responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 16  صفحه : 6161
تورانشاه، خواجه جلال الدین
جلد: 16
     
شماره مقاله:6161

تورانْشاه، خواجه جلال‌الدین (د 21 صفر 787ق/3 آوریل 1385م)، وزیر و دولتمرد دورۀ شاه شجاع (سل‌ 759-786ق/ 1358-1384م) و ممدوح حافظ. قاسم غنی بنابر اطلاعات شفاهی، احتمال داده که او از نوادگان شیخ محمود شبستری (د ح 720ق/1320م)، یا حتیٰ برادر وی بوده است (نک‌ : «بحثی در...»، 38). به هر روی ظاهراً نخستین شغل دیوانی او حکومت ابرقو بوده (نک‌ ‌: کتبی، 75؛ خواندمیر، دستور...، 249)، و اگر پیش از آن شغلی داشته، در جایی از آن یاد نشده است.
در 765ق/1364م که سپاهیان شاه محمود و نیروی کمکی سلطان اویس ایلکانی از تبریز و سایر افراد خاندان مظفری، شاه شجاع را در شیراز محاصره کردند و او ناچار به سوی ابرقو رفت، تنها کسی که به او روی خوش نشان داد، حاکم برگماشتۀ وی خواجه جلال‌الدین تورانشاه بود. تورانشاه او را چونان پادشاه پذیرفت و به خدمتش ایستاد (کتبی، همانجا؛ یزدی، 522؛ خواندمیر، همانجا، قس: حبیب السیر، 3/299، که از پهلوان خرّم به عنوان حاکم ابرقو نام برده است). شاه شجاع که چند ماهی در ابرقو ماند، از کفایت و یکدلی خواجه جلال‌الدین تورانشاه اطمینان حاصل کرد و او را به وزارت خویش برگمارد. بی‌گمان خواجه نه‌تنها در بازگرداندن اعتماد به نفس شاه شجاع مؤثر بود، بلکه همراهی مردی با کفایت و خوش‌نام چون او، بر قدرت شاه رانده شده نیز افزود. پس به صواب‌دید همو، نخست به سوی کرمان که دولتشاه آن ولایت را ضبط کرده بود، حرکت کرد. اگرچه دولتشاه سرانجام تقاضای بخشودگی کرد، اما امان شاه شجاع را تنها پس از تضمین خواجه جلال‌الدین تورانشاه باور داشت (میرخواند، 4(2)/3497؛ کتبی، 76).
احوال تورانشاه در فاصلۀ میان فتح کرمان تا فتح شیراز در 24 ذیقعدۀ 767ق/2 اوت 1366م که شامل رویدادهای بسیار بود، روشن نیست، اما چنین پیداست که در این مدت او هم‌چنان وزیر شـاه شجـاع بـود (نک‌ : غنی، بحث در...، 1/268-269). در 768ق، پس از استقرار دوباره در شیراز، شاه شجاع ضمن تغییرات کاملی که در امور قلمرو خویش پدید آورد، بنابر سیاستی که گویا ضروری می‌نمود، مقام وزارت را نخست به خواجه قطب‌الدین سلیمان شاه و سپس به رکن‌الدین شاه حسن سپرد (نک‌ ‌: کتبی، 81، 83).
برکناری تورانشاه از وزارت، آن‌گونه که از سیر رویدادها می‌توان دریافت، گویا بدین‌سبب بود که شاه شجاع او را برای مأموریت حساس و مهمی در نظر گرفته بود: چند ماه پس از استقرار در شیراز، شاه شجاع برای تثبیت قدرت خود، می‌بایست طغیان طوایف هزارۀ مغول اوغانی و جَرمایی را سرکوب کند. این طوایف در زمان ایلخان ارغون پادشاه مغول ایران، برای حفظ تعادل نیروی محلی قراختاییان کرمان که با هم رقابت داشتند، بـه نواحـی میان کـرمان و فـارس کوچـانـده شـده (نک‌ : ناصرالدین، 58) و بارها برای دولت آل مظفر مزاحمت ایجاد کرده بودند. در این زمان شاه شجاع پسر بزرگ خود قطب‌الدین اویس را به سرکوب آنان فرستاد و خواجه جلال‌الدین تورانشاه را راهنما و مشاور او قرار داد (عبدالرزاق، 390).
موفقیت در این مأموریت، تورانشاه را چندان در نظر شاه عزیز ساخت که رکن‌الدین شاه حسن وزیر، برای از میان برداشتن خواجـه توطئـه‌ای چیـد (نک‌ ‌: خواندمیر، حبیب السیر، 3/304). در این هنگام (احتمالاً میان سالهای 769 و 770ق) شاه محمود با پشت‌گرمی سلطان اویس ایلکانی و سپاه چشمگیری که از تبریز به کمک او فرستاده شده بود، بار دیگر به شیراز حمله کرد. پس از برخوردهای بسیاری که میان دو سپاه روی داد، رکن‌الدین شاه حسن فرصت را مناسب یافت و نامه‌ای از تورانشاه و خواجه همام‌الدین، خطاب به شاه محمود جعل کرد؛ مبنی بر اینکه شاه محمود در روزی معین به شهر حمله کند و اینان از درون او را یاری کنند. سپس نامه را به شاه محمود رسانید و او نیز در پاسخ، روزی را برای حمله به شیراز تعیین کرد. رکن‌الدین شاه حسن، آن نامه را به شاه شجاع رسانید و شاه با آنکه چندین‌بار وفاداری تورانشاه را آزموده بود، دستور داد هر دو مرد را در بند کنند، اما سرانجام براثر ضد و نقیض‌گویی رکن‌الدین شاه حسن، به او ظنین شد و حقیقتِ توطئه فاش گردید. با قتل رکن‌الدین حسن، وزارت بار دیگر به خواجه جلال‌الدین تورانشاه رسید (کتبی، 84-85؛ حافظ ابرو، جغرافیا، 2/244-246؛ میرخواند، 4(2)/3513-3515).
چون در 776ق/1374م، شاه شجاع نخست به اصفهان و سپس به آذربایجان لشکر کشید و تبریز را گرفت، از آنجا هر یک از امیران خود را به تسخیر جایی، و تورانشاه را به اصفهان فرستاد (حافظ ابرو، ذیل...، 248-249). اگرچه در مآخذ دیگر، از فرستادن تورانشاه به اصفهان، یاد نشده است، اما این گزارش پذیرفتنی به نظر می‌رسد، زیرا شاه شجاع از تمایل گروهی از اصفهانیان به اویس پسرش اطلاع داشت و زمانی که به تبریز رسید، می‌باید فردی قابل اعتماد همچون تورانشاه را به اصفهان می‌فرستاد تا ضمن حفظ شهر، در غیبت او از فارس، میان او و شیراز قرار داشته باشد. چنین به نظر می‌رسد که تورانشاه از زمان قتل رکن‌الدین شاه حسن تا حرکت به سوی اصفهان، یکسره وزارت شاه شجاع را برعهده داشت.
چون در 785ق/1383م، شاه شجاع به پسر دیگر خود شبلی که پس از مرگ اویس، پسر بزرگ او محسوب می‌شد، بدگمان شد، و نخست او را با امیر سلغُر رشیدی به زندان افکند و سپس در مستی حکم به کور کردن شبلی و قتل امیر داد. تورانشاهِ وزیر در میانه افتاد و توانست بخشش هر دو را از شاه بگیرد،
اما فرستادگان وزیر برای نجات چشمهای شبلی دیر رسیدند (حافظ ابرو، جغرافیا، 2/252؛ خواندمیر، همان، 3/313).
از این سال تا مرگ شاه شجاع در 786ق، پیداست که تورانشاه، وزارت شاه شجاع را برعهده داشته است. شاه به هنگام مرگ به پسر و جانشین خود سلطان زین‌العابدین، ضمن سفارش تورانشاه، وجود او را موجب استحکام دولت زین‌العابدین خواند (حافظ ابرو، همان، 2/257). در واقع با وجود مخالفان جانشینی زین‌العابدین، کوششهای تورانشاه، شاه جوان را پس از مرگ پدرش به شاهی رساند. در چند ماه نخست شاهی او نیز، خواجه وزارت او را داشت (خواندمیر، دستور، همانجا)، تا آنکه امیر معزالدین اصفهانشاه بر اوضاع مسلط شد و به خلع و آزار اطرافیان شاه جدید، از جمله تورانشاه پرداخت. خواجه در این دوران رنج و آسیب بسیار دید و شاه اگرچه سرانجام با زحمت توانست امیر معزالدین را از میان بردارد (میرخواند، 4(2)/ 3559؛ خواندمیر، حبیب‌السیر، 3/316)، اما تورانشاه نیز اندکی بعد، یعنی یک سال پس از مرگ شاه شجاع، درگذشت (برای تاریخ مرگ او، نک‌ : حافظ، 361؛ نیز غنی، همانجا).
شخصیت بزرگوار، طبع منیع، شعور عارفانه و رفتار درویشانۀ تورانشاه موجب شد تا شاعر بزرگ عصر، خواجه حافظ شیرازی دلبستۀ محبت و کرم او باشد، چنان‌که در اشعار خود از او با چنین لقبهایی یاد کرده است: آصف، آصف عهد، آصف‌ثانی، جناب آصف، آصف مُلک سلیمان، آصف صاحبقران، خواجه، خواجه جلال‌الدین، خواجه تورانشاه عادل، تورانشه خجسته، و جلال‌الحق والـدین (مثلاً نک‌ : ص 35-36، 116، 236، 245، 341، 347؛ نیز نک‌ ‌: زریاب، 213).
احتمالاً حافظ، تورانشاه را پیش از وزارت نیز می‌شناخته است و چون در سفر یزد دلتنگ شیراز شده بود، «همراه کوکبۀ آصف دوران» به شیراز بازگشت (نک‌ ‌: معین، 1/155). گویا پس از همین سفر و به واسطۀ دوستی شاعر و وزیر بود که شاعر به بزمهای شاه شجاع راه یافت، آن‌چنان که خاطرۀ شیراز دورۀ شاه شیخ ابواسحاق اینجو، دوباره در یاد حافظ زنده شد (نک‌ : زرین‌کوب، 120-121). به زندان افتادن تورانشاه به دسیسۀ رکن‌الدین شاه حسن، گرچه کوتاه مدت بود، حافظ را سخت متأثر کرد، چنان‌که هم در حادثۀ زندانی شدن و هم در آزادی و وزارت دوبارۀ او غزلهای چندی سرود و در برخی از آنها با عبارت «میرنوروزی» به دولت ناکام و بد فرجام رکن‌الدین شاه حسن اشاره کرد (قزوینی، 239، 240؛ برای غزلهایی که ذکر خواجه جلال‌الدین تورانشاه در آنها آمده است، نک‌ : صارمی، 409-410؛ غنی، «بحثی در»، 38-39).

مآخذ: حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، 1320ش؛ حـافظ ابرو، عبدالله، جغـرافیا، به کوشش صادق سجـادی، تهران، 1378ش؛ همو،


ذیل جامع التواریخ رشیدی، به کوشش خانبابا بیانی، تهران، 1350ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب‌السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1333ش؛ همو، دستورالوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1317ش؛ زریاب‌، عباس، آیینۀ جام، تهران، 1367ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، از کوچۀ رندان، تهران، 1364ش؛ صارمی، اسماعیل، حافظ از دیدگاه علامه محمد قزوینی، تهران، 1367ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1353ش؛ غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، تهران، 1321ش؛ همو، «بحثی دربارۀ یک غزل حافظ»، آینده، تهران، 1359ش، س 6؛ قزوینی، محمد، «میرنوروزی»، حافظ از دیـدگـاه... (نک‌ : هم‌ ، صارمی)؛ کتبی، محمود، تاریخ آل مظفر، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1335ش؛ معین، محمد، حافظ شیرین سخن، به کوشش مهدخت معین، تهران، 1369ش؛ میرخواند، محمد، روضة الصفا، به کوشش جمشید کیانفر، تهران، 1380ش؛ ناصرالدین منشی کرمانی، سمط العلیٰ، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1338ش؛ یزدی، حسن، جامع التواریخ حسنی، نسخۀ خطی موجود در کتابخانۀ مرکز، جزء 4.
منوچهر پزشک

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 16  صفحه : 6161
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست