responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 17  صفحه : 6350
جارودیه
جلد: 17
     
شماره مقاله:6350


جارودیه، از نخستیـن شـاخـه‌هـای زیـدیـه، منسـوب بـه ابوالجارود (ه‌ م) زیاد بن منذر. این فرقه را به سبب لقب ابوالجارود به سُرحوب (دربارۀ این لقب، نک‌ : فان اس، I/255)، سرحوبیه نیز نامیده‌اند (نک‌ : نوبختی، 48؛ سعد، 71).
افرادی چون ابوخالد واسطی (ﻫ م)، فضیل بن زبیر رسان، منصور بن ابی الاسود و هارون بن سعد عجلی را از جمله نظریه‌پردازان جارودیه دانسته‌اند («اصول...»، 42؛ نوبختی، 48، 51؛ ابن ندیم، 227؛ شهرستانی، 1/ 159، 190). در این میان به‌جز ابوالجارود در مقام بنیادگذار، نقش ابوخالد واسطی در شکل‌گیری نظام فکری جارودیه بارزتر است. ابوخالد به عنوان مهم‌ترین میراث‌دار تعلیمات زیدبن علی به‌شمار می‌آمد (مسند...، 380-381؛ دربارۀ نقش ابوخالد، نک‌ : فان اس، I/261-266).
قبول امامت زید بن علی بن حسین(ع)، تصریح در برتری امام علی(ع) بر سایر اصحاب پیامبر(ص) و ضرورت قیام امام در برابر ظالمان، مهم‌ترین مؤلفه‌هایی است که جارودیه را به فرقه‌ای زیدی تبدیل می‌کند. با این حال، جارودیان در گرایشهای سیاسی و مهم‌تر از همه در مسئلۀ امامت تندروتر از سایر فِرق زیدی بوده‌اند. حتى در نظر فرقه‌نگاری چون نوبختی، جارودیه «اقویای زیدیه»، و سایر فرق زیدی «ضعفای زیدیه» نام دارند (ص 50-51؛ نیز نک‌ : سعد، 73-74).
در منابع موجود، مهم‌ترین اطلاعات ما از جارودیه مربوط به اصول اعتقادی این فرقه در رابطه با مسئلۀ امامت است. آنان در مسئلۀ جانشینی پیامبر(ص) و امامت مسلمانان پس از رحلت آن حضرت، بر خلاف سایر فرق زیدی ــ که امامت مفضول را به شـرط رضایت فـاضل مشروع و صحیح می‌دانند ــ بـه هـیـچ عنوان حاضر نبودند تا به امامت کسی جز امام علی(ع) تن در دهند و به سان امامیه، جانشینی پیامبر(ص) را حق انحصاری حضرت علی(ع) می‌دانسته‌اند (قاضی عبد الجبار، 20(2)/184؛
«اصول»، همانجا؛ بغدادی، 22-24).
استدلال جارودیان برای برحق دانستن علی(ع) این‌گونه بیان شده است: جانشین پیامبر(ص) از سوی ایشان معرفی شده است و در مورد او نص وجود دارد؛ هرچند نص امامت آن‌چنان نیست که امامیه می‌پندارند، بلکه پیامبر(ص) با توصیف جانشین خود، و نه با نام بردن وی و به اصطلاحِ ابن تیمیه با «نص خفی» همچون احادیث «من كنت مولاه فعلی مولاه» و «انت منی بمنزلة هارون من موسى» به طور ضمنی بر جانشین خود اشاره کرده است. از نظر جارودیه این نشانیها نه تنها بر فضل امام علی(ع) بر سایر صحابه دلالت دارد، بلکه نشان‌دهندۀ آن است که کسی جز امام علی(ع) نمی‌تواند جانشین پیامبر(ص) باشد («اصول»، همانجا؛ اشعری، 67؛ شهرستانی، 1/157- 158؛ ابن تیمیه، 1/501-502، 3/10، 4/271).
بدین ترتیب جارودیه به خلافت شیخین اعتقادی نداشتند و
در این مورد هیچ‌گونه تسامحی را جایز نمی‌شمردند (فخرالدین، 52؛ مانکدیم، 761)، تا جایی که گویند جارودیان حتى از سایر هم‌کیشان زیدی خود به دلیل رعایت نکردن حق امام علی(ع) تبری می‌جستند (بغدادی، 24). عقیدۀ جارودیه دربارۀ جانشینی پیامبر(ص) باعث شد تا آنها را «الشیعة الزیدیة» بنامند («اصول»، همانجا). شیخ مفید نیز، با توجه به اعتقاد آنها دربارۀ امامت، تنها امامیان و جارودیه را شایستۀ نام شیعه دانسته است ( اوائل...، 37).
جارودیه دربارۀ ترتیب تعیین امام از سوی پیامبر(ص) دو عقیده را بیان کرده‌اند: گروهی گفته‌اند پیامبر(ص) نص امامت را برای امام علی (ع) صادر فرموده، و آن امام نیز به نوبۀ خود آن را به نام فرزند ارشدش امام حسن(ع)، و امام حسن(ع) نیز برای برادر خود امام حسین(ع) مقرر فرموده است و بعد از امامت امام حسین(ع) دیگر برای کسی نص امامت صادر نشده، و شرایط امامت تغییر کرده است. گروه دوم عقیده دارند که پیامبر اکرم(ص) به همان ترتیب که برای امام علی(ع) نص صادر فرمود، برای امامت حسنین(ع) هم نص صادر کرده است و برای ائمۀ دیگری که در زمان پیامبر(ص) نبوده‌اند، نصی در کار نیست (قاضی عبد الجبار، 20(2)/185؛ نیز نک‌ : اشعری، همانجا؛ بغدادی، 22-23؛ شهرستانی، همانجا).
جارودیه پس از شهادت امام حسین(ع) با تأکید بر فاطمی بودن امام، امامت را منحصر به شخص خاصی از اهل بیت نکردند. فاطمی بودن امام وجه اشتراک جارودیه با سایر فرق زیدی و امامیه است، با این تفاوت که امامیه امامت را به فرزندان امام حسین(ع) منحصر می‌کنند (مفید، المسائل ...، 27). به اعتقاد آنها در چنین شرایطی امام به صورت مشاوره‌ای تعیین می‌شود. مهم‌ترین معیار مشروعیت امام فاطمی قیام بر ضد حاکم ظالم است. هر فاطمی شجاع، عالم و دیندار که در برابر ظلم قیام کند، شایستۀ امامت خواهد بود (اشعری، همانجا؛ شهرستانی،
1/156- 158؛ عضدالدین، 3/ 591، 677). به نظر می‌رسد جارودیه با الهام از آیۀ «فَضَّلَ اللّٰهُ الْمُجاهِـدینَ عَلَی الْقاعِدین» (نساء/4/95)، دربارۀ شایستگی امام شرطی را مطرح کرده‌اند. هر فاطمی که ادعای امامت کند و در عین حال در خانه بماند و برای اصلاح امور مسلمانان کوشش نکند، امام نیست و اطاعت از او هم واجب نیست («اصول»، 42؛ ابوحاتم، 141).
جارودیه دربارۀ علم امام معتقد بودند که دانش دینی امام
ــ بـدون نیـاز بـه تعلیم از کسی ــ بـه طور فطری در او وجود دارد و او به ضرورت، از زمان تولد دارای چنین علمی است (شهرستانی، 1/ 159). به عبارت دیگر آل محمد(ص) هرچه را حلال بدانند، حلال است و هرچه را حرام بدانند، حرام است. این دانش فقهی همان چیزی است که نویسندگان متقدم از آن به نام «الهام» یاد کرده‌اند. امام فاطمی در برابر اتفاقات و حوادث به کمک الهام حکم صحیح را صادر می‌کند («اصول»، 43؛ نیز نک‌ : فان اس، I/260؛ مادلونگ، 48، به نقل از فضیلة المعتزلۀ جاحظ). با این حال، همۀ جارودیه بر این نظریه چندان پافشاری نمی‌کردند و حتى گروهی از آنان معتدل‌تر بودند و می‌گفتند که وجود علم منحصر به فاطمیان نیست و نه تنها دیگران می‌توانند از علم بهره داشته باشند، بلکه فاطمیان نیز نیازمند تعلیم‌اند (نوبختی، 49-50، سعد، 72؛ شهرستانی، همانجا).
بنا به گزارش منابع اهل سنت گرایش انقلابی و عمل‌گرای جارودیه در مسئلۀ امامت همواره به شکل خود باقی نمانده است. گویا به دلیل شکستهای پی در پی و سرکوب شدید قیام امامان زیدی از سوی حکومتها، در میان برخی از جارودیه اندیشۀ ظهور منجی قوت گرفت. بنا بر گزارش فرقه‌نگاران، جارودیه پس از کیسانیه از جمله نخستین فرقه‌های شیعی هستند که به مهدی و امام منتظر اعتقاد داشته‌اند (ابن حزم، 5/35-36؛ قس: ابن مرتضى، 1/40، که انتساب باور به مهدی(ع) در میان جارودیه را نادرست می‌داند).
بنابر گزارش این مورخان همۀ شاخه‌های جارودیه در شخص امام منتظر توافق نظر نداشتند و هر شاخه شخص خاصی را به عنوان «مهدی» معرفی می‌کردند. دربارۀ اعتقاد جارودیه به مهدی منتظر در منابع دو گونه تقریر وجود دارد: گروهی از نویسندگان اهل سنت، از جمله ابوالحسن اشعری برآن‌اند که جارودیان به رجعت اموات اعتقاد دارند و به عبارت دیگر با وجود قبول مرگ دسته‌ای از امامان زیدی، چون محمد بن عبدالله بن حسن (د 145ق)، از نوادگان امام حسن (ع) معروف به نفس الزکیه، منتظر بازگشت او هستند (نک‌ : اشعری، 69)؛ و دستۀ دیگری از نویسندگان اهل سنت گویند که برخی از جارودیان مرگ امام خود را باور ندارند و تصور می‌کنند که امامشان نمرده است و روزی ظهور خواهد کرد. علاوه بر نفس الزکیه، یحیی بن عمر بن یحیى، از نوادگان زید بن علی بن حسین(ع) و محمد بن قاسم بن علی را نیز به عنوان «امام منتظر» جارودیان نام برده‌اند (شهرستانی، همانجا؛ نشوان، 156).
با آنکه امروزه زیدیه چندان تمایل ندارند خود را پیروان کسی چون ابوالجارود بدانند که از جملۀ اهل بیت رسول الله نیست (مشاری، 2)، عقاید جارودیه در زمینۀ امامت را می‌توان همچنان در بخش مهمی از زیدیۀ یمن سراغ گرفت. نشوان حمیری همۀ زیدیان صنعا و یمن را جارودی معرفی کرده است (همانجا). عبدالله بن حمزه (د 614 ق/1217م)، از ائمۀ زیدیۀ یمن نیز همه ائمۀ زیدیۀ پس از زید بن علی را جارودی‌مذهب دانسته است (یحیی بن حمزه، 41). ظاهراً دلیل جارودی دانستن زیدیۀ یمن عقیدۀ مشترک آنها دربارۀ منصوص بودن امام علی،
امام حسن و امام حسین(ع) بوده است. هرچند نویسندگان زیدی همچون امام یحیی بن حمزه اصرار دارند که مسئلۀ رد مشروعیت خلافت خلفای پیش از امام علی(ع) ــ که جـارودیه به آن اعتقاد دارند ــ از عقاید زیدیۀ یمن نیست (همانجا).

مآخذ: ابن تیمیه، احمد، منهاج السنة النبویة، به کوشش محمد رشاد سالم، موسسة قرطبه، 1406ق؛ ابن حزم، علی، الفصل، به کوشش محمدابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، ریاض، 1402ق/1982م؛ ابن مرتضى، احمد، البحر الزخار، بیروت، 1394ق/1975م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوحاتم رازی، احمد، گرایشها و مذاهب اسلامی در سه قرن نخست هجری، ترجمۀ علی‌آقا نوری، قم، 1382ش؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، 1400ق/1980م؛ «اصول النحل»، منسوب به ناشئ اکبر، همراه مسائل الامامۀ جعفربن حرب، به کوشش فان‌اس، بیروت، 1971م؛ بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، بیروت، 1977م؛ سعد بن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، به کوشش محمدجواد مشکور، تهران، 1361ش؛ شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد سید کیلانی، بیروت، 1404ق؛ عضدالدین ایجی، عبدالرحمان، المواقف، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، 1997م؛ فخرالدین رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، به کوشش علی سامی نشار، قاهره، 1356ق/ 1938م؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، به کوشش محمود محمد قاسم و دیگران، قاهره، دارالکتب المصریه؛ قرآن کریم؛ مانکدیم، احمد، ]تعلیق[ شرح الاصول الخمسة، به کوشش عبدالکریم عثمان، قاهره، 1384ق/1965م؛ مسند زیدبن علی، به کوشش عبدالواسع بن یحیى واسعی، بیروت، 1966م؛ مشاری شریف، یحیى طالب، «التعرف علی زیدیة الیمن»، مؤسسة الامام علی(ع) (ﻧﻜ : ﻣﻠ ، Imam...)؛ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش ابراهیم انصاری، قم، 1413ق؛ همو، المسائل الجارودیة، به کوشش محمدکاظم مدیر شانه‌چی، قم، 1413ق؛ نشوان حمیری، الحور العین، به کوشش کمال مصطفى، تهران، 1972م؛ نوبختی، حسن، فرق الشیعة، به کوشش هلموت ریتر، استانبول، 1931م؛ یحیی بن حمزه، الرسالة الوازعة للمعتدین عن سب صحابه سیدالمرسلین، صنعا، 1411ق/1990م؛ نیز:

Imam Ali Foundation_London, www.najaf.org/arabic/mustabsiroon/ 20/index.html; Madelung, W., Der Imam al‌Qāsim ibn Ibrāhīm und die Glaubenslehre der Zaiditen, Berlin, 1965; Van Ess, J., Theologie und Gesellschaft im 2. und 3. Jahrhundert Hidschra, New York, 1991.
مسعود تاره
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 17  صفحه : 6350
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست