جُزء، عنوان مشترک طيفی از تأليفات حديثی که وجه مشترک آنها محدود بودن حجم و دور
بودن از جامعيت است. جزء نزد محدثان عبارت از صورت تأليف شدۀ احاديثی است که از
فردی واحد از صحابه، تابعين يا عالمان پسين نقل شده باشد، يا از حيث موضوع به مطلبی
واحد از مطالب مورد بحث در کتـب جامـع ــ البته بـا امکان بسطـی بيشتـر ــ اختصاص
یابد، مقید به محدوديت خاصی از علو اسانيد ــ مانند ثنائيات و عشاريات ــ و يا صرفاً
متضمن برخی فوائد حديثی باشد (کتانی، 86). جزءهای حديثی خود بر چند گونهاند:
جزءهايی که در تقابل با کتب مسانيد محدود خود را به بخشی از مسانيد اختصاص دادهاند،
جزءهايی که در تقابل با جوامع محدودۀ خود به بخشی از موضوعات اختصاص دارند، جزءهايی
که به اوصاف خاصی در سند مقيد هستند، و جزءهايی که صرفاً مجموعهای کوچک از احاديثاند،
بدون آنکه به انتخاب خاصی مقيد باشند. نزد محدثان «جزء» نوعی عنوان برای يک نوشته
نيست و بسياری از اجزاء ممکن است عنوانهايی ديگر را برخود حمل کنند؛ در واقع جزء
اصطلاحی است که میتواند طيف وسيعی از کتابهای بدون عنوان را در خود جای دهد و از
سدۀ 3ق/9م به بعد جايگزين اصطلاحات مبهمی مانند کتاب، صحيفه و نسخه شده است. در
مجموع میتوان گفت بيشتر ملاکهای تدوين که در کل ميراث حديثی وجود دارد، در مقياسی
کوچکتر در تدوين اجزاء حديثی ديده میشود و اجزاء با توجه به حجم اندک، زمينهای
برای تحقق اين تنوع تأليفی بودهاند اجزاء حديثی و کتابسازی: از نظر لغوی، مادۀ
جزء مادهای مشترک ميان زبانهای سامی است که به معنای بخش و پاره است (گزنيوس، 159)
و در کاربرد عرفی عموماً به بخشی از يک کل اطلاق میشود. در حوزۀ کتاب و کتابسازی،
میدانيم که در دو سدۀ نخستين نوشتههای مسلمانان در حوزههای مختلف ــ از جمله در
حديث ــ نوشتههايی با حجم محدود بوده است که نامهايی مانند «صحيفه»، «نسخه» و «کتاب»
بر آنها اطلاق میشد که واژههايی با خاستگاه قرآنی بود. در سالهای انتقال از سدۀ 2
به 3ق است که نوشتن کتابهای پرحجم در ميان محدثان معمول شد، از حيث کتابسازی اين
آثار نيازمند بخشبندی بود. مؤلف بدون آنکه به استنساخهای بعدی توجه داشته باشد،
نوشتههای حجيم خود را به «جزء»هايی تقسيم میکرد، در حالی که واژۀ «مجلد» ناظر به
بخشبندی کتاب در مراحل صحافی و جلدسازی بود و میتوانست بر اساس فشردگی خط و حجم
کاغذ و به سليقۀ صحاف، نسبت به بخشبندی اصلی مؤلف متفاوت باشد. از جمله کتاب
الاحکام ابن حزم توسط مؤلف به 8 جزء تقسيم شده بود که چه در نسخهها و چه در چاپ
معمولاً هر جزء آن يک مجلد بوده است (نک : مقدمه، 1/3). ابوهلال عسکری کتاب
تصحيفات المحدثين خود را با توجه به تناسبهای محتوايی به «جزء»هايی بخشبندی کرده
بود که در نسخۀ چاپی دو جزء آن در مجلد پرحجم جای داده شده است (1/396). گاه
تقسيمات ريزتر بود؛ از جمله خطيب بغدادی کتاب الکفايۀ خود را که امروز با حجم يک
مجلد متوسط شناخته است، به 12 جزء تقسيم کرده (نک : مقدمه، 15)، و عمادالدين طبری
کتاب بشارة المصطفی خود را که اکنون در يک مجلد میشناسيم، در 11 جزء بخشبندی کرده
بود (نک : مقدمه، 12؛ نيـز نک : باقلانی، مقدمه، 39). به اينها بايد نمونههايی
مانند مقتضب الاثر ابن عياش جوهری را افزود که مؤلف اين کتاب کمحجم (در چاپ، 55 ص)
را به 3 جزء تقسيم کرده است (نک : ص 25، 41).
در مجموع میتوان گفت که در بخشبندی کتب متقدم در علوم حديث، دو برداشت از جزء
وجود داشت: جزئی که در حجم، قابليت کتابسازی در حد يک مجلد را داشت (مثلاً رافعی،
1/175؛ ذهبی، سير ...، 17/603، 18/81) و جزئی که بخشی از يک مجلد میتوانست باشد و
ممکن بود از حدود 8 تا 32 صفحه را دربر گيرد (ابوغالب، 78؛ ابن طاووس، اليقين،
116). تجزيۀ قرآن کريم به 30 جزء نيز نمونهای از همين کاربرد اخير است (دربارۀ 30
جزء قرآن، نک : ه د، قرآن، تقسيمات). در واقع جزء برابر مجلد به يک واژه مبدل شد
و آنچه زمينۀ شکلگيری اصطلاح جزء در حديث بود، همان کاربرد بخشی از مجلد بود. کشی
به نامهای از علی بن مهزيار خطاب به علی بن اسباط اشاره دارد و يادآور میشود که
حجم آن به اندازۀ «يک جزء کوچک» است (2/835). برخی از منابع به حدود حجمی جزء توجه
بيشتری نشان داده، و رابطۀ آن با کراسه را تعيين کردهاند؛ کراسه شگردی در چينش
اوراق بود که معمولاً شامل 8 برگ بود و کتابهـا ــ اعم از پـرحجـم و کـم حجـم ــ در
قالب ضميمه شدن کراسهها به يکديگر کتابسازی میشدند.
در مواردی که جزء به حجم مجلد به کار میرفت، از شماری کراسه تشکيل میشد (مثلاً
ابن طاووس، الطرائف، 73)، اما در کاربرد جزء به معنای بخشی از مجلد، اگر نه از نظر
معنا، اما از نظر کاربرد حجمی جزء معادل کراسه بود و گاه به جای هم بهکار میرفت؛
از جمله ابوغالب زراری (د 368ق) اشاره میکند که يک جزء شامل 8 برگ است (ص 82). ابن
جبر در سدۀ 7ق/13م، برای باورپذيری اين سخن ابن شاهين که «فضائل امام علی (ع) را در
هزار جزء جمع کرده بود»، يادآور میشود که مقصود او 9 هزار مجلد که هزار کراسه بوده
است (ص 667). بهعکس، مولا صالح مازندرانی (د 1081ق) به هنگام توضيح دربارۀ «کراريس»
آن را به «اجزاء» برگردان کرده است (3/102، حاشيه).
به گواهی نسخههای خطی باقیمانده، متونی که در حد کراسه دارای استقلال بودند،
بیشتر به صورت ملحق به متون بزرگتر، يا به صورت مجموعهای از کراسههای مستقل در
يک مجلد کتابسازی میشدند. گاه برخی از طالب حديثان اهل تدليس، به هنگام استماع از
شيخ، جزئی را به جزء ديگر ملحق میکردند، يا حديثی را به جزئی میافزودند تا شيخ را
بفريبند و او را به اسماع هر دو وادار کنند (مثلاً ابن جوزی، 2/84؛ ابن نقطه،
التقييد، 1/397؛ ذهبی، ميزان ...، 1/415). رسم محدثان در اسماع آن بود که حتى کتب
پرحجم را در مقام استماع، جزء بهجزء فراشنود میکردند (مثلاً سمعانی، ادب ...، 56؛
نيز نک : شروانی، 5/65) و از همين رو بسياری از طرق استماع کتب صحاح و مسانيد،
محدود به اجزاء خاصی از مجموعه است (مثلاً نک : ابن خير، 101، 113، جم ؛ سمعانی،
التحبير، 1/77، 2/241، جم ). همين رسم موجب شده بود تا محدثان متقدم، به هنگام
نوشتن حديث و به هنگام بازبينی آن، اجزاء را در مد نظر داشته باشند، هرچند آنها
جزئی از کتابی بزرگتر باشند (ابن عدی، 2/331، 4/82؛ ذهبی، سير، 10/272؛ ابن حجر،
لسان ...، 5/25).
با آنکه تأليف آثار مختصر در علوم مختلف اسلامی رواج دارد و حتى برخی از نوشتههای
کوتاه در شاخههای علوم و معارف مانند عقايد (مثلاً نک : رودانی، 205؛ GAS,
I/495)، تصوف (رودانی، 205، 210؛ GAS, I/669)، ادبيات (ذهبی، همان، 19/497)، تاريخ
(رافعی، 2/142)، قرائت و مصاحف (ابن طاووس، سعد ...، 278) و علوم قرآنی (سيوطی،
الاتقان، 3/369) نيز جزء خوانده شدهاند، اما در عمل جزءنويسی به عنوان يک سبک
تأليف، تنها در حوزۀ حديث تثبيت شده و گسترش يافته است.
جزء در تاريخ مکتوبات حديثی: با توجه به اينکه نخستين مکتوبات حديثی اغلب نوشتههايی
کم حجم بودهاند، چه مانند اغلب مصاديق جُنگگونه باشند و چه مانند نمونههايی
محدود دارای تحديدی در سند يا موضوع بوده باشند، در تعريف جزء جای خواهند گرفت.
برخی از نخستين آثار حديثی مانند صحيفة الاشج از امام علی (ع) (نسخۀ خطی، GAS,
I/85)، صحيفۀ خراش بن عبدالله از انس بن مالک (نسخۀ خطی، همان، I/86)، نسخۀ وکيع بن
جراح (د 197ق) از اعمش (چ کويت، 1406ق) و نسخۀ عبدالعزيز بن مختار دباغ (اواخر سدۀ
2ق) از سهل بن ابی صالح (نسخۀ خطی، همان، I/97) عملاً در تعريف اجزاء میگنجيدند.
به اينها بايد نوشتههايی از مجاعة بن زبير (اوايل سدۀ 2ق؛ نسخۀ خطی، همان،I/92) و
زبير بن عدی (د 131ق؛ رودانی، 223؛ نسخۀ خطی، GAS, I/87) و فليح بن سليمان (د 168ق؛
نسخۀ خطی، همان، I/93) را افزود که در نسخ خطی حتى عنوان صحيفه يا نسخه بر خود
ندارند. در ميان آثار شيعی همان دوره نيز نوشتههايی مانند کتاب ربيعة بن سميع در
باب زکات دامها، نسخهای (يا دو نسخه) مشتمل بر عهد مالک اشتر و وصيت امام علی (ع)
به پسرش محمد به روايت اصبغ بن نباته و نسخهای به روايت عبيدالله بن حر جعفی از
امام علی (ع) (نجاشی،7-9) با تعريف اصطلاحی از جزء همخوانی داشتهاند. دربارۀ آثاری
که قدری پرحجمتر بودند، مانند الصحيفة السجادية از امام سجاد (ع) (چاپ مکرر)،
صحيفۀ همام بن منبه از ابوهريره (چ بيروت/عمان، 1407ق) و کتاب سليم بن قيس (چ قم،
1415ق)، و نيز آثاری که در بارۀ حجم آنها چيزی نمیدانيم، مانند السنن و الاحکام و
القضايا از ابورافع و کتاب پسرش علی بن ابی رافع (نجاشی،4-7)، هر چه هست، فاصلۀ
آنها از تعريف جزء چندان نيست و اين آثار از نظر گونۀ پرداخت، زمينۀ شمرده شدن در
شمار مسانيد يا جوامع را نداشتهاند.
به هر روی وجه مشترک نوشتههای حديثی تا اواخر سدۀ 2ق آن است که نه در عصر خود، که
حتى در سدههای پسين هرگز با عنوان جزء شناخته نشدهاند. کهنترين کاربردهای جزء در
اطلاق به يک نوشتۀ حديثی مربوط به آثاری است که در سالهای انتقال از سدۀ 2 به 3ق،
تأليف شدهاند، يعنی دقيقاً همان سالهايی که تدوين در جهان حديث آغاز گشته، و برخی
محدثان روی به تأليف آثار پرحجم حديثی نهادهاند. بر اين اساس دور نيست اگر گفته
شود معنای جزء در تقابل با مسانيد و جوامع شکل گرفته است. در همين سالها ست که شيوۀ
مسند نويسی به ترتيب صحابه توسط کسانی چون ابوداوود طيالسی (د 204ق)، اسد بن موسى
(د 212ق) و عبيدالله بن موسى عابد (د 213ق) در بصره و مصر و کوفه پايهگذاری شد (ابن
عدی، 7/239؛ خليلی، 2/512؛ ابن خير، 141) و تدوين کتب موضوعی گسترده توسط کسانـی
چون عبدالرزاق صنعانی (د 211ق) و سعيد بن منصور (د 227ق) در نقاط مختلف جهان اسلام
آغاز گشت. حتى گزارشهايی وجود دارد حاکی از آنکه برخی از اين نسخههای حديثی با
شرايط «جزء» در سدۀ 2ق، کراسه نيز خوانده میشدهاند (مثلاً برذعی، 520؛ ابن ابی
حاتم، 1(1)/115، 2(2)/211؛ خطيب، تاريخ ...، 11/205).
به عنوان نخستين اثر شناختهای که «جزء» ناميده شد، بايد از نوشتههای حديثی از
سفيان بن عيينه (د 196ق) ياد کرد که توسط راويان نام جزء بدان داده شد (نک :
رودانی، 209) و برخی از تحريرهای آن چنين نامی را نداشت (نک : همو، 224؛ GAS,
I/96). جزء ابوعمرو بکر بن بکار بصری (د 206ق؛ متقی، 4/461؛ ابن حجر، الاصابة،
6/219)، جزء حسن بن موسى اشيب بغدادی(د 209ق؛ چ دبی/فجيره، 1410ق)، جزء يعلی بن
عباد کلابی
(د ح 210ق؛ نسخۀ خطی، GAS, I/98)، جزء ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبيل (د 212ق؛ متقی،
5/792؛ کتانی، 86)، جزء محمد بن عبدالله بن مثنى انصاری (د 215ق؛ ابن حجر، فتح ...،
9/371؛ کتانی، 87)، جزء ابومسهر عبدالاعلی بن مسهر دمشقی (د 218ق؛ با عنوان نسخة
ابی مسهر، چ طنطا، 1410ق) و جزء ابوعثمان عفان بن مسلم صفار (د 220ق؛ متقی، 3/400؛
نسخ خطی، GAS, I/102) آثار بعدیاند که عنوان جزء در آنها سيال است. در ربع دوم سدۀ
3ق، به نظر میرسد که عنوان جزء کاملاً تثبيت شده باشد؛ برخی از اجزاء حديثی نوشته
شده در اين دوره، مانند جزء ابوالجهم علاء بن موسى باهلی (د 228ق؛ ابن حجر، همان،
7/63، 9/373؛ شوکانی، «اتحاف ...»، 31؛ نسخۀ ظاهريه، شم 3059) و جزء محمد بن
سليمان لوين مصيصی (د 246ق؛ ابن حجر، همان، 6/623، 7/45، جم ؛ با عنوان جزء فيه من
حديث لوين، چ رياض، 1419ق) هم از شهرت کافی برخوردار بوده، و هم در سنت محدثان خُرد
به نام جزء شناخته نشدهاند.
تا سدۀ 5 ق/11م، همگام با دوام سنت شفاهی اسناد، همواره زمينه برای جزءنويسی وجود
داشت و شمار بسياری جزء در اين سده تأليف شد. پس از افول محافل اصحاب حديث در سدۀ 6
ق و به خصوص پس از فروپاشی بسياری از محافل محدثان در حملۀ مغول، از سدۀ 7ق جزءنويسی
به شدت روی به کاستی نهاد و جز شمار اندکی جزء در سدههای بعد نوشته نشد. از اين
نمونههای اندک در سدۀ 6 ق میتوان جزء حسن بن محمد يونارتی اصفهانی (د 527 ق؛ همو،
لسان، 5/48)، جزء جار الله زمخشری (د 528 ق؛ متقی، 6/675؛ رودانی، 209)، جزء زاهر
ابن طاهر نيشابوری (د 533 ق؛ نسخۀ خطی، GAS, I/136) و جزء مشهور ابوالعباس ابن
طلايۀ بغدادی (د 548 ق؛ ذهبی، ميزان، 4/459، سير، 15/25) را برشمرد. در سدۀ بعد هم
میتوان به جزء عبدالقادر بن عبدالقاهر حرانی (د 634 ق؛ متقی، 7/716، با تحريف
حرانی به جرجانی)، جزء رشيد الدين يحيی بن علی عطار نابلسی (د 662 ق؛ سيوطی، تدريب
...، 1/237؛ کتانی، 88)، جزء لؤلؤ بن احمد ضرير نحوی (د 672 ق؛ چ طنطا، 1989م)،
جزئی در تفسير الباقيات الصالحات از صلاحالدين خليل بن کيکلدی علايی (د 761ق؛ چ
بيروت، 1987م) و به گزيدههايی از اجزاء و مصنفات پيشين اشاره کرد که با عنوان جزء
در سدۀ 7ق و پس از آن گرد آمدهاند (مثلاً رودانی، 78، 204، 221، 400؛ GAS, I/111,
206).
اقدام به تهيۀ جزءهای منتخب از اجزاء مشايخ پيشين در سدههای متقدم هم ديده میشد
و از نمونههای آن منتخبات دارقطنی از احاديث مشايخ متقدم چون ابوبکر شافعی (ذهبی،
همان، 16/42)، ابوبحر ابن کوثر (رودانی، 226) و ديگران است که هر يک به عنوان
جزءهايی مستقل در طی سدهها متداول بودهاند (همو، 225؛ GAS, I/206, 208, 209).
در سدههای ميانی، افزون بر تعبير جزء و نيز تعبير کهن «نسخه» (مثلاً رودانی،
429-435)، برخی از اجزاء حديثی با عنوانهای فوائد (همو، 325-334) و مجلس (همو،
394-399) نيز شناخته میشدند. گاه ترکيبی از جزء و مجلس هم در عنوان به کار رفته
است (مثلاً همو، 209، 399). در سدههای متأخر، حتى آنگاه که کتابهایی با ويژگیهای
اجزاء حديثی نوشته میشدند، کمتر نام جزء به خود میگرفتند. حتى برخی از اين نوشتهها
که فاقد نامگذاری ويژه بودند، با نام «کراسه» و نه «جزء» شناخته میشدند (مثلاً نک
: سيوطی، «شرح ...»، 6/251؛ تاجالعروس، ذیل شرط، نیز رتن؛ عظيمآبادی، 5/57،
12/26).
ويژگی اجزاء حديثی: توجه به تأليف جزء حديثی به عنوان سبکی از تأليف، گاه بيش از يک
اقدام فردی، جريانی ممتد در طی چند نسل متوالی بود که با ديگر آثار رابطۀ تعليمی
داشتند. محمد بن مخلد دوری، اسماعيل بن صفار و حسن بن عرفه در 3 نسل متوالی هر 3 از
نويسندگان اجزاء حديثیاند و اين در حالی است که جزء حسن ابن عرفه نيز با همين
سلسله اسناد روايت شـده است (نک : ابن عرفه، 18-19؛ شوکانی، «اتحاف...»، 32؛
رودانی، 208). سلسلههای مشابه ديگر مانند اسناد جزء ابوعبدالله انصاری به صورت
عبدالله بن ابراهيم ابن ماسی از ابومسلم کجی از ابوعبدالله انصاری (همو، 78)، اسناد
جزء سعد ابن نصر بزار به صورت علی بن محمد بن بشران از اسماعيل صفار، از سعد بن
نصر (همو، 224)، اسناد جزء ابوبکر نجاد به صورت محمد بن عبدالكريم ابن خشيش از
ابوعلی حسن بن شاذان از نجاد (همو، 227)، اسناد ابن غطريف جرجانی از ابوالعباس ابن
سريج از عباس ترقفی (ابن غطريف، 59) و اسناد جزء ابوالقاسم بغوی به صورت محمد بن
عبدالباقی انصاری از ابوطالب عشاری با يک واسطه از ابوالقاسم بغوی (بغوی، 24) سلسلههايی
مشابهاند که 3 عالم جزءنويس را به طور متوالی در خود دارند. ابوداوود سليمان بن
يزيد فامی (رافعی، 2/199، 376) و پسرش ابوسليمان محمد فامی (همو، 3/390)، همچنين
ابوالفضل احمد بن ملاعب مخرمی (د 275ق؛ GAS, I/149) و پسرش ابوالبرکات داوود ابن
ملاعب (همان، I/173)، نمونههايی از پدر و فرزندانی هستند که هر دو به جزءنويسی
پرداختهاند. ابوبکر محمد بن سری تماز صاحب جزء از شاگردان ابن عرفه است (کتانی،
91) و بسياری ديگر از مؤلفان اجزاء حديثی استادانی جزءنويس داشتهاند. برخی محدثان
مشهور مانند ابونعيم اصفهانی و ابوطاهر سلفی که خود در شمار جزءنويسان نامبُردارند،
نسبت به روايت و انتقال اجزاء پيشين نيز اهتمام داشتند (مثلاً سفيان بن عيينه، 1؛
ابن عاصم، 73؛ ابن عمشليق، 15). اين نمونهها نشان از آن دارد که يک زمينۀ فرهنگی و
نوعی تعليم در پس جزء و جزءنويسی وجود داشته است.
به هر روی بايد توجه داشت که مختصر بودن اجزاء و عدم نياز آنها به يک برنامۀ گسترده
برای گردآوری مجموعهای وسيع از احاديث در موضوعات متنوع يا با اسانيد متنوع، جزءها
را به آثاری بیتکلف مبدل ساخته بود که میتوانست در زمان کوتاهی نوشته شود. همچنين
جزءها نيازمند بهکارگيری سبک تأليفی خاصی نيز نبودند و از همين رو، برخی از
محدثانی که دست به قلم نبودند نيز میتوانستند به تأليف چنين اجزائی اقدام کنند.
همين ويژگی به روشنی توجيه میکند که چرا اجزاء حديثی در اين حد پرشمارند و بسياری
از نويسندگان اجزاء حديثی، جزءنويسی تنها فعاليت تأليفیشان بوده است. اما فارغ از
آنچه گفته شد، چنين مینمايد که برخی از ويژگیهای جدیتر در اجزاء حديثی محرک
محدثان به انتخاب اين سبک تأليف بوده است. از جمله برخی از مؤلفان اجزاء حديثی، چون
ابوبحر محمدبن حسن بربهاری (د 362ق؛ GAS,I/197) و ابوالعباس جمح بن قاسم مؤذن،
معروف به ابن ابی الحواجب (د 363ق؛ همانجا) ظاهراً در حديث توانا نبودهاند.
به هر روی دربارۀ کسانی چون دارقطنی که نويسندۀ آثار پرشمار و گستردۀ حديثی بودهاند،
نمیتوان انگيزۀ روی آوردن به تأليف اجزاء را به سبب کندی در تأليف يا کمتوانی در
سبک نوشتار دانست؛ به خصوص از سدۀ 4ق به بعد، زمانی که بخش عظيمی از احاديث در
جوامع و مسانيد به ثبت رسيدند، انگيزۀ تأليف آثار گسترده به تدريج از ميان رفت و
آنان که دستاندرکار تدوين کتابی از نوع جوامع و مسانيد میشدند، جز مستدرک و
مستخرج نوشتن بر کتب متقدم، کاری از پيش نمیبردند. در اين شرايط به نظر میرسد جزءنويسی
میتوانست زمينۀ فعاليت آن دسته از محدثان قرار گيرد که از تکرار پرهيز داشتند و در
عين حال مايل بودند احاديثی را که در مجالس مشايخ بر آنها دست يافته بودند و متن آن
را در کتب متقدم نمیيافتند، يا آن را با اسناد متفاوتی در اختيار داشتند، به صورت
مکتوب درآوردند. بدين ترتيب يکی ديگر از کارکردهای اجزاء حديثی، جبرانی بر ثبت نشده
در کتب متقدم و نوعی مستدرک يا مستخرج موردی و محدود بر آنها بود.
افزون بر آن، برخی از اجزاء حديثی، از همان عصر متقدم هدف بسط را دنبال میکرد، طرح
گستردۀ مضامينی که در کتب جوامع تنها به طور مختصر مجال طرح آنها وجود داشته است؛
در واقع اين نوشتهها، تک نگاریهايی حديثی بودند. در اين باره، بهخصوص میتوان به
برخی تکنگاشتهای بخاری اشاره کرد که در عرض الجامع الصحيح خود تأليف کرده، و در
آنها برخیموضوعات ريز را بسط داده بود. اين نوشتههای بخاری مانند الادب المفرد،
خلق افعال العباد و القراءة خلف الامام در منابعمحدثان عموماً به عنوان «جزء»
شناخته شدهاند (مثلاً ذهبی، سير، 11/458؛ سبکـی، 107؛ ابنحجـر، تهـذيب، 1/23، جم
؛ زيلعی، 5/404). از سدۀ 4ق به بعد، با توجه به وجود جوامع متعدد حديثی، تأليف
اجزاء موضوعی با کارکرد بسط مضامين و اسانيد، توسعۀ چشمگيری يافته است.
بايد افزود تأليف جزءهايی که در آنها يک اثر مفصل حديثی ملخص شده باشد، همواره
معمول بوده است؛ از نمونههای آن میتوان به «صد حديث» مستخرج از صحيح بخاری در
جزئی از محمد بن محمد کشميهنی (د 389ق) ياد کرد (نسخ خطی، GAS, I/126). برخی نيز
مانند جزء ابوبکر احمد بن عمر ابن بقال (د 399ق)، ملخصی از اجزاء گستردهتر پيشين
بودهاند (همان، I/214).
بايد گفت بسياری از محدثان بهغير از جزء چيزی ننوشتهاند، يا از آنان در ضبط حديث
چيزی غير از جزء باقی نمانده است؛ در اين ميان گاه نام مشاهيری چون ابوزكريا يحيی
بن معين
(د 233ق) محدث بغدادی (نک : رودانی، 220؛ GAS, I/107؛ چ جزء فيه احاديث يحيی ...،
مدينه، 1420ق) ديده میشود. به اينها بايد برخی از مشايخ نويسندگان کتب سته چون علی
بن حجر مروزی، محمد بن سليمان لوين و محمد بن بشار بندار را افزود که تنها مکتوبات
حديثی از آنان در حد اجزاء است (GAS, I/111, 112, 114) و اين نقش اجزاء را در
مطالعۀ منابعی که جوامع متقدم از آنها بهره جسته، پراهميت میسازد. در تاريخ حديث،
به خصوص برخی از محدثان ايرانی که از مکررنويسی پرهيز داشتند، تنها با نوشتن اجزائی
قصد داشتند احاديث ويژۀ خود را به ثبت رسانند و کتب جوامع و مسانيد را تکميل کنند.
از آن شمار میتوان رجال اثرگذاری چون محمد بن يحيى ذهلی نيشابوری (د 258ق؛ ذهبی،
همان، 6/244؛ GAS, I/135)، ابومسعود احمد بن فرات رازی (د 258ق؛ ذهبی، همان، 3/37؛
کتانی، 87)، ابراهيم بن حسين ابن ديزيل همدانی (د 281ق؛ رافعی، 2/324؛ حاجیخليفه،
1/583؛ ابن حجر، الاصابة، 5/444، 8/308: اشاره به دو نسخۀ کبير و صغير آن)، علی بن
ابراهيم قطان قزوينی
(د 345ق؛ رافعی، 2/88؛ ابن حجر، لسان، 6/282) و محمد بن يعقوب اصم نيشابوری (د
346ق؛ کتانی، 89؛ GAS, I/186) را نام برد.
گفتنی است که شماری از نويسندگان اجزاء حديثی نيز جز از خلال جزءشان شناخته نيستند
و نامبَری آنان در تاريخ حديث مرهون جزءنويسی آنان است؛ از آن دست میتوان به
کامکار بن عبدالرزاق محتاجی اديب و محدث مروزی (سمعانی، الانساب، 2/84)، ابوسعد
جرباذقانی (متقی، 5/315) و ابوالصعاليک طرسوسی (همو، 9/277؛ مناوی، 3/270) اشاره
کرد.
معلمانِ آشنا با فنون حديث از جملۀ طبقات علمی بودند که به جزءنگاری توجه نشان
دادند و برخی از آنان شهرت فراوانی هم به دست آوردند. از آن شمار میتوان رجالی چون
حسن ابن عرفه عبدی (د 257ق)، صاحب جزء معروف (نک : سطور پیشین)،ابوبکر ابن ابی
الدنيا (د 281ق) نويسندگان اجزاء پرشمار حديثی با موضوعات متنوع (نک : ه د،
2/650-651) و ابوالعباس طاهر بن محمد تميمی معلم (د 319ق؛ GAS, I/177) را ياد کرد.
در ميان اصحاب علوم و معارف مختلف که شهرت به محدث بودن نداشتند، نيز توجه به نوشتن
جزء حديثی ديده میشد؛ از مقريان کسانی چون ابوبکر محمد بن حسن نقاش (د 351ق؛ کتانی،
89)، ابوبکر ابن مقسم (د 354ق؛ متقی، 4/42، 6/361؛ مناوی، 3/214، 4/194) و ابومعشر
طبری (د 478ق؛ رودانی، 213؛ کتانی، 88)؛ از فقيهان قاضی محاملی (د 330ق؛ نک : سطور
بعد)، ابوزيد محمد بن حمزه ابن ابی العلاء (سدۀ 4ق؛ GAS, I/219)، ابو الحسين قدوری
صاحب مختصر در فقه حنفی
(د 428ق؛ رودانی، 208؛ نسخ خطی، GAS, I/455) و قاضی محمد بن عبدالباقی انصاری (متقی،
10/120؛ رودانی، 399)؛ از متکلمان ابوعبدالله بصری جُعَل متکلم معتزلی (د 369ق؛ ابن
طاووس، الطرائف، 81) و ابوبکر ابن فورک اصفهانی متکلم اشعری (د 406ق؛ ابن حجر،
التلخيص ...، 3/116؛ GAS, I/217)؛ از اديبان ابوالفرج معافی بن زکريا ابن طرارا (د
390ق؛ همان،I/523)، ابوالحسين ابن فارس لغوی (د 395ق؛ ابن کثير، تفسير...، 3/510؛
رودانی، 213)، ابومحمد قاسم بن علی حريری صاحب مقامات (د 516 ق؛ همو، 207) و لؤلؤ
بن احمد ضرير نحوی (نک : سطور پیشین)؛ و از صوفيان ابومحفوظ معروف کرخی (د 200ق؛
GAS, I/637)، ابوعمرو اسماعيل ابن نجيد سلمی (د 334ق؛ سمعانی، التحبير، 1/315؛ ذهبی،
تذکرة ...، 2/420) و ابوسعيد ابن اعرابی (د 340ق؛ برای نسخۀ خطی،نک : داک، 2/403).
بهطور کلی، صرف اينکه حديثی در جزء حديثی آمده باشد، مبنايی برای داوری دربارۀ
اعتبار آن نزد محدثان نبوده است. گاه برخی از احاديث مضبوط در اجزاء از سوی نقادان
حديث بهعنـوان صحيح ارزيابـی شده اسـت (مثلاً مؤمل، 40، 49، جم ؛ ابن حجر، فتح،
7/63) و اين مؤيد آن است که چنان پيش داوری وجود نداشته است. با اين حال میتوان به
موارد مکرری نيز برخورد کرد که نقادان برخی از احاديث مضبوط در اجزاء مانند جزءحسن
ابن عرفه (ذهبی، ميزان، 1/238، 2/388، جم ؛ ابنحجر، همان، 7/45-46)، يا جزء
السباعيات ابن عساکر (ذهبی، همان، 4/358؛ ابن حجر، لسان، 6/237)، جزء ابوالفتح حفار
(همو، الاصابة، 4/338)، جزء ابن ديزيل (ذهبی، سير، 2/93) و جزء ابن ثرثال (متقی،
15/464) به ضعف سند يا حتى بطلان حديث تصريح کردهاند. البته کثرت تداول يک نسخه و
وجود اسانيد معتبر تا مؤلف، زمينهساز اعتماد محدثان به انتساب اصل کتاب بوده، و به
همان اندازه عدم تداول و دريافت نسخه به «وجاده»، مقدمۀ ضعف و بی اعتباری انتساب
بوده است. همين ويژگی وجاده موجب شده است تا بسياری از اجزاء حديثی با وجود باقی
بودن نسخهشان، محل ارجاع محدثان نبوده باشند.
اجزاء با محور موضوعی: جزءهای موضوعدار عموماً هدف بسط اخبار در حيطۀ مشخصی از
موضوعات حديث را دنبال میکند و به رغم محدود بودن فضا، در حيطۀ محدود خود میتواند
استقصايی بيش از کتب جوامع داشته باشد. بخش مهمی از اجزاء موضوعی بر محور موضوعاتی
نوشته شدهاند که محل اختلاف ميان مذاهب اسلامی بودهاند. بخشی از اجزاء حديثی به
مباحثی میپرداختند که مستقيماً يا با واسطه به مواضع اصحاب حديث در باب توحيد
مربوط میشد؛ افزون بر خلق افعال العباد از بخاری (برای تحليل، نک : ه د،
11/459)، در اين باره میتوان جزء ابوبکر احمد بن سلمان بغدادی، در رد بر منکران
عرش (حاجی خليفه، 1/587)، جزء محمد منبجی حنبلی در اثبات مماس بودن خداوند با عرش (سبکی،
56) و جزء خدادوست ديلمی در تکفير قائلين به خلق قرآن (رافعی، 2/475) را برشمرد.
اختلاف ميان محبان امام علی (ع) و مخالفان آن حضرت اختصاص به شيعه نداشت و همواره
در صفوف اصحاب حديث کسانی حضور داشتند که شيعه، به معنی اخص آن نبودند، اما پیجوی
فضايل آن امام بودند. همين امر زمينهساز آن بوده است تا در محافل اصحاب حديث،
فضايل حضرت و بهطور کلی اهل بيت (ع) يکی از موضوعات شايع برای نوشتن اجزاء حديثی
بوده باشد که از آن دست میتوان به اجزائی از ابوالحسن علی بن حسن ابن عمار (ابن
طاووس، اليقين، 112) و ابوالحسن علی بن معروف بزار (رودانی، همانجا؛ قس: GAS,
I/234) اشاره کرد. به عنوان شخصيتی محوری در دولت بنی عباس، فضابل عباس عموی پيامبر
(ص) نيز موضوع جزءنويسی از کسانی مانند ابن فتحان شهرزوری بود (نک : ابن نجار،
1/13).
برخی اختلافات فقهی میان مذاهب اهل سنت، مانند مشروعيت «صلاة الضحى» که حاکم
نيشابوری دربارۀ آن جزئی پرداخته (ابن حجر، فتح، 3/55؛ شوکانی، نيل ...، 3/75)،
مسئلۀ جهر به قرآن در طواف که ابوبکر محمد بن حسين آجری در اين باره جزئی دارد
(GAS, I/195) و رخصت در بوسيدن دست که جزئی در آن از ابوبکر ابن مقری شناخته است (ابن
حجر، الاصابة، 7/34؛ GAS, I/205) از اين دستاند. نقدهای ابن تيميه دربارۀ زيارت
تربت پيامبر (ص) در سدههای اخير زمينۀ تأليف جزئی از سوی صلاح الدين علايی، در
اثبات مسنون بودن زيارت را فراهم آورده است (سبکی، 179).
مسائل مربوط به اخلاق و زهد نيز طيف ديگری از موضوعات اجزاء را تشکيل میدهد. از
اين دست میتوان به مواردی اشاره کرد، چون: جزءالقناعة از احمد بن محمد بن مسروق
طوسی (کتانی، 90)، جزئی در باب غيبت از ابن خميس (ابن حجر، فتح، 10/470)، جزئی در
باب گناهان کبيره از ابوبکر برديجی (ابن کثير، تحفة ...، 204؛ نسخۀ خطی، GAS,
I/167) و جزئی در زهد از خطيب بغدادی (عجلونی، 1/245) ياد کرد. برخی اخبار مربوط به
سنن عبادی، مانند فضيلت نماز تراويح (کتانی، 89)، فضيلت «صلاة التسبيح» (رودانی،
205؛ کتانی، 90)، فضيلت صلوات بر پيامبر (ص) (ابن کثير، تفسير، 3/510؛ ابن حجر،
همان، 11/167؛ رودانی، 213)، قرائت سورهها يا آيات خاص (همو، 211؛ کتانی، 91)،
فضايل زمانهای خاص مانند ماه رمضان (رودانی، 181)، ماه رجب (همو، 209)، ماه شعبان (همانجا)،
دهۀ ذیحجه (همو، 210)، روز عرفه (ابن کثير، همان، 1/244)، شب نيمۀ شعبان (رودانی،
همانجا)، فضيلت مکانهای خاص مانند مساجد (شوکانی، نيل، 2/154)، و مباحثی مربوط به
بهداشت مانند فضيلت مسواک (رافعی، 2/217)، نهی از خوردن خاک (رودانی، 210) و فضيلت
خضاب (ابن حجر، لسان، 6/132). به اينها بايد برخی موضوعات حديثی ـ قرآنی مانند جزءفيه
قراءات النبی (ص) از حفص بن عمر دوری (چ مدينه، 1988م) در باب قرائات منقول از
پيامبر (ص) را افزود.
برخی از اجزاء حديثی، متضمن تنها يک روايت بلند هستند که موضوع همان روايت تعيينکنندۀ
محور موضوعی جزء است. مسائل نافع بن ازرق از ابن عباس در باب واژه های غريب قرآنی (ابن
حجر، لسان، 6/145)، جزئی متضمن خطبههای پيامبر(ص) در روز غدير خم (ابوغالب، 83)،
خطبة البيان به عنوان يک خطبۀ بلند منسوب به امام علی(ع) (چ نجف، 1385ق)، مسائل
عبدالله بن سلام مشتمل بر پرسشهايی از پيامبر (ص) دربارۀ اخبار آفرينش و حکايات
گذشتگان (ابن حبان، 2/44؛ ابن ماکولا، 4/3) و جزئی از ابوالحسين ابن مهتدی مشتمل بر
خبر ارم ذات العماد (رودانی، 211) از اين دستاند.
سبک جزءنويسی ميان محدثان، گاه آنان را به تأليف آثاری با همين سبک دربارۀ علوم
حديث نيز سوق داده است که دربر دارندۀ مضامين احاديث و نه ضبط آنها ست. برخی از اين
جزءها به نقد يک متن مهم حديثی اختصاص دارند، مانند جزئی از ابن حزم اندلسی، جزء در
«اوهام» صحيحين بخاری و مسلم (همو، 207)، جزئی مشابه در باب اوهام بخاری از
عبدالغنی بن سعيد ازدی (همو، 206) و جزئی از ضياء الدين مقدسی در نقد برخی احاديث
ابن حبان در کتاب صحيح خود (ذهبی، سير، 16/98). برخی اجزاء مانند جزء ابوبکر ابن
فورک (د 406ق) در شرح حديث «النکاح سنتی» (ابن حجر، التلخيص، 3/116؛ شوکانی، همان،
1/157) به شرح يک يا چند حديث پرداختهاند. برخی اجزاء نيز دربارۀ موضوعات رجالی
است (مثلاً ابن نقطه، تکملة...، 2/440؛ رافعی، 4/138؛ رودانی، 212-213؛ کتانی، 90)
و گاه به شرح احوال يک شخصيت محدود شدهاند (مثلاً رافعی، 3/152؛ ذهبی، تذکرة،
1/169، 212، سير، 16/7، 21/141؛ رودانی، 213؛ GAS, I/195, 510).
آزاد بودن اجزاء حديثی از بسياری قيود، گاه موجب شده است تا در آنها اشعار و حکايات
نيز در کنار احاديث جای گيرند. جزءهايی از اين دست توسط کسانی چون ابوبکر محمد بن
يحيى صولی (ابن حجر، همان، 4/206؛ متقی، 16/155؛ GAS, I/331)، تقی الدين ابوالفتح
قشيری (رودانی، 204-205)، ابو حيان محمد بن يوسف (همو، 205)، ابوالمظفر منصور بن
سليم اسکندرانی (همو، 207) و محمد بن عباس ابن حيّويه (نسخۀ خطی، GAS, I/206) نوشته
شدهاند و بيشتر جنبۀ پندنامه يا جنگ ادبی دارند. برخی محدثان در جزءهايی به جمعآوری
احاديث منظوم پرداختهاند؛ از آن جمله ابوالحسين عفيف بن محمد بوشنجی در نوشتهای
با عنوان جزء المنظوم و المنثور، مضمون شماری از احاديث را به شعر در آورده است (رودانی،
همانجا). عبدالغنی مقدسی نيز در جزء احاديث الشعر نخست به دفاع از حريم شعر برخاسته
(ص 37-69) و سپس برخی از ابيات منقول از پيامبر(ص)و صحابه را گردآورده است (نک :
سراسر اثر). ابن عمشليق نيز که محدثی اديب بوده، در خلال جزء خود اشعاری را نيز به
ثبت آورده است که ارتباطی به پيامبر (ص) يا صحابه ندارد (مثلاً ص 47، 50).
به هر روی بايد توجه داشت که بسياری از آثار پرداخته شده در موضوعات مختلف از سوی
محدثان، گاه از سوی مؤلف نام خاصی نيز گرفتهاند و در عمل به عنوان يک تأليف عادی
پذيرفته شدهاند؛ در حالی که در تلقی محدثان، اين نوع آثار با عنوان کلی اجزاء قرار
میگرفتهاند، و داشتن نام خاص مانع از جزء تلقی شدن آنها نبوده است. از اين دست
میتوان به کتابهایی چون البعث از ابن ابی داوود سجستانی (ابن حجر، الاصابة،
4/606)، الالزامات علی الصحيحين از دارقطنی (باجی، 1/310) و شروط الأئمة الستة از
ابن قيسرانی (رودانی، 211) را اشاره کرد.
گفتنی است در فضای حديثی اماميه، بخش مهمی از آثار متقدم که با نام مصنفات شناخته
میشدند (طوسی، 2)، نوشتههايی کوتاه با محور موضوعی خاص بودند، بدون آنکه عنوان
جزء داشته باشند. از اين شمار میتوان به آثاری چون کتاب الديات روايت ظريف بن ناصح
از امام علی (ع) (چ ضمن الاصول الستة عشر، قم، 1405ق)، کتاب المؤمن حسين بن سعيد
اهوازی (چ قم، 1404ق)، و کتاب التمحيص محمد بن همام اسکافی (چ مدرسة الامام
المهدی(ع)، قم) اشاره کرد. فارغ از نمونههای متعدد برجای مانده از اين دست آثار،
يادکرد انبوهی از آنها را میتوان در فهارس اماميه از شيخ طوسی و نجاشی بازجست.
اجزاء با دامنۀ اسنادی: چنانکه در تعريف جزء نزد محدثان گفته شد، بخشی از اجزاء
محتوای خود را به مرويات صحابی، يا عالمی به خصوص، يا طيفی از آنان محدود کردهاند.
مسند عمربن خطاب از يعقوب بن شيبه (چ بيروت، 1405ق)، مسند بلال از ابوعلی صباح (چ
قاهره، 1409ق)، مسند ابن ابی اوفی از يحيی بن محمد ابن صاعد (چ رياض، 1408ق)، مسند
اسامه از ابوالقاسم بغوی (چ رياض، 1409ق)، و مسند عبدالله بن عمر از ابو اميه
طرسوسی (چ بيروت، 1393ق) که به صحابی خاصی اختصاص يافته، از اين دستاند.
در ميان عالمانی که جزئی به حديث آنان اختصاص يافته، برخی به سبب محوريت در محافل
حديث گزيده شدهاند و گزينش برخی وجهی ديگر دارد. در گروه نخست بايد به جزءهايی
اشاره کرد که در گردآوری مرويات محدثان متقدم و مشهور نوشته شدهاند؛ جزئی به تأليف
ابونعيم اصفهانی در احاديث حكم بن عتيبه، از متقدمان کوفه (رودانی، 221)، جزئی به
تأليف ابوالقاسم بغوی در احاديث حماد بن سلمه، از متقدمان بصره (همو، 220)، جزئی
نوشتۀ ابوبشر دولابی در احاديث سفيان ثوری، امام اصحاب حديث کوفه (زيلعی، 1/16)،
جزئی نوشتۀ احمد بن سليمان بن حذلم با عنوان جزء من حديث الاوزاعی شامل رواياتی از
امام اصحاب حديث شام (چ جده، 2000م)، اجزاء متعدد از عالمان مختلف در احاديث مالک
بن انس، امام اصحاب حديث مدينه (رودانی، 219؛ GAS, I/181, 460, 464)، اجزاء متعدد
در احاديث ليث بن سعد، امام اصحاب حديث مصر (رودانی، 221، 223؛ GAS, I/520؛ از
جمله: چ جزء فيه مجلس من فوائد الليث، رياض، 1407ق) و دو جزء به تأليف ابوعبدالله
فضيلی و ابومحمد صابونی در احاديث قتيبة بن سعيد، پيشوای محدثان خراسان (رودانی،
227، 228). برخی رجال بيشتر به فقه شناخته بودند تا حديث، اما هواداران ايشان کوشش
داشتند تا با پرداختن به تأليفاتی جايگاه آنان را در حديث بازنمايند؛ از اين دست
میتوان به جزئی نوشتۀ محمد بن اسماعيل صائغ در احاديث ابن جريج، فقيه مکه (چ رياض،
1412ق) و اجزائی در احاديث ابوحنيفه، فقيه نامدار کوفه (مثلاً همو، 213؛ کتانی، 88؛
GAS, I/416) اشاره کرد.
صوفيه نيز به برجستهنمايی جايگاه برخی رجال خود در حديث علاقهمند بود و همين
گرايش آنان، زمينۀ تأليف اجزائی متضمن احاديث شيوخ متقدم خود را فراهم آورد؛ اين در
حالی است که گاه مخالفان صوفيه سعی داشتند تا با تأليف چنين آثاری پيروان اين شيوخ
متقدم را متقاعد سازند که اخلاف ايشان نسبت به حديث و پيروی آن حساس بودهاند. از
گونۀ نخست میتوان از جزئی در احاديث منصور بن عمار نوشتۀ ابوبكر محمد بن احمد
همدانی (رودانی، 219)، و از گونۀ دوم جزئی در احاديث ابراهيم ادهم، نوشتۀ
ابوعبدالله ابن منده (رافعی، 2/347؛ GAS, I/215) نام برد.
ارباب قدرت سياسی نيز از اين توجه بیبهره نبودند؛ جزء احاديث الخلفاء از ابوعلی
ابزاری (رودانی، 208)، جزئی متضمن احاديث منقول توسط امير خلف بن احمد سجستانی (د
399ق) از خاندان صفاريان (GAS, I/217) و جزء احاديث وزير ابوالقاسم ابن جراح
(رودانی، 226) از نمونههای آن است.
گاه برخی محدثان کوشش داشتند تا با تأليف اجزائی،احاديث شيخی از شيوخ حديث که خود،
او را پراهميت میانگاشتند و با بیتوجهی محافل حديثی به وی روبه رو بودند، به ثبت
آورند و ميراث او را احيا نمايند. از اين دست میتوان نمونههايی مانند ضبط احاديث
نافع بن ابی نعيم توسط ابوبکر ابن مقری اصفهانی (د 381ق؛ ابن مقری، 20)، ضبط احاديث
ابوالقاسم خرقی توسط ابوالقاسم هبة الله لالکایی (GAS, I/501)، ضبط احاديث سعيد بن
عبدالعزيز تنوخی توسط ابوالقاسم طبرانی (ذهبی، سير، 8/32) و ضبط احاديث ابوالحسن
حمد بن محمد عقيقی توسط ابوبكر احمد بن محمد برقانی (رودانی، 219) را ياد کرد. گاه
نيز محدثانی چون ابن عدی جرجانی با تأليف جزئی در حديث اهل مصر و بلاد جزيره (متقی،
5/309؛ عجلونی، 1/74)، جزء حديث الجزريين از ابوعروبه حرانی (نسخۀ خطی، GAS, I/176)
و ابوالقاسم طبرانی و ابوبکر ابن مردويه با تأليف جزءهايی در حديث اهل بصره (همان،
I/196, 225) تلاش داشتند تا حديث بومهايی را گرد آورند که بيشتر در معرض غفلت
بودهاند.
در ميان شيعه نيز میتوان نمونههايی محدود از اين دست آثار، مانند کتاب ابن عقده
در گردآوری احاديث عبدالله بن بکير بن اعين (نجاشی، 94)، کتاب حديث ابن الحر از
ابراهيم بن سليمان خزاز، عالم امامی (همو، 18) و حديث يعقوب بن جعفر ابن سليمان
تأليف عبدالعزيز بن يحيى جلودی (همو، 243) را نام برد. به اينها بايد برخی از آثار
مشهور مانند صحيفة الرضا (ع) را افزود که مشتمل بر احاديثی مسند از امام رضا (ع) از
پيامبر(ص) است و به روايت کسان مختلف انتقال يافته است (نک : صحيفة الرضا (ع)،
مقدمه).
اجزاء با شرط اسنادی: برخی از اجزاء حديثی، از حديث علو سند در ميان محدثان زبانزد
بودند؛ اين علو سند نه تنها دربارۀ برخی جزءهای نوشته شده در سدۀ 3ق، بلکه برای
اجزاء سدههای 4 و 5 ق نيز از سوی نقادان پذیرفته شده است. از اعترافات نقادان حديث
نسبت به علو سند شماری از اجزاء میتوان به اين مصاديق اشاره کرد: جزء حسن ابن عرفه
عبدی (د 257ق؛ ذهبی، ميزان، 3/328، 4/343، سير، 6/117، 9/48، 52)، جزء محمد بن يحیى
ذهلی (د 258ق؛ همان، 6/244؛ ابن حجر، الاصابة، 3/179؛ نسخۀ خطی، GAS, I/135)، جزء
محمد بن عاصم ثقفی (د 262ق، چ رياض، 1409ق)، جزء اسماعيل ابن نجيد سلمی (د 334ق؛
ذهبی، تذکرة، 2/420، 644، سير، 10/162، 10/378)، جزء ابراهيم ابن ابی ثابت عبسی (د
338ق؛ همان، 9/410؛ ابنحجر، لسان، 1/141)، جزء احمد بن سلمان نجاد (د 348ق؛ ذهبی،
همان، 16/38)، جزء عبدالله بن جعفر جابری (د 360ق؛ همان، 7/20)، جزء هلال بن محمد
حفار (د 414ق؛ همو، ميزان، 4/233؛ ابن حجر، الاصابة، 7/27)، جزء بیبی بنت عبدالصمد
هرثميه
(د ح 475ق؛ ذهبی، سير، 11/32؛ چ کويت، 1986م)، جزء مالک ابن احمد بانياسی (د 485ق؛
همو، ميزان، 1/63، سير، 2/92، 12/191) و جزء ابوالعباس ابن طلايه بغدادی (د 548 ق؛
همان، 15/25؛ ابن حجر، لسان، 6/315). جزءهايی که در آنها محدود بودن شمار واسطهها
تا پيامبر (ص) به عدد خاصی شرط شده است، مانند جزء ابوحفص ابن شاهين با شرط 4 واسطه
تا پيامبر (ص) (GAS, I/210)، جزء رباعيات از عبدالغنی ازدی (همان، I/224)، خماسيات
و سداسيات از زاهر بن طاهر شحامی (رودانی، 206)، جزء سداسيات از ابوموسى مدينی
(همو، 212) و سباعيات از ابوالقاسم ابن عساکر (ذهبی، ميزان، 4/358) و محمد ابن هشام
ابن ملاس (سمعانی، التحبير، 1/459؛ نسخۀ خطی، GAS, I/145) از حيث علو سند دارای
ارزش ويژهای هستند. به اينها بايد شماری از اجزاء مانند جزء الفوائد المنتقاة عن
الشيوخ العوالی از محمد بن مظفر بزاز (د 379ق؛ نسخۀ خطی، همان، I/205) را افزود که
در عنوان خود تعبير «عوالی» را دارند.
برخی از محدثان در اجزاء خود وجود ويژگی خاصی در اسناد را لحاظ کردهاند، از آن
جمله است: جزء ابن ابی خيثمه مشتمل بر احاديثی که در سند آن يک محدث از پدرش از جدش
از محمد بن حميد روايت میکرد (ابن حجر، همان، 3/195)، جزء اسحاق بن ابراهيم بغدادی
مشتمل بر احاديثی که در آن محدثان از طبقۀ پس از خود نقل کردهاند (محب الدين طبری،
1/223؛ متقی، 10/57)، جزء ابوالقاسم طبرانی در احاديث کسانی که نام آنان عطاء بوده
است (ابن حجر، تهذيب، 7/179، 190؛ متقی، 8/400)، جزء ابوالقاسم محمد بن عبدالواحد
غافقی در جمع احاديثی که در سند آن 4 تن از صحابه گرد آمده باشند (همو، 1/335،
9/436). اين گونه شروط در گزينش احاديث بيشتر تفنن و هنرنمايی محدث به نظر میآيد.
در اينجا بايد به جزءهایی اشاره کرد که در آنها طرق حديثی خاصی استقصا شده است. از
اين دست میتوان به اجزائی در طرق حديث صعود (ابن طاووس، الطرائف، 81)، حديث طير
مشوی (ذهبی، سير، 17/176) و حديث لقب گرفتن علی (ع) به اميرالمؤمنين (ابن طاووس،
اليقين، 115) و اجزائی در ديگر فضايل آن حضرت، اجزائی در طرق حديث افک (ابن نجار،
2/46؛ رودانی، 213؛ GAS, I/154)، طرق حديث «من كذب على» (ذهبی، همان، 21/141؛ GAS,
I/197) و حديث 99 اسم خدا (رودانی، 210) اشاره کرد (نيز نک : صالحی، 8/3؛ ابن حجر،
لسان، 1/212، رودانی، 211).
در ميان محدثان شيعه نيز نمونههای متعددی از اينگونه اجزاء شناخته است؛ هر چند
همچنان نام جزء بر آنها شايع نيست. کتابی کوچک با عنوان نوادر الاثر از جعفر بن
احمد قمی عالم امامی (قرن 4ق) در استقصاء حديث «علی خير البشر» (چ ضميمۀ جامع
الاحاديث همو، تهران، 1369ق)، آثاری از ابوالعباس ابن عقده عالم زيدی (د 333ق) در
طرق احاديث مختلف چون حديث غدير، حديث منزلت و حديث رايت (نجاشی، 94) و آثاری از
ابوطالب انباری، عالم امامی (د 356ق) در طرق همان 3 حديث (همو، 233) از اين شمار
است.
اجزاء مطلق: فارغ از آنچه در بخشهای پيشين معرفی شد، در برخی از اجزاء نمیتوان
ملاک خاصی برای گزينش احاديث نه براساس موضوع و نه سند ارائه داد. برخی نيز چون
جزئی از ابوالقاسم طبرانی (د 360ق)، تنها از آن حيث که احاديثی منتخب برای استفادۀ
فرزندش ابوذر فراهم آورده بود (GAS, I/197)، تنها انگيزهای معلوم داشت و ملاک خاصی
در انتخاب احاديث آن حاکم نبود. به هر روی شمار اينگونه اجزاء در طول تاريخ حديث
به اندازهای فراوان است که هر کوششی برای فهرست کردن آنها تاکنون ناموفق بوده است.
برخی از فهرستنگاران مانند حاجی خليفه، رودانی، کتانی و سزگين در آثار خود تنها
شماری از اين اجزاء را معرفی کردهاند و همواره میتوان در برگهای کتب حديث، اشاره
به اجزائی را يافت که در هيچ يک از اين فهرستها معرفی نشدهاند.
بهجز موارد ياد شده، در ميان اجزاء برجای مانده و به چاپ رسيده، بايد به اين موارد
نیز اشاره کرد: جزء مؤمل بن اهاب ربعی (د 254ق)، جزء عباس بن عبدالله ترقفی (د
267ق؛ نسخۀ خطی، GAS, I/145)، جزء حنبل بن اسحاق شيبانی (د 273ق؛ چ همراه کتاب
الفتن، بيروت، 1998م)، جزء ابوالقاسم بغوی (د 317ق)، جزء علی بن محمد حميری (د
323ق؛ چ رياض، 1413ق)، جزء خيثمة بن سليمان طرابلسی (د 343ق؛ چ بيروت، 1400ق)، جزء
ابو محمد عبدالله بن محمد فاكهی (د پس از 353ق؛ با عنوان حديث الفاکهی، بيروت،
مکتبة الرشد)، جزء محمد بن احمد ابن غطريف (د 377ق) و جزء ابوالطيب ابن عمشليق کوفی
(اوايل سدۀ 5 ق). شماری از اجزاء نيز در مجموعههايی با عنوان اجزاء حديثية به کوشش
مشهور حسن (بيروت، 1422ق) و مجاميع الاجزاء الحديثية به کوشش نبيل جرار (چ اضواء
السلف، 1425ق، 4 جلد) انتشار يافتهاند.
برخی از اجزاء حديثی به تناسب موضوع يا کيفيت انتقال به نامهايی خاص شهرت يافتهاند
که از آن شمار است: جزء البيتوتة از ابوالعباس محمد بن اسحاق سراج (د 313ق؛ نسخۀ
خطی، GAS, I/173)، جزء البطاقة، از ابوالقاسم حمزة بن محمد كنانی
(د 357ق؛ رودانی، 206؛ رياض، 1412ق)، جزء الفيل از ابوالحسن علی بن احمد ابن حمامی
(د 417ق) که برگزيدهای از اجزاء ابن سماک است (همو، 207-208؛ نيز نک : GAS,
I/228)، جزء الف دينار از ابوالعباس احمد بن شبيب بغدادی که گزيدهای از اجزاء
ابوبکر قطيعی است (چ کويت، 1993م) و جزء البراغيث از ابومحمد عبدالله بن هارون قطان
(قرن 5 ق؛ رودانی، 143، 213).
در بحث از اجزاء حديثی، همچنين بايد به مجموعههای چند جزئی اشاره کرد کهگاه از
نظر حجم نيز به اندازههای جلد و حتى چند جلد نزديک شدهاند، اما همچنان پيکرهبندی
آنها ساختار جزء را داشته است. تأليف چنين مجموعههايی بهخصوص در سدههای 4 و5 ق
رواج داشت. از مهمترين اين آثار میتوان اين مصاديق را برشمرد: الاجزاء الجعديات،
تأليف ابوالقاسم بغوی (د 317ق) در جمع احاديث علی بن جعد در 12 جزء (نووی، 1/248؛
سيوطی، الدر...، 5/218؛ کتانی، 91)، الاجزاء المحامليات، تأليف قاضی ابوعبدالله
محاملی (د 330ق) در جمع احاديث بغداديان و اصفهانيان در 16 جزء (فاسی، 1/63، جم ؛
محب الدين طبری، 1/146؛ کتانی، 93-94)، الاجزاء القطيعيات، تأليف ابوبکر احمد بن
جعفر قطيعی(د 368ق) در 15 جزء (فاسی، 1/313، جم ؛ ابن رافع، 1/420؛ کتانی، 93)،
الاجزاء اليشكريات، تأليف ابوالعباس احمد بن منصور يشکری (د 370ق) در 4 جزء (سيوطی،
اللئالی...، 1/152؛ رودانی، 451؛ کتانی، 94)، الغيلانيات، تأليف ابوالحسن دارقطنی
(د 385ق) در 11 جزء مشتمل بر احاديث ابوبكر شافعی با علو چشمگير در اسانيد و به
روايت ابوطالب بن غيلان بزاز (د 440ق) که در بخشهايی به استقصای طرق برخی احاديث
پرداخته، گاه بر محور موضوعی متمرکز شده، و گاه به جمع اسانيد مشابه پرداخته است
(نک : سراسر کتاب؛ نيز فاسی، 1/42، جم ؛ رودانی،311)، الاجزاء الحربيات، تأليف
ابوالحسن علی بن عمر حربی قزوينی(د 442ق؛ فاسـی، 1/138، جم ؛ ابن رافـع، 2/224؛
رودانی، 229؛چ بيروت، دار الوطن)، الاجزاء الوخشيات، تأليف ابوعلی حسن ابن علی وخشی
بلخی در 5 جزء مشتمل بر گزيدهای از احاديث ابونعيم اصفهانی (ذهبی، تذکرة، 3/1172؛
کتانی، همانجا)، الاجزاء الکنجروذيات، تأليف ابوبکر بيهقی (د 458ق) در 5 جزء مشتمل
بر مرويات ابوسعيد محمد بن عبدالرحمان کنجرودی (همو، 93)؛ همچنان الاجزاء
الکنجروذيات، در چند جزء تأليف ابوسعيد علی ابن موسى سکری نيشابوری (د 465ق) مشتمل
بر احاديث ابوسعيد کنجرودی (همانجا)، الاجزاء الثقفيات، تأليف ابوعبدالله قاسم بن
فضل ثقفی اصفهانی (د 489ق) در 10 جزء (ذهبی، همان، 1/161، جم ؛ فاسـی، 1/47، جم
؛ کتانی، 91)، الاجزاء الخلعيات، تأليف ابونصر احمدبن حسن شيرازی ساکن مصر (اوايل
سدۀ 6 ق) در 20 جزء مشتمل بر احاديث قاضی ابوالحسن خِلَعی مصری (د 492ق؛ ابن رافع،
1/182؛ رودانی، 231؛ کتانی، 91-92). در بیشتر يادکردها اين آثار با حذف موصوف، با
صفتهای خود شناخته میشدند و با تعابيری چون اليشکريات يا الغيلانيات در منابع ياد
میشدند.
در اواسط سدۀ 6 ق، تنها رجل شاخص که به تأليف مجموعههای چندجزئی شهرت دارد،
ابوطاهر سلفی (د 576 ق) است که افزون بر الاجزاء الطيوريات، شامل احاديث ابوالحسين
ابن طيوری در حجمی حدود 2 مجلد (فاسی، 2/94؛ ابن حجر، لسان، 3/132، جم ؛ کتانی،
همانجا) و الاجزاء السلفيات، در بيش از 100 جزء شامل احاديثی از همو و ابن شرف
انماطی و ديگران (حاجی خليفه، 1/587؛ کتانی، همانجا) چندين مجموعه تأليف کرد که به
نام سفينه شهرت يافتند؛ شامل السفينة الجرائدية الکبرى، در 7 جزء (همانجا)، السفينة
الجرائدية الصغرى، در 5 جزء (همانجا) و السفينة البغدادية (همانجا). عنوان سفينه
بيشتر نزد ادبا رواج داشت و بر جنگهای ادبی اطلاق میشد و تعبيری رايج نزد محدثان
نبود.
گفتنی است که اصطلاح جزء برای ناميدن شماری از آثار حديثی، مشخصاً نزد اهل سنت
کاربرد دارد؛ هر چند متونی دارای ويژگیهای جزء در ميراث حديثی شيعه نيز فراوان است.
آقابزرگ تهرانی در الذريعة تعبير اجزاء را برای شماری از تکنگاریهای اماميه بهکار
گرفته است (5/99-103). دربارۀ متون متقدم، نه برای اصول و نه مصنفات استفاده از
عنوان جزء معمول نبوده، و حتى برای نوشتههايی که مايل بودند از تعبيری عام و مبهم
برای ناميدن آن استفاده کنند، واژههای کتاب و بعضاً نسخه رواج داشته است. تنها
گفتنی است که برخی از عالمان شيعی دربارۀ نسخههايی که فاقد موضوع بوده و صرفاً
گردآمدهای از اخبار حتى بدون مؤلف خاص بودند، تعبير جزء را به عنوان معادلی برای
نسخه به کار بردهاند (مثلاً ابوغالب، 53، 65، 66، جم ؛ الاختصاص، 111؛ ابنطاووس،
فرج...، 225؛ GAS, I/351).
مآخذ: آقابزرگ، الذریعة؛ ابن ابی حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعديل، حيدرآباد
دکن، 1371ق/1952م بب ؛ ابن جبر، علی، نهج الايمان، به کوشش احمد حسينی، قم،
1418ق؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، مدينه،
1386ق؛ ابن حبان، محمد، کتاب المجروحين، به کوشش محمود ابراهيم زايد، حلب،
1396ق/1976م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کـوشش عادل احمد عبدالموجود،
بيروت، 1415ق؛ همو، التلخيص الحبير، بهکوشش عبدالله هاشم يمانی، مدينه،
1384ق/1964م؛ همو، تهذيب التهذيب، حيدرآباد دکن، 1325ق؛ همو، فتح الباری، به
کوشش محمد فؤاد عبدالباقی و محبالدين خطيب، بيروت، 1379ق؛ همو، لسان الميزان،
حيدرآباد دکن، 1329-1331ق؛ ابن حزم، علی، الاحکام، به کوشش احمد شاکر، قاهره،
مکتبة زکريا علی يوسف؛ ابن خير، محمد، فهرسة، به کوشش ف. کودرا، بغداد، 1963م؛
ابن رافع، احمد، الوفيات، به کوشش عادل نويهض، بيروت، 1978م؛ ابن طاووس، علی، سعد
السعود، نجف، 1369ق/1950م؛ همو، الطرائف، قم، 1400ق؛ همو، فرج المهموم، نجف،
1368ق؛ همو، اليقين، به کوشش انصاری، قم، 1413ق؛ ابن عاصم، محمد، جزء، به کوشش
مفيد خالد عيد، رياض، 1409ق؛ ابن عدی، عبدالله، الکامل، به کوشش يحيى مختار غزاوی،
بيروت، 1409ق/1988م؛ ابن عرفه، حسن، الاحاديث العوالی من جزء ابن عرفة العبدی، به
کوشش عبدالرحمان فريوایی، قاهره، 1407ق؛ ابن عمشليق، احمد، جزء، به کوشش خالد بن
محمد انصاری، بيروت، 1416ق؛ ابن عياش، احمد، مقتضب الاثر، قم، 1379ق؛ ابن
غطريف، محمد، جزء، به کوشش عامر حسن صبری، بيروت، 1417ق/1997م؛ ابنکثير، تحفة
الطالب، به کوشش عبدالغنی بن حميد کبيسی، مکه، 1406ق؛ همو، تفسير القرآن العظيم،
بيروت، 1401ق؛ ابن ماکولا، علی، الاکمال، به کوشش نايف عباس، قاهره، دار الکتاب
الاسلامی؛ ابن مقری، محمد، جزء فيه احاديث نافع بن ابی نعيم، به کوشش ابوالفضل
حوينی، طنطا، 1411ق/1991م؛ ابن نجار، محمد، ذيل تاريخ بغداد، به کوشش مصطفى
عبدالقادر عطا، بيروت، 1417ق؛ ابن نقطه، محمد، التقييد، به کوشش کمال يوسف حوت،
بيروت، 1408ق؛ همو، تکملة الاکمال، به کوشش عبدالقيوم عبدرب النبی، مکه، 1410ق؛
ابوغالب زراری، احمد، رسالة فی آل اعين، به کوشش محمد علی ابطحی، اصفهان،
1399ق؛ ابوهلال عسکری، حسن، تصحيفات المحدثين، به کوشش محمود احمد ميره، قاهره،
1402ق؛ الاختصاص، منسوب به شيخ مفيد، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، 1413ق؛
باجی، سليمان، التعديل و الجرح، به کوشش ابولبابه حسين، رياض، 1406ق/1986م؛
باقلانی، محمد، اعجاز القرآن، به کوشش احمد صقر، قاهره، دار المعارف؛ برذعی، سعيد،
سؤالات عن ابی زرعة الرازی، به کوشش د. سعدی هاشمی، منصوره، 1409ق؛ بغوی، عبدالله،
جزء، به کوشش محمد ياسين محمد ادريس، دمام، 1407ق؛ تاج العروس؛ حاجی خليفه، کشف؛
خطيب بغدادی، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ همو، الکفاية فی علم الرواية،
به کوشش ابو عبدالله سورتی و ابراهيم حمدی مدنی، مدينه، المکتبة العلميه؛
خليلی، خليل، الارشاد، به کوشش محمد سعيد عمر ادريس، رياض، 1409ق؛ دارقطنی، علی،
الغيلانيات، دمشق، 1997م؛ داک؛ ذهبی، محمد، تذکرة الحفاظ، حيدرآباد دکن، 1388ق/
1968م؛ همو، سير اعلام النبلاء، بهکوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت،
1405ق/1985م؛ همو، ميزان الاعتدال،
به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1382ق/1963م؛ رافعی، عبدالکريم، التدوين فی
اخبار قزوين، حيدرآباد دکن، 1985م؛ رودانی، محمد، صلة الخلف، به کوشش محمد حجّی،
بیروت، 1408ق/1988م؛ زيلعی، عبدالله، نصب الراية، به کوشش محمد يوسف بنوری، قاهره،
1357ق؛ سبکی، علی، السيف الصقيل، قاهره، مکتبة زهران؛ سفيان بن عيينه، جزء، به کوشش
مسعد بن عبدالحميد سعدنی، طنطا، 1412ق/1992م؛ سمعانی، عبدالکريم، ادب الاملاء و
الاستملاء، به کوشش ماکس وايسوايلر، بيروت، 1401ق/1981م؛ همو، الانساب، به
کوشش عبدالله عمر بارودی، بيروت، 1408ق/1988م؛ همو، التحبير، به کوشش منيره
ناجی سالم، بغداد، 1395ق/ 1975م؛ سيوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل
ابراهيم، قاهره، 1387ق/ 1967م؛ همو، تدريب الراوی، به کوشش عبدالوهاب
عبداللطيف، قاهره، 1385ق/ 1966م؛ همو، الدر المنثور، قاهره، 1314ق؛ همو، «شرح
سنن النسایی»، همراه سنن نسايی، قاهره، 1348ق؛ همو، اللئالی المصنوعة، بيروت،
1403ق/1983م؛ شروانی، عبدالحميد، الحواشی، بيروت، دار الفکر؛ شوکانی، محمد،
«اتحاف الاکابر»، ضمن رسائل خمسة اسانيد، حيدرآباد دکن، 1328ق/1910م؛ همو، نيل
الاوطار، بيروت، 1973م؛ صالحی شامی، محمد، سبل الهدى و الرشاد، به کوشش عادل احمد
عبدالموجود، بيروت، 1414ق؛ صحيفة الرضا(ع)، به کوشش محمد مهدی نجف، مشهد، 1406ق؛
طوسـی، محمد، الفهرست، به کـوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، 1356ق؛
ظاهریه، خطی؛ عجلونی، اسماعيل، کشف الخفاء، به کوشش احمد قلاش، بيروت، 1405ق؛ عظيم
آبادی، محمد، عون المعبود، بيروت، 1415ق؛ عمادالدين طبری، محمد، بشارة المصطفى،
به کوشش جواد قيومی، قم، 1412ق؛ فاسی، محمد، ذيل التقييد، به کوشش کمال يوسف حوت،
بيروت، 1410ق؛ کتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، استانبول، 1986م؛ کشی، محمد،
معرفة الرجال، اختيار طوسی، به کوشش مهدی رجایی، قم، 1404ق؛ مازندرانی، صالح،
شرح اصول الکافی، با تعليقات ابوالحسن شعرانی، بيروت، 1421ق؛ متقی هندی، علی، کنز
العمال، به کوشش بکری حيانی و صفوة سقا، بيروت، 1409ق/1989م؛ محب الدين طبری،
احمد، الرياض النضرة، به کوشش عيسى عبدالله حميری، بيروت، 1996م؛ مقدسی، عبدالغنی،
جزء احادیث الشعر، به کوشش احسان عبدالمنان جبالی، دمشق، 1993م؛ مناوی، محمد
عبدالرئوف، فيض القدير، به کوشش احمد عبدالسلام، بيروت، 1415ق/1994م؛ مؤمل بن اهاب،
جزء، به کوشش عماد بن فره، بريده، 1413ق؛ نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسى شبيری
زنجانی، قم، 1407ق؛ نووی، يحيى، المجموع، به کوشش محمود مطرحی، بيروت، 1417ق/
1996م؛ نيز:
GAS, Gesenius, W., Hebrew and English Lexicon, ed. F.A. Brown, Oxford, 1955.
احمد پاکتچی