responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 17  صفحه : 6327
ج (جیم)
جلد: 17
     
شماره مقاله:6327

ج (جیم)، حرف ششم از الفبای فارسی، پنجم از حروف هجای عربی و سوم از حروف ابجد. آن را از زمرۀ حروف معجمه یا منقوطه، موحّده یعنی یک نقطه‌ای، حروف صحّۀ عربی، مصمّت، و ملفوظی یعنی 3 حرفی (ج ـ ی ـ م) دانسته‌اند و از آنجا که هنگام تلفظِ جیم متحرک، نَفَس حبس، و به علت تکیۀ گوینده بر حرف، صدا بلند می‌شود، از حروف مجهوره، و به سبب آنکه در حال وقف بر مخرج آن فشار وارد می‌گردد، از حروف محقوره یا قلقله، و از آن‌رو که هنگام سکون، صدای آن قطع می‌شود، از حروف شدیده، و از آنجا که مخرج آن میان دهان است، از حروف شجریه به شمار آمده است (نفیسی، ذیل ج؛ لغت‌نامه...، ذیل ج، حرف شدید، حرف صامت، حرف مجهور، حرف معجم، حرف ملفوظی، محقوره، شجریه، شدیده؛ ابن منظور، ذیل جیم، حقر، جهر؛ تاج العروس، ذیل جیم؛ ابن جنّی، 1/175؛ ابن درید، 1/8؛ سمیعی، 257؛ سیبویه، 2/489-490؛ انیس، 82؛ نصیرالدین، 29-30؛ آملی، 2/102؛ ستوده‌نیا، 89، 94؛ کلّاک، 62-63، 90-91؛ ابن جزری، 95-96، 105؛ نجفی، شمس‌الدین، 1/43، 45، 46). همچنین «ج» در کتابهای زبان‌شناسی همخوان شُشی، برونسو، نرم، واکدار، دهانی، و لثوی ـ کامی توصیف شده است. برای تلفظ آن ، تیغه و قسمت جلو زبان در برابر لثه و ابتدای سخت‌کام قرار می‌گیرد و راه عبور هوا را مسدود می‌سازد، آن‌گاه نوک زبان به آرامی از لثه جدا می‌شود و مقداری از هوای فشرده به صورت انفجاری ملایم به بیرون می‌پرد و بلافاصله باقی هوا با فشار، ولی اندک اندک از مجرایی تنگ عبور می‌کند و سایش به وجود می‌آورد و از آنجا که مرحلۀ نخست تولیـد این واک، انفجـاری و مرحلۀ دوم آن سایشی است، آن را انفجاری ـ سایشی نامیده‌اند، و گفته‌اند: «ج» از دو واج به هم پیوسته، یعنی «د» و «ژ» (= dž) تشکیل شده است؛ بنابراین، به آن صامت مرکّب می‌گویند (ثمره، 78-81؛ انیس، 77-80؛ سیبویه، 2/489؛ نجفی، ابوالحسن، 56-57؛ ابن منظور، نیز تاج العروس، همانجاها؛ آملی، 2/502؛ سمیعی، همانجا؛ خانلری، 1/43 بب‌ ؛ نیز نک‌ : هال، 84؛ ابن سینا، مخارج...، 1/64، 104-106).
«ج» در حوزۀ دانشهای گوناگون:
1. زبان‌شناسی: صامت «ج» از دورۀ فارسی باستان تاکنون تحولاتی یافته است. به عنوان نمونه، هرگاه چ = č و ج = IJ میانی باستان پس از صامتهای خیشومـی «م» و «ن» قرار داشته، در پهلوی و فارسـی دری چ به ج بدل شده، و ج به حال خود مانـده است. اما در فارسی میانـۀ مانوی هر دو بـه ز= z بدل شده است: - hanIJamana* (باستان) ← hanIJaman (پهلوی) ← hanzaman (فارسی میانۀ مانوی) ← انجمن (فارسی دری). نمونـه‌های دیگر این دگرگـونیها یعنی تبدیل «ج» به واج دیگر یا برعکس، عبارت‌انـد از: ج/ چ : جولاهـه = چولاهه؛ ج/ خ: اسفناج = اسپاناخ؛ ج/ ژ: لاجـورد=لاژورد؛ ج/ ش: هجده = هشده؛ ج/ گ: نارنج = نارنگ؛ ج/ ز: گشنیج = گشنیز؛ ج/ ژ: جرف = ژرف؛ ج/ س: ریواج = ریـواس؛ ج/ ش: کاجکـی = کاشکی؛ ج/ک: کودج= کودک؛ ج/گ: جلّاب = گـلاب؛ ج/ ی: جاری = یاری؛ ج/ غ: ایلجار = ایلغار؛ ج/ پ: جالیـز= پالیـز؛ ج/ ف: جالیز= فالیز، ج/ ذ: آجرین = آذرین؛ ج/ ز: راجـی = رازی؛ ج/ ه‌ : ناگاج = ناگاه؛ ج/ ق: جاسـم = قاسم (برای آگاهـی بیشتر، نک‌ : خانلـری، 1/348-349، 2/72-77؛ لغت‌نامه، نیز آنندراج، ذیل ج؛ اخوان‌زنجانی، 41-42، 52، 62-63؛ بهار، 1/207، 212-213، 216-219، 221).
2. ریاضی و نجوم: «ج» از آحاد و نمایندۀ عدد 3 است. در اعداد رومی قرون وسطى معادل یک بوده، همچنین نشانۀ روز سه‌شنبه، برج سرطان، رمز فلک زحل و علامت روز سوم هر ماه و نیز «ج ا» نشانۀ جمادی‌الاول و «ج 2» نشانۀ جمادی‌الآخر است. در اتصالات تقویمی، نشانۀ اوج و در دسته‌بندی ستارگان از جهت اندازۀ نور برابر γ (= گامای یونانی) است. نیز آن را از حروف مائیه با خصوصیت رطوبت برشمرده‌اند و از آنجا که حروف آبی را کسره می‌دادند، «ج» را از زمرۀ حروف مکسور دانسته‌اند (بیرونی، 52، 55؛ سمیعی، 272؛ آملی، همانجا؛ جمالی‌یزدی، 253-286؛ ملامظفر، 22؛ نیز نک‌ : لغت‌نامه، همانجا؛ قس: همایی، 41، 44، 45، 47، 51؛ نیز ابن سینا، رساله...، 8-9، که گاه «ج» را هوایی و گاه بادی با خصوصیت یابسی دانسته‌اند؛ مصفّى، 154).
3. موسیقی: «ج» نغمۀ سوم از اکتاو اول به روی وتر بم در مبحث تقسیم وتر در موسیقی قدیم است. در نغمه‌نگاری قدیم ایران جهت تعیین زمانهای موسیقی از حروف الفبا استفاده می‌شد؛ چنان‌که به گفتۀ فارابی ازمنۀ واقع در میان نَقَرات الحان اگر «ج» باشد، «خفیف ثقیل الهزج» خوانده می‌شود (ستایشگر، 1/301؛ آملی، 3/88، 104، 105، 106).
4. بیان: شاعران گاه، مشبَّه مورد نظر خود را با وجه شبه تواضع، شرمساری، خمیدگی و شکل ظاهری و جز آنها به جیم مانند کرده، و جیم (= ج) را مشبهٌ‌به قرار داده‌اند (نک‌ : مهدوی، 18-19)، مثال:
الف ـ تشبیه زلف به جیم با وجه شبه خمیدگی و مجعد بودن در مصراعِ «چشمان تو چون نرگس و زلف تو چو جیم است» (جهان ملک‌خاتون، 79). نیز در بیت «در خم زلف تو آن خال سیه‌ دانی چیست؟/ نقطۀ دوده که در حلقۀ جیم افتاده است» (حافظ، غزل 36، بیت 3).
ب ـ تشبیه دل شکسته به جیم با وجه شبه شکستگی در بیتِ «مرا ز لوح وجود این دو حرف موجود است/ دل شکسته چو جیم و قد خمیده چو لام» (خواجو، 297).
ج ـ تشبیه گوش به جیم با وجه شبه خمیدگی و انحنا در بیتِ «جیم گوش و عین چشم و میم فم/چون بود بی کاتبی ‌ای متّهم» (مولوی، 1072، بیت 369).
دـ تشبیه گردن قُمری به جیم با وجه شبه خمیدگی در مصراعِ «گردن هر قمری‌ای معدن جیمی زمشک» (منوچهری، 70).
ه‌ ـ تشبیه پشت و قد خمیده به جیم با وجه شبه خمیدگی در بیتِ «پشت خصمت چو جیم باد و جهان/ بر دلش تنگ‌تر زحلقۀ میم» (انوری، 1/351).
وـ تشبیه سری که به سبب شرمساری خمیده است به جیم با وجه شبه خمیدگی در مصراعِ «ز شرم رأی تو سر پیش در فکنده چو جیم» (همو، 1/353).
زـ تشبیه منقار باز شکاری در بیتی از ابونواس. او شکل جیمی را اراده می‌کند که نویسندۀ چپ‌دست نوشته باشد: «فی هامةٍ غَلْباءَ تهدی منسراً/کعِطفةِ الجیم بِکَفٍ اعسرا» (جرجانی، 175؛ نیز نک‌ : حاجیان‌نژاد، 390).
تشبیه قرار گرفتن زلف در کنار اندام و در تخیل شاعرانه در کنار اندام جان به قرار گرفتن «ج» در کنار جان در بیتِ «کشیده زلف تو را در کنار جان چون جیم» (خواجو، 448)، بدین‌ معنا که شاعر افزون بر آنکه زلف را به گونۀ مضمر، به جیم تشبیه کرده است، از قرار گرفتن، «ج» در کنار (= آغاز) کلمۀ «جان» نیز تصویر و تخیلی شاعرانه به دست داده است. بدین ترتیب که از یک سو تصویر قرار گرفتن زلف را در کنار اندام پیش چشم آورده، و از سوی دیگر با انسان‌انگاری جان و عاشق شمردن او زلف معشوق را در کنار اندام جان عاشق تخیل کرده است (نک‌ : مهدوی، همانجا). جز اینها «ج» را در کتابهای رجالی شیعی، رمز اصحاب امام جواد (ع) گرفته‌اند. در علم لغت، این حرف را نشانۀ اختصاری جمع و جلد، و در علم تجوید، آن را علامت ویژۀ «وقف جایز» محسوب داشته‌اند (شاکر، 178؛ لغت‌نامه، ذیل ج).

مآخذ: آملی، محمد، نفائس الفنون، تهران، 1379ق؛ آنندراج، محمدپادشاه، تهران، 1363ش؛ ابن جزری، محمد، التمهید، بیروت، 1409ق/1989م؛ ابن جنّی، عثمان، سرّ صناعة الاعراب، به کوشش حسن هنداوی، دمشق، 1413ق/1993م؛ ابن درید، محمد، جمهرة اللغة، بغداد، 1344ق؛ ابن سینا، رسالۀ کنوز المعزّمین، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1331ش/1371ق؛ همو، مخارج الحروف، به کوشش پرویز ناتل خانلری، تهران، 1348ش؛ ابن منظور، لسان؛ اخوان زنجانی، جلیل، پژوهش واژه‌های سریانی در زبان فارسی، تهران، 1369ش؛ انوری، محمد، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1372ش؛ انیس، ابراهیم، الاصوات اللغویة، قاهره، 1990م؛ بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، تهران، 1369ش؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1316ش؛ تاج العروس؛ ثمره، یدالله، آواشناسی زبان فارسی، تهران، 1371ش؛ جرجانی، عبدالقاهر، اسرار البلاغة، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی و عبدالعزیز شرف، بیروت، 1411ق/1991م؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346ش؛ جهان ملک‌خاتون، دیوان کامل، به کوشش پوراندخت کاشانی راد و کامل احمدنژاد، تهران، 1374ش؛ حاجیان‌نژاد، علیرضا، «نوعی تشبیه در ادبیات فارسی، تشبیه حروفی»، مجلۀ علمی ـ پژوهشی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، 1380ش، شم‌ 160، دورۀ 48؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمدقزوینی و قاسم غنی، تهران، 1381ش؛ خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران، 1369ش؛ خواجوی کرمانی، محمود، دیوان، به کوشش سعید قانعی، تهران، 1374ش؛ ستایشگر، مهدی، واژه‌نامۀ موسیقی ایران زمین، تهران، 1374ش؛ ستوده‌نیا، محمدرضا، بررسی تطبیقی میان علم تجوید و آواشناسی، تهران، 1377ش؛ سمیعی، کیوان، تحقیقات ادبی یا سخنانی پیرامون شعر و شاعری، تهران، 1361ش؛ سیبویه، عمرو، الکتاب، بیروت، 1387ق/1967م؛ شاکر، محمدکاظم، قواعد وقف و ابتدا در قرائت قرآن کریم، قم، 1376ش؛ کلّاک، ادریس عبدالحمید، نظرات فی علم التحریر، بغداد، 1401ق/1981م؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مشکور، محمدجواد، دستورنامه، تهران، 1368ش؛ مصفّى، ابوالفضل، فرهنگ اصطلاحات نجومی، تهران، 1366ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371ش؛ ملامظفر، شرح بیست باب، چ سنگی، 1274ق؛ منوچهری دامغانی، احمد، دیوان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1370ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1368ش؛ مهدوی، ملیحه، «درآمدی بر تشبیهات حرفی»، یگانه، تهران، 1377ش، س 3، شم‌ 9؛ نجفی، ابوالحسن، مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران، 1371ش؛ نجفی، شمس‌الدین، فرهنگ اصیل، مرکز فرهنگی علامه حلی، 1371ش؛ نصیرالدین طوسی، معیار الاشعار، به کوشش جلیل تجلیل، تهران، 1369ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1317-1318ش؛ هال، رابرت، زبان و زبان‌شناسی، ترجمۀ محمدرضا باطنی، تهران، 1363ش؛ همایی، جلال‌الدین، مقدمه بر رساله... (نک‌ : هم‌ ، ابن سینا). ملیحه مهدوی

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 17  صفحه : 6327
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست