responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 17  صفحه : 6472
جذم، بنی
جلد: 17
     
شماره مقاله:6472

جُذام، بَنی، تیره‌ای از عرب قحطانی که روزگاری از مهم‌ترین قبایل عربِ شمال‌شرقی شبه جزیرۀ عربی به شمار می‌رفتند. محل زندگی آنان از منطقۀ حِسمى در شمال تبوک و وادی القرى ــ که امروزه در شمال‌غربی شبه جزیرۀ عربستان سعودی و جنوب ‌غربـی اردن قـرار دارد ــ تا فلسطیـن امتداد داشت و شامل مناطقی چون اِرم، معان، مدین و اَیله می‌شد(نک‌ : یاقوت، 1/154-155، 2/258-259؛ ابو‌عبید، 3/1201، 1247؛ یعقوبی، 1/235؛ ابن حزم، 421؛ زمخشری، 3/163؛ مسعودی، 2/47، 98). چون از سده‌های 7 ق‌م نَبطیان در این مناطق ساکن بودند، برخی محققان بنی جذام را هم از اعقاب آنان دانسته‌اند. براساس این نظر، اعقاب نبطیان مقارن ظهور اسلام، پس از افول حکومت نبطی، به جذام معروف شدند (تقی‌زاده، 114، 118). در این صورت یمنی‌الاصل بودن بنـی جـذام ــ چنان که در سنت نسب‌شناسی اعـراب مورد قبول بـوده است ــ چندان قابل اعتماد نمی‌تواند باشد.
وجه تسمیۀ جذام چندان روشن نیست. بنابر روایتی افسانـه‌ای، مالک ــ نیای قبیلـۀ لخم ــ طی مشاجـره‌ای برادر خود عمرو را مجـروح کرد، از این‌رو، او را لخم و عمرو را جذام نامیدند و این دو نیای قبایل لخم و جذام‌اند (ابن کثیر، 2/162؛ قلقشندی، نهایة...، 191). غالب نسب شناسان عرب قبیلۀ جذام را از بطون کهلان دانسته‌اند. بر پایۀ این نظر، نیای بنی جذام شخصی به نام عمرو بن عدی، معروف به جذام از بنی سبأ بوده، و همسایـه و خویشاوند بنی لخم شمرده می‌شده است (برای آگاهی بیشتر از نسب ایشان، نک‌ : ابن عبد ربه، 3/405-406؛ قلقشندی، همان، 191-192، قلائد...، 54-69؛ ابن حزم، 420). نسب شناسان مضر، بنی جذام را مضری، یعنی عدنانیِ یمنی الاصل به شمار آورده‌اند (قلقشندی، نهایة، 192، قلائد، 54-55؛ نیز نک‌ : ادامۀ مقاله). شعیب نبی از بنی وائل، یکی از بطنهای جذام بود و پیامبر اسلام‌(ص) خطاب به وفد جذام، آنان را قوم شعیب، و خویشاوندان حضرت موسى‌(ع) خواند و افزود که در آخر زمان حضرت عیسى مسیح‌(ع) پس از رجعت، با زنی از قبیلۀ جذام ازدواج خواهد کرد (قلقشندی، همانجا؛ ابوعبید، 3/1201).
قبیلۀ جذام در مسیر ارتباطی کاروانهای تجارتی حجاز، شام و مصر زندگی می‌کردند، و در نخستین سالهای هجری از مهم‌ترین هم پیمانان بیزانس به شمار می‌رفتند (طبری، 2/150، 427؛ ابن کثیر، 4/242؛ واقدی، 1/177). ارتباط قبایل شمال عربستان مثل جذام و لخم ــ که تمیم داری (ه‌ م) نیز از آن قبیله بود ــ با بیزانس باعث گروش برخی از آنان به مسیحیت شده بود (نک‌ : جاحظ، 7/216؛ واقدی، 1/84-85، 201؛ ابن عساکر، 2/16)؛ با این حال، مانند غالب اعراب شبه جزیره، به بت‌پرستی و پرستش مظاهر طبیعی گرایش داشتند. در شام بتی به نام اُقَیصِر بود که قبایل جذام، لخم و قضاعه آن را می‌پرستیدند (ابن عساکر، 19/77؛ کلبی، 53، 60؛ ابن سعد، 1/281).
اوضاع و محیط جغرافیایی زندگی قبیلۀ جذام با زندگی اعراب بادیه متفاوت بود. آنان به نسبت اعراب بادیه‌نشین در سرزمین آبادتری می‌زیستند، و با تمدنهای بزرگ روم و ایران ارتباط داشتند، اما بر اثر این نوع زندگی زبان قبیلۀ جذام فصاحت زبان اعراب بادیه‌نشین را از دست داد، و نژادشان هم کاملاً خالص نماند (ابن خلدون، 1/130، 555؛ سیوطی، 1/212).
بنی جذام به شاخه‌ها و بطنهای بسیار تقسیم شده است. از مهم‌ترین بطنهای جذام می‌توان از بنی غطفان، بنی اَفصى، بنی ضُبیب و بنی نفاثه نام برد (نک‌ : قلقشندی، قلائد، 57-69؛ ابن حزم، 420-421؛ ابن عبد ربه، 3/405).
گستردگی و موقعیت جغرافیایی سکونتگاههای قبیلۀ جذام چنان بود که پس از گسترش فتوحات اسلامی و شکست امپراتوری بیزانس، همۀ جذامیان به اسلام گرویدند؛ با این حال، گروش بنی جذام به اسلام از نخستین سالهای هجری آغاز شد. در 7ق/628م، رفاعة بن زید جذامی از قبیلۀ بنی ضبیب از تیره‌های جذام، از سوی پیامبر‌(ص) مأمور تبلیغ اسلام در قبیلۀ خود شد و پیامبر‌(ص) آنها را دو ماه فرصت داد تا مسلمان شوند. چندی پس از آن تیرۀ ضبعی جذام به کاروان دحیۀ کلبی، سفیر پیامبر‌(ص) ــ که از نزد قیصر باز می‌گشت و هدایای قیصر را همراه داشت ــ دستبرد زد. گرچه تیرۀ بنی ضبیب جذامی به کمک مسلمانان آمدند و آن اموال را گرفتند و به مدینه فرستادند، ولی پیامبر (ص) گروهی بالغ بر 500 تن به فرماندهی زید بن حارثه را برای سرکوب آن تیرۀ پیمان شکن از بنی جذام به منطقۀ حسمى فرستاد. زید ناگهان به منازل جذام حمله کرد و غنایم بسیار به دست آورد، از جمله بیش از هزار زن و کودک را به اسارت گرفت. آن گاه گروهی از جذام به همراه رفاعة بن زید نزد پیامبر‌(ص) آمدند و خواستار استرداد اسرا شدند؛ زید هم به دستور پیامبر‌(ص) همۀ اموال و اسیران را پس فرستاد (ابن هشام، 4/258-263؛ واقدی، 2/555-560؛ هیثمی، 5/309؛ طبرانی، 20/340؛ مسلم، 1/108).
در 10ق/ 631 م، فروة بن عمرو جذامی ــ که در معان و لبنان پیشوای اعرابِ تحت‌الحمایۀ بیزانس به شمار می‌رفت ــ داوطلبانه نمایندۀ خود مسعود بن سعد جذامی را به همراه هدایا و غلامی به نام مدعم نزد پیامبر‌(ص) فرستاد و اسلام آورد؛ از این رو، رومیان او را تنبیه کردند (ابن کثیر، 5/86؛ ابوعبید، 3/1241-1242؛ ابن سعد، 1/262، 281؛ ابن حجر، 5/386، 6/60، 99).
با آنکه تیره‌های بنی ضبیب و فروة بن عمرو اسلام آوردند، ولی بخشی از بنی جذام همچنان تحت حاکمیت بیزانس باقی ماند؛ چنان که مسلمانان در جنگهای موته، ذات السلاسل و تبوک، مردان جذام را در کنار سپاه روم می‌دیدند (بلاذری، 47؛ واقدی، 2/760، 3/989-990؛ ابو عبید، 3/744). در جنگ یرموک نیز سپاه بیزانس با گروههایی از بنی جذام در مقابل مسلمانان صف بستند (بلاذری، 140). چون مسلمانان شام را فتح کردند، بخش اعظم بنی جذام به اسلام گرویدند و از آن پس نقش مهمی در حکومت امویان در شام بر عهده گرفتند. در جنگ صفین، قبیلۀ جذام به فرماندهی ناتل بن قیس جذامی در سپاه معاویه جای داشتند (نصر بن مزاحم، 207؛ ابن منظور، 26/96؛ مسعودی، 2/378).
با شروع فتوحات بزرگ اسلامی، جذام نخستین قبیله از اعراب مسلمانان به شمار می‌آمد که همراه با عمرو بن عاص وارد مصر شد. آنان همان‌جا ساکن شدند و مناطقی چون هربیط، وتل لسطة، ونوب، و ام زماد را به اقطاع گرفتند (قلقشندی، نهایة، 192، قلائد، 57-59، صبح...، 4/69-70؛ ابن خلدون، 6/6) و به تدریج در سرتاسر قلمرو غربی جهان اسلام، مصر، شمال افریقا و اندلس گسترده شدند و در دولتها و حکومتهای اندلس و شمال افریقا شرکت جستند (مقری، 1/296؛ ابن خلدون، 4/163؛ ابن سعید، 2/251).
قبیلۀ جذام همچنین از مهم‌ترین حامیان خلافت اموی دمشق بودند و برخی از اعضای آن، به مناصب بلند پایۀ نظامی و سیاسی دست یافتند (ابن حزم، 420؛ ابن عبدربه، 4/360؛ ذهبی، 4/251؛ ابن عماد، 1/95؛ ابن عساکر، 18/240، 19/80-81؛ ابن عدیم، 8/3717).

مآخذ: ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، به کوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1412ق/ 1992م؛ ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الکبرى، بیروت، 1405ق/ 1985م؛ ابن سعید مغربی، علی، المغرب فی حلی المغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1955م؛ ابن عبد ربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگـران، بیروت، دارالکتاب العربی؛ ابن عدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1988م؛ ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، 1415ق/ 1995م؛ ابن عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، دارالکتب العلمیه؛ ابن کثیر، البدایـة؛ ابن منظور، مختصـر تاریخ دمشق لابن عساکـر، به کوشش احمـد راتب حموش، دمشق، 1409ق/ 1989م؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرة ‌النبویة، به‌کوششطه عبد الرئوف سعد، بیروت، 1411ق؛ ابوعبید بکری، عبدالله، معجم ما استعجم، به کوشش مصطفى سقا، بیروت، 1403ق/ 1983م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، 1403ق؛ تقی‌زاده، حسن، از پرویز تا چنگیز، تهران، 1382ش؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1384ق/ 1965م؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، 1413ق؛ زمخشری، محمود، الفائق فی غریب الحدیث، به کوشش ابراهیم شمس‌الدین، بیروت، 1417ق/ 1996م؛ سیوطی، المزهر، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم و دیگران، بیروت، 1406ق/ 1986م؛ طبرانی، سلیمان، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید، موصل، 1404ق/ 1983م؛ طبری، تاریخ، بیروت، 1407ق؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ همو، قلائد الجمان، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، 1383ق/ 1963م؛ همو، نهایة الارب، بیروت، 1405ق/ 1984م؛ کلبی، هشام، الاصنام، به کوشش محمد عبدالقادر احمد و احمد محمد عبید، قاهره، 1990م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، قم، 1363ش؛ مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1408ق/ 1988م؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش عبدالسلام محمدهارون، قاهره، 1382ق؛ واقدی، محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ هیثمی، علی، مجمع الزوائد، قاهره/ بیروت، 1407ق؛ یاقوت، معجم البلدان، بیروت، 1399ق/ 1979م؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، به کوشش عبدالامیر مهنا، بیروت، 1413ق/1993م.
مسعود تاره

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 17  صفحه : 6472
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست