responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 15  صفحه : 5907
ترمه
جلد: 15
     
شماره مقاله:5907

تِرْمه، بافته‌ای فاخر پشمی نقش‌دار با بافت «کج راه» از گروه شالها که در کشمیر آن را «شال کانی» می‌خوانند ( لغت‌نامه...؛ ایمز، 13؛ لوی ـ استروس، 19).
اگرچه ترمه از بافته‌های رایج در ایران و کشمیر محسوب می‌شود، اما زمان دقیق آغاز تولید آن مشخص نیست. مدارک قطعی که نشان دهندۀ رواج این بافته پیش از سدۀ 11ق/17م باشد، هنوز به دست نیامده است (ایمز، 16).
مراکز اصلی شال‌بافی در ایران شهرهای کرمان، یزد و مشهد بوده است (قزوینی، 13، 44؛ پولاک، II/167؛ «تاریخ...1»، 262). در زمان رونق این صنعت برخی از بازرگانان در شیراز نیز کارخانه‌های شال‌بافی برپا کردند (مهدوی، یزد در اسناد...، 482). با این حال، همواره مرکز ترمه‌بافی کرمان بوده، و در اسناد بیشتر اشاره به شال منقش کرمانی شده است ( اسناد...، 107، 109) و چنین به نظر می‌رسد که در برخی دوره‌ ها مواد اولیه و حتى خود شالبافها را از کرمان به شهرهایی نظیر مشهد یا یزد می‌برده‌اند (وزیری، 33؛ «تاریخ»، همانجا). از سوی دیگر در برخـی از موارد بافندگان نقاط دیگر ایران ــ همچون تبریز ــ برای اشتغال در این حرفه به کرمان می‌رفتند (معاون‌التجار، «شال‌نامه»، 414).
در هندوستان نیز همین نسبت میان کشمیر و شهرهایی چون لاهور، آگره و پتنه برقرار بود. برنیه نخستین جهانگرد اروپایی است که در فاصلۀ سالهای 1066 تا 1069ق/1656 تا 1659م از کشمیر دیدن کرده، و اطلاعاتی را دربارۀ شال‌بافی کشمیر ضبط کرده است (نک‌ : ص 402-404؛ یانگهازبند، 210-212؛ ایمز، 21؛ لوی ـ استروس، 14). در دیگر شهرها نیز تلاش بسیاری برای بافت شالهایی مشابه شال کشمیر صورت گرفته، اما کالای ایشان هیچ‌گاه به کیفیت شالهای کشمیری نرسیده است (برنیه، 403).
بهترین ترمه‌ها را چه در ایران و چه در کشمیر از کرک می‌بافتند و مرغوب‌ترین کرک ایران متعلق به کرمان بوده است (تاورنیه، 94-95؛ فریزر، 359؛ سایکس، 199-200؛ فلور، 105). در کشمیر نیز شالهای نفیس را با کرک به دست آمده از نوعی بز وحشی تبتی می‌بافته‌اند (برنیه، همانجا). تا پیش از اشغال تبت توسط چینیها، طبق قراردادی کهن پشمِ ویژۀ بافت شال از تبت به لاداخ و از آنجا به کشمیر صادر می‌شده است (کاپور، 209؛ مهتا، 14، حاشیه). مرغوبیت شال کشمیر تا حد بسیاری مرهون کیفیت خوب این کرکها بوده است.
علاوه بر پشم گهگاه از ابریشم نیز در بافت شال ترمه استفاده می‌شده است، چنان‌که در یزد نوع جدیدی از شال را از ترکیب ابریشم و پشم کرمانی می‌بافتند که «شال یزدی» خوانده می‌شده است («تاریخ»، همانجا).
از یادداشتهای جهانگردان چنین برمی‌آید که شالها را در دوره‌های مختلف و با توجه به کاربرد آنها در اندازه‌های متفاوت می‌بافته‌اند (نک‌ : برنیه، پولاک، همانجاها؛ مورکرافت، 188). نقش در شالهای کشمیری در آغاز منحصر به دو سر و حاشیۀ کنار آن بوده است. پر نقش کردن تمامی سطح پارچه از اوایل سدۀ 13ق/19م رواج پیدا کرد که بیشتر برای بازار ایران و اروپا تهیه می‌شد (نک‌ : لوی ـ استروس، 43؛ ایمز، 53-58)، زیرا سلیقۀ ایرانیان به گونه‌ای بود که شالهای پرکار که نقش تمامی زمینه را در برمی‌گرفت و نیز شالهای محرّمات را ترجیح می‌داد (فریزر، 369). رایج‌ترین نقش در ترمه‌بافی نقش بوته است که هم در ایران و هم کشمیر رواج داشته است. این نقش توسط جهانگردانی چون مورکرافت به اروپا برده شد و به شالهای اروپایی نیز راه یافت (ایمز، 104؛ لوی ـ استروس، 8). علاوه بر نقوش گیاهی از نقوش حیوانی نیز به‌ندرت در تزیین سر و ته شالهای کشمیری استفاده می‌شده است (ایمز، تصویر رنگی شم‌ 145, 146).
نام‌گذاری شالهای ترمه با توجه به معیارهای متفاوتی صورت گرفته است. در ایران انواع ترمه بیشتر بر اساس طرح و نقش نام‌گذاری می‌شده است. از جمله ترمه‌هایی که بر اساس نقش شناخته می‌شوند، می‌توان این موارد را نام برد: محرمات (شالی با راههای پهن یا باریک)، بوته ریزه، بوته‌کج، نُه ترنج، اسلیمی، شاخ گوزنی، شاخه‌دار، بند رومی، بوته و افشان، گل اندر گل، مادر بچه، بوته جقه، بوته کشمیری، و جز آنها (مهدوی، کرمان، 413، 417، 418، جم‌ ‌).
گاهی نیز شالها با نام طراح نقش آنها خوانده می‌شدند؛ مانند حاجی محمد سلیمان (نک‌ : همان، 425) که ظاهراً یک نوع شال
ترمۀ محرمات در زمان ناصرالدین شاه بوده است ( اسناد، 107-109). برخی از ترمه‌ها را با نام سفارش دهنده یا مشوق و مروج آن می‌خواندند؛ مانند «شال امیری» که به سبب تلاش امیرکبیر در رونق دادن به صنایع داخلی و از جمله شال‌بافی، به گونه‌ای خاص از شال کرمانی داده شد (برای نقش امیرکبیر در رواج شال‌بافی، نک‌ : قزوینی، 54-55؛ مستوفی، 1/75؛ معاون‌التجار، «لبلبونامه»، 442-443).
نام‌گذاری بر اساس محل بافت نیز از دیگر روشهای نام‌گذاری بوده است، مانند شال ترمۀ کوکی (نک‌ : لغت‌نامه، ذیل کوک) و شال ترمۀ زرندی (مهدوی، همان، 417).
برخی از نامها نیز نشان از کیفیت بافت داشته است، مانند شال «کوسه» به گونه‌ای شال لطیف بوده است (پولاک، II/167-168؛ فرهنگ لغات...، 374) یا شال «قلاب» که با استناد به اسناد امین‌الضرب بافت آن یک‌سال و نیم طول می‌کشیده است و افراد کمی از عهدۀ بافت آن برمی‌آمده‌اند (مهدوی، همان، 456). شال انگوری (منسوب به انگوره = انقوره = آنکارا) نیز گونه‌ای شال بدل ترمه بوده است (ادیب قاسمی، 325).
استفاده از نام رنگها نیز هنگام تفکیک شالها بسیار متداول بوده که همراه با نام نقش به کار می‌رفته، و گاهی به کیفیت آن نیز اشاره می‌شده است. مثلاً شالهای سفید شاخه‌دار، بوته ریزۀ زرد، باریک امیری سفید قرمز، گلناری بوته کشمیری، لیمویی نوظهور قلاب باف بوته جقه (نک‌ : مهدوی، همان، 405، 408).
شالهای کشمیری بیشتر بر اساس طرح کلی آنها نام‌گذاری می‌شده‌اند، مانند حاشیه‌دار، کنج بوته‌دار، دوردار، متن‌دار، خط‌دار و جز آنها (مورکرافت، 189).
ترمه را در رنگهای متنوعی می‌یافته‌اند. از جملۀ رنگهای رایج سفید، لیمویی، لاکی، سبز، زرد، گلی، گلناری، مشکی، سرمه‌ای و جز آنها و نیز ترکیبهایی نظیر سفید آبی، سفید قرمز، سفید لاکی، سفید سرمه‌ای، و سفید لیمویی را می‌توان نام برد (نک‌ : ادیب قاسمی، 212، 399، جم‌ ؛ مهدوی، همان، 405، جم‌ ، یزد، 454، جم‌ ‌). با توجه به مدارک موجود می‌توان گفت که در زمان ناصرالدین شاه از این میان، دو رنگ سفید و لیمویی بیشترین رواج را داشته است. رنگهای تیره‌تر تنها کاربردی متأخر داشته است و آن را نیز شاید بتوان به سبب استفاده از ترمه در مراسم سوگواری دانست (علاء فیروز، 213)؛ به گونه‌ای که امروزه در گویش کرمانی اصطلاح رنگ ترمه‌ای را برای قهوه‌ای کم رنگ به کار می‌برند ( فرهنگ کرمانی، نیز فرهنگ گویش کرمانی، ذیل ترمه‌ای). شال کشمیر از تنوع بسیار رنگ برخوردار است، چنان که پشمهای به کار رفته در آن شامل 64 مایه رنگ بوده است (مورکرافت، 175). با این‌همه، کشمیریها نیز با توجه به بازار مصرف خارجی دست به تغییراتی زدند (ایمز، 77).
کـارگاه شال‌بافـی ــ چه در ایران و چه در کشمیر ــ متشکل از 3 یا 4 گروه از افراد با رتبه‌های مختلف بوده است. در ایران بَردست اول و دوم پایین‌ترین رتبه محسوب شده، و عمل بافتن به عهدۀ ایشان بوده است. بَردستها پس از طی این مرحله و کسب مهارت لازم به مقام خلیفگی می‌رسیده‌اند (ادیب قاسمی، 249). معمولاً هر یک از نقشهای رایج ترمه، خلیفۀ مخصوص داشته است؛ مثلاً خلیفۀ بوته کج‌باف، خلیفۀ بوته ریزه یا خلیفۀ نه ترنج‌باف (معاون‌التجار، «انشاء...»، 448). خلیفه معمولاً نقش را حفظ بوده، و آن را از ذهن برای بَردستها می‌خوانده است (نک‌ : سیف، 195). خلیفگی را می‌توان مقامی میانِ بردستی و استادی دانست. به بیان دیگر بافنده پس از گذراندن خلیفگی به مقام استادی ارتقا می‌یافت که بالاترین سمت در صنعت شال‌بافی آن روزگار به شمار می‌آمده است (ادیب قاسمی، 249). استاد می‌توانست خود بافنده نبوده و تنها بر کار نظارت داشته باشد، اما در نهایت شال را با نام او می‌شناخته‌اند (معاون‌التجار، «شال‌نامه»، 384). استاد الزاماً به معنی شخصی که صاحب کارگاه و محصول است، نبود و کارگاه شالبافی معمولاً به کسی جز کارکنان کارگاه تعلق داشته است (ادیب قاسمی، 214).
چنان‌که از سفرنامۀ مورکرافت می‌توان دریافت، نظام کارگاهها در کشمیر نیز از بافندگان ــ ‌که شاگرد خوانده می‌شدند ــ و استاد تشکیل می‌شده است. استاد نظارت مستقیم بر بافت داشت و تنها پس از تأیید وی از بافتِ هر رج، شاگردان می‌توانستند نسبت به دفتین زدن اقدام کنند. ظاهراً در کشمیر استاد، صـاحب دستگاه و شالهای بافته شده محسوب می‌شده است (مورکرافت، 178-181). افراد دیگری نیز در مراحل مختلف طراحی و بافت نقش داشتند، از این جمله‌اند: نقاش که طرح را به صورت سیاه و سفید می‌کشید. سپس طراح آن‌را نقطه‌گذاری و رنگ‌آمیـزی می‌کرد و شمار نخهایی از هر رنگ را که باید بـه کار می‌رفت، تعیین می‌نمود. سرانجام استاد تعلیم (تعلیم‌نویس، تعلیم = نقشۀ بافت ترمه به صورت نشانه‌های ویژۀ قـراردادی که هر نشانـه دارای دو نماد است. نماد اصلی به شمار پودها و نماد بالا و پایین هر نشانه که به رنگ مورد نظر اشـاره دارد، نک‌ : هریـس، 73 و تصویر رنگی 32a) کسی که ایـن رنگ و طـرح را به زبان و علامتهای خاص شال‌بافان درمـی‌آورد تا برای بافنـده قابل استفاده شـود. این‌کار امکـان باز تولید طرح را به دفعات فراهم می‌ساخت (مورکرافت، 179-180؛ ایمز، 70).
بافندگان کشمیری همگی مرد (مورکرافت، 178) و در مواردی کودکان بوده‌اند (برنیه، 402). در ایران در برخی موارد دختران نیز به این کار گماشته می‌شدند (مهدوی، کرمان، 413). بافندگان عموماً وضع اقتصادی نامناسبی داشتند و معمولاً از طبقۀ پایین جامعه به شمار می‌آمدند (معاون التجار، «شال‌نامه»، 423؛ مهدوی، همان، 455؛ مورکرافت، 178-179). در گویش کرمانی نیز شال‌بافان را با لفظ «خلوش» که به معنی مردم عامی است، می‌خواندند ( فرهنگ لغات...، ذیل خلوش؛ ادیب قاسمی، 322). طبق آماری که از قدرت خرید شال‌بافان در اواسط سدۀ 13ق/19م ارائه شده، یک بافندۀ معمولی با تمامی حقوق روزانۀ خود تنها می‌توانسته است نزدیک دو کیلو خرما تهیه نماید و این مقدار برای یک بافندۀ خیلی ماهر نزدیک به 5 کیلو بوده است (سیف، 196).
از آنجا که بافت ترمه در کشمیر از اواخر سدۀ 13ق/19م و در ایران از اوایل سدۀ 14ق/20م از رواج افتاد (ایمز، 67؛ مهدوی، همان، 440)، اطلاعات کاملی دربارۀ شیوۀ تولید آن برجای نمانده است. آنچه باقی است، با توجه به این نکته که نظر جهانگردان بیشتر معطوف به شالهای کشمیری بوده، اطلاعات به دست آمده از آثار آنان، تنها مربوط به شیوه‌های رایج بافت در این ناحیه است.
به هر حال روش بافت ترمه بدین ‌صورت بود که نخست نخهای چلۀ تابیده شده را آهار می‌زدند. برای آهار دادن در ایران از ماده‌ای به نام «شُود» که ترکیبی از آرد، آب، تیزاب و اشنان بود و در کشمیر از آب برنج جوشیدۀ غلیظ استفاده می‌شد. این کار علاوه بر سفت شدن نخهای چله شده، آنها را از یکدیگر جدا نگه می‌داشت ( فرهنگ لغات، ذیل شُود؛ ادیب قاسمی، 325؛ مورکرافت، 177). طبق گفتۀ مورکرافت معمولاً تار حاشیۀ شالهای کشمیری از ابریشم بوده که این کار علاوه بر افزایش استحکام آن سبب برجسته‌تر شدن نقش می‌شده است (همانجا). هنگامی که حاشیۀ شال خیلی باریک بود، همراه با شال بافته می‌شده است وگرنه جداگانه و بر دار دیگری بافته شده، سپس توسط رفوگر به بدنۀ شال متصل می‌شد (همانجا). در برخی موارد خود شالهای ترمه در کشمیر نیز بر روی چند دستگاه بافته می‌شد. دلایل مختلفی برای این موضوع شمرده می‌شود، از جمله اینکه این امر به منظور بالا بردن تولید و نیاز به تسریع در بافت صورت می‌گرفته است (گیلو، 12)؛ از سوی دیگر این امر را با سیستم اخذ مالیات در دوره‌های مختلف حکومتی کشمیر نیز می‌توان مرتبط دانست. بدین‌معنا که در دوره‌هایی که مالیات سنگینی برای شال‌بافان وضع می‌شد، ایشان برای فرار از چشم مأموران مالیات، قطعه شال را به قطعاتی چند تقسیم می‌کردند و در کارگاههای مختلف می‌بافتند (ایمز، 56).
دستگاه بافت ترمه از نوع دستگاههای چوبیِ «چهار وردی» است (هریس، 74؛ نساجی...، 304). بافت آن نیز کج راه (سرژه1) بوده است و نقش اندازی توسط پودها صورت می‌گرفت (مورکرافت، 181؛ هریس، همانجا؛ عناویان، 21؛ گیلو، 115؛ مشخصات...، 3). ظاهراً پشت پارچه در حین بافت در معرض دید، و روی کار به سمت زمین بوده است (مورکرافت، 180).
پس از آماده‌سازی طرح و نقشه، بافندگان نخهای رنگی را که به عنوان پود استفاده می‌شود، به دور ماکو یا ماسوره‌های کوچک مخصوص که از چوب نرم و سبک ساخته شده است، می‌پیچیند و زیرنظر طراح آنها را به چله گره می‌زنند. شمار این ماکوها بر اساس کم‌کار یا پرکار بودن طرح متفاوت است و تا 500،1 عدد نیز می‌رسد (هریس، مورکرافت، همانجاها). هنگام بافت، طبق طرح، شمار تار لازم برای گذراندن هر رنگ پود در هر رج انتخاب می‌شود (نک‌ : ایمز، 70). پود در حین بافت تمامی عرض پارچه را طی نمی‌کند، بلکه بر اساس طرح از روی برخی از تارهای مشخص شده عبور می‌کند (مهتا، 16؛ گیلو، همانجا) و سپس ادامۀ آن به پشت کار برده می‌شود. در نمونه‌های کشمیری هر پود به پود مجاور حلقه می‌شود و معلق رها نمی‌گردد (عناویان، هریس، همانجاها). در حالی که در نمونه‌های متأخرتر کرمانی و نیز شالهای بدل ترمۀ اروپایی، پودها در پشت کار رها می‌شده‌اند (عناویان، همانجا؛ فریزر، 369).
بافت یک طاقه شال با توجه به کیفیت آن از 3 تا 18 ماه طول می‌کشیده است (مورکرافت، 179). افزون بر کیفیت شال عوامل اقتصادی نیز در این قضیه دخیل بوده است؛ برای مثال بافندگانی که بضاعت نداشته‌اند، شال ارزان‌تر می‌بافته‌اند که زودتر آن را به فروش برسانند و تنها کسانی که توان مالی داشتند، اقدام به بافت شال اعلا می‌کردند که یک سال و نیم زمان می‌برده است (مهدوی، همان، 441، 456).
ترمه کاربردهای بسیاری داشت که از عمده‌ترین آنها اهدای آن به عنوان خلعت بوده است که به‌ویژه در نوروز هر سال از سـوی شاه یا حکام وقت بـه زیردستـان اعطا مـی‌شده است. بدین ‌منظور در طول سال شالهایی برای صندوق‌خانۀ دربار تهیه می‌کردند (شال صندوق‌خانه) تا به هنگام فرا رسیدن نوروز همراه با هدایای دیگر به عنوان خلعتی استفاده شود ( اسناد، 168؛ مهدوی، همان، 280). برای قدردانی از زحمات افراد زیردست، انعـام دادن، پیشکـش به مهمانان ــ به ویژه خارجیـان ــ تقدیم هدایا هنگام شرفیابی و حتى به جای پرداخت جریمه نیز شال ترمۀ کرمانی یا کشمیری اعطا می‌شده است (نظام‌السلطنه، 58، 89، 134، 187؛ اعتمادالسلطنه، تاریخ...، 1541، 1833؛ سایکس، 200؛ سرنا، 112؛ دروویل، 154).
از ترمه انواع تن‌پوشها تهیه می‌شده است. برخلاف هندیان که عموماً از شال به عنوان پوششی برای روی شانه‌ها استفاده می‌کردند، در ایران شال ترمه را به مصارفی نظیر تهیۀ عبا، جبه، ارخالق، کلیجه (کلچه)، جلیقه، شب‌کلاه، نیم تنه، چادر نماز، چارقد، عمامه، شالِ کلاه، شال کمر و جز آنها می‌رساندند (فریزر، همانجا؛ مهدوی، همان، 39؛ مستوفی، 1/511). حتى گاهی از شال‌ ترمه برای بستن احرام استفاده کرده‌اند. نوشته‌اند که لباس احرام شریف و پاشای مکه در مراسم حج 1302ق/ 1885م «دو طاقه شال ترمۀ کشمیر بود و قونسول دولت ایران نیز به ملاحظۀ عظمت دولت، لباس احرامش دو طاقه شال ترمه است» (حسینی‌فراهانی، 204). چنان‌که هر یک از تن‌پوشهای یاد شده کاربرد خود را از دست می‌داد، از ترمۀ آن در موارد دیگر استفاده می‌شد (مستوفی، همانجا).
به نوشتۀ عبدالله مستوفی در زمانی که قوام‌السلطنه در کابینۀ علاءالدوله وزیر مالیه بوده، طرحی برای لباس رسمی و لباس سلام ایرانیها و خارجیها ریخته است که بر اساس آن، همۀ اعضا جبۀ ترمه بر تن کنند و رنگ هر جبه و مرصع بودن یا نبودن آن نمایانگر درجۀ فرد بوده باشد (2/423). تن‌پوشهای ترمه را گاه با مروارید و جواهر مرصع می‌کردند (همانجا؛ سرنا، 112، 216). ترمه را گاه به صورت نوارهای باریک در حاشیۀ لباس می‌دوختند (پولاک، II/168).
افزون بر اینها ترمه در آداب و رسوم گوناگون ایرانی حضوری گسترده داشت. برای مثال در مراسم نامزدی همراه با
انگشتر، طاقه شالی که بیشتر ترمه بوده است، نیز به عروس هدیه داده می‌شد (ماسه، I/64؛ دالمانی، 257)؛ در سفرنامۀ مادام کارلا سرنا نیز آمده است که در روز عروسی دختر ناصرالدین شاه دیوارهای شهر با شال کشمیری تزیین شده بوده است (ص 225). در مراسم ختم نیز رسم بر این بوده و همچنان هست که در مسجد یا در یکی از اتاقهای بزرگ خانه طاقه شالی پهن می‌کنند و وسایلی چون قاب، قدح، گلدان و جزوهای قرآن بر روی این شال چیده می‌شود که پس از پایان مراسم این شال را به نشانۀ اتمام ختم جمع می‌کنند که آن را اصطلاحاً برچیدن شال یا برچیدن ختم می‌خوانند (دالمانی، 274؛ بلوکباشی، 79-81؛ ماسه، I/104-105). در مواردی روی تابوت یا جنازه را نیز با ترمه می‌پوشانند (دالمانی، 276، 1041). افزون بر مراسم ختم در مراسم عزاداری عاشورا نیز علمها و تکیه‌ها را با ترمه زینت می‌داده‌اند (وقایع اتفاقیه، شم‌ 141؛ ماسه، I/128). استفاده از شال به عنوان سفرۀ تحویل سال، سفرۀ عقد و بقچۀ حمام نیز از دیگر کاربردهای ترمه بوده است (سلطانی، 4، 84، 88).
ترمه یا بدل آن برای تهیۀ رویۀ لحاف نیز کاربرد داشته است. در اسنادی که از امین‌الضرب برجا مانده است، از پارچه‌های چاپی خارجی با طرح «شالهای رضایی» نام برده شده که برای رویۀ لحاف از آنها استفاده می‌شده است (نک‌ : اسناد، 54، 60؛ دالمانی، 450).
می‌توان گفت که ترمه گاه با سیاست نیز ارتباط پیدا کرده است. از آن جمله است نقش میرزا رضا کرمانی که چون چند طاقه شال ترمه به کامران میرزا فروخت، کامران میرزا دستور داد تنها بخشی از پول میرزا رضا را به او دهند و حتى وی را کتک نیز زدند. این حرکت سبب شکل‌گیری کینه از سوی میرزا رضا با نایب‌السلطنه، و در نهایت منجر به قتل ناصرالدین شاه از سوی وی گردید (ظهیرالدوله، 25-26؛ ناظم‌الاسلام کرمانی، 1/118؛ سیاح، 340).
ارزش‌گذاری و دریافتن قیمت واقعی ترمه تنها از راه معاینۀ دقیق و لمس کردن این کالا امکان‌پذیر است و شخص باید در این زمینه آموزش دیده باشد (پولاک، همانجا). بهای شالهای ترمه با توجه به کیفیت آنها از نظر طرح، بافت، اصل یا بدل بودن نقش و نیز عوامل مختلف اقتصادی و اجتماعی متغیر بود (نک‌ : اسناد، نیز مهدوی، کرمان، همانجاها)، برای مثال ارزش خرید یک طاقه شال ترمۀ اعلا در سال 1294ق، 47 تومان بوده است (همانجا). اما به طور میانگین یک طاقه شال سنگین (اعلا) در این دوران بهایی نزدیک به 20 تا 30 تومان داشته است (مهدوی، همان، 405، 406). در حالی که قیمت کالایی نظیر برنج در این زمان هر کیلو در حدود 5/0 قران بوده (همو، یزد، 458)، و در نتیجه می‌توان گفت که قیمت یک طاقه شال ترمۀ اعلا معادل 400 تا 600 کیلو برنج بوده است. در زمان رواج شال‌بافی در دورۀ امیرکبیر قیمت یک طاقه شال از یک قالی 18 متری نیز گران‌تر بوده است (پولاک، همانجا).
شال کرمان را افزون بر بازار داخل، به هند، ترکیه، عراق (بغداد)، ازبکستان و ترکمنستان نیز صادر می‌کردند (فریزر، 363). از این میان ظاهراً بیشترین میزان شال به ترکیه صادر، و از آنجا به کشورهای اروپایی فرستاده می‌شد، در مقابل شالهای کشمیری و نمونه‌های بدل کشمیریِ بافت اروپا را به کشور وارد می‌کردند (فریزر، 363-365؛ پولاک، همانجا).
در اسناد تجاری برجا مانده از امین‌الضرب اطلاعات ارزشمندی دربارۀ مراحل پس از بافت شال، از شست و شو تا چگونگی بسته‌بندی و ارسال عدلهای شال، در دورۀ قاجار وجود دارد. طبق این گزارشها شالها پس از اتمام بافت، توسط شال‌شور شسته می‌شد و سپس نورد می‌شدند (مهدوی، کرمان، 423). پس از آن چنانچه لازم بود، آن را به رقم دوز می‌سپردند تا رقم کارخانه و صاحب شال را بر آن بدوزد (همان، 408، 445). هنگام ارسال عدلهای ترمه، برای جلوگیری از نفوذ رطوبت و نیز به نوعی مهر و موم کردن آنها ابتدا اجناس را با لفافۀ کرباس پوشانده و روی آن را گونی می‌گرفتند. سپس روی گونی را با پوستهایی نظیر پوست الاغ یا تیماج که ارزان‌تر بود، خام‌دوزی می‌کردند و در نهایت مجدداً روی آن را گونی می‌گرفتند (مهدوی، همان، 210، 422، 423، 425).
چنان‌که پیش‌تر گفته شد، بافت شال در اواخر سدۀ 19 و اوایل سدۀ 20م رو به فراموشی گذارد. عوامل چندی را می‌توان برای از رواج افتادن آن در ایران و کشمیر برشمرد. از آنجا که این بافته، به ویژه در کشمیر، بسیار وابسته به بازار خارجی بوده، علاوه بر مشکلات داخلی نظیر کمیابی سالهای 1294-1296ق/1877-1879م، عواملی نظیر جنگ فرانسه ـ پروس (1286-1288ق/1871-1873م) نیز در افت آن نقش داشته است (یانگهازبند، 211). از دیگر عوامل مهمِ از رواج افتادن شال ترمه تولید ماشینی آن در اروپا بود که مقدمۀ آن از انگلستان آغاز شد. نخستین تلاشها برای تقلید شال کشمیری در دهۀ 1194-1214ق/1780-1790م در نوریچ1 (از شهرهای شرقی انگلستان، در کنار دریای شمال) و سپس ادینبورگ صورت گرفت و در 1223ق/1808م بافندگان انگلیسی در پیزلی2 (شهری در اسکاتلند) شالهایی با طرح کشمیری بافتند (گیلو، 117). دیگر کشورهای اروپایی، به ویژه فرانسه نیز به دنباله روی از ایشان پرداختند که این امر در نهایت منجر به خلق دستگاه ژاکارد در 1234ق/1818م شد. با توجه به تولید راحت‌تر، سریع‌تر و در نتیجه ارزان‌تر با این دستگاه این امکان برای مردم عادی نیز فراهم آمد که نمونه‌های کپی شده از شالهای کشمیری را خریداری و استفاده کنند. در نتیجه اعیان که عمده‌ترین خریداران این شالها بودند، به سبب فراگیر شدن آن تمایل خود را نسبت به خرید این محصول از دست دادند. در این سالها شرکتی فرانسوی طرح و رنگ را در اختیار بافندگان کشمیری می‌گذاشت و چون بافت هر طاقه به شیوۀ سنتی نزدیک به دو سال طول می‌کشید، پس از اتمام طاقه شال و فرستادن آن به فرانسه، دیگر طرح استفاده شده از رواج افتاده بود و خریداری نداشت (همانجا).
در بازار داخلی ایران نیز فراوانی و قیمت پایین شالهای اروپایی را می‌توان از عمده‌ترین عامل افول صنعت شال‌بافی دانست (خانیکف، 211). از اسناد برجای مانده می‌توان دریافت که بافتن این شالهای تقلیدی از نظر طرح و رنگ کاملاً بر اساس شناخت نیاز و سلیقۀ بازار ایران بوده، و از این‌رو خریداران بسیاری داشته است (فریزر، 369).
دولت و موضع آن نسبت به این بافته در کنار نابسامانیهای داخلی ناشی از جنگها نیز در رشد یا افت آن بسیار نقش داشته است؛ چنان‌که در اوایل دورۀ قاجار به سبب وضع مالیات سنگین از سوی حاکم کرمان بر شال‌بافان عملاً این بافته نتوانست رشد کند و به رقابت با بازار خارجی بپردازد و سرانجام از نظر اقتصادی در انحصار دولت قرار گرفت (سیف، 169-170). نظیر ایـن وضعیت در کشمیر نیز دیده می‌شود (لوی ـ استروس، 44). اما حمایتی که امیرکبیر از این بافته کرد، سبب رشد خارق‌العادۀ شال‌بافی در دوران وزارت او شد، به نحوی که بهای آن از شالهای کشمیری نیز بالاتر رفت و به سبب بالا رفتن تقاضا برای خرید آن، صدور این کالا ممنوع شد (آدمیت، 393؛ مستوفی، 1/75؛ اعتمادالسلطنه، المآثر...، 1/139؛ قزوینی، 54-55؛ فلور، 99). پس از قتل امیرکبیر دیگر حمایتی از این صنعت نشد. دولت که هر ساله 10 هزار تومان شال از کرمان برای صندوق‌خانۀ دربار می‌خرید، طبق اسناد، در 1315ق/1897م این میزان را یک‌باره به 5 هزار تومان کاهش داد، در حالی که بهای شالها از پیش پرداخت شده بود و شال‌بافها ناگزیر می‌بایست بخشی از پول را برمی‌گردانند (مهدوی، همان، 453، 455). کمتر از 5 سال بعد در اسناد 1320ق/1902م آمده است که به سبب کسادی بازار شال‌بافی و ترقی قالی‌بافی تمامی شال‌بافها به این حرفه گراییده‌اند (همان، 440؛ سایکس، 199) و عملاً از این تاریخ به بعد در اسناد تجاری موجود به ندرت از ترمه نام برده می‌شود.
افزون بر مداخلۀ دولت، تجارت بی‌رویۀ این کالا نیز در افت کیفی آن بی‌تأثیر نبوده است؛ چنان‌که در اسناد امین‌الضرب به این نکته اشاره شده است که بازرگانان تبریزی دست روی تجارت شال کرمان گذاشتند و بدون ملاحظه به بافندگان پول می‌دادند و هر آنچه موجود بود، می‌خریدند و یا پیش‌خرید می‌کردند (مهدوی، همان، 417-418). بدین‌ ترتیب بافت ترمه دیگر مقرون به صرفه نبود و پشم بیشتر به صورت خام به هندوستان و اروپا صادر می‌شد (پولاک، II/168؛ ایروین، 22).
واژۀ ترمه در گویش مردم کرمان نیز وارد شده است و اصطلاحاتی نظیر ترمه تحویل دادن و ترمه‌ای حرف زدن اشاره به اشخاص خودپسند و آنانی که دلیلهایی ناموجه در حین صحبت به میان می‌آورند و برای خود احترام بسیاری قائل می‌شوند، دارد و به طور کلی یکی از معانی ترمه نزد ایشان حرف بی‌اساس و بی‌منطق و اشاره به شخص متکبر و خودستا ست ( فرهنگ کرمانی، ذیل ترمه و ترمه‌ای حرف زدن؛ فرهنگ گویش کرمانی، ذیل ترمه و ترمه تحویل دادن).
مآخذ: آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، تهران، 1361ش؛ ادیب قاسمی کرمانی، قاسم، کلیات آثار، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1372ش؛ اسناد تجارت ایران در سال 1287 قمری، به کوشش اصغر مهدوی و ایرج افشار، تهران، 1380ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، تاریخ منتظم ناصری، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1367ش؛ همو، المآثر و الآثار، به کوشش ایرج افشار، 1363ش؛ بلوکباشی، علی، «آیین به خاک سپردن مرده»، پیام نوین، تهران، 1344ش، شم‌ 9؛ حسینی‌فراهانی، محمدحسین، سفرنامه، تهران، 1362ش؛ خانیکف، نیکولای ولادیمیر، سفرنامه، ترجمۀ اقدس یغمایی و ابوالقاسم بیگناه، مشهد، 1375ش؛ دالمانی، هانری رنه، سفرنامه از خراسان تا بختیاری، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشـی، تهران، 1335ش؛ دروویل، گـاسپار، سفرنامـه، تهران، 1348ش؛ سـرنا، کارلا، سفرنامه، تهران، 1362ش؛ سلطانـی، شهلا، آقاجان شازده، تهران، 1385ش؛
سیاح، محمدعلی، خاطرات، به کوشش حمید سیاح، تهران، 1346ش؛ سیف، احمد، اقتصاد ایران در قرن نوزدهم، تهران، 1373ش؛ علاء فیروز، ایران و سومی گلاک، «کلاقه‌ای (باتیک) دندانی و زری‌بافی»، سیری در صنایع دستی ایران، به کوشش جی گلاک، تهران، 1355ش؛ ظهیرالدوله، علی، تاریخ بی‌دروغ، تهران، 1362ش؛ فرهنگ کرمانی، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1335ش؛ فرهنگ گویش کرمانی، به کوشش محمود صرافی، تهران، 1375ش؛ فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، به کوشش ابوالقاسم پورحسینی، تهران، 1370ش؛ فلور، ویلم، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1371ش؛ قزوینی، محمد شفیع، قانون قزوینی، تهران، 1370ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دورۀ قاجاریه، تهران، 1341ش؛ مشخصات پارچۀ ترمۀ دست‌باف، تهران، 1350ش؛ معاون التجار، نصرالله، «انشاء معاون التجار»، «شال نامه»، «لبلبونامه»، همراه کلیات آثار (نک‌ : هم‌ ، ادیب قاسمی)؛ مهدوی، اصغر، کرمان در اسناد امین الضرب، تهران، 1384ش؛ همو، یزد در اسناد امین‌الضرب، تهران، 1380ش؛ ناظم‌الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، 1362ش؛ نساجی سنتی ایران، تهران، 1361ش؛ نظام‌السلطنۀ مافی، حسینقلی، خاطرات و اسناد، 1361ش؛ وزیری، احمدعلی، جغرافیای کرمان، تهران، 1354ش؛ نیز:
Ames, F., The Kashmir Shawl and its Indo-French Influence, Woodbridge, 2004; Anavian, R. and G. Anavian, Royal Persian and Kashmir Brocades, Kyoto, 1975; Bernier, F., Travels in the Mogul Empire, AD 1656-1668, New Delhi, 1983; The Economic History of Iran: 1800-1914, ed. Ch. Issawi, Chicago/London, 1971; Fraser, J. B., Travels and Adventures in the Persian Provinces, London, 1826; Gillow, J. and N. Barnard, Traditional Indian Textiles, London, 1991; Haris, P., »Talim and Twill Tapestry«, The Kashmir Shawl and its Indo-French Influence (vide: Ames); Irwin, J. and P.R. Schwartz, Studies in Indo-European Textile History, Ahmedabad, 1966; Kapur, M.L., Studies in History and Culture of Kashmir, Jammu Kashmir, 1976; Lévy-Strauss, M., The Romance of the Cashmere Shawl, Ahmedabad, 1987; Massé, H., Croyances et Coutumes Persanes, Paris, 1938; Mehta, R., introd. Masterpieces of Indian Textiles, Bombay, 1970; Moorcroft, W., Travels in the Himalayan Provinces of Hindustan and the Punjab in Ladakh and Kashmir, New Delhi, 2004; Polak, J.E., Peresien das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Sykes, P., Ten Thousand Miles in Persia or Eight Years in Iran, New York, 1902; Tavernier, J.B., Les six voyages, Paris, 1676; Younghusband, F., Kashmir, New Delhi, 1970.
بیتا پوروش

1. ». »Kitab Kuning...«
2. »Kurdish Ulama...«
1. The Economic…
1. sergé1. Norwich
2. Paisley

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 15  صفحه : 5907
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست