responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 15  صفحه : 5931
تسلییم، رضا دادن...
جلد: 15
     
شماره مقاله:5931

تَسْلیم، رضا دادن به حکم قضا، و در اصطلاح صوفیه استقبال از تقدیر با خشنودی و رضایت. تسلیم نشانۀ ثبات و استقامت بنده به هنگام نزول بلایا و عدم دگرگونی ظاهری و باطنی او، و اطاعت از اوامر و نواهی خداوند، بدون شکوه و شکایت است (جرجانی، 25؛ عبادی مروزی، 115؛ سلمی، طبقات...، 59؛ عطار، تذکرة...، 273).
از آنجا که بنای اسلام بر بندگی برای خداوند است، می‌توان تسلیم را با توجه به توحید معنا کرد و آن را کنار گذاشتن معبودهای دیگر و پرستش خدای واحد و سرسپردگی به او دانست. از این نقطه نظر،تسلیم شرط مسلمانی و معنای حقیقی عبادت، و کلید سعادت سالک در آخرت است، زیرا چنین تسلیمی به منزلۀ تصدیق خداوندی پروردگار، یعنی توحید حقیقی است که به نوبۀ خود موجب یقین سالک، و پس از آن اقرار قلبی و اقدام عملی او به توحید می‌گردد (عبادی مروزی، 116-117). به بیان دیگر، اگر فرد در ایمان به خداوند و توحید خود صادق باشد، تمام حجابها از برابر دیدگان او به کنار می‌رود و او جز خداوند هیچ عامل و مؤثری در عالم نمی‌شناسد و وجود حقیقی را تنها از آن او می‌داند. از این‌روی، نظر از غیر او می‌پوشد و خود را یکباره و یکجا تسلیم او می‌کند، زیرا خود و دیگر امور عالم را به طور ازلی و ابدی فانی و هالک می‌بیند و او را باقی و جاودان می‌یابد. آنگاه از چنین تسلیمی تصدیق حاصل می‌شود که توحید حقیقی است و خود موجد یقین است، و این یقین خود باعث اقرار قلبی و ادای حق آن، یعنی عمل صالح می‌گردد، و این مسیر، تحولی معنوی در وجود سالک است که علی(ع) نیز بدان اشاره کرده است (عبدالرزاق کاشی، شرح...، 84؛ آملی، 67، 130، 594-595).
به این ترتیب، تسلیم در باطن خود برخاسته از فنای انانیت سالک در ارادۀ خداوند است، و به همین سبب، فرد در مقام تسلیم همچون گوی در دست چوگان باز است و با محو اراده‌اش در ارادۀ خداوند، خود را به کلی به او سپرده، و در همۀ امور به او اعتماد کرده است. این امر خود ناشی از معرفت سالک به این نکته است که همۀ نیکیها و زیباییها از خداوند، و همه زشتیها و بدیها از بنده است. به همین سبب، خداوند را شایستۀ اعتماد مطلق می‌داند، با اقتدا به پیامبر(ص)، خود را به او می‌سپارد و به او دل می‌بندد (غافر/40/44؛ عبادی مروزی، 115؛ سنایی، 161-162، 164؛ عطار، دیوان، 452). اما صوفیان مقدمۀ چنین تسلیمی را، تسلیم فرد مؤمن به رسول خدا(ص) دانسته‌اند و آن را لازمۀ تسلیم به خداوند و شرط درستی اسلام و ایمان فرد به شمار آورده‌اند (عبادی مروزی، 117- 118؛ عبدالرزاق کاشی، همان، 82؛ علاءالدولۀ سمنانی، 349). تسلیم از جمله مقاماتی است که خود با جهد و کوشش سالک، و پس از طی مدارج سلوک حاصل می‌شود، از این رو ست که نویسندگان صوفیه گاه آن را از جملۀ بالاترین درجات سلوک عامه، یا پایین‌ترین مراحل سلوک منتهیان دانسته‌اند وآن را صفت سالکانی شمرده‌اند که هنوز مراتبی چند در پیش ‌رو دارند. در چنین صورتی، تسلیم خود مقدمۀ بالاترین مقامات است، چنان‌که با رسیدن به آن، تجلی خداوند بر سالک عینیت می‌یابد و معرفت، محبت و مودت در وجود او محقق می‌شود. آنگاه از مودت، محو، اثبات، فنا و بقا حاصل می‌شود و سرانجام سالک به یقین و تمکین دست می‌یابد. از این‌رو ست که برخی صوفیه دوام سالک در سلوک
خود را مشروط به دست یافتن او به مقام تسلیم کرده‌اند (نجم‌الدین کبرى، 336؛ اسفراینی، 133؛ خواجه عبدالله انصاری، منازل...، 80؛ عبدالرزاق کاشی، همان، 83؛ عبادی مروزی، 114، که آن را دومین درجۀ منتهیان شمرده است).
در مقابل، برخی دیگر از صوفیه تسلیم را از جملۀ بالاترین مقامات شمرده‌اند و از دست یافتن همه کس به این مقام اظهار ناامیدی کرده‌اند، زیرا به باور آنان، تنها دو تن از پیامبران، یعنی ابراهیم خلیل(ع) و محمد(ص) (که از این مقام گذشته و به تفویض دست یافته بود) به این مقام رسیده‌اند (مستملی بخاری، 2/908، 911-913؛ سلمی، مناهج...، 151). برخی دیگر از اهل تصوف نیز تسلیم را امری در حال تحول و دارای مراتب دانسته‌اند و تقسیمات گوناگونی برای مراتب آن برشمرده‌اند. از دیدگاه برخی از آنان، ابتدایی‌ترین مرتبۀ تسلیمْ درگذشتن از مال دنیا و ترک آن است. پس از آن آزمونی دشوارتر پیش روی سالک قرار می‌گیرد و آن، گذشتن از فرزندان است و در آخرین مرحله، سالک با تسلیم نفس خود آزمایش می‌شود، چنان‌که ابراهیم (ع) این آزمونها را پشت سر گذاشت و به بالاترین درجۀ تسلیم دست یافت (مستملی بخاری، 2/909-910). از دیدگاه برخی دیگر، ابتدایی‌ترین درجۀ تسلیمْ پذیرفتن احکام الاهی و عمل به آنها ست و پس از آن سالک مراتب بعدی را که به اخلاق، اصول، احوال، ولایات و حقایق مربوط می‌شود، یک به‌یک پشت سر می‌گذارد و در مرتبۀ نهایات، مادون حق را به‌حق، و ماسو‌ی‌الله را به الله تسلیم می‌کند (خواجه عبدالله انصاری، همان، 80-83؛ عبدالرزاق کاشی، همان، 83-84، اصطلاحات...، 243-244).
خواجه عبدالله انصاری در نگاهی دیگر نیز تسلیم را به 3 مرتبۀ تسلیم توحید که نادیده خدای را شناختن، پذیرفتن محض و پرستش او بدون توجه به پاداش است، تسلیم اقسام که اعتماد به خدا، پذیرش حکم او با ظن نیک و کوشش در زیر پا گذاشتن حظّ نفس است، و تسلیم تعظیم یعنی هیچ انگاشتن کوشش خود در سایۀ هدایت، یاری و فضل او، تقسیم کرده است (صد میدان، 171-172).
با این همه، باید توجه داشت که صوفیان بارها بر این نکته تأکید کرده‌اند که در مسیر سلوک و از لحاظ عملی، سالک پیش از هر چیز باید خود را به دست پیر یا شیخ شایسته بسپارد، تسلیم تصرفات او باشد، از هرگونه اعتراضی بپرهیزد، از خود به کلی سلب اختیار کند و همچون مرده‌ای در دست غسال، تسلیم محض ولایت او باشد، تا از طریق شیخ برکات رحمت الاهی و فیض روحانی را دریافت دارد. اهمیت این تسلیم عملی چندان است که با غفلت از آن، سالک به کلی از راه باز می‌ماند و امکان طی طریق را از دست می‌دهد (عزالدین کاشانی، 218- 222؛ علاءالدولۀ سمنانی، همانجا؛ مولوی، دفتر اول، بیت 2969؛ خواجه محمد پارسا، 139؛ نجم‌الدین رازی، 263- 264).
در متون صوفیه گاه رضا و تسلیم یکی دانسته شده‌اند، یا با تعریفات مشابهی وصف گردیده‌اند (نسفی، 249؛ نجم‌الدین کبرى، اسفراینی، همانجاها؛ جامی، 142)، اما غالب اهل تصوف این دو را مقامات جداگانه‌ای شمرده‌اند. همچنین در مقایسۀ توکل، تسلیم و تفویض، صوفیان توکل را از بدایات سلوک، تسلیم را از مراتب میانی آن، و تفویض را از نهایات آن شمرده‌اند (عطار، تذکرة، 656؛ مستملی بخاری، 2/908-909؛ عبادی مروزی، 110، 114).

مآخذ: آملی، حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیى، تهران، 1368ش؛ اسفراینی، عبدالرحمان، کاشف الاسرار، به کوشش هرمان لندلت، پاریس، 1986م؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1370ش؛ جرجانی، علی، التعریفات، بیروت، 1417ش؛ خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، 1341ش؛ همو، منازل السائرین، به کوشش روان فرهادی، کابل، 1355ش؛ خواجه محمد پارسا، رسالۀ قدسیه، به کوشش ملک محمد اقبال، راولپندی، 1395ق/1975م؛ سلمی، عبدالرحمان، طبقات الصوفیة، به کوشش نورالدین شریبه، حلب، 1406ق/1986م؛ همو، «مناهج العارفین»، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، به کوشش سلیمان آتش، 1414ق؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1368ش؛ عبادی مروزی، منصور، التصفیة فی احوال المتصوفة (صوفی نامه)، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1347ش؛ عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة، به کوشش عبدالعال شاهین، قاهره، 1413ق؛ همو، شرح منازل السائرین، به کوشش حامد ربانی، تهران، 1354ش؛ عزالدین کاشانی، محمود، مصباح الهدایة، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1367ش؛ عطار، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1366ش؛ همو، دیوان، به کوشش سعید نفیسی، تهران، صناعی؛ علاءالدولۀ سمنانی، مصنفات فارسی، به کوشش نجیب مایل‌هروی، تهران، 1369ش؛ قرآن کریم؛ مستملی بخاری، اسماعیل، شرح التعرف لمذهب التصوف، به کوشش محمد روشن، تهران، 1363ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش رینولد نیکلسن، تهران، 1363ش؛ نجم‌الدین رازی، مرصاد العباد، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1365ش؛ نجم‌الدین کبرى، «رسالة السائر الحائر الواحد الی الساتر الواجد الماجد»، دو رسالۀ عرفانی، به کوشش حسین بدرالدین، تهران، 1362ش؛ نسفی، عزیزالدین، «مقصد اقصى»، اشعة اللمعات جامی، سوانح غزالی، به کوشش حامد ربانی، تهران، 1352ش. بخشعلی قنبری
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 15  صفحه : 5931
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست