جُذامی، ابوبکر محمد بن علی، معروف به ابنفخار
(د 723ق/1323م)، نحوی، فقیه، مفسر و شاعر اندلسی. منابع از وی به اَرکُشی، شَریشی و
مالقی نیز یاد کردهاند (مثلاً نک : ابنفرحون، 2/288؛ خوانساری، 5/302؛ دربارۀ
نسبت جذامی وی، نک : ه د، جذام، بنی).
وی زمانی در اَرکُش (ه م؛ شهری کوچک از توابع شریش) چشم به دنیا گشود که حکومت
اسلامی در اندلس رو به زوال بود و اسپانیا دیگر از چنگ موحدون بیرون رفته بود؛ به
همین سبب، زندگانی وی با تعقیب و گریزهای بسیار همراه است. او در همان اوان کودکی
به همراه پدر و مادر از ارکش به شریش منتقل شد، چه، مسیحیان یکی پس از دیگری شهرها
را تصرف میکردند. با این همه، جذامی هیچگاه از فراگرفتن علم و دانش پای بازپس
ننهاد و هیچ فرصتی را برای دانشاندوزی از دست نداد. در شریش زبان عربی و ادب را
نزد ابوالحسن علی سکونی کرمانی، ابومحمد عبدالله قیسی، ابوبکر محمد بن رباح، ابن
متیوان، ابوالحسن هلال ازدی مراکشی و دیگران فراگرفت؛ اما با سقوط شریش، به ناچار
خود به تنهایی به شهر جزیرةالخضراء، در مغرب پناه برد و نزد ابوعبدالله ابن خمیس،
ابومحمد رکبی و دیگران کسب دانش کرد. دیری نپایید که جزیرةالخضراء را ترک کرد و از
راه دریا به سبته رفت و نزد ابوالحسن محمدبن ابیالربیع، ابویعقوب محبسانی، ابوعمرو
عثمان عبدری و دیگران به شاگردی پرداخت. در همان هنگام والدینش به جزیرةالخضراء
پناه بردند، وی نیز به ناچار دوباره راهی آن شهر شد؛ اما آنجا هم دیری درنگ نکرد و
به امید یافتن آرامش بیشتر به قلمرو بنی نصر (بنیاحمر) (حک 629-879 ق) و
پایتختشان غرناطه پناه آورد. آنجا نیز نزد ابوالقاسم ابن ابی عامر ابن ربیع،
ابوجعفر طباع، ابوالولید اسماعیل اَزدی و ابوالحسن ابنصائغ تحصیل علم کرد و
سرانجام، در مالقه سکنا گزید و از محضر ابومحمد عبدالعظیم بن شیخ، ابوعبدالله محمد
جُذامی سهیلی و ابوعبدالله ابن عباس قرطبی بهرهها برد و از ابوعمر عبدالرحمان بن
حوطالله حدیث شنید (ابنخطیب، 3/92-93؛ ابنحجر، 5/336؛ سیوطی، 1/187؛ ابنقاضی،
2/83، 85-86). گویا وی تا پایان عمر که نزدیک به 80 سال بود، در مالقه ماند (ابنخطیب،
3/92؛ ابنحجر، همانجا).
گویند: جذامی در علم به مرتبتی رسید که با موافقت قاضی و مفتیمالقه کار اقراء را
به عهده گرفت، بیآنکه دستمزدی بپذیرد. وی از نماز صبح تا ظهر به تدریس مشغول بود،
پس از آن در مسجد، تا پایان نماز عصر در امور زنان فتوا میداد، و پس از نماز مغرب،
در جامع اعظم برای عموم به فتوا مینشست. بیتردید اختلاف با فتواهای دیگر شیوخ،
موجب بروز دشمنیهایی از سوی ایشان میگردید، چندان که امیر مالقه او را به بازخواست
کشانید و مستمریاش را قطع کرد؛ اما جذامی از آن مخمصه رهایی یافت، به خصوص که
همگان او را دوست داشتند و وی را سخت تکریم میکردند (نک : ابنخطیب، نیز ابنفرحون،
همانجاها؛ ابنقاضی، 2/86).
برخی از منابع به اشتباه، ابنخطیب لسانالدین محمد (713-776ق)، صاحب الاحاطة را در
شمار شاگردان وی آوردهاند (بغدادی، 2/159؛ کحاله، 11/42) و شماری نیز ابن فخار
ارکشی (ابوبکر) را استاد ابواسحاق شاطبی پنداشتهاند (نک : ه د، 4/382)؛ حال آنکه،
دیگر منابع معاصر ابنفخار ابوعبدالله بیری (د 754ق) را استاد شاطبی دانستهاند (مثلاً
نک : ابواجفان، 20، 67؛ ابوسلمان، 1/6؛ عبدالحمید، 1/6). البته این نکته را نباید
فراموش کرد که ابواسحاق شاطبی، ابوعبدالله ابنفخار و ابوبکر ابنفخار مدتی را با
هم در غرناطه میزیستند و طبیعی است که گاه با هم مجالسی داشته باشند (مثلاً نک :
شاطبی، 135-136).
از اشعار او که ابنخطیب «فراوان» پنداشته، تنها 5 بیت که بسیار ساده و عامی است،
باز مانده (3/94-95؛ نیز نک : سیوطی، 1/188) و شماری نیز سعی در رد اشعار وی کردهاند
(ابنخطیب، 3/95).
آثـار: چنانکه ملاحظه شد، سفرها و گریزهای پی در پی، هیچگاه مانع آن نشد که جذامی
از یادگیری، آموختن و تألیف روی گرداند و به همین سبب، توانست آثار بسیاری پدید
آورد؛ اما همۀ کتابها، به سبب همان کشاکشهای بیپایان از دست رفته است. فهرستی که
ابنفرحون (2/289-290) و ابنقاضی (2/83-85) از آثار او ارائه کردهاند، جز در چند
کتاب، مشترک است و گاه در نام کتابها اندکی اختلاف هست که آن را متذکر شدهایم.
سیوطی (همانجا) نیز به نام یا موضوعات برخی از این آثار اشاره کرده است.
در اینجا همگی آثار برشمردۀ او عرضه میشود: 1. اجوبة الاقناع و الاحساب عن مشکلات
مسائل الکتاب (همو، 1/187: شرح مشکلات سیبویه)؛ 2. الاحادیث الاربعون فیما ینتفع به
القارئون و السامعون؛ 3. اختصار الانتصار لکتاب الایضاح من رسالة الافصاح؛ 4. ارشاد
المسالک ( السالک) فی بیان روایة (یا اسناد) زیاد عن مالک؛ 5. استواء النهج فی
تحریم اللعب بالشطرنج (همانجا: تحریم الشطرنج)؛ 6. اسعاف الطالب لسؤل فی المختار من
نظم المسئول؛ 7. اطناب التکملة و التبریة فی اعراب البسملة و التصلیة؛ 8. اکمال
الانفصال عن الاعراض عن اجهل الجهال؛ 9. املاء (فوائد) الدول فی ابتداء مقاصد الجمل؛
10. انتفاع الطلبة النبهاء فی اجتماع السبعة القراء؛ 11. الانتصار لمالک من اعتراض
حائک یقال له قرمور و ما هو یعرف بالعلم و لا مشهور؛ 12. تحبیر نظم الجمان فی تفسیر
ام القرآن (همانجا: تفسیر الفاتحة)؛ 13. تفضیل صلاة الصبح للجماعة فی آخر وقتها
المختار علی صلاة الصبح للمنفرد فی اول وقتها بالابتداء؛
14. التوجیه الاسمى فی حذف التنوین من حدیث اسماء؛
15. الجوابات المجمعة علی السؤالات المنوعة؛ 16. جواب البیان علی مصارمة (عن مصافحة)
اهل هذا الزمان؛ 17. ( الجواب) اللائح المعتمد علیه فی الرد على من نسب رفع الخبر
بلا الى سیبویه؛ 18. الجواب المختصر المروم فی تحریم سکنی المسلمین بلادالروم؛ 19.
رسالة التوسل الی السول فی کیفیة الصلاة و السلام علی الرسول؛ 20. سحّ مزنة
الانتخاب فی شرح خطبة الکتاب؛ 21. الصارم المشرفی فی الرد علی الزبیر الثقفی؛ 22.
الفیصل المنتضی المهروز فی الرد على من انکر صیام نیروز (من منع صوم یوم نیروز)؛
23. القصائد الثلاثینیات و الفرائد اللزومیات فی مدح افضل العالمین و سیدالمتأخرین
و المتقدمین؛ 24. المدائح العشریات و الحسام المسلول فی الانتصار لمدح الرسول؛ 25.
مقال الانتهاض فی الانفصال عن الاعتراض؛26. مناظرة الافحام لاهل الشهرة و الخصام؛
27. منظوم الدرر فی شرح کتاب المختصر؛ 28. منح (منهج) الضوابط المقسمة فی شرح
قوانین المقدمة؛ 29. نصح المقالة فی شرح الرسالة (نیز نک : کحاله، 11/42؛ زرکلی،
6/284؛ مخلوف، 212).
مآخذ: ابنحجر عسقلانی، احمد، الدرر الکامنة، حیدرآباددکن، 1396ق/1976م؛ ابنخطیب،
محمد، الاحاطة فی اخبار غرناطة، به کوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1395ق/1975م؛
ابنفرحون، ابراهیم، الدیباج المذهب، به کوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره،
1394ق/1974م؛ ابنقاضی، احمد، درة الحجال، به کوشش محمد احمدی ابوالنور، قاهره،
1391ق/1971م؛ ابواجفان، محمد، مقدمه بر الافادات... (نک : هم ، شاطبی)؛ ابوسلمان،
خالد عبدالفتاح، مقدمه بر الاعتصامِ شاطبی، بیروت، 1416ق/1996م؛ بغدادی، هدیه؛
خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، بیروت، 1411ق/1991م؛ زرکلی، اعلام؛ سیوطی، بغیةالوعاة،
به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1399ق/1979م؛ شاطبی، ابراهیم، الافادات و
الانشادات، به کوشش محمد ابواجفان، بیروت، 1403ق/1983م؛ عبدالحمید، محمد محییالدین،
مقدمه بر الموافقات فی اصول الاحکامِ شاطبی، قاهره، مکتبة محمدعلی صبیح؛ کحاله،
عمررضا، معجمالمؤلفین، بیروت، 1957م؛ مخلوف، محمد، شجرة النور الزکیة، بیروت،
1350ق. رضوان مساح