هبهاللـه دقّاق و ابن بطّی و عبدالقادر
گیلانی و دیگران حدیث شنید. سپس در مکه از مبارک بن الطّباخ و در موصل از خطیب شهر
ابوالفضل حدیث شنید (ابوشامه، 140؛ ابن رجب، 2/133). مدتی در مدرسۀ عبدالقادر اقامت
داشت و خرقی را نزد او خواند (ابن رجب، 2/132). پس از مرگ عبدالقادر از ابوالفتح بن
منّی فقه آموخت (یاقوت، 2/114). 4 سال در بغداد ماند و سپس به دمشق بازگشت و در
567ق/1172م بار دیگر به بغداد رفت (ابوشامه، 140). موفقالدّین در جنگهای
صلاحالدّین ایوبی شرکت میجست (ابن کثیر، 13/59). در 574ق/1178م به حج رفت و در
بازگشت یک سال در بغداد ماند. سپس به دمشق بازگشت و در همین زمان به نوشتن کتاب
المغنی در شرح الخرفی پرداخت (ابن رجب، 2/134). او در جامع مظفری دمشق امامت میکرد
و حدیث میگفت و درس میداد و روزهای جمعه خطبه میخواند. منذری در دمشق با او
دیدار کرده و از وی حدیث شنیده است. موفقالدّین در زمینههای گوناگونی همچون فقه،
نحو، حساب، فرایض و نجوم دست داشت و کتابهای فراوانی به یادگار گذاشت که از آن میان
اینها را میتوان نام برد: لمعه الاعتقاد، چاپ دمشق، 1391ق/1971م؛ لمحه الاعتقاد،
دمشق، 1391ق/1971م؛ التّوابّین، دمشق، 1390ق/1970م؛ المغنی فی شرح مختصر الخرقی،
مصر، 1341ق/1923م؛ المقنع، مصر، 1341ق/1923م؛ عمده الاحکام عن سیدالانام، نسخۀ خطی
در مدرسۀ سپهسالار (سابق)؛ العمده، قاهره، 1384ق/1984م؛ الکافی؛ التبیین فی انساب
القرشیین، نسخۀ خطی در امیرنشین قطر؛ ذم الموسوسین، نسخۀ خطی در آستان قدس؛ اثبات
صفه العلوّاللـه الواحد القهار، نسخۀ خطی در دارالکتب قاهره؛ العقیده، در
1329ق/1911م ضمن یک مجموعۀ 9 کتابی در مطبعۀ علمی کردستان به چاپ رسیده است؛ ذمّ
التأویل، همراه العقیده به چاپ رسیده است؛ العقائد، نسخۀ خطی در کتابخانۀ عمومی
اوقاف در بغداد؛ التّنزیه و التّفویض، نسخۀ خطی در همان جا؛ روضه النّاظر و جنّه
المناظر، قاهره، 1385ق/1965م. برای آشنایی با دیگر کتابهای موفقالدّین، نک : ابن
رجب 2/139-140؛ ابن طولون، 2/468-469؛ بغدادی، هدیه العارفین، 1/459-460. او 2 دختر
به نامهای صفیّه و فاطمه و 3 پسر به نامهای ابوالفضل محمد، ابوالعزّ یحیی و
ابوالمجد عیسی داشت. همۀ پسرانش در زمان حیات وی درگذشتند و از این 3 تن تنها عیسی
2 پسر داشت که آن دو نیز نابههنگام مردند و به این ترتیب از نسل موفقالدّین کسی
نماند (ابوشامه، 141؛ قس: ذهبی، العبر، 3/180-181؛ همو، دول الاسلام، 331-332؛ ابن
کثیر، 13/99-100؛ کتبی، 2/158؛ ابن طولون، 2/465-470؛ نعیمی، 2/680؛ ابن عماد،
5/88-92).
6. امّ محمد رابعه دختر احمدبن محمدبن قدامه (د 620ق/1223م)، خواهر ابوعمر و
موفقالدین. وی از ابوالفتح محمدبن عبدالباقی بن احمد و ابوالقاسم یحیی بن ثابت بن
بُنْدار و ابوبکر احمد ابن مقرب کرخی و دیگران اجازۀ رایت حدیث گرفت و به منذری
اجازه داد. فخرالدین ابوالحسن علی بن احمد از او روایت کرده است. اممحمد حافظ قرآن
بود و به زنان درس میداد (منذری، 3/109).
7. امّ احمد رقیه دختر احمدبن محمدبن قدامه (د 621ق/1224م)، خواهر بزرگ امّ محمد
رابعه و مادر حافظ ابوعبداللـه محمدبن عبدالواحد مقدسی مشهور به ضیاء. ابوالفتح
محمدبن عبدالباقی بن احمد و ابوبکر احمدبن مقرب کرخی و دیگران به او اجاه دادند و
منذری از وی روایت کرده است (منذری، 3/124-125).
8. امّ احمد آمنه دختر ابوعمر محمدبن احمدبن محمدبن قدامه (د 631ق/1234م). وی از
ابوالفتح محمدبن عبدالباقی بن احمد و ابوبکر احمدبن مقرب و دیگران اجازۀ روایت حدیث
گرفت. قرآن را از بر داشت و به زنان و کنیزان درس میگفت. منذری از وی اجازۀ نقل
حدیث گرفت (منذری، 3/371).
9. جمالالدّین ابوحمزه احمدبن عمربن محمدبن احمدبن محمدبن قدامه
(569-633ق/1174-1235م). وی در کودکی به بغداد رفت و مدت اندکی به شنیدن حدیث و
تحصیل پرداخت. سپس وارد سپاه شد و در جنگ با صلیبیان از خود دلاوری نشان داد. وی
مدتی والی جماعیل بود. از نصراللـه القزّاز و ابن شاتیل و ابوالمعالی بن صابر حدیث
شنید و روایت کرد. گروهی از جمله منذری از وی روایت کردهاند (منذری، 3/406؛ صفدی،
7/264؛ ابن عماد، 5/159).
10. ساره دختر عبداللـه بن احمدبن محمدبن قدامه. وی از ابوطاهر سلفی روایت میکرد و
ام احمد عایشه بنت عیسی از وی حدیث شنید. در حدود 641ق/1243م زنده بود (کحاله،
اعلام النساء، 2/138).
11. شرفالدّین ابوبکر عبداللـه بن محمدبن احمدبن محمدبن قدامه
(578-643ق/1183-1245م)، معروف به خطیب جیل. وی در دمشق به دنیا آمد و در همانجا از
یحیی ثقفی و در بغداد از ابوالفرج بن الجوزی و ابن المعطوس و ابن سکینه و در مصر از
بوصیری و ارتاحی و فاطمه دختر سعدالخیر حدیث شنید. فقه را نزدپ در و عمویش آموخت و
مدتی در جامع جبل خطبه خواند. (ابوشامه، 177؛ ذهبی، العبر، 3/246؛ ابن کثیر،
13/171؛ ابن طولون، 2/478-479؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، 6/355؛ ابن عماد،
5/218-219).
12. سیفالدّین ابوعباس احمدبن عیسی بن عبداللـه بن محمد (605-643ق/1208-1245م). وی
در قاسیون به دنیا آمد. از نیای خود و ابوالقاسم حَرَسْتانی و ابوالیمن بن
عبدالسلام و ابوعلی بن جوالیقی حدیث شنید. خطی خوش داشت و کتابهای بسیار نوشت و به
تدوین حدیث پرداخت. سیفالدّین کتابی بزرگ در ردّ بر محمدبن طاهر مقدسی که در
جاهایی از کتاب صفوه اهل التّصوف سماع را مباح شمرده بود، نوشت. ابن طولون این کتاب
را به یک چهارم تلخیص کرد. وی همچنین کتابهای الاعتقاد و الازهر فی ذکر آل جعفر را
نوشت و فضایل آل جعفر بن ابیطالب را بر شمرد. (ابوشامه، 177؛ ذهبی، العبر، 3/244؛
صفدی، 7/237؛ ابن طولون، 2/435-436).
13. عزالدّین ابواسحاق ابراهیم بن عبداللـه بن محمد (606-666ق/1210-1267م)، معروف
به خطیب جیل. وی از موفقالدین عموی پدرش و شهاب بن راجح و قاضی و قاضی ابوالقاسم
حرستانی و ابن مُلاعب و ابن عبدون بنّا و کندی و ابومحمدبن البُنّ و ابوالفتح
محمدبن عبدالغنی و ابوالمجد قزوینی و دیگران حدیث شنید و ابن طبرزد و مؤید طوسی و
دیگران به وی اجازه دادند. عزّالدّین فقیهی پارسا بود. دِمیاطی و قاضی تقیالدین
سلیمان و ابن خبّاز و ابن زرّاد و دیگران از او حدیث روایت کردهاند. ابن خباز
اخبار و مناقب وی را در چند دفتر گرد آورد (ذهبی، العبر، 3/315؛ صفدی، 6/35؛ ابن
تغری بردی، المنهل الصافی، 1/64-66؛ همو، النجوم الزاهره، 7/227؛ ابن طولون، 2/480؛
ابن عماد، 5/322).
14. شمسالدین ابوالفرج عبدالرحمن بن محمد احمدبن محمدبن قدامه
(597-682ق/1200-1283م). وی در دیر دامنۀ کوه قاسیون به دنیا آمد (ابن رجب، 2/304٩.
از پدر و عمویش موفقالدبین و نت الطراح و ابن طبرزد و بعداً در مکه از ابوالمجد
قزوینی و ابن باسویه، و در مدینه از ابوطالب عبدالمحسن حفیفی حدیث شنید (ذهبی،
العبر، 3/350؛ کتبی، 2/292). صیدلانی و ابن جوزی و گروهی دیگر دیگر به وی اجازۀ
روایت حدیث دادند. شمسالدین اصول را نزد سیف آمِدی و فقه را نزد عمویش آموخت و
کتاب المقنع را در 10 جلد شرح کرد، اما بخش بزرگ این شرح را از کتاب دیگر عمویش
المغنی گرفت (ابن رجب، 2/304). وی نخستین کس از آل قدامه است که در 664ق/1266م قاضی
القضاتی حنبلیان را در دمشق به عهده گرفت. شمسالدین برخلاف میل خود، 12 سال در این
سمت ماند، اما در برابر کار خود مزد دریافت نکرد و سپس کناره گرفت. مسند قضای
حنبلیان همچنان بیقاضی ماند تا آنکه فرزندش نجمالدین عهدهدار آن شد (ابن رجب،
2/306؛ کتبی، 2/292؛ ابن کثیر، 13/302). وی از دانشمندان بافضیلت روزگار خود
بهشمار میرفت و ریاست مذهبی حنبلیان و مشیخت مدرسۀ دارالحدیث اشرفیّه را به عهده
داشت و مدتها در قاسیون قضاوت کرد و خطبه خواند. تقیالدّین ابن تیمیّه و مجدالدّین
اسماعیل و ابن محمد حرّانی از شاگردان وی بودند و ابومحمد حارثی و ابوالحسن بن
عطّار و برزالی از او حدیث روایت کردند (ابن رجب، 2/308). اسماعیل بن خباز شرح حال
وی را به گونهای سخت مبالغهآمیز در 150 جزء نوشته که تنها بخش کوچکی از آن به
زندگی شمسالدین ارتباط دارد. از کتابهای وی میتوان اینها را نام برد: مختصر منهاج
القاصدین، دمشق، 1391ق/1971م؛ الشّافی، قاهره، 1341ق/1923م؛ (قس: ذهبی، دول
الاسلام، 381؛ صقاعی، 106؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، 7/358؛ یافعی،
4/197-198؛ ذهبی، تذکره الحفّاظ، 4/1492؛ ابن طولون، 1/157-158؛ ابن عماد،
5/376-379).
15. شرفالدّین ابوالعباس احمدبن احمدبن عبیداللـه (614-687ق/1217-1288م). وی از
عموی پدرش موفقالدّین و ابن ابیلقمۀ قزوینی و ابوالقاسم صَصْری و ابن صباح حدیث
شنید و فقه را نزد تقیالدّین احمدبن العز آموخت. حَرَستانی و دیگران به وی اجازۀ
نقل حدیث دادند. حدیث بسیار روایت کرد و مِزّی و ابن خبّاز و برزالی از او روایت
کردند. فرایض و جبر و مقابله میدانست و در جامع مظفری حلقۀ درس میداشت اما مزدی
نمیگرفت. روزگارش را در زهد گذراند. سرانجام در روضۀ قاسیون در کنار موفقالدّین
به خاک سپرده شد (ذهبی، العبر، 3/363؛ صفدی، 6/230-231؛ ابن تغری بردی، النجوم
الزاهره، 7/377؛ ابن طولون، 2/479؛ ابن عماد، 5/399).
16. نجمالدّین ابوالعباس احمدبن عبدالرحمن بن احمد (651-689ق/1253-1290م). وی از
خطیب مَرْدا ابوعبداللـه محمدبن اسماعیل و ابراهیم بن خلیل و ابن عبدالدّائم حدیث
شنید، اما روایت نکرد. فقه را از پدر آموخت و در دارالحدیث اشرفیّه در قاسیون درس
میگفت. خطابت قاسیون و امامت حلقۀ حنبلیان و سرپرستی اوقاف آنان را به عهده داشت.
پس از آنکه پدرش از مقام قاضی القضاتی کناره گرفت، بر جای او نشست. در فتح طرابلس
به دست سلطان ملک منصور حضور داشت. در قاسیون به خاک سپرده شد (ذهبی، العبر، 3/386؛
ابن رجب، 2/322؛ ابن تغری بردی، المنهل الصافی، 1/310-311؛ صفدی، 7/46؛ ابن طولون،
2/496؛ ابن کثیر، 13/319؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهره، 7/385؛ ابن عماد،
5/407-408).
17. شرفالدّین ابوالفضل حسن بن عبداللـه بن ابیعمر (638-695ق/1240-1296م). ابن
کثیر نام وی را حسین آورده که درست نمینماید. شرفالدّین از ابن قُمیره و ابن
مسلمه و مرسی و یلدانی و دیگران حدیث شنید. فقه را نزد عموی خود شمسالدّین آموخت و
د لغت و فروع چیرهدست شد. در مدرسۀ نیای خویش ابوعمر و دارالحدیث اشرفیّه درس داد.
برزالی و دیگران از وی حدیث شنیدند. پس از نجمالدّین قضا را به عهده گرفت (ابن
کثیر، 13/345؛ ابن طولون، 1/158-159؛ ابن عماد، 5/430).
18. شمسالدّین ابوعبداللـه محمدبن حمزه بن احمد (631-697ق/1233-1298م). وی از ابن
اللّتی و جعفر همدانی و کریمه و پیاء و دیگران حدیث شنید. فقه آموخت و به تدریس و
افتاء پرداخت. در مدرسۀ اشرفیّۀ قاسیون حدیث میگفت و با خطی خوش کتاب مینوشت.
مدتی نیابت قضای برادرش را داشت (صفدی، 3/26؛ ابن طولون، 2/400). ابن طولون مرگ وی
را در 687ق نوشته است.
19. امّ احمد عایشه بنت عیسیبن عبداللـه (611-697ق/1214-1298م). وی از نیایش و ابن
راجح حدیث روایت کرد. ابوالقاسم حرستانی به او اجازه داد. او در حدیث معتمد بود ابن
نابلسی و محب از او حدیث شنیدند. (ذهبی، العبر، 3/389؛ ابن تغری بردی، النجوم
الزاهره، 8/112؛ ابن طولون، 2/427-428؛ ابن عماد، 5/438).
20. ابوالحسن علی بن عبدالرّحمن بن ابیعمر (د 699ق/1299م). وی در مدرسۀ نیایش
ابوعمر و نیز در جامع دمشق درس میداد و در جامع مظفری امامت میکرد. با جمعی از
حنبیلیان در ربیعالاول 699ق/نوامبر 1299م در 2 منزلی بیره به دست تاتارها کشته شد
(ابنطولون، 1/258؛ ابن عماد، 5/450).
21. ناصرالدّین داوودبن حمزه بن عمر (629-701ق/1232-1301م) برادر قاضی سلیمان. وی
وقت خود را در تدریس میگذراند. در مسجد عتیق امامت میکرد. از ابن اللّتی و جعفر و
ضیاء و کریمه حدیث روایت کرد (ابن حجر، 2/222).
22. شرفالدّین ابومحمد عبداللـه بن عبداللّرحمن بن محمد (639-708ق/1241-1308م). وی
از ابن عبدالدّائم حدیث شنید. ابوالحسن بن صابونی و ابنرواح و دیگران به وی اجازه
دادند. ابنرافع از او روایت کرده است (ابن حجر، 3/45-46).
23. ساره دختر عمربن احمدبن عمر (د پس از 715ق/1315م). وی از ابن عبدالدّائم حدیث
شنید و روایت کرد و به برخی اجازه داد (کحاله، اعلام النساء، 2/138).
24. تقیالدّین ابوالفضل سلیمان بنحمزه بن احمد (628-715ق/1231-1316م). وی از ابن
اللّتی و جعفر همدانی و ابن مقیّر و کریمه و ابن جمیزی و دیگران حدیث شنید. عمربن
کرم و ابوالوفاء محمودبن منده و شهابالدین سهروردی و گروه دیگری از اصفهان و بغداد
به او «اجازه» دادند. فقه را از ابن ابیعمر آموخت و در چند مدرسه به تدریس پرداخت.
حدیث بسیار گفت و ابیوردی و علاءالدین کندی از وی حدیث شنیدند. در 695ق/1296م در
روزگار عادل ایوبی قاضی القضاه دمشق شد. در 699ق/1300م که تاتارها بر دمشق چیره
شدند، سختیها کشید و برخی از افراد خانوادهاش کشته شدند. در 705ق/1305م که واقعۀ
ابن تیمیّه پیش آمد و حنبلیان مجبور به برگشت از معتقدات خود شدند، قاضی تقیالدین
مدارا پیشه کرد تا آنکه ماجرا فرو خفت. در 709ق/1309م جاشنکیر او را عزل کرد و قاضی
شهابالدّین بن الشّرف حسین برای مدتی جای او را گرفت، اما سلطان ملک ناصر او به
قضا بازگرداند. وی معجمی در 2 جلد نوشت. همچنین کتابی به نام المائه العوالی از وی
به جاب مانده است که نسخهای خطی از آن در خزانۀ تیموریّۀ مصر موجود است. (ذهبی،
العبر، 4/42؛ صقاعی 89-90؛ ابن کثیر، 14/75؛ ابن حجر، الدّررالکامنه، 2/285-287).
25. تقیالدّین احمدبن ابراهیم بن عبداللـه (648-726ق/1250-1326م). وی از محمدبن
عبدالهادی، خطیب مَرْدا و دیگران حدیث شنید. گروهی به وی اجازه دادند. در جامع
مظفری خطبه میخواند (ذهبی، العبر، 4/77-78؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/103).
26. فخرالدّین علی بن احمدبن عبدالرحمن (د 727ق/1327م). وی از فخرعلی و دیگران حدیث
شنید. خطابت جامع مظفری را به عهده داشت (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 4/18).
27. عزّالدّین محمدبن سلیمان بن حمزه (665-731ق/1267-1330م). وی از شمسالدّین ابن
ابیعمر و ابوبکر هروی و ابن عبدالدائم حدیث روایت کرد. در روزگار قضای پدرش نیابت
وی را به عهده داشت و فتوا مینوشت. وقتی ابن مسلم قضا را به دست گرفت خانهنشین شد
و در جوزیّه و دارالحدیث اشرفیّه به تدریس پرداخت. پس از مرگ ابن مسلم در
727ق/1327م قضای حنبلیان ا در دمشق عهدهدار شد و 4 سال بعد درگذشت و در آرامگاه
نیایش ابوعمر به خاک سپرده شد (ذهبی، العبر، 4/89؛ ابن کثیر، 14/154-155؛ ابن حجر،
الدّررالکامنه، 5/189-190؛ ابن تغری بردی، النّجوم الزّاهره، 9/286؛ ابن طولون،
1/160؛ ابن عماد، 6/96).
28. شرفالدّین ابومحمد عبداللـهبن ابراهیمبن عبداللـه (633-731ق/1236-1331م). وی
از علی کرمانی و احمدبن عبدالدائم و ابوبکر هروی و ابن ابی عمر و احمدبن شیبان و
دیگران حدیث شنید. ابوشامه و حسن بن حسین بن المُهَیْمر و دیگران به او اجازه دادند
(ابن حجر، الدّررالکامنه، 3/7-8).
29. فاطمه دختر عبیداللـه بن محمد (660-732ق/1262-1332م). وی از ابن عبدالدائم و
ابن زین و تقی واسطی و نجیب حدیث شنید. ابوشامه و ابن ابی الیسر و دیگران به او
اجازه دادند. العزّ ابن جمّاعه و دیگران از او حدیث شنیدند (ابن حجر، الدّرر
الکامنه، 4/263).
30. عزّالدین عبدالرحمن بن ابراهیم بن عبداللـه (656-732ق/1258-1332م). وی از ابن
عبدالدائم و پدرش و عموی پدرش شمسالدّین و کرمانی و ابوبکر هروی حدیث شنید. در
فرایض چیرهدست و به تقسیم ارث عالم بود. (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 3/108).
31. زینب دختر عبدالرحمن بن ابی عمر (659-739ق/1261-1339م). وی از احمدبن
عبدالدائم و پدر خود و دیگران حدیث شنید و جمعی از وی روایت کردند (ابن رافع،
1/273؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 2/251).
32. زینب دختر سلیمان بن حمزه بن احمد (د 739ق/1339م). وی از شمسالدین عبدالرحمن
حدیث شنید (679ق)، اما حدیثی روایت نکرد (ابن رافع، 1/274).
33. زینب دختر اسماعیل بن احمدبن عمر (سدۀ 8ق/14م). وی از قبیطی حدیث شنید. ابراهیم
بن عثمان کاشغری و دیگران به وی اجازۀ روایت حدیث دادند (ابن حجر، الدّرر الکامنه،
2/250؛ کحاله، 2/56).
34. زینب دختر عبدالرحمن بن ابراهیم بن عبداللـه (سدۀ 8ق/14م). وی به شیخه فاطمۀ
حنبلیه اجازه داد (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 2/251، حاشیه).
35. صفیّه دختر احمدبن احمدبن عبیداللـه بن محمد (660-741ق/1262-1341م)، همسر
ابوالحسن علی بن العزّ شیخ ابن رافع. وی از ابوالعباس احمدبن عبدالدائم و عمربن
محمد کرمانی حدیث شنید و روایت کرد. (ابن رافع، 1/386-387؛ ذهبی، العبر، 4/123؛ ابن
حجر، الدّرر الکامنه، 2/365).
36. شهابالدّین ابوالعباس احمدبن محمدبن احمدبن عمر (652-742ق/1254-1342م). وی
برادرزادۀ تقیالدّین سلیمان است. از ابوالعباس احمدبن عبدالدائم و عبدالوهاب بن
ناصح و شمسالدّین عبدالرحمن حدیث شنید و روایت کرد. فقه آموخت و المقنع را از بر
داشت. در 726ق/1326م در دمشق به خط خود به صفدی اجازه داد (ابن رافع، 1/407؛ صفدی،
7/359؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/290).
37. عزّالدّین ابوالعباس احمدبن عبداللـه بن عبدالرحمن (673-743ق/1274-1342م). وی
از نیای خود و نیز از الفخر و دیگران حدیث شنید و روایت کرد. ابن رافع از وی حدیث
شنید. (ابن رافع، 1/5-424؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/213).
38. حبیبه دختر ابراهیم بن عبداللـه بن ابیعمر (654-745ق/1256-1345م). وی از ابن
عبدالدائم و دیگران حدیث شنید و روایت کرد. محمدبن عبدالهادی و دیگران به او اجازه
دادند (ابن رافع، 1/503؛ ذهبی، العبر، 4/136؛ حسینی، 247-248؛ ابن حجر، الدّرر
الکامنه، 2/103).
39. زینب دختر محمدبن عبداللـه بن ابیعمر (665-746ق/1266-1345م). وی از عموی پدرش
شمسالدّین ابوالفرج و الفخر و کمال عبدالرحیم حدیث شنید و روایت کرد. ابن
عبدالدائم و کرمانی به او اجازه دادند (ابن رافع، 2/14-15؛ ابن حجر، الدّرر
الکامنه، 2/253).
40. فاطمه دختر ابراهیم بن عبیداللـه بن ابیعمر (654-747ق/1256-1347م). ابن رافع
وی را امّ عبداللـه نامیده است. از ابراهیم ابن خلیل و ابن عبدالدائم و دیگران حدیث
شنید. وی آخرین کسی بود که با اجازه از محمدبن عبدالقادر و ابن سروری و ابن عوّه و
خطیب مردا روایت کرد (ابن رافع، 2/26؛ ذهبی، العبر، 4/43؛ حسینی، 259؛ ابن حجر،
الدّرر الکامنه، 4/258).
41. عزّالدّین ابوعبداللـه محمدبن ابراهیم بن عبداللـه بن ابیعمر
(663-748ق/1265-1347م). وی از ابن عبدالدائم و علی عمر کرمانی و دیگران حدیث شنید.
در جامع مظفری خطبه میخواند. در چندین جا به تدریس پرداخت. در فقه چیرهدست بود.
اسماعیل بن درجی و دیگران به او اجازه دادند (ابن رافع، 2/52؛ حسینی 266-267؛ ابن
حجر، الدّرر الکامنه، 5/12).
42. سِتُّ العرب امّ محمد (د 749ق/1348م)، دختر سلیمان بن حمزه. ظاهراً ابن رافع
تنها کسی است که از او یاد کرده و نوشته است: گروهی به وی اجازه دادند، اما حدیثی
به روایت از او ندیدهام (ابن رافع، 2/62).
43. محمودبن عبیداللـه بن احمدبن عمر منجنیقی (د 754ق/1353م)، از ابن بخاری حدیث
شنید و روایت کرد و شریف حسینی از او حدیث شنید. وی که ادارۀ منجنیق را به عهده
داشت به هنگام اصلاح آن از حصار افتاد و درگذشت. (ابن حجر، الدّرر الکامنه،
6/86-87٩.
44. نجمالدّین ابوالعباس احمدبن محمدبن سلیمان بن حمزه (ح 710-755ق/1310-1354م).
وی از خطیبان زبانآور بود. مدتی در جامع مظفری خطبه خواند (ذهبی، العبر، 4/5-164؛
حسینی، 298؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/316).
45. شمسالدین ابوالفرج عبدالرحمن بن علی بن عبدالرحمن (689-765ق/1290-1364م)، امام
و مسند و مفتی، معروف به تتری (زیرا تاتارها اسیرش کردند). وی از قاضی تقیالدین
سلیمان و اسماعیل بن فرّاء و ابن عبدالدائم و عایشه بنت عیسی بن موفق حدیث شنید و
روایت کرد. حسینی و ابن رجب از او حدیث روایت کردهاند. ابن کثیر به جای «تتری»،
«بیری» آورده که ظاهراً مصحّف آن است (ابن رافع، 2/286-287؛ ابن کثیر، 14/307؛ ابن
حجر، الدّرر الکامنه، 3/126؛ ابن طولون، 2/425-426).
46. حسن بن محمدبن سلیمان بن حمزه (ح 710-770ق/1310-وی از جدش و مطعّم و یحیی بن
سعد و دیگران حدیث شنید و روایت کرد و در دارالحدیث اشرفیّه و جوزیّه درس گفت. در
اواخر عمر نیابت قضای ابن قاضی الجبل را به عهده داشت. (ابن رافع، 2/341-342؛ ابن
حجر، الدّرر الکامنه، 2/143؛ ابن طولون، 1/161).
47. شرفالدّین ابوالعباس احمدبن حسن بن عبداللـه (693-771ق/1294-1370م)، معروف به
ابن قاضی الجبل. وی در کودکی از اساعیلبن عبدالرحمن فرّاء و محمدبنعلی واسطی و
عبدالرحمن بن مؤمن حدیث شنید. از 710ق/1310م به بعد از قاضی تقیالدّین سلیمان و
مطعّم و یحیی بن سعد و دیگران حدیث شنید و از پدر و تنوخی و ابن القوّاس و ابن
عساکر اجازه گرفت. شرفالدّین نزد تقیالدّین بن تیمیّه به شاگردی پرداخت و ابن
تیمیّه و قاضی تقیالدّین سلیمان به او اجازۀ افتا دادند. او حدیث و نحو و لغت و
اصول فقه و کلام و منطق میدانست (ابن رافع، 2/354؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه،
9-138؛ ابن طولون، 2/491) و در چند مدرسه درس میداد. در اواخر عمر برای تدریس در
مدرسۀ سلطان حسن به مصر فرا خوانده شد. سپس به شام بازگشت و به تدریس و افتا روی
آورد. در 767ق/1366م به جای جلالالدین یوسف بن محمدبن عبداللـه مرداوی قضای
حنبلیان را در دمشق به عهده گرفت، اما رفتاری ناپسند پیشه کرد و به سبب جاهطلبی با
قاضی القضاه تاجالدین شافعی و برخی از حنبلیان مرداوه اختلاف پیدا کرد (ابن کثیر،
14/317؛ ابن طولون، 2/491-492). وی تا هنگام مرگ ریاست مذهب حنبلی و نیز قضا را به
عهده داشت. از جمله کتاهای وی: القصد المفید فی حکم التوکید، المناقله فی الاوقاف و
ما فی ذلک من خلاف، مسأله رفع الیدین، الفائق فی المذهب و شرح المنتفی را میتوان
نام برد. 2 کتاب اخیر ناتمام مانده است (قس: ابن تغری بردی، المنهل الصافی،
1/268-270؛ همو، النجوم الزّاهره، 11/108؛ ابن عماد، 6/219-220).
48. سعدالدین محمدبن محمدبن احمدبن ابراهیم (د 772ق/1370م)، فرزند صلاحالدین ابو
عبداللـه محمد. وی بسیار حدیث شنید و روایت کرد. سعدالدین پیش از پدر درگذشته است
(ابن حجر، الدّرر الکامنه، 5/421).
49. نجمالدّین ابوالعباس احمدبن اسماعیل بن احمدبن عمر (682-773ق/1283-1371م). ابن
حجر در سال تولد وی اشتباه کرده است. نجمالدین در مجلس درس شمسالدین بن ابیعمر
حضور داشت و امالی ابن سمعون را از ابن بخاری شنید و ا تقی واسطی و ابوالفضل بن
عساکر و دیگران حدیث روایت کرد. در حدیث مسند بود. به ابوحامد بن ظهیره و عبداللـه
بن عمربن جماعه اجازه داد (ابن رافع، 2/387؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/119، 120؛
ابن طولون، 2/416؛ ابن عماد، 6/226).
50. شمسالدّین (خطیب) ابوالفرج عبدالرحمن بن محمدبن ابراهیم
(698-773ق/1299-1371م). وی از حسن خلال و عیسی ابن ابی محمد مغازی و سلیمان بن حمزه
و ابن عبدالدائم و دیگران حدیث شنید. در فرایض چیرهدست بود. حدیث روایت کرد و مدتی
در جامع مظفری به تدریس پرداخت (ابن رافع، 2/386؛ ابن حجر. الدّرر الکامنه،
3/130-131؛ ابن طولون، 2/426؛ ابن عماد، 6/228).
51. صلاحالدّین ابوعبداللـه محمدبن احمدبن ابراهیم (684-780ق/1285-1379م). وی از
فخربن بخاری و اسماعیل بن فرّاء و سلیمان بن حمزه و عبداللـه بن شمسالدین
عبدالرحمن و دیگران حدیث شنید. ابوالفتح بن مجاور و زینب بنت مکی و عبدالرحمن بن
زین احمدبن ملک و دیگران به او اجازه دادند. امامت مدرسۀ جدش ابوعمر را داشت و حدیث
میگفت. به گروهی از مصریان اجازه داد، ولی ابنحجر موفق به گرفتن اجازه ا او نشد
(ابن حجر، 5/31-32؛ ابن طولون، 2/407-408؛ ابن عماد، 6/267-268).
52. شمسالدّین ابوعبداللـه محمدین عبدالرحمن بن محمد (708-794ق/1308-1392م)، معروف
ابن رشید. وی از قاضی سلیمان و عیسی مطعم و یحیی بن سعد و محمدبن یعقوب الجرایدی و
قاضی شرفالدین بن حافظ حدیث شنید و روایت کرد. ابن حجر سال مرگ وی را 764ق/1363م
نوشته است (الدّرر الکامنه، 5/253؛ ابن طولون، 2/408؛ ابن عماد، 6/336).
53. علاءالدبین ابوالحسن علی بن عبدالرحمن بن محمد (714-794ق/1314-1392م). وی از
نیایش قاضی سلیمان و حجّار و یحیی ابن سعد حدیث شنید و روایت کرد. شیخ شهاب بن حجی
از او حدیث شنید. علاءالدین شیخ دارالحدیث نفیسیّه بود (ابن طولون، 2/389؛ ابن حجر،
الدّرر الکامنه، 4/70؛ ابن عماد، 6/334).
54. ناصرالدّین ابوعبداللـه محمدبن داوود (708-796ق/1308-1394م). وی نزد علی محمدبن
علی بن عبداللـه نحوی شاگردی کرد. از قاضی سلیمان بن حمزه و عیسی مطعم و ابراهیم بن
غالب و ابن عبدالدائم و ابوالعباس حجّار و یحیی بن محمدبن سعد حدیث شنید. از مکیان،
رضی طبری و برادرش صفی و فخر توزری و احمدبن ابیطالب حمامی، و از مقدسیان زینب بنت
احمدبن شکر و از مصریان اسماعیل بن العلم و حسن کردی و ابن دراده و از حَلَبیان تاج
بن نصیبی بیبرس عدیمی و از دمشقیان اسماعیل نحّاس به او اجازه دادند (ابن حجر،
الدّرر الکامنه، 5/439، 440؛ ابن طولون، 2/410-411؛ ابن عماد، 6/347).
55. جمالالدّین ابوالمحاسن یوسف بن احمدبن ابراهیم (721-798ق/1321-1396م)، برادر
صلاحالدین ابو عبداللـه. از حجّار و ابن زرّاد و دیگران حدیث شنید. گروهی به وی
اجازه دادند. جمال به حدیث گفتن و تدریس و افتا میپرداخت. ابن طولون مرگ وی را به
اشتباه در 698ق/1299م دانسته است (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 6/216؛ ابن طولون،
1/266؛ ابن عماد، 6/356).
56. ناصرالدّین محمدبن عبدالرحمن بن محمد (ح 760-803ق/1359-1401م)، معروف به ابن
زُرَیق. وی در ده سالگی ]؟[ به دست سپاهیان تیمور لنگ اسیر شد. از صلاحالدین بن
ابیعمر حدیث شنید و فقه آموخت. ناصرالدین «حافظ» بود و در فنون حدیث مهارت داشت.
ابن حجر از وی استفادۀ بسیار کرده است (ابن طولون، 2/444؛ ابن عماد، 7/36).
57. عزّالدّین محمدبن علی بن عبدالرحمن (764-820ق/1363-1418م). وی المقنع را از بر
داشت و در فقه و حدیث ماهر بود. از این رجب و ابن المحب حدیث شنید. در زمان قاضی
علاءالدین ابن المنجا نیابت قضا را داشت. پس از مرگ قاضی شمسالدین نابلسی به مقام
قاضی القضاتی رسید و شمسالدین بن عباده را به نیابت خود گماشت. وی در دارالحدیث
اشرفیّه درس میگفت. بسیار حج گزارد و در مکه مجاور شد. در واپسین سالهای زندگی
پیشوای مذهبی حنبلیان بهشمار میرفت. از جمله کتابهای وی النّظم المفید الاحمد فی
مفردات الامام احمد است (ابن طولون، 2/499-500؛ ابن عماد، 7/174).
58. شهابالدّین احمدبن محمدبن احمد (د 841ق/1437م)، معروف به ابن زُرَیق. وی کتاب
خِرَقی را خواند و نزد گروهی از جمله شرفالدّین بن مفلح فقه آموخت. از شیخ
شمسالدّین بن قباقبی اجازۀ افتا گرفت. نایب قاضی القضاه شهابالدّین ابن حبّال و
نظامالدّین عزّالدین بغدادی بود. پس از مرگ مادرش نیابت قضا را واگذاشت و در جامع
مظفری به عبادت پرداخت. در طاعون 841ق/1437م درگذشت و در روضۀ نزدیک آرامگاه شیخ
موفقالدّین به خاک سپرده شد (ابن طولون، 2/392؛ ابن عماد، 7/240).
59. شهابالدّین احمدبن ابیبکر بن قدامه (د 891ق/ 1486م)، معروف به ابن زریق. وی
در فرایض چیرهدست بود. شیخ تقیالدّین ابن قندس به او اجازۀ تدریس و افتا داد.
سرانجام در دمشق درگذشت (ابن عماد، 7/351).
60. شمسالدّین محمدبن احمدبن علی (805-898ق/1403-1493م). وی در صالحیه به دنیا
آمد. در دانش اندوزی سرآمد همگنان شد. به حدیث گفتن و تدریس و افتا پرداخت. نیابت
قضای مصر و شام را به عهده گرفت و سرانجام در قاهره درگذشت (ابن عماد، 7/362).
61. ناصرالدّین ابوالبقاء محمدبن ابیبکربن عبدالرحمن (812-900ق/1410-1495م)، معروف
به ابن زریق. وی در صالحیه به دنیا آمد. از عالمان زمان دانش آموخت و به تدریس و
روایت حدیث پرداخت. مدت درازی به ادارۀ مدرسۀ نیایش ابوعمر پرداخت و سپس نیابت قضا
را به عهده گرفت، اما از این کار روی بر تافت و سرانجام در صالحیه درگذشت (ابن
عماد، 7/366).
62. بهاءالدّین محمدبن محمدبن قدامه (830-910ق/1427-1504م). وی به دانشاندوزی
پرداخت و سپس به تدریس و افتا روی آورد. قضای حنبلیان را در شام به عهده گرفت و
رفتارش ناپسند بود (ابن عماد، 8/48).
آل عبدالهادی: شاخۀ دیگر این خاندان که به یوسف نوادۀ قدامه بن مقدام منتسب میشود،
به نام آل عبدالهادی معروف است. افراد مشهور این خاندان بدین شرحند:
1. عبدالملک بن عبدالملک بن یوسف بن محمدبن قدامه (د 622ق/1225م)، فقیه و محدث. از
ابوالفرج یحیی بن محمود ثقفی حدیث روایت کرد (منذری، 3/162).
2. شمسالدّین ابوعبداللـه محمدبن عبدالهادی (ح 550-658ق/1155-1260م). وی از محمدبن
حمزه بن ابیالصقر و عبدالرّزاق نجّار و یحیی ثقفی و دیگران حدیث شنید. وی آخرین
کسی بود که از شُهده الکاتبه با اجازه حدیث روایت کرد. دمیاطی و دیگران از وی حدیث
روایت کردند. سرانجام در حالی که بیش از 100 سال داشت، به دست تاتارها در روستای
ساویه از توابع نابلس کشته شد و همانجا دفن گردید (صفدی، 4/61؛ ابن عماد، 5/295).
3. عمادالدّین عبدالحمیدبن عبدالهادی (د 699ق/1300م). وی از یحیی ثقفی و احمد
موازینی و دیگران به او اجازه دادند که از ایشان حدیث روایت کند (ابن طولون،
2/429).
5. احمدبن عبدالحمیدبن عبدالهادی (ح 610-700ق/1213-1300م). وی از شیخ موفقالدین و
ابن ابی لقمه و ابن راجح و موسی ابن عبدالقادر و البهاء و ابوالقاسم بن صصری و ابن
زبیدی و دیگران حدیث روایت کرد. از مسندان بزرگ روزگار خود بود (ذهبی، العبر،
3/406؛ صفدی، 7/33-34).
6. عمادالدّین عبدالحمید محمدبن عبدالحمید (ح 660-707ق/1262-1308م). وی از ابن
عبدالدائم حدیث شنید و روایت کرد. امام جامع حاکمی حنبلیان بود (ابن حجر، الدّرر
الکامنه، 3/106-107).
7. محبالدّین ابومحمد عبداللـهبن محمدبن عبدالحمید (651-707ق/1253-1307م). وی از
خطیب مردا و ابراهیمبن خلیل و احمدبن عبدالدائم و کرمانی و دیگران حدیث شنید ٠ابن
حجر، همان، 3/75).
8. تقیالدّین ابومحم عبداللـه بن ایوب بن یوسف (د 735ق/1335م). وی از ابوالفرج بن
ابیعمر و عبدالرحمن بن زین و فخربن بخاری و دیگران حدیث شنید. در کار دانشاندوزی
و نسخهنویسی کتاب و گواهی دهی، روزگار گذراند (ابن حجر، همان، 3/22).
9. شمسالدّین محمدبن احمدبن عبدالهادی (705-744ق/1306-1343م). وی از پدرش و قاضی
تقیالدّین سلیمان و ابن عبدالدائم و عیسی مطعم و احمدبن حجّار و محمد زرّاد و
دیگران حدیث شنید ٠صفدی، 2/161؛ ذهبی، العبر، 4/132). نزد قاضی شمسالدین بن مسلم و
تقیالدین بن تیمیّه فقه آموخت (صفدی، ذهبی، همانجاها؛ ابن حجر، همان، 5/61). عربی
را نزد ابوالعباس اندرشی و قرائات را نزد ابن بصیحان فرا گرفت. در مدرسۀ صدریّه و
ضیائیّه درس می گفت و در حدیث، فقه، تفسیر، علم رجال و لغت چیرهدست بود و فتوا
میداد (ابن رجب، 2/436). سرانجام در دامنۀ قاسیون در کنار قبر سیفالدّین بن المجد
به خاک سپرده شد (صفدی، 2/161؛ ذهبی، ذیل تذکره الحفّاظ، 1/351؛ ابن رجب، 2/439؛
ابن کثیر، 4/210). شمسالدّین کتابهای بسیار نوشت که اندکی از آنها برجاست.
10. عبدالرّحمن بن محمدبن عبدالحمید (656-749ق/1258-1349م). وی از ابن عبدالدائم و
عمر کرمانی و عبدالوهاب بن ناصح و ابن ابی عمر و الفخر و اسماعیل بن عسقلانی و
دیگران حدیث شنید. وزیر بغداد او را به دیار مصر فرستاد و او در مسیر راه صحیح مسلم
را روایت کرد و از اینرو جمع بسیاری از وی روایت کردند. سپس به شام بازگشت و
سرانجام در صالحیّه درگذشت (ابن رافع، 2/110-111؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 3/133).
11. عمادالدّین احمدبن عبدالهادی بن عبدالحمید (672-752ق/1273-1351م). وی از
عبدالرحمن بنابیعمر و ابن بخاری و ابن شیبان و زینب بنت مکی و دیگران حدیث شنید و
روایت کرد. پسرش شمسالدین محمد و ابن رافع و حسینی و دیگران از وی روایت کردند.
صفدی نوشته است که در 730ق/1330م در دمشق به خط خود به من اجازه داد (ابن رافع،
2/141؛ صفدی، 7/159؛ حسینی، 285-286).
12. شمسالدّین ابوعبداللـه محمدبن عبداللـه بن محمد (688-769ق/1289-1368م). وی از
الفخر و السّیف علی بن رضی حدیث شنید. در 691ق/1292م و پس از آن گروهی به وی اجازه
دادند. حدیث گفت و ابن شرائجی و عراقی استاد ابن حجر و ابوزرعه از وی روایت کردند
(ابن رافع، 2/337؛ ابن حجر، الدّرر الکامنه، 5/229).
13. زینالدّین عبدالرحمن بن احمد (د 779ق/1377م). وی از تقیالدّین سلیمان و
ابینصر شیرازی و حجّار و دیگران حدیث شنید و روایت کرد. سرانجام در صالحیه درگذشت
(ابن حجر، الدّرر الکامنه، 3/110-111).
14. شهابالدّین ابوالعباس احمدبن احمدبن عبدالحمید (707-798ق/1307-1395م)، معروف
بن ابن العزّ. وی در دامنۀ قاسیون به دنیا آمد. از قاضی سلیمان و عیسی مطعم و فاطمه
بنت جوهر و تقیالدّین بن تیمیّه و هدیه بنت عسکر و دیگران حدیث شنید. فخر توزری و
گروهی دیگر از مکه، زینب بنت شکر از قدس، اسماعیل بن علم و ابوالقاسم بن رشیق و
دیگران از مصر، قاسم بن عساکر و ابن شیرازی و دیگران از دمشق، و ابن دوالیبی و
دیگران از بغداد به وی اجازه دادند. فقه آموخت و اجازۀ افتا گرفت. از مسندین بزرگ
دمشق بود. ابن حجر نیز از وی اجازه گرفت (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/124-125؛ ابن
طولون، 2/457-458؛ ابن عماد، 61/353).
15. عمادالدّین ابوبکربن احمدبن عبدالهادی (د 799ق/1396م). وی نزد نیایش عمادالدّین
امالی ابن الحسن بن زرقویه را شنید و از حجّار حدیث اصغا و روایت کرد. به ابن حجر
اجازه داد (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/523).
16. برهانالدبین ابراهیمبن احمدبن عبدالهادی (726-800ق/1326-1398م)، معروف به
قاضی. وی در 4 سالگی در درس حجّار حضور یافت و از احمدبن علی حریری و عایشه بنت
مسلم و زینب بنت الکمال حدیث شنید. ختنی و وانی و گروهی از مصریان به وی اجازه
دادند (ابن حجر، الدّرر الکامنه، 1/9؛ ابن طولون، 2/420؛ ابن عماد، 6/363).
17. فاطمه دختر محمدبن عبدالهادی (ح 720-803ق/1320-1401م). وی احادیث بسیاری از
حجّار شنید. از شام ابونصربن شیرازی و ابومحمدبن عساکر و دیگران، از حلب ابوبکر بن
عبداللطیف و دیگران، از حماه شرف بارزی، از حمص علی بن عبداللـه بن مکتوم و از مصر
حسین الکردی و عبدالرحیم منشاوی به وی اجازه دادند. سرانجام در 80 سالگی درگذشت
(ابن طولون، 2/399؛ ابن عماد، 7/32).
18. زینالدین عمربن محمدبن احمد (د 803ق/1400م). وی از زینب دختر کمال و احمدبن
علی جزری و عبدالرحیمبن ابیالیسر حدیث شنید. ابن حجر مرافقات زینب بنت الکمال را
نزد او خواند. در فتنۀ تیمور درگذشت و در دامنۀ قاسیون به خاک سپرده شد (ابن طولون،
2/398-399؛ ابن عماد، 7/32).
19. عایشه دختر محمدبن عبدالهادی (723-816ق/1323-1413م). وی در 4 سالگی در درس
ابوالعباس حجّار شرکت کرد. صحیح بخاری، جزء ابی الجهم و امالی و قرائت ابن عفّان و
احادیث دیگر را از حجّار شنید. همچنین صحیح مسلم را از شرفالدّین عبداللـه بن حسن
و سیره ابن هشام را از عبدالقادر بن ملوک فرا گرفت (سخاوی، 12/81؛ کحاله 3/187). او
آخرین کسی است که از بنت الفقهاء، بنت الواسطی و زینب الکمال و زینب بنت یحیی بن
عبدالسلام حدیث شنیدو اجازۀ روایت حدیث گرفت (سخاوی، 12/81). همراه خواهرش فاطمه در
بسیاری از مسموعات و مَجازاتشرکت کرد و از او برتر آمد. ابراهیم بن صالح بن عجمی از
حلب، شیخ شرفالدّین بارزی از حَماه، برهان جعبری از الخلیل، عبداللـه بن یوسف از
نابلس و دیگران به او اجازه دادند (ابن حجر،انباء الغمر، 7/133؛ سخاوی، 7/132).
عمری دراز یافت و احادیث بسیاری روایت کرد. بهویژه محدثّان پرسفر از او حدیث
کردند. خطیب ابوعمر حنبلی بخشی از ذَمّ الکلام هروی را از او شنید و ابن حجر و
ابوالفتح عثمانی از وی روایت کردند. او مسند روزگار خود بود (قس: ابن عماد، 7؛
ذهبی، ذیل تذکره الحفّاظ، 1/251).
20. بدرالدّین حسن بن احمدبن عبدالهادی (د 878ق/1473م)، مشهور به ابن المبرد. وی
مدتی نیابت قضا را در دمشق به عهده گرفت (ابن عماد، 7/323-324).
21. جمالالدّین یوسفبن حسنبن احمد (840-909ق/1436-1503م). وی المقنع را نزد شیخ
تقیالدّین ابن قندس و قاضی علاءالدین مرداوی خواند و در درس قاضی برهانالدّین بن
مفلح و برهان زراعی حضور یافت. از اصحاب ابن حجر و ابن عراقی و ابن بالسی و جمال بن
حرستانی و صلاحالدین بن ابیعمر و ناصرالدین و دیگران حدیث شنید. حدیث و فقه
میدانست و اهل تصوف بود و در نحو و صرف و تفسیر دست داشت. به تدریس و افتا مشغول
بود و کتابهای بسیاری نوشت.
شمسالدین ابن طولون کتاب بزرگی در شرح حال وی نوشته است (ابن عماد، 8/43).
مآخذ: آستان قدس، فهرست، 5/27؛ ابن تغری بردی، یوسف، المنهل الصافی، قاهره، 1375ق؛
همو، النجوم الزاهره، قاهره، 1383ق؛ فهرست؛ ابن حجر عسقلانی، احمدبن علی، انباء
الغمر، حیدرآباد دکن، 1387ق، 7/132؛ همو، الدّرر الکامنه، حیدرآباد دکن،
1392-1396ق؛ فهرست؛ ابن رافع، تقیالّدین محمد، الوفیات، به کوشش صالح مهدی عباس و
بشار عواد معروف، بیروت، 1402ق، فهرست؛ ابن رجب، زینالدین، الذیل علی طبقات
الحنابله، قاهره، 1372ق، 2/فهرست؛ ابن طولون، محمد، الفوائد الجوهریّه فی تاریخ
الصّالحیّه، به کوشش محمد احمد دهمان، دمشق، 1401ق، فهرست؛ ابن عماد، عبدالحی،
شذرات الذّهب، قاهره، 1351ق، فهرست؛ ابن قاضی، احمدبن محمد، درّه الجمال فی اسماءِ
الرجال، بیروت، 1971م، 2/44-45؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه،
قاهره، 1351ق، فهرست؛ ابوشامه، عبدالرحمن بن اسماعیل، تراجم الرجال، قاهره، 1366ق،
جم ؛ الازهریه، فهرس المخطوطات، 1/342، 2/643، 649، 650؛ بغدادی، اسماعیل پاشا،
ایضاح المکنون، استانبول، 1364ق، 1/33؛ همو، هدیه العارفین، استانبول، 1955م،
2/151-167؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، 1941م، 1/1618، 1856، 2/157، 158،
189، 406، 407؛ حسینی شمسالدین، ذیول العبر، به کوشش محمد رشاد عبدالمطلب، کویت،
وزاره الارشاد و الانباء، جم ؛ دباغ، مصطفی مراد، الموجز فی تاریخ الدول
الاسلامیه، بیروت، 1401ق، 1/3-8؛ ذهبی، شمسالدین محمد، تذکره الحفاظ، بیروت،
داراحیاء التراث العربی؛ همو، دول الاسلام، بیروت، 1985م؛ همو، العبر، به کوشش
ابوهاجر محمد السعیدبن بسیونی زغلول، بیروت، 1985م، فهرست؛ سپهسالار، خطی، 5/321؛
سخاوی، محمدبن عبدالرحمن، الضوء اللامع، قاهره، 1355ق؛ سرکیس، معجم المطبوعات،
1/213-214؛ سید، فؤاد، فهرس المخطوطات، 1/11، 340، 2/81، 103؛ همو، فهرس المخطوطات
المصوره، 2/78؛ سیوطی، جلالالدین، بغیه الوعاه، قاهره، 1326ق، ص 12؛ شوکانی،
محمدبن علی، البدر الطالع، بیروت، 1348ق، 2/108، 109؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی
بالوفیات، به کوشش ژاکلین سوبله و علی عماره، بیروت، 1980م، 10/فهرست؛ صقاعی،
فضلاللـه، تالی کتاب وفیات الاعیان، به کوشش ژاکلین سوبله، دمشق، 1974م؛ طلس،
محمداسعد، الکشاف، بغداد، 1372ق، صص 9، 93، 261، 322؛ کتبی، محمدبن شاکر، فوات
الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1974م، 2/159، 222؛ کحاله، عمر رضا، اعلام
النساء، بیروت، 1984م، 2/158؛ همو، المنتخب من مخطوطات المدینه، صص 132، 140؛
مرعشی، خطی، 6/118؛ منذری، زکیالدین، التکلمه لوفیات النّفله، به کوشش بشّار عوّاد
معروف، بیروت، 1405ق، فهرست؛ الموسوعه الفلسطینیه؛ نعیمی، عبدالقادربن محمود،
الدارس فی تاریخ المدارس، دمشق، 1948م، فهرست؛ یافعی، عبداللـه بن اسعد، مرآه
الجنان، بیروت، 1390ق، 4/47؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، به کوشش فردیناند ووستفلد،
لایپزیک، 1866-1870م، 2/112؛ نیز:
GAL, I/502, 504; GAL, S, II/128, 621.
کاظم برگنیسی