responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 17  صفحه : 6395
جانورشناسی
جلد: 17
     
شماره مقاله:6395




جانِوَرْشِناسی، یا علم‌الحیوان، دانش مطالعۀ ساختمان بدن جانوران، بررسی صفات و شناسایی بیماریهای آنها و یافتن راههای درمان آن بیماریها. امروزه این مطالعات در شاخه‌های مختلف علومی چون زیست‌شناسی، علوم دامی و دامپزشکی انجام می‌گیرد، حال آنکه در گذشته این مجموعه در یک حوزه بررسی می‌شده است. همچنین در گذشته این گونه بررسیها با بیان افسانه‌هایی دربارۀ جانوران و توصیف جانوران افسانه‌ای و
شرح فواید جانوران آمیخته بوده است.
پیشینۀ جانورشناسی: شواهد اندکی در بارۀ میزان آگاهی مردمان باستان از جانوران موجود است. برای نمونه در سنگ‌نگاره‌ای آشوری، تصویر شیری نقش شده که بر اثر اصابت تیر به ستون فقراتش فلج شده است (نک‌ : رنان،70)، این تصویر را می‌توان نشانۀ اطلاع آشوریان از محل قرار گرفتن نخاع در حیوانی مانند شیر و عملکرد آن تلقی کرد. همچنین بنا بر برخی شواهد درگذشته، استفاده از پرندگانی چون باز و شاهین برای شکار امری معمول بوده است و از این‌رو، می‌توان گفت که مردمان باستان، به احتمال زیاد، از شیوۀ نگهداری این جانوران و صفات آنها اطلاع داشته‌اند (نک‌ : ه‌ د، بازداری).
از ایران باستان اثری مدون دربارۀ جانوران در دست نیست و بیشتر دانسته‌های ما از دانش ایرانیان دربارۀ جانوران، مباحثی کلی است که در متون مقدس و اساطیری ایشان آمده است. مثلاً ایرانیان گاو را ــ که مادۀ خلقت و مادۀ نطفۀ آن را با انسان یکسـان می‌دانستند (بندهش، فصـل 2، بندهای 21-22) ــ مقدس می‌شمردند. همچنین بر آن بودند که خلقت برخی از جانوران تمهیدی اهورایی برای از میان برداشتن موجودات اهریمنی است، برای مثال عقیده داشتند که باز سفید برای نابودی مار پردار خلق شده است (نک‌ : همان، فصل 9، بند 146). در اساطیر ایرانی و حماسۀ ملی ایران هم به مطالبی دربارۀ جانوران برمی‌خوریم که بیشتر دربارۀ استفادۀ انسان از آنها ست. برای نمونه در شاهنامه از تهمورث به عنوان نخستین انسانی که حیوانات را به خدمت گرفت، یاد شده است (فردوسی، 1/35-36؛ نیز نک‌ : ه‌ د، بازداری).
ظاهراً نخستین بار فیلسوفان پیش از سقراط به بررسی علمی جانوران پرداختند. گفته‌اند که آناکساگوراس و دموکریتوس به تشریح جانوران دست زده‌اند (سارتن، I/86-88؛ نیز نک‌ : ه‌ د، تشریح). اما نخستین کسی که جانورشناسی را به صورت یک علم مستقل درآورد، ارسطو بود. مجموعۀ آثار جانورشناختی ارسطو شامل 21 مقاله می‌شود که در 3 کتاب، طباع الحیوان1 (در 10 مقاله)، اجزاءالحیوان2 (در 4 مقاله)، فی کون الحیوان3 (در 5 مقاله) و دو رسالۀ کوچک «دربارۀ راه رفتن جانوران4» و «دربارۀ حرکت جانوران5» هر کدام در یک مقاله، مرتب شده‌اند.
با توجه به اعتقاد ارسطو به ترکیب اجسام ــ اعم از نامی و غیرنامی ــ از ماده و صورت، برخی از محققان مفهوم گسترده‌تری از آثار جانورشناختی او دارند و رساله‌های او در بارۀ نفس را هم در ردیف این آثار قرار می‌دهند (نک‌ : پک، 9-10). در این تقسیم‌بندی، مطالعۀ گونه‌های مختلف و بررسی فیزیولوژیک آنها مطالعۀ «مادّۀ» جانوران و بررسی نفس، مطالعۀ «صورت» جانوران به حساب می‌آید (قس: دنبالۀ مقاله، جانورشناسی نزد مسلمانان).
از این منظر، آثار ارسطو دربارۀ جانوران به دو گروه کلی تقسیم می‌شوند که پک آن را بدین ‌صورت آورده است: 1. آثاری که موضوع آنها ثبت مشاهدات است. در این گروه تنها کتاب طباع الحیوان قرار می‌گیرد. 2. آثاری که در آنها ارسطو بر اساس این مشاهدات به طرح نظریات پرداخته است. تمامی آثار دیگر ارسطو در جانورشناسی در این گروه قرار می‌گیرند. این آثار خود به 3 دسته تقسیم می‌شوند:
الف ـ آثاری که در آنها ارسطو، با درنظر گرفتن علل غایی برای هر پدیده، در پی آن است که نشان دهد مادّۀ جانوران آن چنان شکل پذیرفته که برآورندۀ نیازهای آنها باشد و نیز شکل و جای قرار گرفتن هر عضو برای غایتی خاص طراحی شده است (نک‌ : بدوی، 5-6؛ پرویس، 3-13). اجزاء حیوان و «دربارۀ راه رفتن جانوران» به این مسئله اختصاص دارند.
ب ـ کتاب نفس در 3 مقاله. در این کتاب بررسی نفس به عنوان صورت جانوران مورد نظر است و در آن نفس و قوای آن بررسی می‌شوند.
ج ـ «طبیعیات کوچک1»، شامل 8 رسالۀ کوتاه (دربارۀ حس و محسوس، دربارۀ حافظه و یادآوری، دربارۀ خواب و بیداری، دربارۀ رؤیاها، دربارۀ پیشگویی از رؤیا، دربارۀ درازی و کوتاهی زندگی، دربارۀ تنفس، دربارۀ زندگی و مرگ). موضوع این آثار بررسی کارکردهای مشترک مادّه (جسم) و صورت (نفس) است و از این‌رو، در آنها به برخی رفتارهای خاص جانوران پرداخته شده است.
بررسیهای ارسطو دربارۀ جانوران دو ویژگی مهم دارد: نخست آنکه ارسطو در طباع الحیوان از جاهایی یاد می‌کند که به احتمال زیاد در مسافرت خود میان سالهای 347 تا 335 ق‌م از آنها دیدن کرده است؛ از این‌رو، می‌توان گفت: گزارشهایی که او در این کتاب از جانوران مختلف این نواحی و ویژگیهای آنها آورده، بر پایۀ مشاهدات شخصیِ او ست. نکتۀ دیگر آنکه ارسطو در آثار جانورشناسی خویش چنان به طرح موضوعات پرداخته که گویی نخستین کسی است که به این شاخه از علوم توجه کرده است؛ برای مثال او در نخستین بخش از کتاب اجزاء الحیوان، بر آن است تا نشان دهد که مطالعۀ حیوانات مانند تحقیق در دیگر شاخه‌های علوم، و از جمله مطالعۀ اجرام سماوی در خور توجه است (لوید، 68-71؛ ارسطو، «دربارۀ اجزاء...2»، کتاب I، فصل 5، گ 644 b، سطر 22 ـ گ 645 a، سطر 36، نیز نک‌ : اجزاء... ، 60-63).
ارسطو در طباع الحیوان علاوه بر معرفی نمونه‌های مختلف جانوران، به فیزیولوژی آنها هم پرداخته است. از گفته‌های او چنین برمی‌آید که خود دست به تشریح جانوران می‌زده است و این حدس با توجه به برخی اظهار نظرهای او در این کتاب، به‌ویژه آنچه دربارۀ چگونگی روش مطالعۀ عروق می‌گوید، قوت می‌گیرد. وی در بخش 3 از طباع الحیوان این بررسی را با اشاره به این نکته آغاز می‌کند که اطلاعات پیشینیان دربارۀ عروق اشتباهاتی دارد که دلیل آن دشواری مشاهده بوده است، چرا که در حیوان مرده (کشته شده) امکان مشاهدۀ دقیق عروق و چگونگی جریان خون در آنها وجود ندارد. او پس از نقل نظر 3 تن از پیشینیان، نظر خود را دربارۀ مطالعۀ دقیق عروق جانوران بیان می‌کند. او معتقد است بهترین راه برای آنکه مطالعه دقیق باشد، آن است که جانور زنده را آن‌قدر گرسنه نگاه داریم تا اندامهای او از بیرون قابل بررسی باشد، در این صورت می‌توان مطالعۀ جامعی دربارۀ ویژگیهای عروق جانور مورد نظر انجام داد («تاریخ...3»، کتاب III، فصل 2، گ 511 b، سطرهای 10 ff.، نیز طباع...، 103 بب‌ ؛ نک‌ : لوید، 74-76).
در زمرۀ آثار ترجمه شدۀ جالینوس به عربی نیز از دو رساله با عناوین فی تشریح الحیوان الحی و فی تشریح الحیوان المیت نام برده شده است که شاید بتوان آنها را نشانه‌ای از تشریح جانوران به دست او دانست (سامرائی، 82-83، 206؛ حنین، 23-24؛ نیز نک‌ : ه‌ د، تشریح).
جانورشناسی نزد مسلمانان: برخی از محققان برآن‌اند که آثار دانشمندان دوران اسلامی در جانورشناسـی ــ که از آن با عنوان «علم الحیـوان» یاد مـی‌کردنـد ــ هرگـز همپایـۀ کارهـای ایشان در دیگر شاخه‌های علوم چون ریاضیات و نجوم نیست و به ‌رغم ترجمۀ اثر ارسطو، دانشمندان اسلامی از آن بهره‌ای نبرده‌اند و جانورشناسی هیچ گاه چندان مورد توجه آنان نبوده است (EI2, III/311). این تلقی را می‌توان بیش از هر چیز برآمده از فراز و فرودی دانست که در تعریف جانورشناسی و توجه به آن در کتابهای طبقه‌بندی علوم دیده می‌شود. در این کتابها علم‌الحیوان در زمرۀ طبیعیات قرار گرفته، اما مرتبۀ آن در میان دیگر شاخه‌های طبیعیات و وابستگی یا استقلال مطالب آن در کتابهای مختلف طبقه‌بندیِ علوم، متفاوت است.
فارابی، مطالب «کتاب الحیوان» و «کتاب النفس» را به عنوان بخش هشتم از طبیعیات آورده است و موضوع آنها را بررسی مشترکات انواع حیوانات و ویژگیهای هر یک از آنها می‌داند (ص98). چنان‌که اشاره شد، این یگانگیِ موضوع را دراثر ارسطو هم می‌توان دید، از این‌رو، شاید بتوان تقسیم‌بندیِ فارابی را متأثر از همان ترتیب ارسطویی دانست. ‌در دیگر تقسیم‌بندیها این دو موضوع از یکدیگر تفکیک شده‌اند و علم‌الحیوان، به تنهایی، علمی خاص در میان علوم دیگر شمرده شده است، به عنوان نمونه، می‌توان به ابن‌فریعون (ص144) و خوارزمی (ص133، که علم الحیوان را در زمرۀ طبیعیات و در علوم عجمی قرار داده است) اشاره کرد، البته در این دو اثر تعریفی از علم الحیوان و موضوع آن نیامده است.
ابن‌سینا از علم الحیوان به عنوان بخش هفتم طبیعیات و قبل از علم‌النفس یاد می‌کند و موضوع آن را شناخت حیوانات می‌داند («فی اقسام...»، 245). او در رسالۀ اقسام علوم الاوائل این تعریف را جامع‌تر بیان کرده، و رئوسِ بحث علم الحیوان را مشخص نموده است. مطابق این تعریف، علم الحیوان شامل این مطالب است: برشمردن اصناف حیوانات، بیان خواص هر یک، چگونگی تولید مثل آنها، بیماریهایشان، خواص مذکر و مؤنث هریک، چگونگی حرکت و قوای آنها، خواص اعضایشان و ویژگیهای حیواناتِ هوایی، زمینی، آبی، شناگر، چهارپا، پرنده، و خزنده؛ که همه در «کتاب الحیوان» بررسی می‌شوند (ص 274). ابن‌سینا علم به حکمتِ صانع در ترکیب اجزاء حیوانات را نیز جزو موضوع این علم می‌داند (همانجا). رئوس مطالبی که ابن‌سینا در اینجا آورده، و نیز فصول «کتاب الحیوان» او و روش مطالعه‌اش در جانورشناسی، در مقایسه با دیگر آثارِ جانورشناسی دانشمندان اسلامی قابل توجه است (نک‌ : دنبالۀ مقاله، طبقه‌بندی آثار جانورشناسی دوران اسلامی).
فخرالدین رازی در جامع العلوم به طور مستقل به علم الحیوان نپرداخته، و در ذکر مسائل طبیعیات نیز از این علم یاد نکرده است (ص253-258)؛ در حالی که در همین کتاب، علم‌البیطره (در شناخت بیماریهای چهارپایان و درمان آنها) و علم البـزاة (در شیوه‌های نگهـداری بازها ــ پرندگـان شکاری ــ و شناخت بیماریها و درمان آنها) را جداگانه به عنوان شاخه‌هایی از علم آورده، و از مسائل آنها یاد کرده است (ص 340، 346؛ نیز نک‌ : دنبالۀ مقاله، طبقه‌بندی آثار جانورشناسی دوران اسلامی).
ابن‌الاکفانی هم علم الحیوان را جزء هفتم طبیعیات و جدا از علم‌النفس آورده، و موضوع آن را بررسی کائناتِ نامیِ حسّاس و متحرک به اراده، در هوا و آب و زمین و انواع اهلی و آنچه از ایشان متولد می‌شود، دانسته است (ص67). طاش کوپری‌زاده نیز، در تعریفی مشابه، بررسی عجایب حیوانات و منافع و مضار ایشان را هم به موضوع علم الحیوان می‌افزاید و هدف از مطالعۀ آن را نیز شناخت حیوانات برای بهره‌مندی از منفعت و دفع ضرر آنها برمی‌شمرد (ص401). این دو مؤلف نیز علم البیطره و علم البیزره را به صورت شاخه‌هایی مجزا از طبیعیات عنوان کرده، و موضوع و مادۀ آنها را هم مشخص ساخته‌اند (نک‌ : ابن‌الاکفانی، همانجا؛ طاش کوپری‌زاده، 275-276)، اگرچه می‌توان موضوع آنها را از مواد علم الحیوان به حساب آورد. حاجی خلیفه هم تعریفی مشابه از علم الحیوان، موضوع و هدف آن آورده است (3/121).
نکتۀ در خور توجه در این تعاریف آن است که در بیشتر آنها، به مطالعۀ فیزیولوژی جانوران به عنوان موضوع جانورشناسی توجهی نشده است و این مسئله‌ای است که تقریباً در تمامی آثار جانورشناسی دانشمندان اسلامی هم به چشم می‌آید. نگاه غالب در آثار جانورشناسیِ ایشان نگاه توصیفی است و مؤلفان به بیان ویژگیهای ظاهری و امور کلی در بارۀ حیوانات بسنده می‌کنند. شاید به دلیل همین مسئله است که برخی از محققان دستاوردهای دانشمندان اسلامی در جانورشناسی را با یافته‌های ایشان در دیگر شاخه‌های علوم قابل مقایسه نمی‌دانند (قس: EI2, III/311).
منابع مسلمانان در نگارش آثار جانورشناسی: منابع عمده‌ای را که دانشمندان مسلمان در نگارش آثار خود دربارۀ جانوران از آنها بهره برده‌اند، می‌توان در 5 گروه قرار داد (نک‌ : هارون، 18-24):
1. قرآن و حدیث: وجود آیاتی در قرآن دربارۀ جانوران و موضوعاتی چون خلقت و منافع آنها (برای نمونه، نک‌ : بقره/2/164؛ لقمان/31/10؛ شورى/42/29؛ جاثیه/45/4)، همچنین ارائۀ شواهدی از مسخ، که گونه‌ای از تکوین جانوران به حساب می‌آمده (بقره/2/65؛ مائده/5/60؛ اعراف/7/166؛ نک‌ : دنبالۀ مقاله، پیدایش جانوران)، قرآن را یکی از منابع اصلی مؤلفان آثار جانورشناسـی قرار می‌دهد. همچنین وجـود احادیث بسیار دربارۀ جانوران مختلف از پیامبر(ص) و صحابه موجب شده است تا به آنها در آثار جانورشناسی بسیار توجه شود. برای مثال دمیری (ه‌ م) در حیاة الحیوان تقریباً برای هر یک از جانوران حداقل یک حدیث آورده است (نک‌ : سراسر کتاب).
2. شعر عربی: شعر عربی را می‌توان مهم‌ترین منبعِ آثارِ جانورشناسیِ مسلمانان برشمرد. اتکای دانشمندان مسلمان بر استفاده از این منابع تا آنجا ست که جاحظ (ه‌ م) در کتاب الحیوان ادعا کرده است که آنچه در مطالب فلاسفه و اطبا دربارۀ حیوانات آمده، در شعر عربی هم به صورتی موجود است (3/268، نیز نک‌ : 6/29).
زندگی عربها در صحرا و رابطۀ نزدیک آنها با محیط اطرافشان، و به ویژه وابستگی آنها به برخی از حیوانات اهلی مانند شتر، تجاربی را در اختیار ایشان قرار می‌داد؛ آنان هم این تجارب را بیشتر در قالبی توصیفی و به زبان شعر بیان کرده‌اند (نک‌ : هارون، 1/18-19؛ نیز نک‌ : اصمعی، الابل، سراسر کتاب). از دیگر مطالبی که بیانگر توجه خاص عربها به جانوران است، فراوانی واژه‌ها در زبان عربی برای برخی از حیوانات است (برای نمونه، نک‌ : دمیری، 1/2: ذکر 24 نام برای شیر؛ نیز نک‌ : سُمُگی، 34؛ مک‌دانلد، 3).
توجه فراوان به این منابع در آثار جانورشناسی دوران اسلامی موجب شده است که برخی از محققان این آثار را بیشتر متعلق به مقولۀ «ادب» بدانند و پژوهش دربارۀ آنها معطوف به لطایف ادبی موجود در آنها شود (نک‌ ‌: دنبالۀ مقاله، طبقه‌بندی آثار جانورشناسی دوران اسلامی؛ نیز مک‌دانلد، سراسر مقاله).
3.آثار یونانی: چنان‌که پیش از این نیز اشاره شد، از متقدمین یونانی که بررسیهایی دربارۀ جانوران انجام داده‌اند، اثری باقی نمانده، و تنها حاجی خلیفه به کتابی در جانورشناسی منسوب به دموکریتوس اشاره کرده است (3/121). اما دانشمندان دوران اسلامی با اثر ارسطو آشنا بودند و از آن با عنوان کلی «کتاب الحیوان» یاد می‌کردند (برای نمونه، نک‌ : جاحظ، 2/55، 3/137، 6/441، 7/184). با توجه به ترجمه‌هایی که در دست است، مسلمانان با 19 مقالۀ کتابهای طباع الحیوان (10 مقاله)، اجزاءالحیوان (4 مقاله) و فی کون الحیوان (5 مقاله) آشنا بودند و رساله‌های «دربارۀ حرکت جانوران» و «دربارۀ راه رفتن جانوران» را نمی‌شناختند (بروگمان، 1؛ نک‌ : ابن‌ندیم، 312).
ابن‌ندیم ترجمۀ کتاب الحیوان ارسطو را به ابن بطریق منتسب می‌کند. او از ترجمه‌ای به زبان سریانی نیز نام می‌برد و آن را بهتر از ترجمۀ عربی کتاب بر‌می‌شمرد؛ همچنین به این نکته اشاره می‌کند که ابوعلی ابن ‌زُرعه در زمان او ترجمه و تصحیح آن را به زبان عربی آغاز کرده بوده است (همانجا). ابن‌ندیم در گزارش کارهای ابن زرعه از این کتاب و ترجمۀ کتاب دیگری با عنوان منافع اعضاء الحیوان به تفسیرِ یحیى نحوی نام برده است (ص323)؛ هر چند از کتاب اخیر در گزارش آثار یحیى نحوی (ص 315) و یا شروح او بر ارسطو (ص 309-312) یاد نکرده است. قفطی با ذکر گزارش مشابهی می‌گوید که ترجمۀ ابن زرعه را در اختیار دارد (ص41؛ نک‌ : بدوی 27) و این بدان معنا ست که ابن‌ زرعه کار ترجمه را به پایان برده بوده است، اما در حال حاضر نسخه‌ای از این ترجمه در دست نیست. اندرس1 بر اساس مقایسۀ بخشی از ترجمۀ فی کون الحیوان با ترجمه‌های دیگر یحیی بن بطریق و نیز ترجمۀ مابعد الطبیعه نتیجه گرفته که مترجم فی کون الحیوان همان مترجم بخشهای بزرگی از کتاب اخیر، یعنی اسطاث است (نک‌ : بروگمان، 2-3)؛ اما بروگمان، مصحح متن کامل فی کون الحیوان، این ترجمه را نه از ابن بطریق می‌داند و نه از اسطاث، بلکه آن را کار مترجمی ناشناس می‌شمارد (ص 3-4).
4. مشاهدات تجربی: مؤلفان آثار جانورشناسی گاه در کتابهای خود به مشاهدات شخصی و یا آزمایشهایی که خود یا دیگران انجام داده‌اند هم اشاره می‌کنند. نمونۀ این مشاهدات در اثر جاحظ بسیار به چشم می‌خورد (نک‌ : دنبالۀ مقاله، طبقه‌بندی آثار جانورشناسی دوران اسلامی).
5. منابع ایرانی: دربارۀ تأثیر اندیشه‌های ایرانیان در میان مسلمانان نمی‌توان اظهار نظر مشخصی کرد. با این حال، برخی از عقاید ایرانیان دربارۀ جانوران در کتابهای مسلمانان نقل شده است (برای نمونه، نک‌ : مسعودی، 1/223، که داستانی دربارۀ باز سفید مطابق عقاید ایرانیان آورده است)؛ از آن جمله آرائی است در بارۀ طبقه‌بندی جانوران (نک‌ : دنبالۀ مقاله، طبقه‌بندی جانوران). با این حال، به رغم این‌گونه مشابهتها، نمی‌توان از تأثیر دانسته‌های ایرانیان پیش از اسلام بر آثار دانشمندان مسلمان در جانورشناسی به صراحت سخن گفت.
طبقه‌بندی آثار جانورشناسی دوران اسلامی: مجموعۀ آثار جانورشناسی مسلمانان را می‌توان به دو گروه اصلی تقسیم کرد: 1. آثاری که به موضوع جانوران به طور اعم می‌پردازند. این گروه را که معمولاً حاوی اطلاعات بسیاری دربارۀ جانوران مختلف است و ساختی توصیفی دارد، می‌توان مهم‌ترین آثار جانورشناسی به حساب آورد (نک‌ : کروک، «خارپشتها...2»، 215). 2. آثاری که ذیل علم دیگری قرار می‌گیرند و تنها به دلیل کاربرد خاصی از جانوران در آن علم به آنها پرداخته‌اند. بیشتر آثار پزشکان و داروشناسان دربارۀ جانوران در این گروه قرار می‌گیرند.

از دیدگاهی دیگر، با در نظر گرفتن کیفیت منابع استفاده شده و نوع مطالبی که در آثار مختلف جانورشناسی به آنها پرداخته شده است، این آثار را به 4 گروه تقسیم می‌توان کرد: 1. آثاری که به مقولۀ «ادب» تعلق دارند، 2. عجایب‌نامه‌ها، 3. آثار پزشکان و داروشناسان، 4. کتابهای بیطره و بیزره. از این 4 گروه، گروه سوم را می‌توان به طور خاص در گروه اصلی دوم قرار داد و 3 گروه دیگر را جزو گروه اصلی اول دانست.
1. آثاری که به مقولۀ «ادب» تعلق دارند: منظور از این آثار، نوشته‌هایی است که فرهنگ عمومی سده‌های 2-4ق/ 8-10م را منعکس می‌کند و هر چند پایۀ آن بر شعر و تاریخ جاهلی است، عناصری از فرهنگ غیردینی، علم، اخلاق و فلسفۀ عملیِ ایرانی، هندی و یونانی را نیز دربر می‌گیرد. مهم‌ترین ویژگی آثاری که در این گروه قرار می‌گیرند ــ و البته برترین آثار جانورشناسی دانشمندان مسلمان هم محسوب می‌شوند ــ تکیۀ مؤلفان آنها بر توصیفات مأخوذ از ادب عربی و روایاتِ حاکی از تجربیات فردی دربارۀ جانوران است (نک‌ : مک‌دانلد، 3-10؛ نیز بخش منابع مسلمانان در نگارش آثار جانورشناسی، در همین مقاله).
ابن‌ندیم در ذکر آثار فصحا و نحویان عرب، آثاری را با عناوین «کتاب الخیل»، «کتاب الابل»، «کتاب الوحوش»، «کتاب الحشرات» و مانند اینها به برخی از ایشان منسوب کرده است (ص 45-83؛ نیز قس: هارون، 15-16). چنان‌که از عنوان این آثار برمی‌آید، موضوع آنها دربارۀ جانوران است، اما از آنجا که شمار آثار بر جا مانده از این نوع بسیار کم است، دربارۀ مطالب آنها نمی‌توان اظهارنظر مشخصی کرد. تنها می‌توان گفت که مؤلفـان این‌گونـه آثـار مطالبـی را دربـارۀ ویژگیهـای ــ بیشتـر ظاهری ــ این جانوران با تکیه بر دانسته‌های اعراب بدوی و بیش از همه شعر عربی بیان کرده‌اند (برای نمونه، نک‌ : اصمعی، الابل، الخیل، الوحوش، سراسر کتابها).
برای اطلاع بیشتر از نوع مطالب این آثار می‌توان به کتاب الخیل ابو عبیده معمر بن مثنى (ه‌ م) اشاره کرد. در این کتاب نخست از اهمیتی که عربها برای اسب قائل بودند، سخن رفته، و سپس احادیثی در این باره از پیامبر(ص) نقل شده است؛ آن‌گاه مؤلف به معرفی اعضای اسب پرداخته، و از مذکر و مؤنث و اولاد آن یاد کرده است؛ سپس از اسامی و رنگهای اسبها یاد نموده، و اشعار و عباراتی به نقل از ادیبان عرب در توصیف اسب آورده است. در این کتاب تنها به نام بردن اجزاء ظاهری بسنده شده است و هیچ مطلب فیزیولوژیک در آن وجود ندارد (نک‌ : مآخذ).
بیشتر آثاری که تا کنون به آنها اشاره شد، با توجه به زمان زندگی مؤلفانشان (سده‌های 2 و 3ق/ 8 و 9م)، به احتمال زیاد پیش از ترجمۀ کتاب ارسطو و یا هم‌زمان با آن نوشته شده‌اند؛ از این‌رو، در آنها اشاره‌ای به ارسطو دیده نمی‌شود. اما مهم‌تر آن است که آثار جانورشناسی ــ به ویژه آثاری که در این گروه قرار می‌گیرند و پس از ترجمۀ ارسطو هم نوشته شده‌اند ــ همچنان به شیوۀ پیشین پایبند مانده بوده‌اند.
بی‌شک شناخته‌شده‌ترین اثری که دربارۀ جانوران در میان مسلمانان نوشته شده کتاب ‌الحیوان جاحظ است. این اثر را می‌توان نخستین اثر جامع دانشمندان مسلمان دربارۀ جانوران دانست (نک‌ : هارون، 17-18). هارون آن را برخلاف نوشته‌های پیشین در برشمردن گونه‌های مختلف جانوری دارای رویکردی بر پایـۀ علوم طبیعـی می‌داند (همانجـا)، اما پـلا ــ با اشاره به اهدافی که جاحظ از نگارش کتاب خـود بیـان مـی‌کنـد ــ آن را فاقد چنین نگاهی دانسته، و مانند آثار پیشین آن را از مقولۀ ادب شمرده است (نک‌ : EI2, III/311). جاحظ در اثر خود به طور مستقیم در جایی به هدف نگارش اشاره نکرده است، اما به اعتقاد پلا از اظهارات او در برخی مواضع، می‌توان نظر او را در این باره استنباط کرد. جاحظ در جایی از کتاب خود به اثبات خالق از مشاهدۀ مخلوق و تجلیل از حکمت الٰهی که در آفرینش او هیچ‌ امری بی‌دلیل نیست، اشاره کرده (2/109-111، نک‌ : 1/307-308، 3/300، که مؤلف امر به کشتن جانوران موذی را برای امتحان و تعبد دانسته، و بر آن است که خداوند آنها را برای صابران آماده ساخته است) که می‌توان آن را هدف او از نگارش این کتاب به حساب آورد. پلا با اشاره به همین مضمون کتاب جاحظ را فاقد مطالعات علمی دانسته است (EI2، همانجا).

کتاب الحیوان مشتمل بر 7 جزء است و جاحظ در آن به مسائل مختلفی توجه کرده است. او افزون بر جانورشناسی، مطالبی نیز در فیزیک و شیمی، انسان‌شناسی، ادیان و مذاهب و زبان‌شناسی آورده است (برای نمونه، نک‌ : 1/47-102، که مباحثی دربارۀ فضل کتابت، عقاید زنادقه، خط، تاریخ شعر عربی، ترجمه و ویژگیهای مترجمان و مواردی از این دست آمده است؛ نیز نک‌ : آسین پالاسیوس1، سراسر مقاله). او همچنین در بیان مطالب خود از منابع بسیار و متفاوت استفاده کرده است و اشارات بسیاری نیز به یونانیان دارد و از آنها نام می‌برد (برای نمونه، نک‌ : 1/74، 101: دموکریتوس؛ 1/74، 76: افلاطون؛ 1/74، 141: بطلمیوس؛ 7/24: جالینوس). بیشترین منقولات جاحظ از ارسطو ست که از او با عناوینی چون «ارسطاطالیس»، «ارسطوطالیس» و «صاحب المنطق» یاد کرده است (برای نمونه، نک‌ : 1/74، 76، 183، 185، 2/50، 52، 55، 3/458، 499، 529، 4/34، 106، 295، 5/53، 225، 288، 502، 6/17، 27، 280، 7/37، 137-138، 184). در بیشتر این نقل قولها جاحظ نخست نظر ارسطو را آورده، و سپس موافقت و یا مخالفت خود را با آن ابراز کرده است؛ به همین دلیل، موارد قابل توجهی را می‌توان در این کتاب یافت که جاحظ نظر ارسطو را با تکیه بر دانسته‌های خود رد کرده است (نک‌ : نجم، 101بب‌ ).
مطالب جاحظ دربارۀ جانوران را می‌توان به 4 عنوان کلی تقسیم کرد: 1. کلیات، شامل طبقه‌بندی جانوران و بیان اموری که در میان گروهی از جانوران مشترک است؛ 2. مسائل تولید مثل؛ 3. حیوانات خاص؛ 4. نزاع جانوران (نک‌ : آسین پالاسیوس، 202-208). جاحظ گاه بر پایۀ مشاهده، اظهاراتی می‌کند که می‌توان آنها را متأثر از نگاهِ معتزلیِ او دانست (نک‌ : EI2، همانجا). از آن جمله می‌توان به نقل آزمایشهای نَظّام معتزلی در خوراندن شراب به برخی جانوران اشاره کرد (2/228-230). از دیگر مباحث مورد توجه در کتاب الحیوان او بحثهایی دربارۀ خروس و سگ است. مؤلف از کسانی که در این مباحثات شرکت می‌جسته‌اند، با عناوینی چون «صاحب الدیک» و«صاحب الکلب» یاد کرده، و از زبان هر گروه به بیان ویژگیهای هر یک از این دو حیوان پرداخته، و دلیلهای برتری یکی بر دیگری را ‌آورده است (برای مثال، نک‌ : 2/252-258).
جاحظ در کتاب خود به بررسی حالات نفسانی حیوانات هم می‌پردازد (برای نمونه، نک‌ : 6/69-71: توصیف کبر در حیوانات)؛ از این‌رو، شاید بتوان گفت که او در اعتقاد به یگانگی موضوع مطالعۀ جانوران و نفس، نیز متأثر از آراء ارسطو بوده است. علاوه بر این، او در الحیوان به‌رغم موضع عقل‌گرایانه‌ای که اختیار کرده است، گاه با تکیه بر منابع شفاهی، نقل‌قولهای عجیبی ــ مانند آنچه در عجایب‌نامه‌ها دیده می‌شود (نک‌ : دنبالۀ مقاله) ــ آورده است؛ برای مثال در جایی از کتاب خود به باران وزغها اشاره کرده (1/149)، و یا حتى فصلی را به بیان حیوانات عجیب اختصاص داده است (6/ 27-28).
جاحظ در بیان مطالب ‌الحیوان از هیچ نظم منطقی‌ای پیروی نمی‌کند. همچنین گونه‌های جانوری که او به آنها پرداخته است، به نظر بسیار کمتر از گونه‌هایی است که به احتمال زیاد می‌شناخته است. توصیفاتی نیز که در سراسر کتاب دربارۀ جانوران آمده، بیشتر بر پایۀ نقل‌قولهای متفاوت و بسیاری است که در آموخته‌های سمعی یا شعر عربی آمده است. این شیوه سبب شده است که برخی پژوهشگران الحیوان را نوعی «جانورشناسی ملی1» بنامند (نک‌ : «زندگی‌نامه... 2»، VII/64).
جاحظ علاوه بر این کتاب تک‌نگاریهایی هم در بارۀ جانوران دارد که از آن میان می‌توان به البغال (دربارۀ استر)، الابل و الاسد و الذئب اشاره کرد (ابن‌ندیم، 209، 212).
در رسائل اخوان الصفا، رسالۀ هشتم از طبیعیات با عنوان «فی کیفیة تکوین الحیوانات و اصنافها» به بررسی جانوران اختصاص داده شده، و مؤلفان اهمیت این بررسی را در تبیین دو امر دانسته‌اند: نخست آنکه روشن شود که در سلسلۀ صعودی آخرین مرتبۀ جانوران به اولین مرتبۀ انسانی می‌رسد، تا به این صورت، کیفیتِ ترتیب موجودات مشخص شود؛ و دیگر آنکه معلوم شود که نسبت صورت انسانی به صورت دیگر حیوانات مانند نسبت سر به تن است و نفس او بر انفس ایشان برتری دارد (2/178-179).
مؤلفان رسائل اخوان‌الصفا در بیان هدف خویش از پرداختن به حیوانات، به این نکته اشاره می‌کنند که به دنبال آن‌اند که با برشمردن فضایل حیوانات و همچنین شرارتهای انسان چگونگی صعود انسان به جایگاه برتر و یا نزول او به جایگاهی پست‌تر را مشخص کنند و برای نیل به این هدف داستانهایی از زبان حیوانات آورده‌اند (2/179).

در رسائل اخوان‌الصفا با بیان این اعتقاد که تمامی حیوانات برای انسان خلق شده‌اند، خلقت آنها مقدم بر خلقت انسان دانسته شده است (2/182). همچنین مؤلفان جایگاه جانوران را، با توجه به هیئت آنها در میانۀ سلسلۀ وجود دانسته‌اند، چه، گیاهان سر در خاک دارند و انسان سر به آسمان، حال آنکه جانوران به آفاق رو کرده‌اند (همانجا). سپس داستانهای مختلفی آمده که در آنها از زبان حیوانات مطالبی در ویژگیهای آنها و مقایسۀ آن ویژگیها با صفات بشری نقل شده است (برای نمونه، نک‌ : 2/214بب‌ ‌).
پس از این دو اثر، تقریباً تا سدۀ 8 ق/14م از دانشمندان مسلمان کتابی دربارۀ جانوران به گستردگی دو اثر پیشین، جز در بعضی آثار پزشکی (نک‌ : دنبالۀ مقاله) شناخته شده نیست.
در این دوران، می‌توان بحثهایی دربارۀ جانوران در کتابهای دیگری یافت که دست‌کم عنوان آنها رابطه‌ای با این موضوع ندارد. برای مثال ابن‌قتیبه 3 فصل از «کتاب‌الحربِ» عیون الاخبار را به بیان ویژگیهای چهارپایانی مانند اسب و شتر اختصاص داده است (ص153-163). او نیز مطالب خود را با تکیه بر احادیث منقول از پیامبر(ص) و نیز سنت روایی عربی مرتب کرده است. در این بخش نقل‌قولهای بسیاری از برخی پیشینیان چون ابوعبیده و اصمعی آمده است (نک‌ : ابن قتیبه، ‌153‌بب‌ ؛ برای ترجمه و شرح انگلیسی این اثر، نک‌ : مل‌ ، کُپف، «تاریخ...3»).ابوحیان توحیدی هم در الامتاع و المؤانسة از مجلسی یاد می‌کند که در آن به جانوران پرداخته شده، و ویژگیهای گونه‌های مختلف جانوری از زبان حاضران بیان گردیده است (1/159-197). عباراتی که او در این بخش می‌آورد، همچون مطالبی که در دیگر آثار این گروه ذکر شد، بیشتر بر پایۀ تجربۀ شخصی و یا شنیده‌های افرادی است که در مجلس حاضرند و البته همچنان بیشتر آنها متکی به دانسته‌های عربها و اشعار ایشان است (نک‌ : کپف، «فصل...4»، سراسر مقاله). همچنین این فصل شامل منقولاتی از ارسطو بدون ذکر نام او ست. به نظرکپف ــ که به ترجمۀ عربی کتاب الحیوان دسترسی نداشته ــ این مطالب از ترجمه یا اقتباسِ عربیِ کتاب الحیوان ارسطو، و یا از کتابی دربارۀ جانوران که اکنون از دست رفته، نقل شده است (ص399) اما نجم نشان داده که غالبِ این منقولات از همان ترجمۀ ابن بطریق، البته با تلخیص و تغییرات بسیار، گرفته شده است (ص66).
اثر دیگری که در اینجا می‌توان به آن اشاره کرد، الافادة و الاعتبارِ عبداللطیف بغدادی (د 629 ق/1231م) است که درتوصیف مصر نوشته شده است. او در این کتاب فصلی را هم به جانوران مصر اختصاص داده، و به وصف هیئت آنها و ویژگیهایشان پرداختـه است (گ 19 پ - 26 پ). نکتـۀ در خور اهمیت دربارۀ عبداللطیف بغدادی، نقل قولی است که او از کتاب الحیوان ارسطو در کتاب خویش آورده است (گ 36 پ) و بدین‌ترتیب، می‌توان با اطمینان بیشتری گفت که او با کتاب ارسطو آشنا بوده، هرچند تلخیصی از کتاب الحیوان ارسطو هم به وی نسبت داده شده است (ابن ابی اصیبعه، 2/311) که البته نسخه‌ای از آن در دست نیست (کروک، «خارپشتها»، 216)،
با این همه، روش او در بررسی حیوانات همانند دیگر کسانی است که آثارشان در این گروه قرار می‌گیرد و او نیز در معرفی حیوانات تنها به توصیف بسنده کرده است (نک‌ : همانجا).
بیشتر آثاری که از قرن 8 ق/14م به بعد به طور اعم به موضوع جانوران پرداخته‌اند، ر‌اه تازه در پیش گرفته‌اند. در این آثار به تدوین نام جانوران بر اساس ترتیب الفبایی توجه شده ‌است، از این رو می‌توان این دوران را دوران نگارش فرهنگهای مختلف در بارۀ جانوران دانست. نخستین و مهم‌ترین اثری که از این نوع در دست است، کتاب حیاة الحیوان الکبرى ازدمیری(د 808 ق/1405م) است. این کتاب در 2 جلد و 28 باب تنظیم شده است. به‌جز شیر (اسد) ــ که شاید به سبب تلقی آن به عنوان سلطان حیوانات (نک‌ : سمگی، 38) در ابتدای کتاب و برخلاف ترتیب الفبا آمده ــ در سراسر کتاب ترتیب الفبای عربی در ذکر نام حیوانات رعایت شده است.
دمیری در این کتاب در ذکر هر حیوان از ساختاری مشخص پیروی کرده است. نخست نام اصلی (معروف) حیوان و سپس نامهای دیگر آن را ذکر می‌کند، سپس به توصیف شکل و ویژگیهای آن می‌پردازد و آن‌گاه آیات قرآنی و احادیثی را که نام آن حیوان در آنها آمده، نقل می‌کند. دمیری در مرحلۀ بعد اشعار و حکایات موجود در ادب عربی برای آن حیوان را می‌آورد و آن‌گاه منافع و مضار آن را برمی‌شمرد. پس از آن، مَثَلهایی را که دربارۀ حیوان مورد نظر ذکر شده، نقل می‌کند. در مدخلهای مربوط به حیوانات شناخته‌شده‌تر، دمیری از خواص طبی اندامهای ایشان نیز یاد می‌کند و سپس با ذکر تعبیر رؤیاهایی که حیوان مورد بحث در آنها دیده می‌شود و بیان احکام فقهی حلیت و حرمت آن حیوان مدخل را به پایان می‌برد (سراسر کتاب؛ نک‌ : ادریس، 13-14؛ سمگی، 37-42).
دمیری در ابتدای کتاب اشاره می‌کند که این اثر را به درخواست کسی ننوشته است و تنها به دلیل اشتباهاتی که در پاره‌ای درسها دربارۀ حیوانات دیده، دست به تألیف این کتاب زده است (1/1-2)، از این‌رو، او بیش از همه به گردآوری گفته‌های پیشینیان، از منابع موثق پیش از خود پرداخته است. ارجاعات بسیار او به کسانی چون ارسطو، جاحظ، ابن سینا، قزوینی، ابن بختیشوع (نک‌ : ه‌ د، آل بختیشوع) ابن زهر (ه‌ م) و نیز حساسیت او در ارجاع به منابع معتبر حدیث، علاوه بر اینکه نشان از تسلط او بر منابع دارد، این امر را به خوبی نشان می‌دهد (نک‌ : جم‌ ).
اگرچه برخی از محققان حیاة الحیوان را به نوعی بازنگاری اثر جاحظ می‌شمرند (نک‌ : EI2, III/313)، اما می‌توان آن را به صورتی آغاز فرهنگ‌نویسی در نگارش آثار جانورشناسی به حساب آورد. اگرچه پیش از دمیری ابن ابی الحوافر و قزوینی (نک‌ : دنبالۀ مقاله) هم در آثار خود نام جانوران را به ترتیب حروف الفبا مرتب کرده بودند، اما از آنجا که این شیوه، بیشتر در آثار جانورشناسی‌ای که پس از حیاة الحیوان نوشته شده‌اند، دیده می‌شود، به نظر می‌رسد این کتاب تأثیر بیشتری در رواج این شیوۀ نگارش داشته است.
بسیاری از آثاری که پس از حیاة الحیوان نوشته شده‌اند، درواقع خلاصه‌ای از آن محسوب می‌شوند. شمار قابل توجه این خلاصه‌ها شهرت کتاب دمیری را به خوبی نشان می‌دهد. حاجی‌خلیفه سیاهه‌ای از شماری از این آثار آورده است (3/123-124؛ نیز نک‌ : ادریس، 19). علاوه بر آثاری که حاجی خلیفه از آنها یاد کرده است، می‌توان از سرّ المستبان اقفهسی (د 808 ق/ 1405م) هم نام برد که به نوعی نخستین خلاصۀ حیاة الحیوان است. چون سال مرگ اقفهسی و دمیری یکی است (ادریس، 18)، این نکته بیش از هر چیز شهرت و اهمیت کتاب دمیری را در زمان نگارش آن نشان می‌دهد. تأثیر این روش را در برخی آثار دانشنامه‌ای هم می‌توان دید. برای نمونه ابشیهی در المستطرف خود در فصلی که به جانوران اختصاص داده، در ذکر نام ایشان از ترتیب الفبایی استفاده کرده است(2/177بب‌ ؛ نیز نک‌ : ویدمان، 240). حیاة الحیوان به زبانهای فارسی و ترکی هم ترجمه شده است (نک‌ : حاجی خلیفه، 3/124؛ EI2، همانجا).
آخرین اثری که می‌توان آن را در این گروه قرار داد، رساله‌ای با عنوان تذکرۀ صیدیه یا خواص الحیوان از محمدعلی حزین لاهیجی است که در سدۀ 12ق/18م نوشته شده است. در ابتدای این اثر مؤلف به احکام مربوط به صید و ذبح حیوانات پرداخته، و سپس از 108 نوع جانور به ترتیب حروف الفبا یاد کرده است. شمار گونه‌های جانوری که در این رساله آمده است، در مقایسه با آثار پیشین بسیار اندک است (ص 266-326).
2. عجایب نامه‌ها: این گروه از آثار بیش از هر چیز دانشنامه‌هایی عمومی هستند و در آنها از همۀ وجوه جهان هستی سخن گفته می‌شود؛ از این‌رو، آنها را بیشتر در ردیف آثار کیهان‌شناسی قرار می‌دهند. اموری که در این رسالات از آنها به عنوان امر عجیب یاد شده، یا متأثر از باورهای دینی و قومی‌است و یا ناشناخته‌های اعصار پیشین است. نویسندگان این آثار هدف خود را از تدوین چنین آثاری، ذکر قدرت خداوند و آشکار شدن توانایی او بر خلقِ چنین عجایبی به منظور تنبه انسان و نیز آگاهی کسانی که خود قادر به دیدن این عجایب نیستند، دانسته‌اند (نک‌ : قزوینی، 3-5؛ طوسی، 1-5؛ همدانی، 1-2).
هرچند ترکیب مطالب این آثار بی‌شباهت به کتابهایی چون تاریخ طبیعی پلینی (23-79م) نیست (نک‌ : «زندگی‌نامه»، XI/38-39)، اما چون مدرکی حاکی از آشنایی مسلمانان با این اثر وجود ندارد و در نخستین کتاب‌شناسیهای دوران اسلامی نیز ذکری از این‌گونه آثار به میان نیامده است، به طور مشخص نمی‌توان گفت که مسلمانان از چه زمانی و به چه دلیلی به نوشتن چنین آثاری رو آورده‌اند. البته نمونه‌هایی از این‌گونه مطالب در سفرنامه‌ها و کتابهای جغرافی به چشم می‌آید، هرچند در این کتابها معمولاً بخش مستقلی دربارۀ جانوران و یا ذکر عجایب ایشان گنجانده نشده است، و نویسندگان معمولاً در ذکر اماکن به جانوران آنها هم توجه کرده‌اند. برای نمونه ابوحامد غرناطی (ه‌ م) از جغرافی‌نویسان سدۀ 6 ق/12م، گزارشهایی از مسافرتهای خود فراهم آورده است. آثار او با توجه به عناوینی که برای آنها برگزیده، و مطالبی که در آنها بدان پرداخته، به کتابهای عجایب بسیار نزدیک است. مهم‌ترین و شناخته‌شده‌ترین اثر او، تحفةالالباب و نخبةالاعجاب است. این کتاب در 4 بخش تنظیم شده است و بخش سوم آن به بیان شگفتیهای دریا و جانوران عجیب آن اختصاص دارد ( آلوارت، V/365). نمونه‌های دیگری از آثار جغرافیایی که در آنها به جانوران و به‌ویژه به عجایب آنها پرداخته شده‌باشد، در سده‌های بعد هم دیده می‌شود. برای نمونه شمس‌الدین محمد دمشقی (د727ق/1327م) در کتاب نخبة الدهر فی عجائب البر و البحر ( آلوارت، V/367-369؛ دمشقی، جم‌ : نیز نک‌ : کروک، «خارپشتها»، 220-221) و سراج‌الدین عمر ابن وردی (د 850 یا 861 ق/1446 یا 1457م) در کتاب خریدةالعجائب و فریدةالغرائب ( آلوارت، V/371-372) به مسائلی از این دست اشاره کرده‌اند.
اما به نظر می‌رسد که نگارش این‌گونه کتابها سابقه‌ای قدیم‌تر از این آثار جغرافی داشته باشد. کتابی از سدۀ 4ق/10م با عنوان تحفةالغرائب از نویسنده‌ای گمنام در دست است که آن را به محمد بن ایوب حاسب طبری (د پس از 485ق/1092م) منتسب کرده‌اند (نک‌ : مدرس صادقی، 17)، اما این امر با توجه به زمان احتمالی نگارش کتاب نمی‌تواند درست باشد. کتاب در 27 باب تنظیم شده، و مؤلف در آنها تنها به بیان اقوال متفاوت در موضوعات مختلف بسنده کرده که در این میان گاه اقوالی هم دربارۀ حیوانات آمـده اسـت (نک‌ : جم‌ ). از نکات حائز اهمیت دربارۀ این کتاب آن است که قزوینی در عجائب المخلوقات از آن یاد کرده، و جملاتی از آن را با عبارت «صاحب تحفة الغرائب گوید» آورده است (برای نمونه، نک‌ : قزوینی، 154، 190-191، نیز ترجمه، 156، 180-182).
اما نخستین اثری که با عنوان کلی «عجائب المخلوقات» در دست است، در اواخر سدۀ 6 ق/12م و تقریباً هم‌زمان با اثر ابوحامد غرناطی نوشته شده است. مؤلف این کتاب محمد بن محمود بن احمد طوسی آن را عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات یا عجایب‌نامه نامیده، و به ابوطالب طغرل بن
ارسلان بن طغرل (حک‌ 571-590 ق/1175-1194م) تقدیم کرده است (طوسی، 14، 18؛ نیز نک‌ : ستوده، 17-18). مدرس صادقی که از نسخۀ دیگری برای تصحیح این اثر استفاده کرده، نام مؤلف را محمد بن محمود همدانی آورده، و دربارۀ طوسی بودن او بحث کرده است (ص 21). با مقایسۀ دو متنِ تصحیح شده و اینکه هر دو کتاب در یک زمان نوشته شده و به یک نفر تقدیم شده‌اند، روشن می‌شود که هر دو نام از آنِ یک تن است.
کتاب از 10 رکن تشکیل گردیده که هر رکن خود به بابها و فصلهایی تقسیم شده است. مؤلف در رکن اول و دوم از اجرام علوی و آنچه میان ماه و زمین است، سخن می‌گوید و عجایب آنها را نیز بیان می‌کند. رکن سوم در شگفتیهای زمین، کوهها، دریاها، رودها و مانند آنها، رکن چهارم در شگفتیهای بلاد و مساجد و کنائس، رکن پنجم در شگفتیهای گیاهان، رکن ششم در شگفتیهای صور منقوشه، رکن هفتم در شرافت آدمی و عجایب فطرت او، رکن هشتم در جن، رکن نهم در عجایب پرندگان و رکن دهم در عجایب بهائم و جانوران بزرگ است.
مؤلف در سراسر کتاب روایتهایی را بدون ذکر منبع می‌آورد و تنها با توجه به مشابهت برخی روایات با روایات موجود در دیگر آثار جانورشناسی می‌توان گفت که وی احتمالاً با برخی از آثار پیشین آشنایی داشته است (برای نمونه، نک‌ : ص 523، که همان داستانی را آورده که جاحظ، 2/152، از ایاس بن معاویه نقل کرده است). طوسی در دو رکن پایانی که به جانوران اختصاص داده است، پس از بیان نام هر حیوان نخست در چند سطر به بیان ویژگیهای آن حیوان می‌پردازد و سپس دربارۀ برخی از آنها حکایتهایی می‌آورد.
کتاب دیگری که با عنوان عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات نوشته شده، اثری از زکریا بن محمد بن محمود قزوینی (د 682 ق/1283م) است. وی این کتاب را در ابتدا به عربی تألیف کرد و سپس در 680 ق، خود آن را برای شمس‌الدین جوینی، صاحب دیوان اباقا (حک‌ 663-681 ق/1265-1282م) به فارسی برگرداند (سبوحی، 3). قزوینی در ابتدای کتاب ضمن آوردن آیاتی از قرآن و ذکر دو داستان، در پی آن است که لزوم پرداختن به مسائلی از این دست را ثابت کند. او هدف خود را از تألیف چنین اثری تفکر در معقولات و نظر در محسوسات و بحث در حکمت آنها دانسته «تا حقایق آنها روشن گردد و قدرت خالق از راه نظر در مخلوق شناخته شود» (ص 3-4، نیز ترجمه، 2-3). او به این نکته هم اشاره می‌کند که هیچ مطلبی در این کتاب از خود او نیست و تمام آنها بر پایۀ روایات و مطالب موجود در آثار دیگر است (ص 5، نیز ترجمه، 4). صحت این سخن از ارجاعات بسیاری که در سراسر کتاب قابل مشاهده است، به خوبی بر می‌آید. این کتاب از یک مقدمه و 2 مقاله که به 18 نظر تقسیم می‌شوند، تشکیل شده است. قزوینی در مقدمه در بیان وجه تسمیۀ کتاب خود به توضیح واژه‌های «عجب» و «غریب» و نیز تقسیمات مخلوقات و موجودات می‌پردازد (همو، 5-13، نیز ترجمه، 10-16). مقالۀ نخست در عالم علوی و عالم ملکوت و ویژگیها و شگفتیهای آنها ست. مقالۀ دوم به عالم سفلی اختصاص دارد و شامل 5 نظر است: نخستین در عناصر، دوم در کرۀ آتش، سوم در کرۀ هوا، چهارم در کرۀ آب، و پنجم در کرۀ خاک که خود مشتمل بر 3 نظر است: دربارۀ معدنیات، دربارۀ گیاهان، و دربارۀ جانوران (همو، 13-15، نیز ترجمه، 4-9).
قزوینی در ابتدای بحث از جانوران ضمن بیان ویژگیهای معدنیات، گیاهان و جانوران، حس را مهم‌ترین وجه تمایز جانوران از 2 گروه دیگر بر می‌شمرد و وجود آن را در جانوران ناشی از حکمت خدا می‌داند تا به واسطۀ آنها حیوانات از آفات در امان بمانند. سپس به طبقه‌بندی می‌پردازد. از نکات قابل توجه در طبقه‌بندی قزوینی قرارگرفتن جنیان در زمرۀ جانوران است (نک‌ : دنبالۀ مقاله، طبقه‌بندی جانوران). او ضمن بیان طبقات جانوران به معرفی گونه‌های مختلف آنها هم پرداخته، و در بیان آنها از ترتیب الفبایی استفاده کرده است (نک‌ : آثاری که به مقولۀ ادب تعلق دارند، در همین مقاله) و دربارۀ هریک از آنها اطلاعات مختلفی را می‌آورد (ص 301 بب‌ ، نیز ترجمه، 279 بب‌ ؛ قس: ویدمان، 319-328). البته قزوینی در مواضع دیگری از کتاب خود هم به جانوران اشاره کرده است. برای نمونه او برخی از جانوران را در ذکر دریاها آورده، و دربارۀ آنها سخن گفته است (برای نمونه، نک‌ : ص 130 بب‌ ، نیز ترجمه، 137 بب‌ ).
اثر دیگری از این گروه تحفة العجائب و طرفة الغرائب ابن اثیر جزری (د ح 699 ق/1300م) است (حاجی خلیفه، 2/232؛ آلوارت، V/455-457؛ GAL, S, I/581؛ کروک، «خارپشتها»، 223-224). این کتاب در 4 مقاله تنظیم شده است. در مقالۀ چهارم از معدن و نبات و حیوان بحث می‌شود ( آلوارت، نیز کروک، همانجاها).
محمد بن ابراهیم بن یحیى انصاری کُتُبی معروف به رشید وطواط (د 718ق/1318م) هم کتابی با عنوان مناهج الفکر و مباهج العبر دارد (نک‌ : حاجی خلیفه، 5/361-362؛ کروک، همان، 224، که نام کتاب را مباهج الفکر و مناهج العبر آورده‌اند) که می‌توان آن را آخرین اثرِ شناخته شده از این سنت تا به امروز به حساب آورد که در آن به جانوران پرداخته شده است. این کتاب در 4 فن (دربارۀ آسمان، دربارۀ زمین، در ذکر حیوانات، و در ذکر گیاهان) تدوین شده، و مؤلف فن سوم را به 9 باب تقسیم کرده است: نخست دربارۀ انسان، دوم دربارۀ جانورانی که دندان نیش و پنجه دارند، سوم دربارۀ حیوانات وحشی، چهارم دربارۀ حیوانات اهلی، پنجم دربارۀ حشرات، ششم دربارۀ پرندگان وحشی، هفتم دربارۀ پرندگان شکاری تعلیمی، هشتم دربارۀ پرندگان شب، و نهم دربارۀ جانوران دریا و دوزیستان (ص 1-4؛ نیز نک‌ : کروک، همان، 224-227).

3. آثار پزشکان و داروشناسان: پزشکان و داروشناسان هم در آثار خود به جانوران اشاره کرده‌اند؛ البته بیشتر این مطالب ضمن آثار دیگری مانند کتابهای ادویۀ مفرده دیده می‌شود و آن به دلیل خاصیت دارویی است که برخی اندامهای پاره‌ای از جانوران دارد و از این‌رو، در این کتابها به آنها اشاره شده است (برای نمونه، نک‌ : ابن ابیطار، 1/22، 141، 2/34، 3/95، 4/75؛ حکیم مؤمن، 64، 70-71، 211؛ قس: لِو1، سراسر مقاله). گاهی هم کتابهای مستقلی به این موضوع اختصاص یافته است که از آن نمونه می‌توان به آثاری چون کتاب منافع التی تستفاد من اعضاءالحیوان از عیسی بن علی (ابن ندیم، 355)، طبائع الحیوان و خواصها و منافع اعضائها از عبیدالله بن جبرئیل بن بختیشوع (ابن ابی اصیبعه، 1/148؛ اولمان، 28) و بدائع الاکوان فی منافع الحیوان از جمال‌الدین ابن ابی الحوافر (همو، 33؛ کروک، «خارپشتها»، 221-222؛ برای زندگی مؤلف، نک‌ : ابن ابی اصیبعه، 2/119) اشاره کرد که مؤلفان آنها پزشک‌اند. آن‌چنان که از عنوان این آثار بر می‌آید، در آنها علاوه بر نکاتی که احتمالاً دربارۀ شناخت جانوران آمده، بیشتر به مطالبی دربارۀ منافع آنها پرداخته شده است؛ برای مثال در بدائع الاکوانِ ابن ابی الحوافر که نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ برلین (شم‌ 6167) موجود است، مانند آثاری که در سنتهای پیشین به آنها اشاره شد، مطالبی دربارۀ جانوران آمده، و در ذکر نام حیوانات هم ترتیب الفبایی رعایت شده است. مؤلف در این کتاب به کسانی چون ارسطو، جاحظ، ابن ابی الاشعث، رازی، دیسقوریدوس و جالینوس اشاره کرده است ( آلوارت، V/459-460).
افزون بر این نوع کتابها، برخی پزشکان هم آثار جامعی دربارۀ جانوران نوشته‌اند که در مقایسه با دیگر آثار جانورشناسیِ مسلمانان ویژگیهای منحصر به فردی دارند. از این میان، می‌توان به کتاب الحیوان ابن ابی الاشعث (نک‌ : ابن ابی اصیبعه، 1/245-247؛ نیز نک‌ : ه‌ د، 2/624) و «کتاب الحیوان» ابن سینا ( الشفا، طبیعیات، فن 8) اشاره کرد.
وجه تمایز کتاب ابن ابی الاشعث در دسته‌بندی خاصی است که او از جانوران ارائه کرده است و با تمام طبقه‌بندیهای دیگری که دانشمندان مسلمان از جانوران نموده‌اند، متفاوت است (نک‌ : دنبالۀ مقاله، طبقه‌بندی جانوران).
وجه تمایز «کتاب الحیوان» ابن سینا از آثار دیگر در توجه آن به بررسی فیزیولوژیک است؛ از این‌رو، می‌توان گفت
ابن سینا بیش از دیگر دانشمندان مسلمان سنت ارسطویی را در پیش گرفته است. «کتاب الحیوان» بخش پایانی طبیعیات شفا، و فن هشتم از آن قسمت است و بنا به گزارش ابوعبید جوزجانی، آخرین بخشی است که به شفا افزوده شده است (ص 10؛ نیز نک‌ : بیهقی، 51). «کتاب الحیوان» ابن سینا همانند آن بخش از کتاب الحیوان ارسطو که نزد دانشمندان مسلمان شناخته شده بود، در 19 مقاله تنظیم شده، و گمان ابراهیم مدکور آن است که شاید ابن سینا «کتاب الحیوان» خود را مطابق شناختی که مسلمانان از کتاب الحیوان ارسطو داشته‌اند، مرتب کرده است (ص 14).
ابن سینا در کتاب خود از تشریح سخن گفته است. او نیز چون ارسطو به این مطلب توجه کرده است که تشریح حیوانی که کشته شده باشد، به سبب آنکه بسیاری از عروق او از بین می‌رود، دشوار است. او همچنین ضمن دشوار شمردن تشریح حیوان زنده، حیوان خفه شده را برای تشریح مناسب‌تر می‌داند ( الشفاء، طبیعیات، الحیوان، 39). از دیگر نکات قابل توجه در کتاب ابن سینا مقایسه‌هایی است که او میان تلقی فیلسوفان طبیعی و پزشکان انجام داده است (برای نمونه، نک‌ : همان، 39-46).
4. کتابهای بیطره، بیزره، و فرس‌نامه: چنان‌که اشاره شد، در برخی از کتابهای طبقه‌بندی علوم، دامپزشکی و بازداری (ه‌ م‌م) به عنوان علومی جدا بررسی شده‌اند. از این رو، کتابهایی دربارۀ آنها نوشته شده که با عنوان کلی «کتاب البیطره» و «کتاب البیزره» شناخته می‌شوند.
در کتابهای گروه اول به چهارپایان اهلی پرداخته می‌شود و بیشتر توجه نویسندگان آنها به جانورانی چون اسب، خر و استر است و از این‌رو، می‌توان آنها را با کتابهایی که با عنوان «خیل» نوشته می‌شده‌اند، مقایسه کرد. در این آثار معمولاً نخست ویژگیهای ظاهری این موجودات توصیف می‌شود و سپس بیماریها و روشهای درمان عنوان می‌گردد (برای نمونه، نک‌ : تاج‌الدین، 1/2-18؛ نیز ه‌ د، دامپزشکی). در این میان، کتابهایی هم با عنوان «فرس‌نامه» موجود است که در آنها تنها از اسب و عوارض آن سخن می‌گویند. در این کتابها فصولی مشابه با کتابهای «البیطره» هست، با این تفاوت که همۀ مسائل تنها در مورد اسب یا چهارپایانی مشابه آن بیان می‌شود (نک‌ : صدرالدین، نیز هاشمی، جم‌ ).
گروه دوم که از آنها با عنوان «کتاب البیزره»، «بازنامه» و «کتاب البزدرة» یاد می‌شود، بیش از همه به پرندگان شکاری، ذکر انواع آنها، نحوۀ نگهداری و تعلیم و درمان بیماریهای آنها اختصاص دارد، اما در برخی از این کتابها علاوه بر پرندگان، به دیگر حیوانات شکاری نظیر سگ و یوز نیز که استفاده از آنها معمول بوده است، اشاره می‌گردد. گاه در این کتابها ابوابی دربارۀ آداب صید، فصل مناسب شکار و محلهای مناسب آن هم وجود دارد (برای نمونه، نک‌ : نسوی، سراسر کتاب؛ المنصوری...، 18-19؛ نیز نک‌ : ه‌ د، بازداری).
طبقه‌بندی جانوران: ارسطو در مقالۀ اول طباع الحیوان بعد از اشاره به ملاکهایی چون مشابهت اجزای بدن، مشابهت محل زیست و رفتار، مشابهت در نحوۀ تناسل و مواردی دیگر که می‌توان بر اساس آنها جانوران را از یکدیگر متمایز ساخت (ص 6-25، نیز نک‌ : «تاریخ»، کتاب I، فصل 1، گ 486 a، سطر1، گ 490 b، سطر 5)، آنها را به 7 جنس تقسیم می‌کند: 1. پرندگان؛ 2. ماهیها؛ 3. جانوران بزرگ دریایی، نظیر والها؛ 4. آنها که پوست شکننده دارند، مانند حلزون؛ 5. آنها که صدف دارند، مانند خرچنگها؛ 6. نرم‌تنان؛ 7. حشرات. او در توضیح این مطلب که چرا دیگر جانوران در این تقسیم‌بندی قرار نمی‌گیرند، اشاره می‌کند که گروههای این‌گونه از جانوران زیاد نیست، زیرا برخی از آنها، مانند انسان، زیرگروهی ندارند و برخی دیگر که به زیرگروههایی تقسیم می‌شوند، نامهای شناخته‌ای ندارند (همان کتاب، فصل 6، گ 490 b، سطرهای 7-15، نیز نک‌ : طباع، 25-26). اما نکته‌ای که در این تقسیم‌بندی به چشم می‌خورد، آن است که ارسطو این 7 جنس را در 2 گروه کلی‌تر قرار داده است: 1. «آنها که خون دارند» ]منظور خون سرخ است[، که 3 دستۀ نخست را در بر می‌گیرد؛ 2 «آنها که خون ندارند»، که 4 گروه دیگر را شامل می‌شود (همانجاها). با توجه به برخی اشاراتی که ارسطو در دیگر آثار خود به این تقسیم‌بندی کرده است (نک‌ : «دربارۀ اجزاء»، کتاب III، فصل 4، گ 665 b ، سطرهای 5-10؛ کتاب IV، فصل 5، گ 681 b، سطرهای 30-34، «دربارۀ پیدایش...1‌»، کتاب I، فصل 1، گ 715 a، سطرهای 20-25)، به نظر می‌رسد که ملاک اصلی ارسطو در طبقه‌بندی جانوران همین باشد (نیز نک‌ : «تاریخ»، کتاب I، فصل 4، گ 489 a، سطرهای 24-29، فصل 5، گ 490 a، سطرهای 10-30).
در عقاید ایرانیان هم صورتی از طبقه‌بندی جانوران وجود دارد. این طبقه‌بندی در وهلۀ نخست بر پایۀ آفرینش جانوران است. جانوران به 2 گروه (کرده) تقسیم می‌شوند: آنها که خلقت اهورایی دارند و آنهایی که اهریمن واسطۀ خلق آنها بوده است. در وهلۀ بعد، هریک از این گروهها بر اساس نوعِ حرکت تقسیم شده‌اند. بنا بر روایتِ بندهش، اهورامزدا جانوران را در 3 کرده خلق کرد: آنها که بر زمین‌اند، پرندگان، و ماهیها. این 3 گروه خود به 5 «آیینه» تقسیم می‌شوند: نخست، آن گروه از جانوران که سم شکافته دارند؛ دوم، آنها که سمشان شکافته نیست؛ سوم، آنها که انگشت دارند؛ چهارم، پرندگان؛ پنجم، ماهیها (ص 78-79). از سوی دیگر جانوران اهریمنی ــ که جانورانی چون مار و مگس و مانند اینها را شامل می‌شود و با عنوان کلی خِرَفْسْتَران نامیده می‌شوند ــ هم در 3 گروه زمینی، آبی و پردار تقسیم می‌شوند (ص 98-99). تقسیم‌بندیِ جانوران بر اساس نوعِ حرکتِ ایشان را در عهد عتیق (اول پادشاهان، 4: 33) و قرآن کریم (نور/24/45) هم می‌توان دید.
اگرچه در بیشتر آثار جانورشناسی مسلمانان به طبقه‌بندی جانوران توجهی نشده است، اما آنهایی که به آن پرداخته‌اند، طبقه‌بندی بر پایۀ نوع حرکت را انتخاب کرده‌اند. جاحظ در ابتدای کتاب خود جانوران را بر این اساس در 4 گروه قرار داده است: حیواناتی که راه می‌روند، حیواناتی که پرواز می‌کنند، حیواناتی که شنا می‌کنند، و حیواناتی که می‌خزند. او سپس در توضیح رسته‌های این 4 گروه تنها به 2 گروه نخستین می‌پردازد و به این ترتیب، 4 رستۀ انسان، بهائم، سباع و حشرات بدون بال را در گروه اول قرار می‌دهد و پرندگان را هم به 3 رسته تقسیم می‌کند: سباع (پرندگان گوشتخوار) و بهائم (پرندگان دانه‌خوار) و همج (حشرات بالدار)؛ که گروه اخیر را تنها به اعتبار پرواز آنها در زمرۀ پرندگان می‌آورد (1/27-30). البته جاحظ ملاک دیگری هم برای تقسیم جانوران ارائه کرده، و آن تقسیم به فصیح و اعجم است که مطابق آن انسان تنها حیوان فصیح است و باقی جانوران اعجم‌اند (1/31-33). نمونۀ طبقه‌بندی جانوران بر پایۀ نوع حرکت آنها را در رسائل اخوان الصفا (2/185) و حتى در برخی آثار کلامی (نک‌ : بغدادی، عبدالقاهر، 38-39) هم می‌توان دید. ابن سینا در بیان معیارهای طبقه‌بندی جانوران جملاتی مشابه ارسطو آورده، و خود معیاری کلی برای طبقه‌بندی در اثر خود ارائه نکرده است ( الشفا، طبیعیات، الحیوان، 3-9).
در این میان، ابن ابی الاشعث و قزوینی معیارهای دیگری برای طبقه‌بندی جانوران عرضه کرده‌اند. ابن ابی الاشعث جانوران را بر پایۀ سهم «عقل» در نحوۀ زیستِ آنها، تقسیم‌بندی کرده است. بر این اساس جانوران به 3 نوع تقسیم می‌شوند که او در فصلهای سه‌گانۀ کتاب خود توضیحات بیشتری دربارۀ هریک می‌آورد: 1. حی مالک: مخلوقاتی که توانایی دخل و تصرف در روند زندگی خود را دارند؛ که به بیان ابن ابی الاشعث، تنها انسان در این رده قرار می‌گیرد. 2. حی مملوک: مخلوقاتی که روند زندگی آنها به وسیلۀ طبیعت و یک عامل عقلی بیرونی، مانند انسان اداره می‌شود، که حیوانات اهلی در این گروه قرار می‌گیرد. 3. حی لامالک و لامملوک: جانورانی که روند زندگی آنها تنها به وسیلۀ طبیعت مشخص می‌شود، که تمام حیوانات وحشی در این گروه قرار می‌گیرند (نک‌ : کروک، «کتاب...1»، سراسر مقاله).
قزوینی هم در ابتدای بحث خود از حیوانات، آنها را بر اساس روشهای دفاعیشان به 4 گروه تقسیم می‌کند: 1. آنها که به واسطۀ قدرت خود دشمن را می‌رانند، مانند شیر و فیل؛ 2. آنها که از برابر دشمن می‌گریزند، مانند آهو و خرگوش؛ 3. آنهایی که با وسیلۀ دفاعی خاصی از خود دفاع می‌کنند، مانند خارپشت؛ 4. آنهایی که در جایی مخفی می‌شوند، مانند موش (ص 302). اما در ادامه و در ذکر نام جانوران آنها را در 7 نوع انسان، جن، دواب (حیواناتی نظیر اسب، شتر، خر و مانند اینها)، نعم (حیوانات اهلی)، سباع، پرندگان، حشرات و خزندگان دسته‌بندی کرده است.
پیدایش جانوران: در این باره تقریباً همۀ پیشینیان عقاید مشترکی دارند و دو گونه پیدایش برای جانوران بر می‌شمرند. بر این اساس، تولید مثل آنها یا به صورت جنسی است، یا به صورت غیرجنسی.
ارسطو تنها تولید مثل جانوران خونی را، به سبب خلقت تام آنها، از طریق تناسل می‌داند و از این‌رو، وجود جنس مذکر و مؤنث را برای آنها لازم می‌شمارد. او تولید مثل جانوران غیرخونی را غیرجنسی می‌داند و همچنین بر این نکته تأکید می‌کند که نوزاد جانوران خونی جنسی مشابه با والدین دارد، حال آنکه در جانوران غیرخونی آنچه متولد می‌شود، شباهتی با جنس نخستین ندارد و از این‌رو، نه از مادّۀ جنس اولیه، که از مادّه‌ای دیگر مانند تعفن و فضولات متولد می‌شود («دربارۀ پیدایش»، کتاب I، فصل 1، گ 715 a، سطرهای 20-25 ، نیز نک‌ : «تاریخ»، کتاب I، فصل 5، گ 489 a ـ گ 489 b، سطر 19).
این طرز تلقی در میان دانشمندان مسلمان هم وجود دارد. گذشته از این، ایشان با استناد به روایات قرآنی از مسخ هم به عنوان گونه‌ای از پیدایش جانوران یاد می‌کنند (برای نمونه، نک‌ : جاحظ، 1/297-298، 308؛ نیز نک‌ : بخش منابع مسلمانان در نگارش آثار جانورشناسی، در همین مقاله). جاحظ خود از طرف‌داران نظریۀ توالد غیرجنسی (و به‌ویژه خلق الساعه) در برخی جانوران است. او برای اثبات ادعای خود از واقعه‌ای یادمی‌کند که خود شاهد آن بوده است (3/348-350). او در این مورد حتى به نقد عقاید کسانی که خلقت حیوانات را تنها از حیوان دیگر می‌دانند، پرداخته است (5/348-349). عبدالقاهر بغدادی هم در اصول‌الدین خود توالد حیوانات را به واسطۀ تناسل یا عدم تناسل دانسته است (ص 39). ابن سینا به‌جز نقل عباراتی مشابهِ عبارات ارسطو در طباع الحیوان که در ابتدای کتاب خود آورده ( الشفاء، طبیعیات، الحیوان، 8)، در ادامۀ کتاب تنها به تشریح آلات تناسلی جانورانی که تولید مثل جنسی دارند پرداخته، و دربارۀ گروه دیگر بحث مشخصی نکرده است.

مآخذ: ابشیهی، محمد، المستطرف فی کل فن مستظرف، به کوشش محمدسعید، بیروت، 1416ق/1996م؛ ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299ق/1882م؛ ابن الاکفانی، محمد، ارشاد القاصد، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1426ق/2005م؛ ابن بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1417ق/ 1996م؛ ابن سینا، اقسام العلوم الاوائل، نسخۀ خطی کتابخانۀ شمارۀ 2 مجلس شورای اسلامی، شم‌ 5/712؛ همو، الشفاء، طبیعیات، به کوشش ابراهیم مدکور، قم، 1406ق؛ همو، «فی اقسام العلوم العقلیة، ضمن تسع رسائل، قم، 1370ش؛ ابن فریعون، جوامع العلوم، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1405ق/1985م؛ ابن قتیبه، عبدالله، عیون الاخبار، قاهره، 1963م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوحیان توحیدی، علی، الامتاع و المؤانسة، به کوش احمد امین و احمد زین، قاهره، 1953م؛ ابوعبید جوزجانی، عبدالواحد، سرگذشت ابن سینا، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1331ش؛ ابوعبیده، معمر، الخیل، حیدرآباد دکن، 1358ق؛ ادریس، صابر، مقدمه بر السر المستبان اقفهسی، قاهره، 1995م؛ ارسطو، اجزاء الحیوان، ترجمۀ یوحنا بن بطریق، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، 1978م؛ همو، طباع الحیوان، ترجمۀ یوحنا بن بطریق، به کوشش عبدالرحمان بدوی، کویت، 1977م؛ اصمعی، عبدالملک، «الابل» (نک‌ : مل‌ ، هافنر، «الاصمعی...1»)؛ همو، «الخیل» (نک‌ : مل‌ ، هافنر، «کتاب...2‌»)؛ همو، «الوحوش» (نک‌ : مل‌ ، گایر)؛ بدوی، عبدالرحمان، مقدمه بر اجزاء الحیوان (نک‌ : هم‌ ، ارسطو)؛ بغدادی، عبدالقاهر، اصول‌الدین، بیروت، 1401ق/1981م؛ بغدادی، عبداللطیف، «الافادة و الاعتبار»، همراه ترجمۀ انگلیسی (نک‌ : مل‌ ، بغدادی)؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ بیهقی، علی، تتمة صوان الحکمة، لاهور، 1351ق/ 1932م؛ تاج‌الدین، محمد، البیطرة، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1405ق/1984م؛ تحفةالغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371ش؛ جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، 1949م؛ حاجی خلیفه، کشف الظنون، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، 1835-1837م؛ حزین، محمدعلی، «خواص الحیوانات»، رسائل، به کوشش علی اوجبی و دیگران، تهران، 1377ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفه، به کوشش محمود نجم‌آبادی، تهران، 1338ش؛ حنین بن اسحاق، رسالة الى علی بن یحیى فی ذکر ما ترجم من کتب جالینوس، به کوشش مهدی محقق، تهران، 1379ش؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1968م؛ دمشقی، محمد، نخبة الدهر، ترجمۀ حمید طبیبیان، تهران، 1357ش؛ دمیری، محمد، حیاة الحیوان الکبرى، قاهره، 1284ق؛ رسائل اخوان الصفا، قم، 1405ق؛ رشید وطواط، محمد، مناهج الفکر، چ تصویری، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1410ق/1990م؛ رنان، کالین، تاریخ علم کمبریج، ترجمۀ حسن افشار، تهران، 1366ش؛ سامرائی، عامر رشید و عبدالحمید علوجی، آثار حنین بن اسحاق، بغداد، 1974م؛ سبوحی، نصرالله، مقدمه بر عجایب المخلوقات، ترجمۀ فارسی (نک‌ : هم‌ ، قزوینی)؛ ستوده، منوچهر، مقدمه بر عجایب المخلوقات (نک‌ :
هم‌ ، طوسی)؛ صدرالدین محمدخان، فرس‌نامه، کلکته، 1911م؛ طاش کوپری‌زاده، احمـد، مفتـاح السعـادة، به کـوشش علـی دحروج، بیروت، لبنان ناشرون؛ طوسـی، محمد، عجایب المخلوقات، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1345ش؛ فارابی، احصاء العلوم، به کوشش عثمان امین، قاهره، 1949م؛ فخرالدین رازی، جامع العلوم، به کوشش علی آل داود، تهران، 1382ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386ش؛ قرآن کریم؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش ووستنفلد، گوتینگن، 1849م؛ همان، ترجمۀ فارسی، به کوشش نصرالله سبوحی، تهران، 1340ش؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903م؛ مدرس صادقی، جعفر، مقدمه بر عجایب نامه (نک‌ : هم‌ ، همدانی)؛ مدکور، ابراهیم، مقدمه بر الشفاء (نک‌ : هم‌ ، ابن سینا)؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1965م؛ المنصوری فی البیزرة، به کوشش عبدالحفیظ منصور، تونس، 1989م؛ نجم، ودیعه طه، منقولات الجاحظ عن ارسطو فی کتاب الحیوان، کویت، 1405ق/1985م؛ نسوی، علی، بازنامه، به کوشش علی غروی، تهران، 1354ش؛ هارون، عبدالسلام محمد، مقدمه بر الحیوان (نک‌ : هم‌ ، جاحظ، ج 1)؛ هاشمی، ابن سید، فرس‌نامه، کلکته، 1910م؛ همدانی، محمد، عجایب‌نامه، به کوشش جعفر مدرس صادقی، تهران، 1375ش؛ نیز:

Ahlwardt; Aristotle, Generation of Animals, ed. J. Brugman, Leiden, 1971; id, Historia animalum, tr. and ed. A. L. Peck, London, 1965; id, Parts of Animals, tr. and ed. A. L. Peck, London, 1968; Asin Palacios, M., »El Libro de los Animales de Jâħiԭ«, Isis, Philadelphia, 1930, vol. XIV; Al-Baghdādī, ªAbd al-Laŧīf, Kitāb al-Ifādah waºl-Iªtibār, tr. K. H. Zand et al., London, 1964; Brugman, J., introd. Generation of Animals (vide: Aristotle); Dictionary of Scientific Biography, New York, 1973; EI2; GAL, S; Geyer, R., »Das Kitâb al-Wuħûš von Al-ºAŞmaªî mit einem Paralleltexte von Qutrrub«, Sitzungsberichte der philosophisch-historischen Classe der Kaiserlischen Akademie der Wissenschaften, Wien, 1888, vol. CXV; Haffner, A., »Al-ºAŞmaªî K. al-Ibill«, Texte zu arabischen Lexikographie, Leipzig, 1905; id, »Das Kitâb al-Chail von Al-ºAŞmaªî«, Sitzungsberichte der philosophisch-historischen Classe der Kaiserlischen Akademie der Wissenschaften, Wien, 1895; Kopf, L., The Natural History Section from a 9th Century »Book of Useful Know- ledge«, Paris/ Leiden, 1949; id, »The Zoological Chapter of the Kitab al-Imtaª wal-Muºānasa of Abū Ħayyān al-Tauħīdī«, Osiris, 1956, vol. XII; Kruk, R., »Hedgehogs and their Chicks«, a Case History of the Aristotelian Reception in Arabic Zoology«, Zeitschrift für Geschichte der arabisch-islamischen Wissenschaften, 1985, vol. II; id, »Ibn abī l-Ashªath’s Kitāb al-Ħayawān: A Scientific Approach to Anthropology, Dietetics and Zoological Systematics«, ibid, 2001, vol. XIV; Lev, E., »Healing with Animals in the Levant from the 10th to the 18th Century«, Journal of Ethnobiology and Ethnomedicine, 2006; Lloyd, G. E. R., Aristotle: The Growth and Structure His Thought, Cambridge, 1968; McDonald, M. V., »Animal-Books as a Genre in Arabic Literature«, Bulletin of the British Society for Middle Eastern Studies, 1988, vol. XV, no. 1/2; Peck, A. L., introd. Parts of Animals (vide: Aristotle); Preus, A., Science and Philosophy in Aristotle’s Biological Works; Sarton, G., Introduction to the History of Science, Baltimore, 1962; Somogyi, J., »Ad-Damīrī’s Ħayāt al-Ħayawān«, Osiris, 1950, vol. IX; Ullmann, M., Die Natur-und Geheimwissenschaften im Islam, Leiden, 1972; Wiedemann, E., »Über die Kriechtiere nach al Qazwînî nebst einigen Bemerkungen über die zoologischen Kenntnisse der Araber«, Beiträge zur Geschichte der Naturwissenschaften, 1916-1917, vol. LIII.
حنیف قلندری

 


1. Historia animalium.

2. De Partibus animalium.

3. De Generatione animalium.

4. De Incessu animalium.
5. De Motu animalium.
1. Parva naturalia.

2. Parts…

3. Historia…
1. Endress 2. »Hedgehogs…«
1. Asin Palacios

1. »National zoology«

2. Dictionary ...

3. The Natural ...

4. »The Zoological ...«

1. Lev

1. Generation...

1. »Ibn abī-l-Ashªath’s...«

1. »Al-ºAŞmaªî...«

2. »Das Kitâb...«

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 17  صفحه : 6395
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست