تَنْباکو، نَهْضَت، عنوانِ جنبش سراسری مردم ایران به رهبری علمای دینی برای مخالفت
با قرارداد واگذاری امتیاز انحصار بازرگانی توتون و تنباکو به یک شرکت انگلیسی.
در سدۀ 13ق/19م، ایران صحنۀ رقابتهای سیاسی و اقتصادی میان دو دولت روسیۀ تزاری و
بریتانیا بود. هر یک از دو دولت نیرومند میکوشیدند با گرفتن امتیازها و انحصارهای
گوناگون نفوذ خود را در ایران گسترش دهند (نک : بهار، 512-515؛ کدی، 40-45؛
تیموری، جم ). از جملۀ این امتیازات، انحصار بازرگانی توتون و تنباکو بود که به
عرصهای برای ابراز نارضایی عمومی از دستگاه حکومت، و مخالفت اصولی علمای دینی با
نفوذ بیگانگان تبدیل شد.
کشت توتون و تنباکو و استعمال دخانیات در ایران از دوران شاه عباس صفوی آغاز شد
(همو، 13) و کمکم به حدی رواج یافت که در زمان قاجار کالایی پرمصرف محسوب میشد
(نک : همو، 14). آنتوان کتابچی (نک : ناطق، 65؛ اعتمادالسلطنه، 540) و
محمدحسنخان اعتمادالسلطنه اولین کسانی بودند که برای ایجاد محل درآمدی جدید برای
دولت به فکر استفاده از انحصار دخانیات افتادند (همو، 461، 478).
در 1303ق، اعتمادالسلطنه آییننامهای در 9 ماده برای تنظیم تجارت توتون و تنباکو
تنظیم و پیشنهاد کرد (تیموری، 15) و اظهار داشت که دولت در برابر تعهداتش به
خارجیان (دارندگان امتیاز راه آهن، بانک و جز آنها) به جای «معادن و سایر
سرچشمههای تمول حالیه» از «انحصار تنباکو که دخل هوایی است» استفاده کند (همانجا).
اعتمادالسلطنه سال بعد نیز آییننامۀ مفصلی برای تجارت توتون و تنباکو تنظیم کرد
(نک : همو، 16-22)، اما به سبب بیمیلی صدراعظم امینالسلطان و مخالفت علمای دینی
که آن را شرعی نمیدانستند، به اجرا درنیامد (همو، 15).
1. Drummond
در سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا (1307ق/1890م) با وساطت سرهنری درامند1 ولف،
وزیر مختار انگلستان در ایران، مذاکراتی میان شاه و امینالسلطان با ماژور جرالد
تالبوت دربارۀ امتیاز تجارت توتون و تنباکو صورت گرفت (ناطق، 86). ظاهراً تالبوت
دربارۀ منافع تجارت توتون و تنباکو در ایران اطلاعاتی
از اعتمادالسلطنه کسب کرده بود (همو، 25). باید گفت که در این دوره افزایش تولید و
صادرات توتون و تنباکو در ایران توجه خارجیان را به خود جلب کرده بود (نک : تاریخ
اقتصادی...، 380، 381).
پس از بازگشت ناصرالدین شاه به ایران، تالبوت به تهران آمد و با پرداخت 25 هزار
لیره به ناصرالدین شاه در 28 رجب 1307ق/20 مارس 1890م قراردادی در 15 فصل به امضای
او رساند (برای متن قرارداد، نک : تیموری، 29-32؛ معاهدات...، 413-416؛ محدث،
75-78). این قرارداد در ایران به قرارداد رژی، و شرکت عامل آن نیز به کمپانی رژی
معروف شد (رژی در زبان فرانسه به معنای انحصار در معاملات بازرگانی است). به موجب
این قرارداد که به امضای سرهنری ولف وزیر مختار انگلستان نیز رسید، دولت ایران در
برابر دریافت سالانه 15 هزار لیره و یک چهارم سود سالانه، امتیاز کلیۀ معاملات
داخلی و خارجی توتون و تنباکو را به مدت 50 سال به تالبوت و شرکایش واگذار کرد (نک
: متن قرارداد). تالبوت برای گرفتن این امتیاز علاوه بر شاه، مبالغی گزاف به
صدراعظم و نایبالسلطنه و تنی چند از درباریان داد (نک : فووریه، 220؛ تیموری، 28،
177، حاشیه؛ عباس میرزا، 114).
در پاییز 1890م، تالبوت امتیاز خود را به «شرکت شاهنشاهی دخانیات ایران» فروخت (نک
: محدث، 79؛ کدی، 45) و ظاهراً در این معامله سود سرشاری نصیبش شد (همانجا). در سوم
سپتامبر 1890 سفیر روسیه که از اعطای امتیاز تنباکو آگاه شده بود، در دیدار با
امینالسلطان به واگذاری این امتیاز اعتراض کرد و آنرا مغایر با عهدنامۀ
ترکمانچای دانست (نک : همو، 49-52؛ کاظمزاده، 233؛ ناطق، 90). در نوامبر همان
سال روزنامۀ فارسیزبان اختر ــ که در استانبول منتشر میشد ــ در مقالهای مفصل
از واگذاری امتیاز تنباکو انتقاد کرد و ضمن مقایسۀ آن با رژی عثمانی مدعی شد که در
این قرارداد منافع ایران آنطور که باید در نظر گرفته نشده است (نک : براون،
45-47). همین روزنامه در 13 ژانویۀ 1891 پا را فراتر نهاد و در مقالهای انتقادی
ضمن سخن از امتیازات گوناگونی که تا آن زمان به خارجیان داده شده بود، اعلام کرد
«حقوق هیچ مملکت و ملتی بدین پایه رایگان فروخته نمیشود» (کدی، 55).
نارضایی گستردۀ همگانی از شاه و دولتمردان در ایران (نک : دنبالۀ مقاله) و نیز
مخالفت بسیاری از اصلاحطلبان و بازرگانان با امتیازاتی که به خارجیان داده شده
بود، موجب تحرک و تمرکز آنان بر قضیۀ تنباکو به عنوان پدیدهای که «بیش از هر امر
دیگری ایرانیان را میشوراند و بر سر آن، مخالفت با دولت را آسانتر و با دامنۀ
وسیعتری» میتوانست برانگیزد، شد (نک : کدی، 56).
در 23 فوریۀ 1891 امینالدوله به نمایندگی از طرف بازرگانان با شاه دیدار کرد و
مخالفت آنان را با امتیاز تنباکو به وی اطلاع داد (براون، 48). در همین وقت
شبنامهای در مساجد و مدارس تهران منتشر شد که به گفتۀ عباس میرزا ملک آرا، برادر
شاه، مضمون آن «ترغیب و تشجیع مردم بود به خروج کردن و خلع نمودن شاه از مقام
سلطنت» (نک : ص 113). گفتهاند این همان اعلامیهای بود که در آن آشکارا به انتقاد
از اعطای امتیازات گوناگون به خارجیان از جمله امتیاز تنباکو پرداخته، و همۀ طبقات
مردم را به قیام در برابر شرایط موجود دعوت کرده بود (نک : کدی، 57، 58). شاه دست
سیدجمالالدین اسدآبادی را ــ که با مخالفان و اصلاحطلبان سر و سری داشت ــ در این
کار دید و فرمان داد او را ــ که از بیم دولت در حرم عبدالعظیم بست نشستـه بود ــ
بهشکلی مفتضحانه از ایران اخراج کنند (نک : عباس میرزا، کدی، همانجاها).
سیدجمالالدین پس از خروج از ایران، نامۀ مفصلی دربارۀ مفاسد و مضار سیاستهای
ناصرالدین شاه و امتیازهای اعطایی به خارجیان، به میرزای شیرازی نوشت (نک : دنبالۀ
مقاله).
در ژانویۀ 1891/جمادیالآخر 1308 تالبوت برای اجرای مفاد امتیازنامه وارد ایران شد
(ناطق، 89). دولت ایران با تأخیری یک ساله (نک : همو، 90) در اولین اطلاعرسانی
رسمی برای آگاهی عموم بیانیهای دربارۀ اعطای امتیاز تنباکو و مزایای آن منتشر کرد
(نک : تیموری، 39-40). به دنبال آن، بازرگانان نامهای به امینالضرب، تاجر معتبر
و مرتبط با شاه و دولت نوشتند و نتایج مصیبتبار این امتیاز را گوشزد کردند (مهدوی،
176). بجز آن، تجار توسط امینالدوله، سیاستمدار اصلاحطلب و مخالف امینالسلطان،
عرض حالی در اعتراض به رژی تنباکو به ناصرالدین شاه تقدیم کردند (اعتمادالسلطنه،
841؛ کدی، 62).
شاه در 21 فوریۀ 1891 برای بررسی عرض حال بازرگانان شورایی از وزیران تشکیل داد. در
این جلسه، وزیران احتمالاً با در نظر گرفتن تمایلات شاه و صدراعظم، عقبنشینی از
اجرای قرارداد را نشانۀ ضعف دانستند و خواستار ایستادگی در برابر تجار شدند
(همانجاها). در آوریل همان سال ارنشتاین1، مدیر شرکت، وارد تهران شد. شاه و صدراعظم
از بیم تحریک مردم به تالبوت و سپس به ارنشتاین توصیه کردند که کار خود را با ظرافت
و احتیاط آغاز کنند و در ابتدای امر بر اجرای کامل و دقیق قرارداد اصرار نداشته
باشند (کدی، همانجا).
1. Ornstein
در 28 فوریۀ 1891 در نشریۀ فرانسوی روو دیپلماتیک و سپس در 7 مارس همان سال در
نشریۀ فایننشل استاندارد، نامۀ یک «مقام رسمی مهم ایرانی» به صورت مقالهای دربارۀ
امتیاز
تنباکو و دیگر امتیازات انحصاری واگذار شده از سوی دولت ایران به انگلستان به چاپ
رسید (همو، 63). در هیچیک از این دو نشریه نام نویسندۀ نامه (یا مقاله) نیامده
بود؛ اما نشانههایی که دربارۀ نویسنده داده بودند، جز بر ناصرالملک صدق نمیکرد
(نک : همانجا). نویسنده در این نوشته پیشبینی کرده بود که امتیاز تنباکو «در
آیندۀ نزدیک موضوع کشمکش خواهد شد» و «برای دولت ایران هزار و یک گرفتاری پدید
خواهد آورد» (همو، 64).
در اواخر رجب 1308/ اوایل مارس 1891 بازرگانان و دستاندرکاران تجارت تنباکو پس از
تجمع در مسجد شاه به سوی حرم عبدالعظیم حرکت کردند و در آنجا بست نشستند و در
نامهای به شاه نوشتند که مطیع کمپانی انگلیسی نخواهند شد (همو، 65). تلاشهای
تالبوت نیز برای قانع کردن تجار که میگفت خسارتی به آنان وارد نخواهد آمد، به جایی
نرسید (همانجا).
همزمان با نضج گرفتن مخالفت عمومی با قرارداد تنباکو، روزنامۀ قانون به مدیریت
میرزا ملکمخان ــ که در لندن چاپ و مخفیانه در ایران منتشر میشد ــ انتقاد از
اوضاع جاری کشور را شدت بخشید و خاطر ناصرالدین شاه را برآشفت (نک : همو، 66-71).
در اواخر مارس و در آوریل 1891 در تهران و تبریز اعلامیههایی به مخالفت با امتیاز
تنباکو و انتقاد از شرایط کشور و اعطای امتیاز به خارجیان منتشر شد (همو، 69). لحن
تند این اعلامیهها بیشباهت به گفتارهای سیدجمالالدین اسدآبادی نبود (همانجا). از
اینرو شماری از طرفداران وی که مظنون به دست داشتن در چاپ و پخش این اعلامیهها
بودند، دستگیر شدند و یک دستگاه ماشین چاپ سنگی که گفته میشد وسیلۀ چاپ و تکثیر
اعلامیهها بوده است، نیز از خانۀ یکی از این هواداران کشف و ضبط شد (همو، 70).
میرزا رضا کرمانی و حاج سیاح محلاتی در زمرۀ دستگیرشدگان بودند (همانجا؛
امینالدوله، 146). به گزارش کندی، کاردار انگلستان در ایران، در همین ایام که
مصادف با ماه رمضان 1308 بود، روحانیان نیز با استفاده از فرصت به مخالفت با
قرارداد تنباکو و مداخلۀ بیگانگان در سرنوشت مسلمانان، بر منابر سخن میگفتند. او
در گزارش خود از اینکه «این احساسات پرشور بایستی درست در زمانی برانگیخته شود که
مدیر رژی تنباکوی ایران به تهران رسیده، و مشغول آماده کردن مقدمات کار است» ابراز
تأسف میکند (نک : همو، 72، 73).
در این میان شرکت کار خود را آغاز کرد و عمارت بزرگی در باغ ایلخانی برای دفتر
مرکزی ساخت. شمار بسیاری مرد و زن اروپایی به عنوان کارکنان شرکت وارد ایران شدند
(نک : ناطق، 107). در برخی از شهرهای دیگر نیز نمایندگیهای شرکت به مدیریت
اروپاییان و کارگزاری اتباع ایرانی گشوده شد (نک : همو، 107-125). شرکت رژی در
اولین اقدام برای به کار انداختن مفاد امتیاز، اعلام کرد که دارندگان تنباکو باید
کالای خود را فقط به شرکت بفروشند؛ و برای متخلفان مجازاتهای سخت مقرر شد. در جریان
کار بر سر تعیین قیمت میان فروشندگان و مأموران شرکت کشمکشهایی رخ میداد که منجر
به نارضایی مردم میشد (نک : تیموری، 44). شرکت مهلتی 6 ماهه مقرر کرد که از
تاریخ 7 جمادیالاول 1309ق/9 دسامبر 1891م کلیـۀ عملیات بازرگانی توتون و تنباکو
باید با اجازه و زیرنظر او باشد (همو، 83؛ کـدی، 78). رفتار مأموران نیز همواره
موجب ترس و نگرانی و نارضایی مردم میشد (نک : تیموری، 44-47).
نخستین درگیری میان مردم و دولت در شیراز بروز کرد. سیدعلیاکبر فال اسیری، مجتهد
متنفذ شیراز، بر سر منبر با سخنانی پر شور مردم را برضد رژی برانگیخت. دولت وی را
دستگیر (8 شوال 1308ق/17 مۀ 1891م) و از راه بوشهر و بصره به عتبات عالیات تبعید
کرد. فال اسیری در بصره سیدجمالالدین اسدآبادی را دید و اسدآبادی از طریق او
نامهای برای میرزای شیرازی ــ مرجع تقلید شیعیان در سامرا ــ فرستاد که در آن از
واگذاری امتیازهای گوناگون به خارجیان و فروش کشور به دست ناصرالدین شاه سخن رانده،
و میرزا را به قیام برضد این وضع فراخوانده بود (نک : نامهها...، 46-53). یک روز
پس از اخراج سیدفال اسیری، مردم شیراز بازارها را بستند و خواهان بازگشت وی شدند.
اما دولت به خواستۀ آنان اعتنا نکرد. با ورود کارکنان انگلیسی شرکت به شیراز، مردم
در حرم شاهچراغ و تلگرافخانه تجمع کردند و خواهان اخراج خارجیان شدند؛ اما اجتماع
آنان با تیراندازی سربازان و کشته شدن چند نفر پراکنده شد (نک : اصفهانی، 71-75؛
تیموری، 68-73؛ کدی، 78-92؛ عباس میرزا، 114-116؛ اعتمادالسلطنه، 895).
پس از شیراز دامنۀ آشوب به تبریز کشیده شد. شهر تبریز به سبب حضور شمار بسیاری از
تجار تنباکو، آشنایی مردم با اوضاع روسیه و عثمانی، نفوذ فراوان علمای دینی و قرار
داشتن شهر در منطقۀ نفوذ روسیه، کانون مناسبی برای قیام برضد رژی بود (کدی، 96).
مخالفت با رژی در تبریز آهنگی جدی و تند داشت. در 12 مه حاج میرزا جواد آقا، مجتهد
با نفوذ تبریز، بر سر منبر به مخالفت با امتیاز رژی سخن گفت و مسلمانان را از
همکاری با کارگزاران شرکت برحذر داشت (همانجا).
در اوایل محرم 1309 پس از آنکه شرکت با انتشار اعلانی رسمی کار خود را در تبریز
آغاز کرد، اعلامیهای تهدیدآمیز در شهر پخش شد که در آن علاوه بر اروپاییان مقیم
تبریز، کسانی که با کمپانی معامله میکردند و کسانی از علما که با نهضت همراهی
نمیکردند، تهدید به قتل شده بودند؛ و روز عاشورا روز شورش اعلام شده بود (نک :
اعتمادالسلطنه، 875؛ کدی، 97؛ تیموری، 74). به دنبال این اعلامیه بسیاری از مردم
تبریز مسلح شدند (همانجا). آقا میرزا جواد مجتهد روز تاسوعا مردم را به آرامش دعوت
کرد و از آنان خواست عریضهای به شاه بنویسند و لغو رژی را از او بخواهند
(اعتمادالسلطنه، همانجا). او خود نیز پس از مشورت با امیر نظام، پیشکار آذربایجان
در تلگرامی به ناصرالدین شاه خاطرنشان کرد که تمام مردم آذربایجان با رژی مخالفاند
و در صورت اصرار بر اجرای قرارداد، او نمیتواند جلوی مردم را بگیرد (کدی، 98).
به گزارش نمایندۀ سیاسی انگلستان در تبریز، آنچه آتش مخافت را در تبریز دامن میزد،
نامههایی بود که از طرف علمای تهران و دیگر جاها به تبریز رسیده بود و در آنها
گفته شده بود که «برای محو رژی همۀ امیدها به مردم آذربایجان بسته شده است»
(همانجا). در اواخر محرم 1309 جنبش تبریز گسترش یافت. ولیعهد، والی رسمی آذربایجان،
و پیشکارش امیرنظام گروسی، در تلگرامهای خود به شاه، تبریز را «آمادۀ اشتعال» وصف
میکردند (نک : همو، 104). شاه آقاعلی آشتیانی امین حضور را برای توضیح منافع و
محاسن امتیاز تنباکو و راضی کردن حاج میرزا جواد و دیگر علما و ساکت کردن مردم، به
تبریز فرستاد (تیموری، 76؛ عباس میرزا، 115). برخورد تبریزیان با نمایندۀ شاه
ناخوشایند و توهینآمیز بود (نک : همانجاها). امین حضور پس از دو روز توانست با
مجتهد دیدار کند؛ اما با دیدن انبوه مردم مسلح در کوی و برزن و اطراف خانۀ مجتهد
جرئت نکرد مطالب شاه را با مجتهد در میان بگذارد (عباس میرزا، همانجا). به گزارش
کاردار انگلستان در تهران، همۀ ولایات «به آذربایجان چشم دوخته بودند که چه شعاری
میدهد» (نک : کدی، 105). اینک شاه آشکارا به فکر لغو امتیاز افتاده بود؛ اما فشار
انگلستان و اصرار امینالسلطان مانع این کار بود (نک : همانجا). تبریز تنها هنگامی
موقتاً آرام گرفت که اعلام شد قرارداد انحصار تنباکو فعلاً در آذربایجان به اجرا
درنمیآید (نک : همو، 105-114؛ تیموری، 78؛ عباس میرزا، همانجا؛ فووریه، 223).
در این میان حضور میرزا حسن شیرازی، مرجع تقلید شیعیان در ماجرا آنرا وارد
مرحلهای دیگر کرد. میرزا در سامرا مقیم بود و در میان علما و مجتهدان مقیم عتبات
عالیات مقامی ممتاز داشت (بامداد، 1/335). ظاهراً میرزای شیرازی پیش از صدور حکم
تحریم، از طریق علمای بلاد از میزان نارضایی عمومی از قرارداد رژی اطلاع یافته بود
(اصفهانی، 77، 78). او در 27 ذیحجۀ 1308 توسط نایبالسلطنه کامران میرزا تلگرافی
برای ناصرالدین شاه ارسال کرد و در آن ضمن اعتراض به تبعید سیدفال اسیری و درخواست
بازگرداندن محترمانۀ او، صریحاً از اعطای امتیاز بانک و توتون و تنباکو و راهآهن و
نظایر آن به بیگانگان و مداخلۀ آنها در امور کشور انتقاد کرد و از شاه خواست «این
مفاسد را به احسن وجه تدارک» نماید (نک : صفایی، اسناد سیاسی، 10). پس از این
تلگراف به دستور ناصرالدین شاه میرزا محمود مشیر الوزاره، کارپرداز ایران در بغداد،
با میرزای شیرازی دیدار کرد و لغو قرارداد را به کلی غیرممکن خواند (اصفهانی،
82-84)، اما او قانع نشد و برخواستههای خود پافشاری کرد (همو، 85).
تقریباً همزمان با مداخلۀ میرزا در ماجرا، شهر اصفهان نیز به یکی از کانونهای مهم
نهضت تبدیل شد (صفر 1309/سپتامبر 1891). اصفهان از دیرباز یکی از مراکز کشت و تجارت
تنباکو بود و محصولات آنجا یکی از اقلام صادراتی ایران را تشکیل میداد. در اصفهان
نیز رفتار مأموران و کارگزاران رژی با کشاورزان و بازرگانان تنباکو موجب برانگیختن
مردم شد (نک : اصفهانی، 91-95). اولین اقدامها در اصفهان با سخنرانیهای روحانیان
به رهبری شیخ محمدتقی معروف به آقا نجفی، مجتهد متنفذ و مشهور، و عریضهنگاریهای
بازرگانان به ظلالسلطان، پسر شاه و حاکم مقتدر اصفهان، آغاز شد (کدی، 118).
ظلالسلطان به عریضۀ بازرگانان جوابهای تند و تهدیدآمیزی داد (همو، 119).
پس از اصفهان، مشهد نیز به رهبری شیخ محمدتقی بجنوردی و حاج میرزا حبیب مجتهد شهیدی
به نهضت ضد رژی پیوست. در اوایل اکتبر مردم در مسجد گوهرشاد تجمع کردند و خواهان
لغو قرارداد شدند. روز بعد بازار و مغازهها تعطیل و معابر پر از مردم تهدیدگر شد.
هرچند صاحبدیوان، والی خراسان، کوشید با وعده و وعید مردم را ساکت کند، ممکن نشد؛
و تنها پس از آنکه مردم را به استفاده از قوۀ قهریه تهدید کرد، شهر مشهد پس از 5
روز آرام گرفت (آدمیت، 60-65؛ کدی، 119-120؛ تیموری 80). در همین اوان،
امینالسلطان، مدافع جدی قرارداد، پیشنهاد لغو رژی در برابر پرداخت غرامت را با
کاردار انگلستان در میان گذاشت؛ اما کاردار به این پیشنهاد روی خوش نشان نداد (کدی،
118).
نهضت ضد رژی کمکم به شهرهای دیگر مثل قزوین، کاشان و یزد نیز گسترش یافت و در این
شهرها هم شورشها و تظاهراتی در مخالفت با رژی برپا شد (تیموری، همانجا).
فکر تحریم تنباکو نخستینبار در اصفهان از سوی آقا نجفی مطرح شد (تیموری، 78؛ کدی،
124) و در همانجا نیز پیش از تحریم سراسری به اجرا درآمد. با سرآمدن مهلت 6 ماههای
که ادارۀ رژی مقرر کرده بود، اصفهان بار دیگر دستخوش آشوب عمومی و اعتراض بازرگانان
شد. پس از آنکه شکایات و اعتراضات تجار و مردم به جایی نرسید، آقا نجفی و برادرش
شیخ محمدعلی و ملاباقر فشارکی در سخنرانیها و مجالس درس خود، خرید و فروش تنباکو و
استعمال دخانیات را حرام اعلام کردند (نک : صفایی، اسناد برگزیده، 118، اسناد
سیاسی، 22). هرچند این حکم در خارج از اصفهان نفاذ نیافت، اما در اصفهان همگان، حتى
دیگر علمای شهر، از آن پیروی کردند
(نک : اصفهانی، 98، 99). گفتهاند یک تاجر اصفهانی تمام موجودی تنباکوی خود را آتش
زد تا به دست مأموران کمپانی نیفتد (تیموری، 79).
ظلالسلطان علمای اصفهان را برای لغو حکم زیر فشار گذاشت و از آنان خواست یا در
انظار عموم قلیان بکشند و یا از شهر خارج شوند. آقا نجفی و برادرش سرسختانه مقاومت
کردند؛ اما برخی از علمای دیگر ناچار شهر را ترک کردند. از جمله آقا منیرالدین
شیرازی شبانه از شهر خارج شد و یکسره به سامرا نزد میرزای شیرازی رفت و گزارشی از
اوضاع به او داد (اصفهانـی، همانجا). در تهـران نیز با نزدیک شـدن پایان مهلت 6
ماهه، تحرک جدیدی آغاز شد. حاج میرزا حسن آشتیانی، مجتهد با نفوذ و مخالف جدی
قرارداد، چند بار با شاه و امین السلطان دیدار کرد و مضار امتیاز رژی و مخالفت علما
و مردم و بازرگانان را یادآور شد. در اوایل ربیعالآخر 1309 میرزای شیرازی که از
تلگراف اول خود به ناصرالدین شاه نتیجهای جز بازگرداندن محترمانۀ سیدفال اسیری
نگرفته بود، دوباره برای شاه تلگرافی فرستاد. این تلگراف لحنی صریحتر داشت و میرزا
با یادآوری خطرات مداخله و سلطۀ خارجی بر امور معیشتی و بازرگانی مسلمین، گوشزد
کرده بود که «مفاسد انفاذ این امور به مراتب، اعظم از صرفنظر از آنها ست» (نک :
همو، 89؛ ناظمالاسلام، 1/34).
در اواخر ربیعالآخر 1309، ادارۀ رژی اعلام کرد که با پایان مهلت 6 ماهه خرید و
فروش توتون تنباکو و صادرات آن منحصر به کمپانی خواهد بود (تیموری، 100). در تهران
و شهرهای دیگر نگرانی و نارضایی مردم بالا گرفت. در اول جمادیالاول 1309ق/3 دسامبر
1891م صورت استفتایی از میرزای شیرازی دربارۀ کشیدن قلیان «با وضعی که از بابت عمل
تنباکو پیش آمده» و حکم میرزا که در عبارتی موجز استعمال توتون و تنباکو را به هر
شکل ممنوع میکرد، در تهران منتشر شد (همو، 103؛ کدی، 125). از چند روز پیش از این
در تهران شایع بود که میرزا استعمال تنباکو را تحریم کرده، و اصل حکم وی با پست در
راه است (تیموری، 102). مردم با خوشحالی و هیجان از این حکم استقبال کردند. با وجود
سختگیری مأموران دولتی حکم تحریم به سرعت تکثیر و منتشر شد و از طرف علما و تجار
به تمام شهرهای ایران مخابره گردید (همو، 105). دولت در اولین واکنش اعلام کرد حکم
تحریم جعلی است. آنگاه حاج کاظم ملکالتجار را به اتهام جعل حکم دستگیر و به قزوین
تبعید کرد (نک : امینالدوله، 162؛ کدی، 128؛ آدمیت، 75). به نوشتۀ اصفهانی اصل
حکم جز برای میرزا حسن آشتیانی «برای هیچکس مشهود نیفتاد» (ص 109). از اینرو، در
بدو امر تردیدهایی در صحت انتساب حکم به میرزای شیرازی پدید آمد. به گفتۀ
ناظمالاسلام کرمانی، این حکم را میرزا حسن آشتیانی در تهران نوشت و با موافقت
میرزای شیرازی به نام وی منتشر کرد (نک : 1/19). البته مدتی بعد میرزای شیرازی در
پاسخ به سؤالهای علما و مردم در این باره، صحت انتساب این حکم را به خود صریحاً
تأیید کرد (تیموری، 113-116؛ ناظمالاسلام، 1/30، 44-46؛ کدی، 126؛ اصفهانی، 119،
120) و به تردیدها در این زمینه پایان داد.
حکم تحریم تنباکو با شور و هیجان، سرعت و دقت و انضباط کامل از سوی تمام طبقات مردم
به کار بسته شد (نک : فووریه، 231) و به نماد همبستگی ملی تبدیل گردید. کسانی که
چندان پایبند رعایت احکام شرعی نبودند و «در مرئى و منظر خاص و عام مرتکب هر نوع
گناه میشدند» (اصفهانی، 110)، فرنگی مآبان (امینالدوله، 147)، اقلیتهای مذهبی
(تیموری، 108؛ کدی، 127)، کارکنان و خدمتکاران دربار و آبدارخانۀ شاه (معیرالممالک،
176)، درباریان و رجال دولتی (عباس میرزا، 116) و حتى همسران ناصرالدین شاه
(اعتمادالسلطنه، 893) نیز با التزام کامل فتوای تحریم را رعایت میکردند.
یک هفته پس از صدور حکم تحریم، به دستور ناصرالدین شاه مجلسی از علمای بزرگ تهران و
امینالسلطان و رجال حکومتی در خانۀ نایبالسلطنه تشکیل شد تا راه حلی برای پایان
دادن به ماجرا پیدا کنند. جز بهبهانی که تا پایان ماجرای رژی در کنار دولت ایستاد و
هرگز با نهضت همراهی نکرد (نک : امینالدوله، همانجا؛ تیموری، 119؛ اعتمادالسلطنه،
897؛ اصفهانی، 128، 152؛ نیز نک : جعفریان، 152)، دیگر علمای حاضر در جلسه سخت در
برابر دولت ایستادند و به امینالسلطان و «کسانی که از انگلیسها رشوه گرفتهاند»،
حمله کردند (همو، 122، 123). سرانجام مقرر شد امینالسلطان برای لغو قرارداد بکوشد
و علما نیز پس از لغو قرارداد جواز استعمال دخانیات را صادر کنند (نک : صفایی،
اسناد سیاسی، 37؛ تیموری، 124؛ کدی، 128).
حوادث بعدی نشان داد که منظور امینالسلطان لغو انحصار داخلی بوده است (نک :
دنبالۀ مقاله). ظاهراً دولت ایران و نیز دولت انگلستان پی برده بودند که حفظ
قرارداد ممکن نیست و اصرار بر ادامۀ کار، دولت ایران را دچار مخاطره خواهد کرد (نک
: کدی، همانجا). شاه و امینالسلطان امیدوار بودند که پس از لغو انحصار داخلی
اوضاع آرام گیرد (نک : همو، 129، 130؛ صفایی، همانجا؛ آدمیت، 95). در 16 جمادی
الاول 1309ق/27 آذر 1270ش؛ دوباره مجلسی از دولتیان و علما و بازرگانان تشکیل شد
(تیموری، 125؛ آدمیت، 93). امینالسلطان پس از گزارشی مبسوط از کوششها و مذاکرات
خود، اعلام کرد که انحصار داخلی تنباکو لغو شده است. آنگاه برای حفظ انحصار خارجی
هم توجیهاتی ارائه کرد و از علما خواست در مساجد و منابر صریحاً حکم حلیت تنباکو را
اعلام کنند (تیموری، 125، 126). آشتیانی در پاسخ گفت: «منظور ما کوتاه کردن دست
خارجی از امور مسلمین است و هنوز پای مداخلۀ فرنگی در میان است» (همو، 126).
دولتیان استدلال کردند که لغو انحصار خارجی مستلزم پرداخت غرامتی سنگین و خارج از
عهدۀ دولت است (همانجا). علما که لغو حکم تحریم را در عهدۀ میرزای شیرازی
میدانستند (همو، 127؛ آدمیت، همانجا)، سرانجام با فشار امینالسلطان تلگرافی برای
او ارسال، و اعلام داشتند که امتیاز تنباکو «از کل ممالک ایران برداشته شد»، و از
میرزا خواستند از شاه تشکر کند (اصفهانی، 130؛ ناظمالاسلام، 1/35، 36). نظر به متن
ابهامآمیز تلگراف که ممکن بود میرزای شیرازی را به اشتباه اندازد، علما و اعیان
تهران طی گزارشی شرح مذاکرات آن جلسه را با تأکید بر اینکه امتیاز خارجی هنوز
پابرجاست و تلگراف پیشین هم از زبان علما و در واقع تحمیلی بوده، به اطلاع میرزای
شیرازی رساندند و از وی کسب تکلیف کردند (در این باره، نک : اصفهانی، 133-138). در
همان روز (16 جمادیالاول) امینالسلطان لغو انحصار داخلی تنباکو را به سراسر
ولایات اطلاع داد (همو، 132). از طرف دولت نیز اعلامیهای در این باب منتشر شد
(اعتمادالسلطنه، 896)؛ اما اعلامیهها با استقبال روبهرو نشد و همگان منتظر دستور
میرزای شیرازی بودند (اصفهانی، همانجا).
در 23 جمادیالاول اعلامیهای بدون امضا در تهران منتشر شد حاوی این مطلب که به حکم
آشتیانی اگر تا 48 ساعت امتیاز تنباکو لغو نشود (تا روز دوشنبه) مردم آمادۀ جهاد
شوند (همو، 133؛ فووریه، 234؛ اعتمادالسلطنه، همانجا). این شایعه موجب شور و هیجان
تازه در مردم، و اضطراب و نگرانی شدید در شاه و امینالسلطان و خارجیان مقیم تهران
شد (نک : اصفهانی، 134، 135). همین وقت (اواخر جمادیالاول 1309) مقالهای به قلم
«یکی از علما» (نک : همو، 116؛ ناظمالاسلام، 1/46) در تهران منتشر شد که در آن
نسبت به اهداف و آمال بیگانگان، به ویژه «اهالی انگلیس که مکر و حیل آنها نسبت به
اهالی مصر و هندوستان ظاهر و هویدا گردیده»، و مقایسۀ شرکت تنباکو با کمپانی هند
شرقی که «در بدو ضبط هند به اسم تجارت، رعایای آنجا را تبعۀ خود ساختند»، به مردم
ایران هشدار داده شده بود (برای اصل مقاله، نک : اصفهانی، 116-118؛ ناظمالاسلام،
1/46-49). بسیاری از مردم پس از انتشار شایعۀ جهاد در پی تدارک اسلحه و آزوقه
برآمدند (اصفهانی، 139).
شاه شخصاً نامهای تند به آشتیانی نوشت و او را متهم به عوام فریبی و ریاستطلبی و
«اقتباس به مجتهد تبریز و آقا نجفی اصفهانی» کرد. آشتیانی هم در پاسخ شاه نامهای
محکم نوشت و «مفاسد» مداخلۀ خارجیان را برشمرد و متذکر شد که لغو حکم تحریم جز به
دست میرزای شیرازی ممکن نیست. شاه که انتظار چنان پاسخی را نداشت، دوباره در
نامهای دلجویانه و عذرخواهانه از وی خواست تا ماجرا را پایانیافته تلقی کند و به
مردم هم اعلام کند که «این کار تمام شده و گذشته است». آشتیانی در پاسخ به نامۀ
اخیر ضمن تشکر از ناصرالدین شاه خاطر نشان کرد که مردم جز با لغو کامل امتیاز آرام
نخواهند گرفت (برای متن نامهها، نک : ناظمالاسلام، 1/22-30؛ تیموری، 135-143؛
اصفهانی، 139-146).
عصر روز یکشنبه 26 جمادیالاول، در پی بالا گرفتن نگرانیها از آنچه که ممکن بود در
روز دوشنبه رخ دهد، آشتیانی علما و صاحبان منبر و محراب را فراخواند و از آنان
خواست در مساجد و منابر این شایعه را تکذیب، و مردم را ساکت کنند (تیموری، 144). در
30 جمادیالاول، پس از دو هفته انتظار، تلگراف کوتاهی از میرزای شیرازی رسید که در
آن ضمن تشکر از شاه اظهار امیدواری کرده بود که «دست خارجه بالمره از ایران کوتاه
شود» (ناظمالاسلام، 1/36). این جواب که به کلی برخلاف میل دولت بود، موجب خشم
ناصرالدین شاه شد (فووریه، 236).
دولت که از عقبنشینیهای خود نتیجه نگرفته بود، مصمم به مقاومت در برابر علما و
برخورد قاطع با آنان شد. در 2 جمادیالآخر از طرف حاکم تهران به آشتیانی ابلاغ شد
که یا در انظار عموم قلیان بکشد و یا شهر را ترک کند. آشتیانی یک روز مهلت خواست تا
از تهران خارج شود (اعتمادالسلطنه، 898). همۀ علمای تهران بهجز امام جمعه و
بهبهانی اعلام کردند که همراه آشتیانی از شهر بیرون میروند. روز 3 جمادیالآخر
مردم برای جلوگیری از خروج آشتیانی بازارها و مغازهها را بستند و جمعیت انبوهی از
زن و مرد در اطراف خانۀ او گرد آمدند. سپس جمعیت خشمگین و خروشان رهسپار کاخ شاه
شدند. زنان که در پیشاپیش مردان حرکت میکردند، وقتی به میدان ارک رسیدند، فریاد
برآوردند که ما شاه را نمیخواهیم. هرچند نایبالسلطنه خواست با زبان خوش مردم را
ساکت کند، ممکن نشد و خود نیز در حملۀ مردم نزدیک بود کشته شود. در تیراندازی
نگهبانان به مردم 7 تن کشته شدند. شاه و چند بار پیام هر یک را به دیگری رساند، تا
اینکه شاه تعهد داد ظرف 3 روز انحصار داخلی و خارجی تنباکو را به کلی لغو کند و از
آشتیانی خواست مردم را آرام کند. نزدیک غروب به کوشش آشتیانی و ملکالتجار، مردم
آرام و متفرق شدند (نک : فووریه، 236-239؛ اعتمادالسلطنه، 898، 899؛ عباس میرزا،
117، 118؛ اصفهانی، 153-158؛ کدی، 136-139؛ تیموری، 150-165؛ ناظمالاسلام،
1/19-21). شاید درگیرودار همین حوادث بود که ناصرالدین شاه نگران از عواقب کار به
امینالسلطان نوشت: «... وقتی که رژی را بنا شود با خون رعیت خودمان مخلوط بکنیم و
یک شورش و انقلاب دائمی که تمام کارهای دیگر را بینظم میکند، متحمل بشویم و...
آیا در این صورت نباید یک فکر دیگری کرد؟» (نک : صفایی، اسناد سیاسی، 37؛ امیری،
174).
در 5 جمادی الآخر ملک التجار با آشتیانی دیدار کرد و دستخط ناصرالدین شاه را خطاب
به امینالسلطان مبنی بر لغو کامل امتیاز، به وی نشان داد (تیموری، 172).
امینالسلطان نیز نامهای در این باب به آشتیانی نوشت (همانجا). دولت آشتیانی را
زیر فشار گذاشت تا هرچه زودتر حکم تحریم را لغو کند؛ اما آشتیانی همچنان رفع این
حکم را به میرزای شیرازی حواله میداد. پس از مذاکرات بسیار هر یک از علمای تهران
جداگانه به میرزا تلگراف کردند و ضمن تأیید لغو کامل امتیاز تنباکو از وی خواستند
جواز استعمال دخانیات را صادر کند (همو، 178-181؛ اصفهانی، 170-175؛ ناظمالاسلام،
1/40-43). از جملۀ این علما، شیخ فضلالله نوری بود که در 9 جمادیالآخر 1309 در
تلگرافی به میرزای شیرازی ضمن گزارش چگونگی ختم ماجرا و لغو امتیاز، از وی خواست
اجازه دهد «خلق مشغول استعمال دخانیات کمافیالسابق باشند و از مکاسب خود باز
نمانند» (صفایی، اسناد نویافته، 149). میرزای شیرازی که احتمالاً پیروزی بر شاه و
دولتمردان زورمند را سخت نافع یافته بود و نمیخواست به سهولت رشتۀ کار را رها کند،
بر مخالفت مداومت کرد و در 19 جمادیالآخر در پاسخ به درخواست علما، تلگرافی خطاب
به آشتیانی فرستاد و با تأکید بر اینکه تلگراف در این وقت محل اعتماد نیست، از
آشتیانی خواست به خط خودش تصریح کند که امتیاز به کلی مرتفع شده و «دست اجانب را از
این عمل بالمره قطع نمودهاند... و الا تحریم به قوت خود باقی است» (برای متن
تلگراف، نک : تیموری، 184). میرزا تلگرافهایی با همین مضمون برای علمای شهرهای
دیگر نیز فرستاد (نک : اصفهانی، 178-180؛ تیموری، 186، 187؛ ناظمالاسلام،
1/44-46).
چند روز بعد میرزای شیرازی در تلگرافی به آشتیانی یادآور شد که «در اصلاح این امر
حال که اولیای دولت اقدام دارند، باید جنابعالی بر مکنون خیالات ایشان مطلع باشید
و از کیفیت علاجی که در این باب متصدی میشوند، مستحضر باشید... و البته عین آن
سندی را که دولت به فرنگیها دادهاند، مسترد خواهید داشت... و باید از جانب دولت...
فرمانی مستحکم در رفع ابدی این امر... صادر شود... و تا تفصیل مطلب به همین وجه بر
خود احقر به تصریح جنابعالی معلوم نشود، اذن نمیتوانم داد...» (نک : اصفهانی،
184). این جواب برطرفکنندۀ نگرانی شاه و امینالسلطان نبود. از اینرو برای آنکه
علما از به هم خوردن رژی مطمئن شوند و حکم تحریم را بردارند، به دستور شاه،
ارنشتاین اعلامیهای منتشر کرد و ضمن اعلام موقوف شدن انحصار داخلی و خارجی، از
کسانی که قبلاً تنباکو به شرکت فروخته بودند، خواست تنباکوی خود را پس بگیرند. با
این همه، از سوی میرزای شیرازی نشانهای دال بر آنکه آن اعلانات و بیانات و
تلگرافها و گزارشهای روحانیون و دولتیان او را قانع کرده باشد، پیدا نشد. چند روز
بعد (22 جمادی الآخر) شاه در نامهای خطاب به نایبالسلطنه و امینالسلطان تأکید
کرد که قرارداد به هم خورده است و به آنان دستور داد تجار و مردم را از این امر
مطمئن کنند (نک : اعتمادالسلطنه، 902، 903). سفیر روسیه در تهران نیز با آشتیانی
دیدار کرد و اطمینان داد که قرارداد لغو شده است (تیموری، 191). چون خبری از جانب
میرزای شیرازی نرسید، سرانجام آشتیانی و دیگر علمای تهران با ملاحظۀ اوضاع متشنج و
نامعلوم شهر و احتمال تجدید آشوب و بلوا (اصفهانی، 187)، و نیز بر اثر فشار دولت
برای رفع حکم تحریم (تیموری، همانجا)، به استناد پاسخ میرزای شیرازی به استفسار شیخ
فضلالله نوری دربارۀ جواز رفع حکم تحریم درصورت برداشته شدن امتیاز (جعفریان،
1190، 120)، در 25 جمادی الآخر 1309ق/6 بهمن 1270ش، «از جانب میرزای شیرازی اعلان
به حلیت دخانیات دادند» (تیموری، 192؛ اصفهانی، 188؛ اعتمادالسلطنه، 905).
پس از لغو رژی، مذاکرات طولانی و مفصلی بر سر پرداخت غرامت و میزان آن میان دولت
ایران و نمایندگان شرکت و سفارت انگلستان در تهران درگرفت (کدی، 158، 159؛ تیموری،
205-213). سرانجام 500 هزار لیره غرامت تعیین شد که برای تأدیۀ آن، ایران این مبلغ
را با بهرۀ 6٪ از بانک شاهنشاهی ایران، متعلق به انگلستان، وام گرفت و درآمد گمرکی
بنادر جنوبی ایران را به عنوان ضمانِ وام، گرو گذاشت (همو، 212). این نخستین وام
خارجی ایران بود (ناظمالاسلام، 1/21).
نهضت تنباکو اولین مقاومت فراگیر و در عین حال موفق مردم ایران در برابر قدرت مطلقۀ
سلطنت قاجار و زمینۀ اصلی و پیشدرآمد انقلاب مشروطیت به شمار میرود. علمای دینی
در این پیروزی نقشی تعیینکننده و انکارناپذیر داشتند. افزون بر این باید از
کوششهای روشنفکران و بازرگانان، رقابتهای روسیه و انگلستان، و تضادهای دولتمردان
ایران نیز به عنوان عوامل ایجاد این حادثه و پیروزی مردم یاد کرد؛ اما در واقع،
نارضایی شدید و گستردۀ مردم ایران از دولت و شخص ناصرالدین شاه اصلیترین عامل نهضت
بود. این نکتهای است که حتى از دید درباریانی که در همان روزها به ثبت و ضبط وقایع
نهضت پرداختهاند، دور نمانده است (نک : فووریه، 206؛ اعتمادالسلطنه، 840، 898؛
امینالدوله، 147). شاید صریحترین و دقیقترین کلام در این باره گزارش لاسلز، وزیر
مختار انگلستان در تهران، باشد که در همان روزها در توضیح علل نهضت، به سالیسبوری،
نخست وزیر انگلستان نوشته است: «کسانی که مدت زیادی در ایران اقامت دارند، به من
گفتهاند که آنان از این تنفیذ قدرت ملایان، هم از جهت مخالفت با دولت و هم از جهت
اطاعت بیچون و چرای مردم از اوامر آنان در موردی که شرع آن را حرام شمرده، دچار
شگفتی شدهاند... برای من توضیح دادهاند که اگر نارضایی عمومی که بر سراسر ایران
مستولی است، نبود، محال بود که ملایان چنین قدرتی را کسب کنند. همین نارضایی مردم
را بدانجا رهنمون شد که امیدوار شوند با پیروی از ملایان برای ظلم و جوری که
بیگمان بر آنان میرود، درمانی پیدا خواهد شد...» (نک : کدی، 130).
مآخذ: آدمیت، فریدون، شورش بر امتیازنامۀ رژی، تهران، 1360ش؛ اصفهانیکربلایی، حسن،
«تاریخ دخانیه»، همراه سدۀ تحریم تنباکو، به کوشش موسى نجفی و رسول جعفریان، تهران،
1377ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345ش؛
امیری، مهراب، زندگی سیاسی اتابک اعظم، تهران، 1346ش؛ امینالدوله، میرزا علیخان،
خاطرات سیاسی، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، 1355ش؛ بامداد، مهدی، شرح حال
رجال ایران، تهران، 1347ش؛ براون، ادوارد، انقلاب ایران، ترجمۀ احمد پژوه، تهران،
1329ش؛ بهار، مهدی، میراث خوار استعمار، تهران، 1344ش؛ تاریخ اقتصادی ایران، به
کوشش چارلز عیسوی، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1362ش؛ تیموری، ابراهیم، تحریم تنباکو،
تهران، 1361ش؛ جعفریان، رسول، حاشیه بر «تاریخ دخانیه» (نک : هم ، اصفهانی)؛
صفایی، ابراهیم، اسناد برگزیده، تهران، 1357ش؛ همو، اسناد سیاسی، تهران، 1355ش؛
همو، اسناد نویافته، تهران، 1349ش؛ عباس میرزا قاجار (ملک آرا)، شرح حال عباس میرزا
ملکآرا، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1325ش؛ فووریه، ژان باتیست، سه سال در
دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1325ش؛ کاظمزاده، فیروز، روس و
انگلیس در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1371ش؛ کدی، نیکی، ر.، تحریم تنباکو
در ایران، ترجمۀ شاهرخ قائم مقامی، تهران، 1358ش؛ محدث، هاشم، چند امتیازنامۀ عصر
قاجار، تهران، 1380ش؛ معاهدات و قراردادهای تاریخی در دورۀ قاجار، به کوشش غلامرضا
طباطبایی مجد، تهران، 1373ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگی خصوصی
ناصرالدینشاه، تهران، 1351ش؛ مهدوی، شیرین، زندگینامۀ حاج محمدحسن کمپانی، امین
دارالضرب، ترجمۀ منصوره اتحادیه و فرحناز امیرخانی حسینکلو، تهران، 1379ش؛ ناطق،
هما، بازرگانان در داد و ستد با بانک شاهی و رژی تنباکو، تهران، 1373ش؛
ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علیاکبر سعیدیسیرجانی،
تهران، 1357ش؛ نامههای تاریخی و سیاسی سیدجمالالدین اسدآبادی، به کوشش ابوالحسن
جمالی اسدآبادی، تهران، 1360ش.
رضا آذری شهرضایی ـ علیاکبر رنجبر کرمانی