responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 15  صفحه : 6003
تغلب، بنی
جلد: 15
     
شماره مقاله:6003

 

تَغْلِب، بَنی (در حالت منسوب تَغ‌لَبی به فتح لام)، قبیله‌ای مشهور از عرب شمالی که نسبشان به ربیعه، سپس به عدنان می‌رسد و گروه بسیاری از دانشمندان و شاعران و جنگاوران از آن برخاسته‌اند (حازمی، 31؛ سمعانی، 3/57 بب‌ ).
دیار ربیعه نام مسکن اصلی ایشان است که در حوالی سنجار و نصیبین قرار داشت و به دلیل همسایگی با مناطق مسیحی‌نشین رومی، بیشتر افراد قبیله مسیحی بوده‌اند. قبیلۀ دیگری نیز از عرب قحطانی جنوبی که به تغلب بن علوان یمنی از نسل قضاعه منسوب‌اند، به این نام خوانده شده‌اند (قلقشندی، نهایة...، 176، 177) که البته اهمیت و گستردگی قبیلۀ نخست را ندارند. تغلبیان را غلباوی و بنی غلبا هم گفته‌اند (سویدی، 228)، گرچه گاهی بنی غلبا را قبیله‌ای جداگانه فرض کرده‌اند (تاج‌العروس، ذیل غلب).
نام تغلب در اصل دثار بوده است (ابن حزم، 302؛ برای آگاهی بیشتر از نسبت و برخی ملاحظات لغوی دربارۀ تغلب، نک‌ : جوهری، 1/195؛ ابن منظور، ذیل غلب) و برای او از 2 تا 4 برادر شمرده‌اند، مشهور به بکر و غنز و شُخَیص و حارث (کلبی، 1/1-2؛ ابن قتیبه، المعارف، 95؛ ابن درید، 335) که 3 تن نخستین، سران قبیله‌های خود گردیدند و بعدها میان فرزندان و نوادگان دو قبیلۀ بکر و تغلب 40 سال پی در پی جنگ افتاد (همو، 338؛ میدانی، 1/376).
تاریخ:
پیش از اسلام: تاریخ پیش از اسلام قبیله آکنده از جنگهای گوناگون وکشمکشهای قبیله‌ای است و نخستین گزارش از ایشان در خبر لشکرکشی شاپور ساسانی (ذوالاکتاف) به عربستان آمده است که در بازگشت خود، به سرزمین تغلب میان عراق و شام حمله برد، چاههایشان را بیاگند، بسیاری از ایشان را کشت و گروهی از آنان را به سوی جنوب (بحرین) کوچاند (طبری، 2/57؛ ابن اثیر، 1/392؛ نولدکه، 111). در گزارشی دیگر از جنگهای مداوم و متعدد 40 سالۀ میان دو قبیلۀ تغلب و بکر سخن می‌رود که در مجموع به جنگهای بسوس مشهور شد. علت جنگ، ظاهراً کشته شدن کُلَیب رئیس مستبد قبیلۀ تغلب بود. دامنۀ این جنگها وسعت یافت و به شهرها نیز کشیده شد (نک‌: قلقشندی، صبح...،1/391؛ابن عاصم،78؛عبدالحمید، 314-
315؛ دلّو، 2/382 بب‌ ؛ نیز نک‌: ه‌ د، بسوس).
در تعلیل این جنگها باید به ساخت اقتصادی زندگی قبیله‌ای و وابستگی آنان به زمین، چراگاه و چاههای آب توجه کرد. آن‌گونه که برمی‌آید، بنی تغلب با قدرت یافتن در دوره‌ای معین، همۀ منابع اقتصادی موجود را از آن خود کرده، بکریان را از آن محروم ساخته بودندکه‌موجب کینه و دشمنی افراد دو قبیله ــ که با هم نسبت خونی و فامیلی هم داشتند ــ گردید (نک‌ ‌: برو، 213-214)؛ چنان‌که جابه‌جاییهای مکانی نیز مؤید همین نظر است و نشان می‌دهد که قبایل در پی دست یافتن به زمین و منابع جدید حیات به جنگ و تحرک می‌پرداختند (نک‌ : پیگولوسکایا، 336؛ نیز قلقشندی، همانجا). سرانجام به وساطت قیس بن شراحیل (شرحبیل)، میان دو قبیله صلح شد. آن‌گاه منذربن ماءالسماء پسر خود عمروبن هند را به ریاست هر دو قبیله گماشت و با نیروی آنان با قبیلۀ بنی آکل المرار جنگید و پیروز شد. بنی تغلب به سوی شام رفتند و پیدا نیست که چرا دوباره میان دو قبیله جنگ شد. آنچه برمی‌آید این است که حارث فرمانروای غسان بر تغلبیان فرود آمد و قصد کوبیدن ایشان داشت که خود شکست یافت و گریخت (ابوعبیده، 1/579-580؛ ابن اثیر، 1/539-540؛ قس: علی، 3/253). از آن پس، بنی تغلب برای بقا و تثبیت موقعیت و برتری خود بر بکریان و دیگران، خود را به منذر نزدیک ساختند و در جنگ اُوارۀ اول در 554م که بکریان به شدت سرکوب و کشته شدند، در خدمت او بودند (ابن اثیر، 1/552، 553؛ جادالمولى، 99؛ علی، 3/226-227).
در حوالی ظهور اسلام ــ که به پس از اسلام نیز نسبت داده شده است ــ تغلبیها را هم‌پیمان امرای حیره ــ که به ساسانیها متمایل بودند ــ می‌یابیم (مسعودی، 208). اما ظاهراً تغلبیان، دیگر مایل به شرکت در منازعات قدرتمندان نبودند و به همین سبب از سوی عمروبن منذر سرکوب شدند (نک‌ : پیگولوسکایا، 257)، نیز از تسلط معدیکرب بن حارث بر آن آگاهی داریم (ابوالفرج، 9/82). زمانی هم، کلیب و مهلهل از سران قبیله به اسارت زهیربن جناب افتادند که ربیعة بن مُرّه پدر آن دو در حملۀ انتقامی آنان را آزاد کرد (ابن اثیر، 1/504-505؛ علی، 5/347). به هر صورت تاریخ پیش از اسلام بنی تغلب پر از شرح جنگهایی از این قبیله است که در بعضی از آنها ورود قبیله صرفاً به علت قرار گرفتن در میان قدرتهای بزرگ زمان بوده است (نک‌ ‌: نولدکه، 502-503).
پس از اسلام: هنگام ظهور اسلام و قدرت یافتن مسلمانان و در دوران خلفا، بنی تغلب بیشتر در موضع مقابل و مخالف قرار می‌گرفتند و در ایجاد حوادثی چند نقش داشتند. در نخستین سالهای اسلام 16 نفر تغلبی مسلمان و مسیحی برای عقد پیمان با پیامبر(ص) به حضور رسیدند و مسیحیانشان تعهد کردند فرزندان خود را به آیین مسیحیت در نیاورند (ابن کثیر، 5/93). نیز پیامبر(ص) بر یکی از سران این قبیله به نام جرّار اسلام عرضه کرد که وی نپذیرفت، پس زیدالخیل، شاعر جنگاور را به جنگ او فرستاد و او به دست زید کشته شد (ابوالفرج، 17/259).
در 11ق/632م زنی سجاح نام از گروندگان به مسیلمۀ کذاب، به دعوی پیامبری برخاست و سران بنی تغلب از او هواخواهی کردند و درصدد جنگ با ابوبکر خلیفۀ اول برآمدند (طبری، 3/269؛ ابن اعثم،1/22). در12ق جنگ عین‌التّمر واقع شد که طی آن خالدبن ولید سردار مسلمانان با مهران پسر بهرام چوبین می‌جنگید که در سپاه خود بسیاری عرب از جمله از بنی‌تغلب شرکت داشتند. شکست در سپاه ایران افتاد و عقّة بن عقّه سردار تغلبی سپاه ایران نیز کشته شد. سپس ربیعة بن بحیر به انتقام عقه برخاست که بازهم شکست نصیب تغلبیها شد و دختر ربیعه نیز به اسارت مسلمانان درآمد که علی(ع) او را خرید و از او صاحب دو فرزند به نامهای عمر و رقیه شد (طبری، 3/376، 382-383، 5/154). بار دیگر و در همان سال بنی تغلب در مخالفت با خالد که به سمت شام می‌رفت، به طرفداری از سپاه روم جنگیدند و شکست یافتند (ابن جوزی، 4/110؛ ابن کثیر، 6/352). در یک مورد نادر در 13ق، در جنگی میان ایرانیان و مسلمانان، گروهی از تغلبیان مسیحی به کمک سردار عرب مثنى آمدند (طبری، 3/464). از سوی دیگر گروهی از بنی تغلب ساکن نواحی کباث، صفین و انبار از فرمان عاملان مثنى سرپیچیدند، اما از سوی او سخت گوشمال یافتند و بسیاری از ایشان هنگام فرار از مهلکه در دجله غرق گردیدند (همو، 3/475-476؛ ابن اثیر، 2/446-447). در 16ق، مردی به نام انطاق به مخالفت با مسلمانان برخاست و گروهی از جمله رومیها و مسیحیان بنی تغلب را با خود همراه ساخت. مسلمانان برای دفع او به فتح تکریت رفتند. بنی تغلب همراه رومیان چون به برتری مسلمانان پی بردند، امان خواستند تا به آنان بپیوندند که به شرط پذیرش اسلام به آنان امان داده شد. در این جنگ تنها همین عده از بنی تغلب جان بدر بردند (ابن خلدون، 2(4)/951؛ ابن کثیر، 7/71-72).
در 17ق، پس از آنکه فتوحات مسلمانان در زمان خلیفه عمر مسلم شد، بنی تغلب در وضع خاصی قرار گرفتند. همراه گروهی که برای روشن شدن وضع سرزمینهای گشوده شده نزد عمر می‌رفتند، یک تن نیز به نمایندگی بنی تغلب وجود داشت (ابن اثیر، 2/527). نظر عمر از آغاز آن بود که بنی تغلب یا باید مسلمان شوند که در این صورت مالیاتهای اسلامی همچون خمس و زکات و خراج زمین خواهند پرداخت و یا جزای مسلمان نشدن یعنی جزیه بپردازند، چراکه برای سکنۀ خارج از سرزمین اصلی عربستان اسلام اجباری نبود؛ اما از بیم آنکه این قبیله به سپاه غیرعرب بپیوندند، سرانجام عمر پذیرفت که آنان مبلغ جزیه را به عنوان صدقۀ اسلامی به‌طور مضاعف بپردازند، البته به شرط آنکه نوزادان خود را به آیین مسیحی درنیاورند. بنی تغلب این قرار را پذیرفتند و همراه سعد وقاص سردار عرب به مدائن و کوفه مهاجرت کردند تا این مالیات از ایشان، چه مسیحی، چه مسلمان به‌طور یکسان گرفته شود (طبری، 4/40؛ تاج العروس، همانجا؛ نیز نک‌ ‌: بلاذری، فتوح...، 101-102). آنگاه عمر ولیدبن عقبه را بر امر صدقۀ ایشان مأمور ساخت (همو، انساب...، 5/31؛ ابن قتیبه، المعارف، 319). ولید به فتح جزیره آغاز نمود و بر بنی تغلب فرود آمد (ابن بکر، 38) و از همان آغاز به سخت‌گیری پرداخت و از آنان جز اسلام نمی‌پذیرفت. ایستادگی قبیله موجب نامه‌نگاری به عمر شد و عمر رأی سابق خود را تکرار کرد. پس بعضی به اسلام و بعضی به جزیه راضی شدند (طبری، 4/55). عمر چون از یک‌سو دوگانگی نظر بنی تغلب در اجرای دستور خود را دید و از سوی دیگر سخت‌گیری ولید را به سود و مصلحت نمی‌دید، او را برکنار ساخت و کسانی دیگر را به این کار برگماشت (همو، 4/64؛ ابن اثیر، 2/533).
این دوگانگی در امر سیاسی ـ اجتماعی قبیله، در دوران امام علی(ع) نیز پیداست. در 36ق/656م، گروهی از بنی تغلب به امام علی(ع) گرایش یافتند (طبری، 4/500). سپاه معاویه به همین سبب در حوالی صفین و دارا بر قبیله تاختند و غارت کردند و 8 نفر اسیر گرفتند. بنی تغلب نیز گرد آمدند و به تلافی بر لشکر شام حمله کردند و غنیمت یافتند (ابن اعثم، 1/224). در عین حال شماری هم به معاویه گرایش پیدا کردند و به سوی او رفتند و از او آزادی آن 7 یا 8 نفر اسیر را خواستند که موافقت نکرد. پس در راه بازگشت، فرستادۀ امام علی(ع) را دیدند که به موصل می‌رفت که او آنها را شماتت کرد و درنتیجه جنگی واقع شد و فرستادۀ امام(ع) کشته شد. اما امام علی(ع) از خطای ایشان به سبب بازگشتشان چشم پوشید (ابن اثیر، 3/380). گزارشی از پیوستن گروهی از بنی تغلب به امام حسین(ع) نیز دردست است که برخی از آنان همراه ایشان شهید گشتند (نک‌ : مجلسی، 45/71؛ امین، 1/611).
عصبیت و جنگهای قبیله‌ای و نیز جنگ با عاملان حکومتی همچنان در میان بنی تغلب ادامه داشت. بیشترین جنگهای قبیله‌ای ــ که علت آنها را سروری و برتری قبیله‌ای بر دیگری نوشته‌اند (نک‌ ‌: شمیسانی، 57-61) ــ میان قبیلۀ قیس و بنی تغلب روی داده که برخی از آنها بزرگ و مهم بوده که همانند دوران پیش از اسلام نام‌گذاری شده‌اند، ازجمله یوم ماکسین و یوم ثرثار (نک‌ ‌: ابن اثیر، 4/309 بب‌ ؛ غندور، 41-42). نیز جنگی در 77ق/696م (نک‌ ‌: طبری، 6/263-265) و جنگی هم در 106ق/724م در بروقان بلخ میان قبیله و نصربن سیار عامل امویان در خراسان روی داد که گزارش شده است (همو، 7/30-31).
در زمان عباسیان در جریان جمع‌آوری صدقات بنی تغلب، روح بن صالح همدانی عامل هارون‌الرشید کشته شد که به تلافی آن گروه بسیاری از افراد قبیله کشته و اسیر شدند (ابن اثیر، 6/113). در دوران متوکل عباسی، سیاستی در پیش گرفته شد تا سرزمینهای قبیله که در اثر جنگهای بی‌شمار آنها رو به ویرانی نهاده بود، مصون بماند (غندور، 57-59؛ شمیسانی، 72). در سالهای 267 و 280 و 282ق، قبیلۀ بنی تغلب پناه دهنده و یاری رسان هارون یکی از سران خوارج بود (نک‌: ابن اثیر، 7/360، 463، 472).
آخرین درگیری گزارش شده از بنی تغلب با عاملان حکومت، مربوط به حمدانیان است که در 327ق/939م اتفاق افتاد (همو، 8/272). حمدانیان شاخه‌ای از بنی تغلب بودند که حکومتی محلی در موصل پایه‌گذاری کردند. مکتفی خلیفۀ عباسی ابوالهیجاء عبدالله بن حمدان را در 292ق/905م حاکم موصل ساخت (خواندمیر، 2/546) و بازماندگان او حکومت را در خانواده حفظ کردند و گسترۀ حکومت ایشان تا جزیره و حلب رسید و تا 430ق/1039م باقی بودند (سویدی، 233).
وقتی در 681ق/1282م مغولها برای بار دوم به شام حمله کردند و پیروزی ایشان نزدیک شد، بنی تغلب ناگهان از کمین بیرون جستند و بر سمت چپ سپاه مغول تاختند که مغولان شکست خورده، فرار کردند (ابن عبری، 288). مجموعۀ این گزارشها نشان می‌دهد که افراد این قبیله همواره خوی جنگجویی خود را حفظ کرده، و در تمام این سالها در مقر اصلی خویش، یعنی سرزمینی نزدیک شام و یا در جاهای دیگری به حکم حکومتهای وقت کوچانده یا کوچیده‌اند، و قدرت قبیله‌ای خود را از دست نداده بوده‌اند.
شعبه‌ها: شعبه‌های بسیاری از اصل قبیلۀ بنی تغلب جدا شده‌اند که هریک نام خاصی یافته‌اند، هرچند در کتابهای تاریخ گاه نام شاخه را برده‌اند و گاه آنها را به نام ریشۀ خود بنی تغلب نامیده‌اند. مهم‌ترین این شعبه‌ها عبارت‌اند از: بنی عِکَب که خود به دو شاخۀ بنی عدی و بنی کنانه تقسیم شده‌اند (ابن قتیبه، المعارف، 96؛ ابن درید، 337)، بنی وحد، بنی حمدان، بنی عتاب، بنی فَدَوْکَس، اراقم که خود جمع چند شاخه است، بنی شعبه و جز آن (نک‌: همو، 68، 336-338؛ ابن منظور، ذیل وحد، ابن حزم، 304؛ ابن عنبه، 61؛ سویدی، 233، 237؛ کحاله، 1/120؛ علی، 1/408). گروهی از بنی تغلب در دورۀ جاهلیت به مصر کوچیدند و با قبطیان درآمیختند که نسل جدیدی از این آمیزش پیدا شد (ابوعبید، المسالک...، 91).
پراکندگی جغرافیایی: چنین برمی‌آید که قبیلۀ تغلب همراه تیره‌های دیگر ربیعه نخست از تهامه برآمده‌اند و اندک‌اندک از آنجا به حجاز و نجد و بحرین گسترده شده‌اند. جنگهای طولانی قبیله‌ای میان بکر و تغلب از عوامل کوچیدن هر دو قبیله در زمانهای مختلف به شمال بوده است، چنان‌که تا اطراف جزیرۀ فراتیه رسیدند و گروههایی از آنان در سمت و سوی سنجار و نصیبین ساکن شدند. مسکن جدید آنها واقع در میان موصل به طرف رأس عین و نصیبین و خابور است که به دیار ربیعه مشهور شد و مسکن مشترک تغلبیها و بکریها گردید. تغلبیها بیشتر در ثرثار میان سنجار و تکریت پخش شدند (علی، 4/490-491). مرغوبیت زمین در آن نواحی و آب فراوان رودهای دجله و فرات و خابور از جاذبه‌های قطعی آن برای اسکان دائمی قبیله به‌شمار می‌رفته است (نک‌: شمیسانی، 56-57؛ غندور، 42). دیار ربیعه البته سرزمین وسیعی بود با شهرها و آبادیهای بسیار که در مآخذ گوناگون به مناسبت جنگها یا حوادث دیگر نام آنها برده شده است، ازجمله جزایر فرسان؛ موضع العقارب، حوالی نصیبین که مسکن اصلی آل حمدان بود؛ حوالی جبل سنجار؛ و نیز اطراف سواد عراق میان بلد بکر و بلد قضاعه و جزیرۀ ابن عمر (همدانی، 96، 246، 284؛ هورینی، 384). همچنین شهر رحبه در کرانۀ رود فرات (سویدی، 228)، جزیرۀ فراتیه، ماردین و دارا (ابن قتیبه، همان، 94؛ شمیسانی، 72)، وادی ظبی بر فرات و الاَحَصّ (سرحانی، 35).
اینکه بنی تغلب را مستعرب خوانده‌اند، نه به دلیل نژاد و نسب، بلکه به سبب سکونت آنها در سرزمینهای نزدیک به روم شرقی است و اختلاطی که به ناگزیر با رومیان یافتند، چنان‌که تأثیر آن در فرهنگ و لهجۀ ایشان پیدا ست (نک‌ : علی، 6/599-600). جزیرۀ ابن عمر در شمال بین‌النهرین در سدۀ 2ق به دست حسن بن عمر تغلبی پدید آمد و برای سده‌ها از رونق اقتصادی برخوردار بود و همچنین مسیحیت در آن رونقی داشت. چند روحانی مشهور مسیحی نیز از این شهر برخاستند، ازجمله: اسقف عثمان تغلبی، اسقف داوود و اسقف یوحنا (غندور، 230، 259، 337).
گروهی از بنی تغلب در 199ق/815م، دیر اعلى در ارتفاعات شمال موصل مشرف بر دجله را مسکن خود ساختند (ازدی،338) و برخی در سُکَیر، ماکسین، شرعبیه و شهرهای کنار رود خابور ساکن گردیدند (ابوعبید، معجم...، 1/118؛ ابن اثیر، 4/310، 314). حملۀ انتقامی شاپور دوم به اعراب که پس از قدرت‌نمایی، به آشتی او با بنی تغلب انجامید، گروهی از آنان را به کرمان، تَوّج و اهواز کوچاند (طبری، 2/57، 61؛ نولدکه، 118). با بنای شهر کوفه در 17ق/638م، گروهی تغلبی به آنجا مهاجرت کردند (طبری، 4/40). نیز از سکونت تیره‌هایی از این قبیله در بحرین نشانهایی دردست است که تا زمان سلجوقیان همراه با جنگ و غلبۀ آنان بر قبایل دیگر بوده، و پس از آن به موضع ضعف افتاده‌اند (قلقشندی، صبح، 1/342).
عقاید، آداب و فرهنگ: پراکندگی تیره‌های گوناگون قبیله در مکانهای مختلف و مدت زمانی که بر آن گذشته بود، از دوران زندگی در جنوب عربستان تا موجهای مهاجرتی که در اثر جنگها و جست‌وجوی زمینهای مناسب‌تر برای زندگی به سوی شمال به وقوع پیوست، تغلبیان را همواره در معرض آشنایی با عقاید و فرهنگ مردمان مختلف قرار داد که بر آنها تأثیر نهاد. در گذشته‌های دور آنان نیز همانند دیگر قبایل داخلی عربستان بت‌پرست بودند. وجود نام عبد یغوث در میان قبیله نشان از آن دارد که یغوث یکی از بتهای آنان بوده است (علی، 6/262؛ دلّو، 2/186). اوال بتی بود که به تغلب و بکر هر دو تعلق داشت (نک‌ ‌: زکی پاشا، 107). بنی تغلب نیز همانند بیشتر اعراب جاهلی کعبه‌هایی داشتند که به احتمال قوی خانۀ بتهای آنان بوده، و به دور آن طواف می‌کرده‌اند (علی، 6/416).
پس از آغاز حرکت قبیله به سوی شمال تا سرحدات ایران و روم در شام، و مجاورت با مناطق مسیحی‌نشین، بیشتر آنان را پیرو مسیحیت ساخت (نک‌ ‌: ابن خلدون، 2(3)/623)، چراکه شام مسکن مسیحیات رومی یا تحت سیطرۀ رومیان بود و از غرب به مصر و حبشه راه داشت که مسیحیت در آنجا نیز رسوخ کرده بود و در شرق نیز آل منذر که در مرز ایران و عربستان حکومت می‌کردند، نیز مسیحی بودند؛ با این‌همه، به دقت نمی‌توان تاریخی برای نفوذ مسیحیت در قبیله تعیین نمود (برو، 307-308). گفته شده است که احودمه یا احودمی یکی از شاگردان یعقوب در میان تغلبیان آیین مسیحیت را تبلیغ می‌کرد (علی، 6/631). نکته‌ای که بسیار اهمیت دارد این است که دولت روم شرقی یا بیزانس سخت اهتمام داشت که قبایل ساکن در قلمرو دولت خود را مسیحی سازد، زیرا در این صورت زمینۀ روحی و روانی کاملاً مناسبی برای تثبیت سلطۀ خود بر آنان فراهم می‌آمد (همو، 6/590)؛ از این‌رو نه تنها قبیلۀ تغلب، بلکه همۀ قبایلی که به شام مهاجرت کردند، مسیحی شدند (ابن کثیر، 2/160). این قبایل نزد نسب‌شناسان عرب به عربهای متنصر معروف شدند تا میان آنان با عربهای بت‌پرست تمایزی باشد (علی، 6/599).
بنی تغلب از بسیاری جهات با دیگر قبایل عرب متفاوت گشتند و آداب خاص خود را که به رسوم و سنن مسیحیان نزدیک‌تر بود، یافتند؛ مثلاً گوشت خوک می‌خوردند که در دوران جاهلیت اعراب بدوی نیز از آن کراهت داشتند (همو، 7/124). این تفاوتها گاه باعث می‌شد شیوخ مسیحی تغلبی مورد تمسخر افراد قبایل دیگر، به‌ویژه دشمنان و حریفان جنگی خود قرار گیرند (نک‌ ‌: بلاذری، انساب، 5/314). با ظهور اسلام بسیاری از تغلبیها مسلمان شدند؛ ازجمله سجاح، زنی که دعوی پیامبری کرد و فتنه‌ای برانگیخت، نیز سرانجام پس از آنکه چندسالی در میان بنی تغلب ماند و پیروانی یافت در زمان معاویه و پس از قلع و قمع شدن طرفدارانش اسلام آورد (نک‌ : طبری، 3/275؛ ابن جوزی، 4/24).
شعر، ادبیات و شاعران: ادبیات قبیلۀ بنی تغلب از یک‌سو مانند دیگر قبایل عرب بر شعر استوار بود و از سوی دیگر به علت خروج از سرزمین اصلی عربستان و سکونت در مرزهای روم و ایران برخی تأثیرات از آنان پذیرفته بود. شعر، همچون همۀ قبایل جاهلی، در بنی تغلب جایگاهی ویژه داشت، چراکه قبیله در پرتو الهامات شعرا راه صواب می‌یافت که گاه شاعری با یک بیت شعر بر شأن و مرتبت قبیله می‌افزود یا از آن می‌کاست. در قبیله‌ای مانند بنی تغلب که پیشینۀ درازش همه در جنگ سپری شده بود، کشته‌ها داده، و از افرادش شجاعتها سرزده بود، از موضوعات مهم شعر بدوی، وصف و مدح و رثا و فخر و هجا بیشترین جایگاه را داشت. مهلهل را در رثا، و عمروبن کلثوم را در فخریه‌سرایی از شاعران مشهور شمرده‌اند (فاخوری، 42).
دانشمندان زبان و واژه‌شناسان عرب همواره به شعر و گویش قبایل برای شناخت معنی و اِعراب واژه‌ها استشهاد کرده‌اند. با اینکه شاعران بزرگی از بنی تغلب برخاستند، به سبب آنکه زبان و لهجۀ آنان در اثر مجاورت با مردم مناطق رومی و مسیحی‌نشین، با زبان قبایل داخلی اندک تفاوتی پیدا کرده بود، به شعر و لغت ایشان مراجعه نمی‌کردند. نیز گفته شده که بنی‌تغلب به زبان عبری متنهایی می‌خوانده‌اند، اگرچه معلوم نشده است که چه متنهایی به عبری می‌خوانده‌اند؛ اما پیداست که سخن از متون مذهبی مسیحی است که آن هم به سریانی بوده که به سهو یا به عمد عبرانی گفته شده است (نک‌ ‌: علی، 8/770، 9/427).
از شاعران مشهور بنی تغلب در دورۀ جاهلی نخست باید از مهلهل (عدّی بن ربیعه) نام برد که خود رئیس قبیله یود و جنگهای 40 ساله را همو رهبری می‌کرد. گفته‌اند که او نخستین کس در سرودن قصیده است و نیز فرزدق شاعر می‌گوید او نخستین کسی است که شعر عرب را روانی و سلاست بخشید (نک‌ ‌: ابن قتیبه، الشعر...، 164؛ برای تحلیل شعر او، نک‌ : فاخوری، 49-51). دیگر عمرو بن کلثوم که نوۀ دختری مهلهل است. او نیز به ریاست رسید و همو بود که عمروبن هند شاه حیره را کشت. از او به عنوان صاحب یکی از قصاید مشهور معلقه نام برده‌اند (ابن قتیبه، همان، 117-120؛ فاخوری، 88). از اُفنون (صُریم بن معشر) نیز به عنوان یکی دیگر از شاعران جاهلی تغلبی می‌توان نام برد (ابن قتیبه، همان، 248).
از شاعران تغلبی دورۀ اسلامی، مشهورتر از همه اخطل، ابومالک از شعبۀ بنی فَدُوْکَس است که از میان شاعران جاهلی وی را به نابغۀ ذُیبانی تشبیه کرده‌اند. او به مدح معاویه، یزید و دیگر بنی امیه پرداخت (همان، 301-302). ابوتمام دو کتاب به نامهای نقائض جریر و اخطل و نقائض جریر و فرزدق تألیف کرده است که هر دو کتاب اشعار و اخبار بسیاری از اخطل را در بر دارند. دیگر، کعب بن جُعیل شاعر تغلبی معاصر معاویه است. وی در حضور یزید از هجو انصار پیامبر(ص) خودداری کرد (همان، 302، 411). دیگر، قطامی (عمیربن شُیَیم) شاعری با تشبیب خوب و دقیق که یک‌بار در جنگ قیس و تغلب نزدیک بود، کشته شود، اما توسط یکی از ممدوحان سابق خود نجات یافت (همان، 453). نیز، عنّابی (کلثوم بن عمرو) که ازنوادگان عمرو بن کلثوم بود و شاعری و کاتبی هر دو در او جمع بود و به این هر دو ستوده شده است. او در زمان هارون‌الرشید و مأمون می‌زیست (همان، 549)، و سرانجام، اخنس بن شهاب که به فارس العصا شهرت داشت (ابن درید، 336). سُکری اشعار بنی تغلب را در کتابی جمع کرده است (نک‌ : علی، 9/348).
مآخذ: ابن اثیر، الکامل؛ ابن اعثم کوفی، احمد، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، 1411ق/1991م؛ ابن بکر، محمد، التمهید و البیان، به کوشش محمود یوسف زاید، بیروت، دارالثقافه؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق/1992م؛ ابن حزم، علی، جمهرة انساب العرب، بیروت، 1403ق/1983م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن درید، محمد، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1378ق/1958م؛ ابن سلام جمحی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش یوزف هل، لیدن، 1913م؛ ابن عاصم، مفضل، الفاخر، به کوشش استوری، لیدن، 1915م؛ ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، بیروت، 1958م؛ ابن عنبه، احمد، الفصول الفخریة، به کوشش جلال‌الدین محدث ارموی، تهران، 1347ش؛ ابن قتیبه، عبدالله، الشعر و الشعراء، به کوشش دخویه، لیدن، 1902م؛ همو، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960م؛ ابن کثیر، البدایة؛ ابن منظور، لسان؛ ابو عبید بکری، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا. فره، تونس، 1992م؛ همو، معجم ما استعجم، به کوشش مصطفى سقا، قاهره، 1364ق/1945م؛ ابوعبیده، معمر، ایام العرب قبل الاسلام، به کوشش عادل جاسم بیاتی، بغداد، 1407ق/1987م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، ج 9، 1992م، ج 17، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1993م؛ ازدی، یزید، تاریخ الموصل، به کوشش علی حبیبه، قاهره، 1387ق/1967م؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، به کوشش حسن امین، بیروت، 1403ق/1983م؛ برو، توفیق، تاریخ العرب القدیم، دمشق، 1404ق/1984م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش گویتین، بیت‌المقدس، 1936م؛ همو، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407ق/1987م؛ پیگولوسکایا، ن. و.، اعراب حدود مرزهای روم شرقی و ایران، ترجمۀ عنایت‌الله رضا، تهران، 1372ش؛ تاج‌العروس؛ جادالمولى، محمد احمد و دیگران، ایام العرب فی الجاهلیة، ریاض، 1361ق/1942م؛ جوهری، اسماعیل، صحاح، بیروت، 1375ق؛ حازمی، محمد، عجالة المبتدی، به کوشش عبدالله کنون، قاهره، 1384ق/1965م؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1333ش؛ دلّو، برهان‌الدین، جزیرةالعرب قبل الاسلام، بیروت، 1989م؛ زکی پاشا، احمد، تکمله بر الاصنام کلبی، قاهره، 2000م؛ سرحانی، سلطان طریخم مذهن، جامع انساب قبائل العرب، دوحه، دارالثقافه؛سمعانی،

عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی، حیدرآباد دکن،1383ق/

1963م؛ سویدی، محمدامین، سبائک الذهب، بیروت، 1406ق/1986م؛ شمیسانی، حسن، مدینة ماردین، بیروت، 1407ق/1987م؛ طبری، تاریخ؛ عبدالحمید، سعد زغلول، فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، 1976م؛ علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت/ بغداد، 1976م؛ غندور، محمدیوسف، تاریخ جزیرة ابن عمر، بیروت، 1990م؛ فاخوری، حنّا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، 1374ش؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق/1963م؛ همو، نهایة الارب، بیروت، 1405ق/1984م؛ کحاله، عمررضا، معجم قبائل العرب، بیروت، مؤسسة الرساله؛ کلبی، هشام، نسب معد و الیمن الکبیر، به کوشش محمود فردوس عظم، دمشق، 1939م؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، 1403ق؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، بیروت، دارصعب؛ میدانی، احمد، مجمع الامثال، به کوشش محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت، دارالمعرفه؛ نولدکه، تئودُر، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمۀ عباس زریاب، تهران، 1358ش؛ هَمْدانی، حسن، صفة جزیرةالعرب، به کوشش محمدبن علی اکوع، بیروت، 1403ق/1983م؛ هورینی، نصر، شرح دیباچة القاموس، قاهره، 1353ق/1935م. محمد نوری

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 15  صفحه : 6003
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست